استقلال چهارمین سرزمین ثروتمند جهان از "جزیرهی ملکه" و بحران استقلالطلبی در اروپا
خبرگزاری تسنیم: "این منطقه (اسکاتلند) آنقدر از ثروتهای طبیعی برخوردار است که بتواند به عنوان یکی از چهار کشور ثروتمند جهان به حیات خود ادامه دهد. به همین دلیل هم نتایج نظرسنجیها به یکباره افزایش قابل توجه موافقان استقلال را نشان داد."
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، ضرب المثلی در زبان انگلیسی وجود دارد که میگوید: «What goes around, Comes around» این ضرب المثل را میتوان با ضرب المثل ایرانی «هر که آن درود عاقبت کار که کشت» مقایسه کرد اما این ضرب المثل به مسایل دیگری نیز اشاره دارد و میگوید هر کس هر اقدامی انجام دهد٬ در نهایت نتیجه کارش به همان شکل فعالیت قبلی بر او ظاهر میشود.
این روزها که انگلستان یا به قول ملکه این کشور «پادشاهی متحده بریتانیای کبیر»! با مشکل درخواستهای زیاد برای استقلال اسکاتلند و خطر تجزیه رو به رو است بسیاری از تحلیلگران فضای به وجود آمده در روزهای اخیر را مدلی از اثبات همین ضرب المثل میدانند. انگلستان٬ استعمارگر بزرگ که خورشید هیچگاه در سرزمینهایش غروب نمیکرد٬ بانی بزرگترین تجزیههای تاریخی و کشوری که مرز بسیاری از کشورهای دنیا را مسئولانش تعیین کردهاند٬ این روزها به شدت در نگرانی به سر میبرد. اگر اسکاتلند جدا شود٬ هویت «پادشاهی متحده» به شدت زیر سوال رفته و وضعیت اقتصادیاش به کلی دگرگون میشود اما روباه پیر همچنان نقشههای زیادی برای دنیا و مردمش دارد.
انگلستان شاید زمانی یک کشور مستقل و قدرتمند به حساب میآمد اما در شرایط فعلی نمیتوان مسئولان و صاحبان قدرت در این کشور را مستقل از سیاستها و سیاتمداران آمریکا به حساب آورد. به همین دلیل هم در مورد استقلال اسکاتلند قبل از اینکه هیچ حرفی از سوی دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس و یا الیزابت٬ ملکه این کشور شنیده شود٬ این اوباما بود که وارد میدن شد و با صراحت اعلام کرد جدایی اسکاتلند از انگلستان به ضرر منافع ملی ایالات متحده است.
این مسئله بالاتفاق مورد نظر دیگر کشورهای اروپایی نیز قرار گرفت. مسئله تا جایی اوج گرفت که امنیت ملی و یکپارچگی انگلستان به مولفه ای از قدرت و یکپارچگی کل اروپا تبدیل شد اما دلیل این مسئله چیست؟
شاید اروپاییان این را جزو افتخارات خود بدانند که بعد از جنگ جهانی دوم و شکل گیری اتحادیه اروپا دیگر هیچ جنگی در این منطقه روی نداده است اما به نظر میرسد این آرامش و این خاکستر تا حد زیادی در درونش پر از آتش اشتیاق به جدایی است. این تنها ولز و اسکاتلند در انگلستان نیستند که به دلایل اقتصادی و مسایل ملی خواهان جدایی و استقلال هستند. در صورتی که رفراندوم اسکاتلند رای آورده و این منطقه پر از ذخایر منابع طبیعی از انگلستان جدا شود٬ بعد از آن باید منتظر صداهای استقلال طلبانه از ولز٬ کاتالونیا در اسپانیا٬ گرینلند در دانمارک٬ جزایر آلاند در سوئد٬ جزایر فارو در دانمارک٬ والونیا و فلاندرز در بلژیک٬ ونیز در ایتالیا و کبک از کانادا و حتی ایالت کالیفرنیا از ایالات متحده آمریکا نیز باشیم و این امنیت کل اروپا و منطقه آمریکای شمالی را به خطر میاندازد.
رفراندوم ساده٬ فریبهای پیچیده
روند برگزاری یک رفراندوم در تئوری و نظریه پردازی بسیار ساده است. عده ای از مردم یک منطقه بنا بر ریشه های تاریخی و ملی خود با سایر نقاط کشوری که در آن هستند٬ احساس قرابت و هم میهن بودن ندارند. به همین دلیل خواهان جدایی از آن کشور و ترتیب دادن حکومت و دولت مورد دلخواه خود در سرزمینشان میشوند. در برخی از کشورها اجازه برگزاری رفراندوم به این افراد داده میشود. این رفراندوم با پاسخ بلی و یا خیر همراه بوده و بعد از مدتی با مشخص شدن نتایج این انتخابات٬ این منطقه همچنان به عنوان جزیی از خاک کشوری که در آن قرار دارد شناخته شده و یا اینکه تمام ارکان سیاسی و اقتصادی آن باید از نو چیده شود.
بر همین اساس بود که نظام سلطنتی انگلیس و مسئولان آن اعلام کردند که رفراندوم استقلال اسکاتلند را در پاسخ به درخواستهای چندین ساله مردم این منطقه برگزار میکنند. با این حال با شروع روند برگزاری رفراندوم٬ روندهای پیچیده تاثیر گذاری بر این مسئله نیز آغاز شد. در ابتدای امر جای هیچ نگرانیای نبود. مردم هنوز اطمینان نداشتند که آیا میتوانند بدون اینکه تحت نفوذ و سیطره لندن باشند٬ به حیات خود ادامه دهند یا نه. بعد از مدتی احساسات وطن پرستانه نیز گل کرد. اما با گذشت مدت زمانی و نزدیک شدن به زمان برگزاری رفراندوم٬ موافقان به صحنه آمدند تا اعلام کنند این استقلال بیشتر از اینکه نتایج مثبت سیاسی و استقلال به همراه داشته باشد٬ نتایج مثبت اقتصادی به همراه دارد.
