الهه رضایی: بچههای دیروزی «ساده تر» بودند/ دهه شصتیهای آرام و محتاط و دهه هفتادیهای بازیگوش
خبرگزاری تسنیم: در حال حاضر خیلی از بچههای دیروز خودشان صاحب فرزندند و من فقط دوست دارم به آنها بگویم برای تربیت فزندانشان بیشتر وقت بگذارند و آنها را با تلویزیون و سی دیهای مختلف سرگرم نکنند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، الهه رضایی، یکی از محبوبترین و نوستالژیکترین شخصیتهای دوران کودکی بسیاری از کسانی به شمار میرود که اکنون بزرگ شدهاند و خود کودکانی دارند. او متولد 12 بهمن 1342 است، در سال 65 ازدواج کرده و همسرش پزشک و متخصص قلب است. دو فرزند دختر و پسر دارد، تحصیلاتش لیسانس علوم تربیتی است و تا سال 87 کارمند سازمان صدا و سیما بوده و بعد از آن بازنشسته شده. او اینک به اداره مهد کودکش مشغول است. مصاحبهای که در پی آمده، گپ و گفتی با اوست.
خانم رضایی دقیقا همان کسی بود که بعدازظهرهای روزهای دور کودکی در قاب شیشهای تلویزونهای قدیمیمان میدیدیم؛ به همان اندازه ملیح، شیرین، خوش بیان و مهربان و دوست داشتنی. او در حال حاضر مدیریت مهد کودکی را برعهده دارد که دهه شصتیها و بعضا دهه پنجاهیها، بچههایشان را به مأمن امن آن میسپارند. دیدن چهره بهیادماندنی و دلنشین خانم مجری آن روزها، برایم یادآور خاطرات دلچسب بسیاری بود که حتما با خواندن این گفتگو برای شما هم زنده میشود.
خانم رضایی چرا کار اجرا را بعد از بازنشستگی رها کردید؟
- علتش بیشتر تغییر علاقمندیهای سازمان صدا و سیما به نحوه اجرا بود. من ده سالی غیر از کار کودک، کار بزرگسال کردم ولی در کار کودک موفقتر بودم؛ چون با وضعیت صورت و چهره من، کار کودک هماهنگتر بود و البته عادت ذهنی مخاطبان هم موثر بود. بعد از 87 چون خیلی دیگر به کار بزرگسال تمایلی نداشتم و برای کودک هم روش اجرا و فرمت کار عوض شد و با روش من هماهنگ نبود، حداقل من ترجیح دادم در روش خودم تغییری ایجاد نکنم و گروههای جدید و جوانهای پرانرژیتر وارد کار کودک شوند.
شما و خانم خامنه برای ما دهه شصتیها دو شخصیت بسیار نوستالژیک هستید، اجرای بسیار به یادماندنی و متمایزی داشتید. خودتان فکر میکنید چه چیزی باعث ماندگاری اجرای شما شد؟
- شاید یکی از دلایلش که بچههای دیروز خیلی به آن اشاره میکنند، این بود که هر چیز که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند و شاید آن علاقه مندی که در وجود من شخصا و همینطور خانم خامنه بود، روی اجرای ما تاثیر میگذاشت. دلیل دیگرش هم این بود که برنامه دیگری هم نبود. امکانات تفریحی و استفاده از رسانههای جمعی خیلی محدود بود. بچهها اینترنت و کامپیوتر و سی دی کارتونهای مختلف نداشتند.
اگر بخواهیم کلیتر نگاه کنیم یک مثلث بود که یک سرش معلم و مدرسه بود، یک سرش مادر و یک سر دیگر تلویزیون و بچهها هر جا که احساس خلأ میکردند، شاید به دیگری پناه میبردند و خستگی مدرسه را نیز با برنامه کودک در میکردند.
