شهید رجبی مستأجر بود، اما ماشین و خانهای در قبال مداحی نپذیرفت
خبرگزاری تسنیم: حسن جلیلزاده از دوستان و اقوام شهید رجبی به ذکر خاطرهای از شهید پرداخت و گفت: شهید رجبی با وجود اینکه مستأجر بود و حقوق ناچیزی دریافت میکرد، ماشین و خانه پیشنهادی برای مداحی در هیئت را نپذیرفت.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مراسم رونمایی از کتاب شهید غلامعلی رجبی(جندقی) مداح اهل بیت امروز چهارشنبه پنجم شهریورماه با حضور محسن طاهری رئیس خانه مداحان، سیداحمد معصومینژاد نویسنده کتاب، حسن جلیلزاده از دوستان و اقوام شهید و خانواده این شهید در خبرگزاری تسنیم در حال برگزاری است.
حسن جلیلزاده از دوستان قدیمی شهید رجبی و داماد خانواده که لحظه شهادت نیز همراه با شهید بوده در سخنانی با اشاره به اینکه پیش از این آنچه درباره شهید گفته شده کلی بوده و البته قابل استفاده اما من میخواهم مصداقی صحبت کنم، به ذکر خاطراتی از شهید پرداخت و گفت: در آن دوران در سپاه مشغول به کار بودم، عصرها که از محیط کار منفک میشدم، با موتورم به روستای ورده محل زندگی شهید میرفتم، «ورده» روستایی پس از کرج و نزدیک به کردان است که شهید رجبی به دلیل بیماری همسرش به توصیه پزشکان در آنجا سکنی داشت. شهید رجبی همواره به من میگفت، یک بار که به جبهه میروی هماهنگ کن با هم برویم، اما چون من او را بسیار دوست داشتم و احتمال میدادم شهید بشود به او نمیگفتم تا اینکه عملیات مرصاد شد و او برایم جا انداخت که دیگر در تهران کاری ندارد. از من خواست برایش اعزامی انفرادی تهیه کنم. زمانی که برگه اعزامی انفرادی آماده شد، با هم به ورده رفتیم تا اسبابش را جمع کند. در برگشت ناخودآگاه به او گفتم این طبیعت چقدر قشنگ و باصفاست، گفت، آری بسیار قشنگ است، اما بماند برای اهلش و این شعر حافظ را زمزمه کرد: «خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است»
جلیلزاده افزود: شهید رجبی شخصیت خاصی در هیئتها داشت، متفاوت از آنچیزی که در هیئتها گاهی دیده میشود، هیئت دیوانگان حسین مظلوم(ع) هیئتی با سابقه 70 ساله در تهران است که بسیاری از هیئتهای تهران از آن منفک شدهاند، یکی از هیئت های منشعب از این هیئت، هیئت قائم است. یک شب پس از اتمام برنامه هیئت دیوانگان فردی از هیئت قائم به نزد شهید غلامعلی رجبی آمد و گفت، این سوئیچ ماشین و کلید خانه است. فردا صبح به نامت سند خواهیم زد، شما تنها جمعه به جمعه یک ساعت بیا و برای ما مداحی کن. شهید رجبی نگاهی کرد و گفت، من فروشی نیستم این در زمانی بود که حقوق او دو هزار و 100 تومان بود و حتی نمیتوانست اتاقی در تهران اجاره کند. اما امروز در دستگاه مداحی چند نفر را مثل ایشان میتوان سراغ گرفت؟
وی همچنین با روایت خاطرهای دیگر گفت: در یکی از گردانها برسر نحوه عزاداری حرفمان شد، مجبور شدیم گردان را ترک کنیم وقتی به تهران رسیدیم شهید غلامعلی از ما جریان را پرسید، گفتیم عملیات نزدیک است اما ما با اعضای گردان حرفمان شده و آنها نیز عذر ما را خواستهاند، شهید گفت، اگر قرار بود عملیاتی شود و به واسطه حضور شما بچه هیئتیها خدا قرار بود، آن عملیات را پیروز کند و حالا که شما نیستید به واسطه نبودن شما آن عملیات شکست بخورد، آیا میتوانید جواب خون شهدای این عملیات را بدهید، این دقت نظر ایشان نکتهبینی و ریزبینی شهید را نشان میدهد.
جلیلزاده تصریح کرد: همچنین در خاطرهای از او به یاد دارم کتابی به نام «گلزار شهدا» شامل اشعار او چاپ شده بود که من آن را در دکهای بدون شیشه و تیرو ترکش خورده در باختران مشاهده کردم. این موضوع را با شهید درمیان گذاشتم و گفت: این کتاب من را اگر یک روحانی در روستایی خریداری کند و برای پیرمرد و پیرزنی در آن روستا بخواند و یکی از آن پیرمرد و پیرزن اشک بریزد یک دانه از آن اشک برای قیامت من کافی خواهد بود.
جلیلزاده در توضیح بیشتر درباره شهید رجبی گفت: این شهید مداح تکه کلامهای زیبایی داشت هرگاه میخواستیم کاری را انجام دهیم که به صلاحمان نبود میگفت، این کار که انجام میدهی معنویتت را کم میکند، معنویت عنصری که امروز چندان از آن یاد نمیشود. همچنین تکه کلام دیگری هم داشت، دائم میگفت، متوجهی؟ یک روز به او گفتم من میفهمم شما چه میگویید، چرا آنقدر میپرسی متوجهی؟ گفت نه میپرسم توجه داری؟ توجه به وجه داری؟ من اول فکر کردم منظورش پول است، گفتم این چه حرفی است! گفت میدانی که وجه خدا 14 معصومند، منظورم این است که در این کار که میکنی خدا و 14 معصوم را درنظر داری.
وی در پایان سخنان خود گفت: من 13 ساله بودم که به جبهه رفتم اکنون یکی از موضوعاتی که مغفول مانده است، توجه نونهالان و نوجوانان جنگ است. نکتهای که شهید غلامعلی نیز بسیار به آن توجه داشت.
انتهای پیام/