می‌آییم، برای پاک کردن حروف عبری از خیابان‌هایتان

خبرگزاری تسنیم: هرچند نزار قبانی به شاعر وصف‌های عاشقانه معروف است، اما در بررسی آثارش نمی‌توان نگاه او به موضوعات اجتماعی را نادیده گرفت. شاعر تلاش دارد تا با وسعت جغرافیای دیدش، دردهای جهان اسلام را بیان کند نه دردهای محدود در خودش را.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نزار قبانی یک شاعر نیست، یک پدیده شعری است. چهار حرف کوتاه او، دنیای بزرگ شعر عربی معاصر را در خود گرد آورده است و اکنون که یک دهه از وفات او می گذرد، ابیات و واژگان پر طنین سروده‌هایش، هنوز چون رودی خروشان در فرهنگ و زبان کشورهای عربی جاری است.

او در 21 مارس 1923 میلادی در دمشق به دنیا آمد، شهری که به تعبیر خود او «جشنواره آب و یاس» و «نه تصویری از بهشت که خود بهشت» است. اما همین شهر او برای انتشار برخی از آثارش او را با گوجه گندیده مورد هجوم قرار داد و چندی بعد هم او را از خود راند و به تبیعد روانه کرد.

نزار خیلی زود به این حقیقت ایمان آورد که «شعر» و «خیزش» دو روی یک سکه اند و شعری که فریاد برنیاورد و پایه‌های ستم‌پیشگان را به لرزه نیفکند، شعر نیست. او واژگان خود را به گلوله بدل کرد تا با آن، از کرامت و عزت امت خود دفاع کند و شکوه از دست رفته را به آنها بازگرداند. هرچند نزار قبانی در شعر عرب به شاعر توصیف‌های عاشقانه بیش از هر موضوع دیگری شهرت دارد، اما در بررسی آثار او نمی‌توان چشم بر اشعار اجتماعی و حماسی او بست. اشعاری که در آن دغدغه یک شاعر به عنوان یک مصلح اجتماعی شنیده می‌شود. شاعری که دوست دارد تا واژگان سربازش را در جلوی خط مقدم شعر مقاومت قرار دهد و فریادهای خاموش چند نسل را از خانه‌هایی که از دست رفته‌اند، بیان کند.

در اشعار نزار قبانی، فلسطین و به ویژه قدس، یکی از موضوعات پرتکرار است. شاعر از قدس به عنوان آرمان‌شهری یاد می‌کند که روزگاری محل قدم زدن پیامبران بود و حالا در میان خون و آتش نفس می‌کشد. شاعر آرزو دارد که روزی در تاریخ برای بازگشت ایام خوش گذشته ثبت شود. اشعار قبانی درباره فلسطین را می‌توان به دو وجه حماسی و غیر حماسی دسته‌بندی کرد. شاعر در اشعار غیر حماسی خود، با استفاده از واژگان، طنین آرام و توصیف‌ خاطرات تلخ گذشته را به یاد آورد. آنچه که در این دسته از اشعار به وضوح دیده می‌شود، اعتراض شاعر به عملکرد سران عربی و در خواب بودن آنها و در نهایت ناله سر می‌دهد از سازشی که برای فلسطین به ارمغان آورده‌اند. او در این دسته از اشعار، فلسطین را خانه خود می‌داند و همانند یک فلسطینی داغدار برای از دست دادن پیکر مادر وطنش ناله سر می‌دهد. سروده ذیل با عنوان «ای قدس» از این شاعر است که در مجموعه‌ای با عنوان «چه کسی معلم تاریخ را کشت؟» با همین مضامین درج شده است. این شعر که آه و امید را با هم در بر دارد، به شرح ذیل است:

ای قدس!
چنان گریستم که اشک‌هایم خشکید
چندان نیایش کردم که شمع‌ها خاموش شد
چندان به رکوع رفتم که بیش طاقتم نمانده است،
در تو از محمد(ص) پرسیدم...
و از مسیح

ای قدس! ای شهری که رایحه پیامبران(ع) را می‌پراکند
ای کوتاه‌ترین راه میان آسمان و زمین

ای قدس! ای مناره آیین‌ها
ای کودک زیبای انگشت‌سوخته
چشمانت اندوهبار است، ای شهر زهرای بتول(س)
ای سایه‌سار سبز، که بر آن گذر کرده حضرت رسول(ص)
سنگ‌های خیابان اندوهگین‌اند
گلدسته‌های مساجد نیز...

ای قدس... ای شهر سیه‌پوش
کیست که ناقوس‌ها را به صدا در آورد در کلیسای قیامت
هر صبح یکشنبه
کیست که برای کودکان اسباب‌بازی آورد؟
در شب میلاد

ای قدس... ای شهر اندوه!
ای اشک درشت گردنده در پلک‌ها
کیست که دشمنان را از تو بازدارد
از تو ای مروارید آیین‌ها؟

ای قدس! ای شهر من
فردا... فردا درخت لیمو شکوفه خواهد داد
و خوشه‌های سبز و زیتون‌ها شادمان خواهند شد
و دیدگان لبخند خواهند زد

ای شهر من...
ای سرزمین صلح و زیتون!

بخش‌های دیگری از سروده‌های قبانی طنینی حماسی دارند و شاعر با استفاده از آهنگ و واژگان حماسی، کمی از فضای اندوه فاصله می‌گیرد و به روحیه دادن به مقاومت می‌پردازد. قبانی از صلح و سازش میان فلسطینیان و اسرائیل ناراضی است و تلاش می‌کند تا آن را در سروده‌هایش به هر زبانی، گاه حماسی و گاه سرزنش‌آمیز، بیان کند:

از نیِ بیشه‌ها
چون جن بر شما یورش می‌آوریم،
از بسته‌های پستی،
از صندلی‌های اتوبوس‌ها،
از جعبه‌های سیگار،
از حلبی‌های بنزین،
از سنگ گور مردگان،
از گچ‌ها... از تخته‌ها...
از گیسوانِ دخترکان...
از تیرآهن‌ها...
از دیگ‌های بخار...
از چادرهای نماز...
از برگ‌های قرآن،
بر شما وارد می‌شویم
از سطرها و آیات

از چنگ ما گریزتان نیست
که ما پراکنده‌ایم در باد...
و در آب
و در گیاه،
و ما تنیده‌ایم در رنگ‌ها و صداها

گریزتان نیست
گریزتان نیست
که در هر بیتی تفنگی است
ار کرانه نیل
تا فرات...

***

در یاد بسپارید...
همیشه در یاد بسپارید...
که آمریکا -‌با همه توش و توانش‌-
خدای عزیزِ توانا نیست،
و آمریکا -‌با همه آزارگری‌اش‌-
هرگز پرندگان را از پرواز باز نتواند داشت،
گاهی باروتی کوچک
در دست کودکی خُرد
انسانی بزرگ را به خاک و خون خواهد کشید

قبانی در این بخش از اشعار، صدای عاشقانه خود را ستیهنده و حماسی سر می‌دهد و روزهایی را به یاد می‌آرود که آرزوی هر فلسطینی است:

از رنج حسین می‌آییم...
از اندوه فاطمه زهرا...
از اُحد می‌آییم و از بدر...
و از غم‌های کربلا...
می‌آییم برای تصحیحِ تاریخ و اشیا
و برای پاک کردن حروف
ازخیابان‌هایی که نام‌های عبری دارند!

انتهای پیام/