اسکاتلند سرزمینی غنی از منابع طبیعی٬ نفتی و همچنین منطقهای تجاری با ژئوپلتیک قابل توجه است. این منطقه آنقدر از ثروتهای طبیعی برخوردار است که بتواند به عنوان یکی از چهار کشور ثروتمند جهان به حیات خود ادامه دهد. به همین دلیل هم نتایج نظرسنجیها به یکباره افزایش قابل توجه موافقان این استقلال را نشان داد.
با منتشر شدن نتایج نظرسنجیها نگرانیهای لندن نیز به شدت افزایش پیدا کرد. اتحادیه اروپا هم اینک هم با بحرانهای اقتصادی زیادی دست و پنجه نرم میکند و در صورتی که اسکاتلند از انگلستان جدا شود٬ ضرر عظیم مالی وارد شده به انگلستان به نوعی به سایر کشورهای اروپایی نیز میتوانست کشیده شود. از هین جا بود که فریبها و دستاویزهای مختلف برای قانع ساختن مردم به رای ندادن به استقلالشان آغاز شد.
اوباما و دیوید کامرون و حتی ملکه انگلستان - که نمیخواست در این مسئله وارد میدان شود - هر هفته صحبتهایی را درباره عواقب عجیب و غریب این استقلال بیان میکنند. اوباما آن را برای امنیت جهان خطرناک میداند و سعی دارد با فشارهای سیاسی مانع از استقلال این منطقه شود.
کامرون نیز با او در این مسئله همراستا است و یک هفته مردم را تهدید میکند و هفته بعد با کلمات احساسی از آنها درخواست میکند که به جدایی رای ندهند. ملکه نیز در آخرین روزهای مانده تا برگزاری رفراندوم وارد میدان شده تا بلکه جلوی این استقلال را بگیرد. او که زمانی گفته بود «مردم اسکاتلند خود باید در مورد آیندهشان تصمیم بگیرند» این روزها قاطعانه از مردم میخواهد از رای دادن به جدایی خودداری کنند و اجازه دهند او «آخرین ملکه اسکاتلند در تاریخ» نباشد!
این تنها عملیاتهای آشکار روانی بر روی مردم این منطقه است. طی چند روز گذشته بنگاه خبرپراکنی بیبیسی که در واقع به رسانه کاخ باکینگهام نیز شهرت دارد، فتنهگریهای زیادی انجام داده تا مردم را وادار به رای منفی به استقلال کند. از خبر سازی در مورد موسسههای اقتصادی و بانکهای بزرگ که قرار است خاک اسکاتلند را ترک کرده و به لندن بروند گرفته تا دسیسه چینی برای رهبران اصلی کمپین استقلال همه اقداماتی بود که برای جلوگیری از برپایی این رفراندوم تاریخی و یا اثر گذاری بر نتایج آن انجام شده است.
همیشه پای ملکه در میان است!
انگلستان همیشه بانی تجزیههای بزرگ تاریخی بوده و در بسیاری از دسیسهچینیهای سیاسی برای مردمی که خواستار حکومت مستقل و آزادی برای خود بودهاند فعال بوده است. از تجربه تجزیه سودان و تبدیل آن به سودان جنوبی و سودان شمالی که در همین چند سال اخیر رخ داده بگیرید تا دیگر تجربههای تاریخی مشابه مانند تلاش برای تجزیه ایران و یا افغانستان٬ همیشه پای دولت انگلستان و حکومت سلطنتی این کشور در میان بوده است.
هنوز هم در هر بخشی از دنیا مناقشه ای در مورد یک بخش کوچک سرزمینی به وجود میآید٬ انگلستان و آمریکا نقشی در این بحثهای تحزیه طلبانه دارند؛ میخواهد این مناقشه بر سر استقلال یک منطقه مانند کردستان عراق باشد و یا جزایر مورد مناقشه بین چین و ژاپن. در مورد جزایر سه گانه ایرانی هم همین مسئله برقرار است چرا که این کشور انگلستان است که با همکاری آمریکا و برخی متحدان منطقهایشان همچنان در حال زمینه سازی برای روی دادن تجزیه دیگری در ایران هستند.
چند ماهی است که خاندان سلطنتی در انگلستان خودشان هم با مناقشه ای سرزمینی رو به رو شدهاند و نتایج این رفراندوم هر چه باشد٬ در هر صورت برای مردم سایر مناطق دنیا یادآور خاطرات تلخی از دوران استعمار و تلاشهای تجزیه طلبانه انگلستان و آمریکا است. «از هر دست بدهی از همان دست میگیری» این ضرب المثل فارسی هم یکی دیگر از معانی و معادلهای آن ضرب المثل انگلیسی است که ذکر شد.
شاید ملکه انگلیس در آخرین سالهای عمر خود همچنان بتواند انگلستان را به صورت یکپارچه ببیند٬ شاید هم آرزویش محقق نشده و به آخرین ملکه اسکاتلند تبدیل شود اما در هر صورت طی چند ماه اخیر نگرانی و استرسی را تجربه کرده که برای سالهای سال گریبان مردم کشورهای زیادی در کل دنیا را گرفته بود.
*** گزارش از ثمین هاشمی
انتهای پیام/