دانشجوی افغانستانی رتبه اول کنکور: هر دانشگاه و هر مسئولی خودش برای مهاجرین تصمیم میگیرد/ نتیجه این همه هزینه دلخوری شده
خبرگزاری تسنیم:۱۱ هزار دانشجوی مهاجر افغانستانی در ایران مشغول به تحصیل هستند. مشکلات ریز و درشت آنها در سالهای اخیر اوج گرفته است. با مجتبی نیکزاد یکی از این دانشجویان گفتگو کردیم.او رتبه اول کنکور ارشد است و در سال جدید در مقطع دکتری تحصیل میکند.
تا 2 روز دیگر، سال تحصیلی جدید ایران آغاز میشود و 11هزار دانشجوی مهاجر افغانستانی به همراه دانشجویان ایران وارد دانشگاهها میشوند. این رقمی است که معمولا در رسانهای به آن اشاره نمیشود، چون دقیقا مقابل تصویر قالبی رسانههای ایرانی از مهاجرین افغانستانی میایستد. و البته که این بار هم مثل همیشه، دانشجویان نه چندان کمتعداد افغانستانی در برنامهریزیهای کلان کشوری هم جایی ندارند.
مجتبی نیکزاد یکی از این دانشجویان افغانستانی دانشگاههای ایران است که افتخارات تحصیلی قابلتوجهی دارد. او متولد شده ایران است، اما همچون دیگر افغانستانیهای متولد ایران تفاوتی با یک دانشجوی خارجی که فقط برای تحصیل به ایران میآید ندارد. مشکلات دانشجویان مهاجر افغانستانی در ایران را با او درددل کردیم.از زبان خودش بخوانید.
امروز روز دفاع پایاننامه کارشناسی ارشد او در دانشکده اقتصاددانشگاه تهران است.
***
من مجتبی نیکزاد هستم دانشجوی دوره کارشناسی ارشد رشته اقتصاد کشاورزی دانشگاه تهران، مقطع لیسانس را هم دانشگاه شهید باهنر کرمان گذراندم و الان هم ساکن اصفهان هستم. در سال 1390 هم رتبه اول ارشد را به دست آوردم امسال هم در دورهی دکتری رتبه 5 را به دست آوردم و با امتیاز مصاحبه رتبه 1 و ان شاء ال... دارم دانشجوی دکتری میشوم.
مجموعا 11 هزار دانشجوی افغانستانی در ایران وجود دارد/ 8هزار هم فارغالتحصیل داریم
دانشجویان غیر ایرانی در دانشگاه تهران در بخش کشاورزی 60 نفر هستند ولی در مجموع بخواهید حساب کنید آمارشان در دانشگاه تهران بیشتر از 300 نفر است. اما اکثر دانشجویان افغانستانی در دانشگاه امام خمینی قزوین مشغول هستند. و خیلیها آنجا را دیگر به عنوان یک دانشگاه بینالمللی نمی شناسند و میگویند آنجا دانشگاه افغانستانیهاست.ما به طور کلی ما 11هزار دانشجوی افغانستانی در کشور ایران داریم و مجموعا هم 8 هزارنفر فارغالتحصیل داریم. البته در این یکی دو سال اخیر میزان پذیرش دانشجویان افغانستانی به دلیل افزایش دفعهای شهریهها به شدت پایین آمده است. متوسط پذیرش از 70 ، 80 نفر در سال به زیر 20 نفر رسیده است و متاسفانه شرایط به شدت سخت شده است.
متاسف میشوم وقتی میبینم جمهوری اسلامی این همه هزینه کرده است و مهاجرین افغانستانی این همه ظرفیت دارند، اما نتیجه نهایی دلخوری شده است
ماجرای حضور و تحصیل دانشجویان افغانستانی در ایران ماجرای تاسفبرانگیزی است.وقتی از دور این ماجرا را نگاه میکنی میبینی خیلی خوب است. اینکه این همه مهاجر افغانستانی در ایران به مقاطع تحصیلی بالا رسیدهاند، این همه رشد کردهاند، اما در کنار این واقعیتهای شیرین، واقعیات دیگری هم وجود دارد. من متاسف میشوم وقتی میبینم جمهوری اسلامی این همه هزینه کرده است و در مقابل مهاجرین افغانستانی این همه ظرفیت برای استفاده دارند، اما نتیجه نهایی حضور این دانشجویان در ایران دلخوری و ناراحتی و عدم استفاده از این ظرفیتها شده است. همهمان میدانیم که آمریکا چهطوری از نخبههای ایرانی استفاده میکند و نمی دانم چرا اصلا هیچ فکری در مورد این قضیه نمی شود؟
ایندانشجویان افغانستانی، همهشان میتوانند نخبههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و علمی خود کارگروه های ایران شوند، در تخصصی ترین قسمت های ایران می توانند خدمت کنند و واقعا هم پایبند هستند و علاقه دارند که نفعی به ایران برسانند. اما هیچ تسهیلات و شرایطی برای رسیدن به این موقعیت ندارند نه در این طرف نه در آن طرف. یعنی مثلا ما بگوییم ایران اینها را قوی کند و آمادهشان کند برای اینکه یا در اینجا یا در افغانستان، به اهداف ایران کمک کنند.ولی خب نیست این شرایط اصلا وجود ندارد.
