کدخدا دیگر کدخدا نیست
خبرگزاری تسنیم: ماجرا، ماجرای پنهانی نیست. حداقل این روزها که آمریکاییها درخواستهای فراوانی برای همکاری با ایران در مسائل منطقهای بویژه در موضوع عراق مطرح میکنند؛ ناتوانی کدخدای اقتصاد جهانی و امنیت جهانی برای تصمیمگیران مشخص شده است.
«او رئیسجمهور خیلی ضعیفی است و مطمئنا ضعیفترین رئیسجمهوری است که در تمام عمرم دیدهام... اقدامات احمقانه اوباما این حقیقت را نشان میدهد که ما ضعیف هستیم... تمام رهبران محافظهکار در آمریکا معتقدند توانایی ما برای رهبری جهان و تاثیرگذاری در نقاط مختلف جهان در دوران ریاست جمهوری اوباما به طور وحشتناکی کاهش یافته است و اگر ما به دلیل ضعیف بودن با مشکلاتی روبهرو شویم، به دلیل اقدامات کاخ سفید است.» این جملات را «دیک چنی»، معاون رئیسجمهور سابق آمریکا درباره باراک اوباما گفته است، همین اخیرا، پس از آنکه موضوع خروج نظامیان آمریکایی از عراق جدی شد. البته این را تنها چنی و همه رهبران جمهوریخواه در آمریکا نگفتهاند. جامعه آمریکایی هم نسبت به افول قدرت آمریکا و ضعف اوباما معترفند. دیک لیندروف، تحلیلگر و نویسنده برجسته آمریکایی جمله معروفی درباره اوباما دارد. او میگوید: «اگر باراک اوباما در جریان نبرد نرماندی در سال 1944 و زمانی که نازیها حمله موسوم به تهاجم آردن را ترتیب میدادند، فرمانده نیروهای متفقین بود، با نازیها پیمان میبست و به جنگ دوم جهانی در حالی که فرانسه تجزیه شده بود، پایان میداد و حکومت رایش سوم تا دهه 50 میلادی نیز باقی میماند.» این تحلیل لیندروف را گویا دنیا نیز فهمیده است. آن زمان که باراک اوباما، بشار اسد را به جنگ تهدید کرد اما هیچ موشکی نه از مدیترانه و نه از اینجرلیک و نه از هیچ جای دیگری به سمت سرزمین اسد شلیک نشد؛ آلهای حاشیه خلیجفارس هم با محافظهکاران آمریکایی همنظر شدند.
زمانی که ولادیمیر پوتین سقوط ویکتور یانوکوویچ را نگریست؛ همه غربگراها در همه جای دنیا، خاصه در همین ایران خودمان به خودشان و هژمون برتر دنیا تبریک گفتند اما زمانی که روسها به شیوههای قرن نوزدهمی اوکراین را تجزیه کردند و خرس سرد آرام از کرملین بیرون آمد و روز ملی روسیه را در بندر کریمه جشن گرفت، بانوی نارنجی هم با رهبران محافظهکار آمریکا همنظر شد. همین اخیرا که نتانیاهو ماشه را علیه غزه چکاند، باز هم همه، از واشنگتن گرفته تا سرزمینهای اشغالی و مرتجعان منطقه و... فهمیدند کدخدا دیگر کدخدا نیست. باید خودشان گلیمشان را از آب بکشند. حالا دیگر آلمانها هم جرأت آن را پیدا کردهاند تا در واکنش به افشای شنود آنگلا مرکل توسط سیا، صراحتا اعلام کنند آنها هم در دورهای بیل کلینتون را شنیدهاند! ماجرا واضح است. قدرت ایالات متحده بشدت تحلیل رفته است و این را همه فهمیدهاند الا...