دهه شصتیها چون خودشان در دوران کودکی سختیها و کمبودهایی داشتند، سعی میکنند همه وسایل و امکانات را برای بچههایشان فراهم کنند و بیش از حد بچهها را آزاد میگذارند
اما اکثرا میگویند جملههایی که گفته میشد و آرامش کلامی که وجود داشته، برای آنها دلنشین بوده است. ما باید بچهها را نصیحت میکردیم و برای همین سعی میکردیم حرفهایی که میزنیم با آرامش باشد تا حرف ما با بچهها بهتر بپذیرند و ما هم با زبان خودمان و نه به زبان کودکانه که امروز باب شده است، با بچهها حرف میزدیم.
به نظر من همین هم باعث میشد که بچهها شما را باور میکردند و اینقدر از شما حرف شنوی داشتند و هر چقدر میگفتید برو عقب، ما هم میرفتیم تا به در و دیوار میخوردیم یا سر از بالکن و پاسیو درمیآوردیم!
- (با خنده) بله، بچههای دیروز خیلی صداقت داشتند و سادهتر بودند.
اتفاقا الان شما در مهد کودک کار میکنید، با بچههای همین ده شصتیها. با دهه هفتادیها هم که کمابیش در ارتباط بودهاید. از نظر شما هر کدام چه ویژگی داشتند؟
- خب دهه شصتیها در یک دوران سختی در کشورمان رشد کردند. ما سالها مسئله جنگ و تبعات آن را داشتیم؛ به همین دلیل شصتیها بچههای آرامتر و محتاطتری هستند و شادابی، پرانرژی بودن، شیطنت و بازیگوشی دهه هفتاد به بعد خیلی بیشتر است.
از طرفی دهه شصتیها چون خودشان در دوران کودکی سختیها و کمبودهایی داشتند، سعی میکنند همه وسایل و امکانات را برای بچههایشان فراهم کنند و بیش از حد بچهها را آزاد میگذارند. تفاوتشان بیشتر در آرام بودن و پرهیاهو بودنشان است؛ البته باز در این دهه هم از 65 تا 70، شرایط متفاوتتری بود و از 65 به بعد بچهها شرایط آرامتر و بهتری را تجربه کردند.
درباره کارتونها و کلا برنامههای کودک امروز چه نظری دارید؟
- حقیقتش مدتهاست که برنامهها را ندیدم؛ ولی چون به اقتضای شغلم با بچههای کوچک و والدینشان در تماس هستم، میتوانم بگویم به میزان زیادی کارتونهای خشن، روحیه بچهها را تغییر داده است. بچههایی که روحیه آرامی داشتند را ترسناک و مضطرب بار آورده و بقیه هم بچههای سخت و خشنی شدند. به نظر میآید که بعضی از کارتونهای امروز تاثیر خوبی نداشتند.
بعد از اینکه شبکه پویا راه اندازی شد، چون کارتونهای دهههای گذشته را نشان میداد، من از مادرهای بچهها میشنیدم که بچههایشان کارتونهای قدیمی را بیشتر دوست دارند و استقبال میکنند. حتی همان کارتونهایی که از دید ما نخ نما شدند؛ مثل پسر شجاع یا حنا دختری در مزرعه؛ در صورتی که کارتونهای امروزی والت دیزنی فوق العاده زیبا و جذاب است اما انگار همان سادگی کارتونهای قدیمی و ریتم سادهای که داشتند، باعث میشود بچههای جدید هم با آنها خیلی ارتباط برقرار کنند.
زمان ما اجازه نمیدادند بچهها 8 و 9 شب تلویزیون نگاه کنند و همه باید این ساعت میخوابیدند اما الان بچهها از آخرین سریالهای تلویزیونی هم خبر دارند
اصلا یکی از دلایلی که بچههای جدید اینقدر با بچههای قدیم فرق کردند برمی گردد به تنوع رسانهها.
