داعش و لایه پنهان قدرت نرم آمریکا


خبرگزاری تسنیم: نفوذ و مدیریت در لایه‌های زیرین و پنهان جهان امروز از جمله بخش‌های عملیاتی شده راهبرد نرم ایالات متحده می‌باشد و تحلیل سیاست‌های آن قدرت در منطقه بویژه در موضوع اخیر داعش بدون توجه به این واقعیت ناقص خواهد بود.

قتل خبرنگار آمریکایی توسط گروه داعش منجر به خواست عمومی مردم آن کشور برای اقدام علیه این گروه تروریستی شد. "باراک اوباما" در واکنش به این شرایط گفت: "داعش به هیچ دینی تعلق ندارد." اما نگفت که این گروه مخوف و اهداف ضدانسانی آن به کدام "راهبرد" و "استراتژی" تعلق دارند. بی‌شک او نمی‌تواند افکار عمومی آمریکا و دنیا را قانع کند که ریشه مدیریت راهبردی داعش و تروریسم سلفی امروز دنیا به آمریکا و سازمان "سیا" بازگشته و هنوز هم حلقه‌های ارتباطی دستگاه اطلاعات خارجی ایالات متحده با تروریست‌ها برقرار است. مقاله حاضر، این بازی غیرانسانی را در قالب موضوع "داعش و لایه‌ پنهان قدرت نرم" آمریکا بررسی می‌کند.

راهبرد "قدرت نرم" براساس نظریه "ژوزف نای" در سیاست خارجی ایالات متحده اعمال می‌شود. هدف از ارائه و اعمال چنین راهبردی، مدیریت تحولات و هژمونی جهانی دنیای پس از جنگ سرد توسط قدرت پیروز، آمریکاست. استفاده از ابزارها، سازمان‌ها و متحدان بین‌المللی، جنگ نیابتی، دیپلماسی توام با فشار، مدیریت پیچیده لایه‌های مختلف تحولات و مسائل جهانی و کار فرهنگی و رسانه‌ای، از جمله شاخص‌های راهبرد "قدرت نرم" به شمار می‌آید.

"ژوزف نای" معتقد است جهان دارای سه لایه است که کاربرد "قدرت سخت" و اعمال بی‌محابای قدرت نظامی مانع توجه به ظرایف و پیچیدگی‌های آن می‌شود. به اعتقاد او، دنیای امروز و نظم سیاسی آن همچون یک صفحه شطرنج سه بعدی است. بعد بالایی آن، عرصه قدرت نظامی است که آمریکا در این عرصه قدرت اصلی است. اما اعمال این قدرت در دو لایه دیگر، الزاما نتیجه بخش نخواهد بود، چون بسیاری از تحولات و بازی‌های امروز دنیا غیرنظامی می‌باشد.

سطح یا بعد دوم شطرنج، بعد اقتصادی است. در این بعد برخلاف شرایط دهه 1970 میلادی دیگر آمریکا قدرت اصلی نیست، بلکه بازیگران دیگری همچون گروه بریکس (برزیل، روسیه، هندوستان، چین و آمریکای جنوبی) از راه می‌رسند که هژمونی "دلار" و دیگر شاخص‌های اقتصادی قدرت آمریکا را تهدید می‌کنند. منتقدان راهبرد سخت آمریکا معتقدند دلمشغولی آن قدرت به حوزه اول یعنی حوزه کاربرد "جنگ و نظامی‌گری" منجر به از دست رفتن فرصت‌های اقتصادی مختلف شده و در عین حال، قدرت‌های رقیب بیشترین استفاده را از این غفلت راهبردی ایالات متحده برده‌اند. در راس قدرت‌های جدید "چین" قرار دارد که پیش‌بینی می‌شود تا سال 2025 م به هژمونی اقتصادی آمریکا پایان دهد.