تحلیلهای واژگونه
رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیرشان با اعضای مجلس خبرگان از برخی داخلیها که تحولات دنیا را نه واقعبینانه، بلکه واژگونه تحلیل میکنند؛ انتقاد کردند. تحلیل واژگونه یعنی چشمپوشی بر واقعیتی به نام تزلزل بنیانهای نظام 70 ساله حاکمیت غرب! تحلیل واژگونه یعنی چشمپوشی بر فروپاشی اخلاق و خانواده در تمدن غربی! یعنی روند رو به رشد رویگردانی مردم از بنیانهای فکری و ارزشی غرب که بر سهگانه «آزادی، حقوق بشر و دموکراسی» سوار شده بود را ندیدن! تحلیلهای واژگونه یعنی تبعیت محض از این الگوها و مدلها در روزگاری که روزگار افول آنهاست!
تحلیلهای واژگونه یعنی ریزش پایههای سیاسی و نظامی غرب را ندیدن و نشان ندادن! تحلیلهای واژگونه یعنی آدرس غلط دادن از ناتوانی اوباما در مقابل اسد، پوتین و حتی نتانیاهو! تحلیلهای واژگونه یعنی نشان ندادن اثرات مقاومت غزه! یعنی پوشاندن موافقت صهیونیستها با رفع حصر برای گرفتن موافقت مقاومت با آتشبس! تحلیلهای واژگونه یعنی نشان ندادن باخت نماد قدرت غرب در منطقه! تحلیلهای واژگونه یعنی تضعیف و تحقیر قدرت ما از «بمب کدخدا»! یعنی تاکید بر «هضم در اقتصاد جهانی»! یعنی جستوجوی امنیت خود در «امنیت جهانی»! تحلیلهای واژگونه یعنی «تئوریزه کردن سازش»!
ماجرا، ماجرای پنهانی نیست. حداقل این روزها که آمریکاییها درخواستهای فراوانی برای همکاری با ایران در مسائل منطقهای بویژه در موضوع عراق مطرح میکنند؛ ناتوانی کدخدای اقتصاد جهانی و امنیت جهانی برای تصمیمگیران مشخص شده است. در چنین شرایطی انتظار از جمهوری اسلامی ایران چیست. کشوری که در افول تمدن غربی نقش ویژهای ایفا کرده و میکند، در این شرایط چه نقش تاریخیای میتواند ایفا کند؟
اینکه آمریکاییها در سراشیبی افول، همچنان به دنبال تحقیر ملت ایران هستند و بهرغم توافق ژنو، «اقدامات زشت» علیه ایران انجام میدهند؛ موضوع پیچیدهای برای ما نیست. اینکه چرا برخی در کشور ما در برابر آمریکای ضعیف همچنان مردد هستند نیز موضوع پیچیده و پنهانی نیست. آن پیچ تاریخ که حتی مرعوبان غرب هم از آن دم میزنند، همینجاست. اینجاست که وظیفه ما در مقابل تحول و تغییر شرایط دنیا مشخص میشود: «خودمان را آماده کنیم براى ایفاى نقش در پدید آوردن نظم جدید؛ کشور را آماده کنیم براى اینکه نقشآفرینى کند. این هم ممکن نخواهد شد مگر با قوى کردن کشور؛ کشور را باید قوى کنیم. تقویت کشور متوقف است بر استفاده از همه ظرفیتها و توانایىهایى که ما در داخل کشور و در بیرون کشور داریم... 3 موضوع هم در تقویت کشور بسیار نقش دارد: یکى مساله علم و فناورى است، یکى مساله اقتصاد است، یکى مساله فرهنگ است. در این 3 بخش ما باید سرمایهگذارى کنیم؛ اینها عناصر کلیدىاند. دولتهاى ما، مسؤولین ما، مؤثرین و متنفذین ما، در هر 3 قسمت بایستى فعال بشوند و کار بکنند.»(1)
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
1ـ دیدار اعضای مجلس خبرگان با رهبر انقلاب؛ 13 شهریور 1393
انتهای پیام/