- بله. هم تنوع رسانهها و بخش دیگر هم به رویکرد خانوادهها برمیگردد که براحتی اجازه میدهند بچهها هر برنامهای را ببینند؛ مثلا زمان ما اجازه نمیدادند بچهها 8 و 9 شب تلویزیون نگاه کنند و همه باید این ساعت میخوابیدند اما الان بچهها از آخرین سریالهای تلویزیونی هم خبر دارند.
شاید هم گاهی چون مادرها مشغولیتهای زیادی دارند و حوصله ندارند، به بچهها اجازه میدهند که بنشینند پای تلویزیون و برنامههای مختلف را ببینند تا خودشان بتوانند به کارشان برسند و توی این برنامهها هم دعوا، خشونت، بدآموزی و... وجود دارد و بچهها هم یاد میگیرند و چیزهایی را میفهمند که آن سن زمان فهمیدنش نیست.
یک گلهای که بچههای دیروز دارند این است که چرا نقاشیهایی را که میفرستادند، نشان نمیدادند؟ راستی اصلا نقاشیهایمان را چه کار کردند؟!
- اتفاقا زمان پخش برنامه بچههای دیروز یک خانم یا آقایی پیامک زده بود و گفته بود در آن زمان چون نقاشی من را نشان نداده بودید، من هم رفتم یک لیوان آب ریختم روی تلویزیون که خانم مجری را خیس کنم و تلویزیونمان سوخت! (با خنده) بله متاسفانه این مشکل را به خاطر محدودیت زمان دائما داشتیم. نقاشیها را هم که اصلا نمیشد نگهداری کنیم و عملا امکانش نبود. شما میدانید چقدر نقاشی به ما میرسید؟ اگر میخواستیم نگهداری کنیم، باید اندازه چندتا اتاق را فقط برای آرشیو نقاشیها خالی میکردیم. آن زمان چون بچهها سرگرمی زیادی نداشتند و برنامههای تلویزیونی یا مسابقات مختلف نبود که بتوانند در آن شرکت کنند، برای همین تنها چیزی که میتوانستند با آن هم مطرح شوند و اسمشان خوانده شود و هم لذت ببرند، نقاشی بود.
شاید خیلی از بچهها در آن زمان به بچههای شما حسودی میکردند! بچههای خودتان رابطهشان با شغل شما چطور بود و چه حسی داشتند؟
- اتفاقا بچههای من خیلی راضی نبودند؛ چون حس میکردند مادرشان دارد با بچههای دیگر تقسیم میشود. بعد هم جلوی دوربین بودن همان طور که میدانید دردسرهای خاص خودش را دارد؛ چون نمیتوانستم با بچههایم در بیرون از منزل راحت باشم. بچههای من هیچ جا راحت نبودند.
خیلی از بچههای دیروز خودشان صاحب فرزندند و من فقط دوست دارم به آنها بگویم برای تربیت فرزندانشان بیشتر وقت بگذارند
چه انتقادهایی معمولا از شما میشد؟
- اینکه چرا کارتون کم پخش میشد یا چرا نقاشی ما را نشان نمیدادند.
یا چرا اینقدر میگفتید «برید عقبتر»!
- (با خنده) بله! یا یک انتقادی که از ما داشتند این بود که چرا اینقدر نصیحت میکنیم . این انتقادی بود که خود ما هم البته داشتیم و دوست نداشتیم که این آموزشها خیلی مستقیم باشد و بیشتر من دوست داشتم به صورت عملی آموزش داده میشد.
چه توصیهای به بچههای دیروز دارید؟
- در حال حاضر خیلی از بچههای دیروز خودشان صاحب فرزندند و من فقط دوست دارم به آنها بگویم برای تربیت فزندانشان بیشتر وقت بگذارند و آنها را با تلویزیون و سی دیهای مختلف سرگرم نکنند و حتما از کمک کارشناسان استفاده کنند و اگر به مشکلی در تربیت فرزندشان برخوردند، تصور نکنند که خودشان به تنهایی میتوانند حلش کنند.
منبع: موفقیت
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.