به طور مشخص از سال 2001 میلادی تاکنون سلسله لشکرکشی‌های آمریکا از افغانستان تا عراق باعث تحمیل هزینه‌های نظامی جدید به آن کشور شد و بخش عمده‌ای از بدهی 17 تریلیون دلاری آن قدرت ناشی از بودجه‌های نظامی فوق‌الذکر است. یکی از استدلال‌های "اوباما" برای پایان دادن به حضور نظامی در عراق، کاهش بودجه نظامی فوق‌الذکر بود.

بعد و لایه سوم صفحه شطرنج مورد اشاره "ژوزف نای" لایه پنهان و زیرین شطرنج است. جایی که شاخص‌های گذشته قدرت ملی و بین‌المللی اثر چندانی در آن ندارد. "تروریسم"، "پولشویی"، "مبادلات ممنوعه بانکی"، "فروش غیرمجاز" اسلحه، مواد مخدر و قاچاق انسان، "هکرها و اخلال‌گران حوزه ارتباطات و اطلاعات"، بازیگران و بازی‌های این حوزه را تشکیل می‌دهند. ژوزف نای معتقد است مدیریت لایه زیرین صفحه شطرنج از عهده هیچ بازیگر دولتی برنمی‌آید ولی نباید از آن غافل بود، چون این عرصه نیز از حوزه‌های اعمال قدرت است.

این توصیه می‌تواند مجوز حضور غیررسمی دولت‌ها بویژه آمریکا در میان یاغیان نظام بین‌المللی امروز و حتی بازی در قالب قواعد رفتاری آنها باشد.این حوزه‌، محدوده عمل دستگاه‌های اطلاعاتی است و با توجه به عملکرد 20 سال اخیر سازمان "سیا"ی آمریکا، مدیریت راهبردی آن قدرت در ارتباط با بازیگرانی همچون تروریست‌های امروز دنیا انکارناپذیر است. تروریسم افراطی به اصطلاح اسلامی از طالبان و القاعده سال 1373 تا داعش سال 1393، مصادیق این بخش از راهبرد نرم ایالات متحده می‌باشند.به طور کلی یک گروه تروریستی همچون داعش، در لایه پنهان شطرنج سیاسی امروز دنیا سه نیاز اصلی و حیاتی خود را برآورده می‌کند:

1- مدیریت و فرماندهی

2- تامین و گردش مالی

3- تجهیز تسلیحاتی

داعش در شرایط کنونی سه نیاز حیاتی خود را از طریق آمریکا و متحدانش و بویژه با واسطه‌های نه چندان پنهان تامین می‌کند و اگر مقابله با این گروه تروریستی، یک راهبرد واقعی و عملی در آمریکا محسوب می‌شد، سه شاهرگ حیاتی فوق‌الذکر داعش باید هدف قرار می‌گرفت اما در عالم واقع اکنون فرماندهی و مدیریت داعش، تامین مالی و تجهیز نظامی آن در برخی پایتخت‌ها و مرزهای کشورهای همسایه عراق و سوریه صورت می‌گیرد که متحدان منطقه‌ای آمریکا به حساب می‌آیند. ترکیه، عربستان سعودی، قطر و برخی دیگر از کشورهای عربی و غربی از جمله این کشورها هستند که در صورت اجرای موافقت‌نامه‌های امنیتی خود با آمریکا، به راحتی سه شاهرگ اصلی داعش را قطع خواهند کرد. اما آمریکا که هر گونه سیاست تنبیهی و تحریمی خود را با استفاده از متحدان جهانی و منطقه‌ای خویش سامان می‌دهد، راهبردی برای مقابله با داعش ندارد و این موضوع، واقعیت پنهان شده ذیل حملات هوایی نامنسجم آمریکا به برخی مواضع داعش در "جبهه شمالی" است.نتیجه اینکه اعمال قدرت،نفوذ و مدیریت در لایه‌های زیرین و پنهان جهان امروز از جمله بخش‌های عملیاتی شده راهبرد نرم ایالات متحده می‌باشد و تحلیل سیاست‌های آن قدرت در منطقه بویژه در موضوع اخیر داعش بدون توجه به این واقعیت ناقص خواهد بود.

انتهای پیام/