چیزی که میتوانست نقطه قوت همگرایی ایران و افغانستان باشد حالا تبدیل به موضوعی برای دلخوری و ناامیدی شده است.
به همینخاطر خیال میکنم که خیلی خوب است که جایی مثل تسنیم صحبت درباره این موضوع را آغاز کرده است.خیلی حیف است، چیزی که میتوانست نقطه قوت همگرایی ایران و افغانستان باشد حالا تبدیل به موضوعی برای دلخوری و ناامیدی شده است. شرایط ایران در افغانستان دیگر مثل سالهای قبل نیست. من چند وقت پیش به ولایت وردک رفتم، آنجا قسمت شیعهنشینی در افغانستان است.حداکثر چیزی که من از ایران در آنجا دیدم یک مرکز دارالعلوم است در سطح دبیرستان. در حالیکه در همان ولایت آنقدر ترکیه هزینه کرده، کتابخانه زده، چه قدر فرانسه هزینه کرده، آنها دارند برگ برنده را دستشان می گیرند، در حالیکه بیشتر افغانستانیها ایران را میشناسند روزگاری به ایران آمدند، اصلا با ایرانها خواهر و برادرند ولی وضع به گونهای شده است که لباس ایرانی بپوشی در افغانستان بد بهت نگاه میکنند، ایرانی حرف بزنی تحویلت نمیگیرند و... این درد بزرگی است.
بگذریم.من به نظرم مشکلات مهاجرین افغانستانی در داخل ایران به چند دسته قابلتقسیم است.
الف) نگاه غیرفرهنگی به دانشجویان افغانستانی
برای دانشجوی افغانستانی که در این شرایط سخت و وحشتناک مالی حاضر شده است این قدر هزینه کند و به دانشگاه بیاد از همه چیز مهمتر ماندن در شرایط تحصیل است. اما شرایط مالی در این یکی دو سال به اندازهای برای دانشجویان سخت شده است که روند ترک تحصیل روز به روز در حال افزایش است.
در دو سال گذشته شهریه دانشجویان افغانستانی دانشگاههای ایران به یکباره با افزایش چند برابری مواجه شده است و با توجه به اینکه دانشجوهای افغانستانی مشمول قوانینی مثل کمک هزینه تحصیلی، وام و حتی قسطبندی شهریه این جور چیزها نمی شوند شرایط به شدت سخت شده است.
در سالهای اخیر با محاسبه شهریه به دلار و با ارز مرجع، شهریهها به یکباره چند برابر شد
اما چه اتفاقی افتاد؟
در اینکه دانشجویان افغانستانی حتی اگر رتبه اول کنکور شوند باید شهریه پرداخت کنند، حرفی نیست. بالاخره اینجا ایران است و این قانون اگر چه به آن هم گلایههایی وارد است اما وجود دارد، تا سالها سال هم دانشجویان افغانستانی به این شرایط عادت کرده بودند و اول حساب شهریهشان را میکردند بعد ثبتنام میکردند، اما در این یکی دو سال به یکباره اعلام شد که شهریه این دانشجویان باید به صورت دلاری و یوروی حساب شود، آن هم با ارز مبادلهای و نه ارز مرجع و این مساوی بود با افزایش چند برابری شهریه به یکباره و ماجرا را برای ما به شدت سخت کرد.
من یادم میآید که چند ماه پیش برای دانشجویان نخبه همایشی در کرج برگزار کردند. دانشجویان نخبه افغانستانی همه جمع شده بودند، خیلی بحث و گفتگو شد، گروه های مشورتی و تخصصی شکل گرفت و بحثهای خوبی مطرح شد. در آنجا همه دوستان متفقالقول به این نتیجه رسیدیم که اصل سوال اینجاست چرا جمهوری اسلامی نگاهش به دانشجوی افغانستانی، نگاه به یک دانشجوی خارجی است؟ ما معتقدیم که ایرانیها و افغانستانیها از اصلی با هم یکیاند. تفاوتی با هم ندارند. ما خودمان خیلی هایمان اصلا در ایران به دنیا آمدیم. باایرانیها بودیم در همین شرایط زندگی کردیم و حالا به دانشگاه که میرسیم میگویند شما باید از هم جدا شوید.
این یک مشکل بزرگ این است و این نگاه خارجی بودن به افغانستانیها خیلی اذیتکننده شده است. ضعیفترین قشر جامعه دانشگاهی همین دانشجویان افغانستانی هستند و ما از جمهوری اسلامی ایران توقع داریم.افغانها از نان شبشان میگذرند که بچهشان تحصیل کند. گشنگی میکشند تا بچههایشان درس بخوانند، بعد آن وقت حتی قسط بستن شهریهها را هم مانع میشوند و میگویند به دلار باید شهریه بدهید.
یک نکته دیگر هم هست. یک سری دانشجوی افغانستانی هستندکه واقعا نخبهاند، معدلشان در ارشد 19-20 است در دانشگاه قزوین در گروه مکانیکش چند تا اختراع ثبت کرده است و حالا با این تبدیل شده مجبورند تحصیل را رها کنند. کاش برای اینها حداقل یک بازبینی برای کمک اتخاذ میشد. الان بچههای دانشگاه قزوین یک کارگاه کفاشی دارند شبها کفاشی میکنند تا پول شهریه را دربیاورند و چون الان شهریهشان بالا رفته است، مجبورند بیشتر کار کنند، از شب تا صبح کار کنند و همه از دم تحصیلشان افت پیدا کرده است. این بچه ها میتوانند به پیشرفت علمی ایرانی کمک کنند. مقاله مینویسند، اختراع میکنند واقعا نخبهاند، اما باید درس را رها کنند و بروند فقط کار کنند.
این قضیه دانشگاه قزوین واقعا خیلی سخت بود برای مهاجرین. بچهها با تصور یک شهریه به دانشگاه آمدند دو ترم سه ترم هم خواندند و 2 سال مانده بود که درسشان را تمام کنند، بعد یکهو بیمقدمه شهریه بالا رفت و آنقدر بالا رفت که این بچهها زیرش غرق شدند. الان هم وسط کار مانده اند، اگر رها کنند 2 سال هزینه و تلاششان به باد می رود و اگر ادامه دهند از پس هزینه هایش بر نمی آیند الان اکثر بچه های قزوین در این شرایط گیر افتاده اند .
چرا کسی به این فکر نمیکند که این بچهها میتوانند در رشد علمی کشور سهیم باشند؟
ب) برخورد سلیقهای و ناهماهنگی
بخش مهمی دیگری از ماجرا هم به رفتارهای سلیقهای برمیگردد. فضای بوروکراتیک ماجرا آنقدر دست مسئولین را باز گذاشته است که هر کسی میتواند به صلاحدید خود قانونی وضع کند. من الان در دانشگاه تهران برای مبلغ شهریه هر ترم هنوز تکلیفم معلوم نیست .دانشجویان باهنر کرمان باید چیزی در حدود چهار پنج برابر یک دانشجوی ایرانی شهریه بپردازند.سوال هم میشود میگویند ما هیئت امنایی اداره میشویم و هیئت امنا تصمیم گرفته است که این مبلغ شهریه باشد.یعنی حتی یک نگاه جدی روی این مسئله هم نشده که مبلغ شهریه دانشجویان خارجی تکلیفش معلوم شود. وزارت علوم تصویب کند که از این دانشجوها این قدر بگیرید و همه دانشگاهها مجبور باشند تبعیت کنند.
دست مسئولین دانشگاه برای هر حرکتی باز است/ فضای بوروکراتیک دانشگاه فضا را برای هر مسئولی باز کرده است
باورتان نمیشود که این وسط چه اتفاقاتی افتاده است. یکی از آشنایان ما شاهرود قبول میشود و یک سال تحصیل میکند. سال بعد وزارت علوم در اعلامیه ی جدیدش اعلام میکند که دانشگاه شاهرود برای دانشجوهای غیرایرانی ممنوع است. آن وقت این بنده خدا را از دانشگاه اخراج کردند که امسال ممنوع شده است.
ما همه راضیایم که یک سیستم منظمی باشد و اصلا بگوید 100 میلیون میگیریم ولی همه مطمئن باشیم که دیگر تا پایان تحصیل تکلیفمان معلوم است.الان دانشگاه قزوین را ببینید. این دانشجویان از لیسانس وارد دانشگاه شدهاند، بعد از یکی دو ترم یکهو شهریه ها دلاری شده و رسیده به سه چهار برابر خب از کجا بیاورند؟ بانکهای ایران که به ما وام نمیدهد از کی وام میگیرند؟ درس نخواند؟
از طرف دیگر؛ روی ویزای تحصیلی ما نوشته شده حق کار ندارد. خب من که حق کار ندارم، وام هم که به ما نمیدهند، شهریهها را هم که حتی قسطبندی نمیکنند، شهریهها هم که هر سال بالا میرود.
اصلا مشخص نیست نهاد متولی امور مهاجرین کجاست؟
فکر میکنم, مشکل اصلی هم اینجاست که اصلا مشخص نیست نهاد متولی امور مهاجرین کجاست؟ دانشگاه ها دستشان برای هر کاری باز است. همین الان نزدیک به 80 نفر از خانم های دانشگاه قزوین فقط به خاطر این که با شهریه 800-900 هزار تومانی می توانستند درس بخونند و با شهریههای چند برابری نتوانستند مجبور شدند ترک تحصیل کنند. باز دانشجویان پسر می تواند برای خود یک منبع درآمدی داشته باشد. اما دخترها چی؟
ما الان دعوایمان همین است میگوییم این همه هزینه کردیم این همه ایران از جیب خودش خرج کرده؛ نتیجه این همه هزینه اقتصادی چی شده؟ چرا با بیفکری منجر به دلخوری و کینه شده؟
ج) مشکلات اقامتی
اگر کسی میخواهد در ایران دانشجو شود، باید کارت اقامتش را تحویل بدهد؛ به افغانستان سفر کند، از آنجا پاسپورت و ویزا بگیرد و به ایران بیاید. این یعنی اینکه به محض اینکه درسش تمام شد هم بایدایران را ترک کند. این یعنی اینکه ما با انتخاب تحصیل در واقع ترک ایران را هم انتخاب کردهایم. خود این ماجرا مشکلاتی را به دنبال دارد که ذیل بحث همیشگی بازگشت مهاجرین به افغانستان قرار میگیرد.
ما احتیاج داریم به این که ایران شرایطی را مهیا کند که این انتقال به صورت تدریجی صورت بگیرد
اول:ببینید ما هیچ وقت نمی توانیم بعد از 30 سال 40 سال زندگی در ایران، در شرایطی همه ایل و تبار و خانوادهمان اینجا هستند، اینجا به دنیا آمدهایم، اینجا بزرگ شدهایم و هیچی در آنجا نداریم. نمیتوانیم اینجوری دفعتی و به یکباره برگردیم. ما احتیاج داریم به این که ایران شرایطی را مهیا کند که این انتقال به صورت تدریجی صورت بگیرد. کسی با نفس انتقال مشکلی ندارد، اما ما باید چند بار برویم و بیاییم، کم کم سرمایه مان را انتقال دهیم، وسایل زندگیمان را ببریم، آنجا خانه بسیازیم، یک جای خوب استقرار پیدا کنیم، بعد پدرمان که 60 ، 70 ساله است را هم کم کم انتقال بدهیم، بعد فرزندان کوچک و همسر و خانواده را انتقال بدهیم. آنجا را اول محل زندگی کنیم و بعد برویم و این نیاز به این دارد که امکان رفت و آمد مهیا شود. الان کسی بخواهد به افغانستان برگردد لب مرز باید کارتش را تحویل بدهد، برای همیشه و دیگر معلوم نیست بتواند برگردد یا نه. خب این مساله مسلم است که رفت و آمد را کلا قطع میکند و خودش باعث میشود که اصلا تصوری در مورد زندگی در افغانستان شکل نگیرد.به یک جوان بیست ساله که در ایران به دنیا آمده است میگویند به افغانستان برگرد، خب او اصلا تصوری از آنجا ندارد. تصورش را رسانهها ساختهاند و همین رسانههای ایرانی که از افغانستان فقط بدبختی و رنج و جنگ و خونریزی و حمله انتحاری نشان میدهند. چرا باید برگردد؟ اما اگر به او اجازه دهند که یک بار برود و آن ور را ببیند، ببیند که این خبرها هم نیست کمکم راضی میشود که برگردد.
الان پدر و مادر من 30 سال است که از ایران خارج نشده اند خب اگر می گذاشتند بروند و بیایند شاید آنجا بند می شدند، شاید آنجا می ماندند و دیگر بر نمیگشتند ولی خودمان راهش را بستیم، یک کارتی به اینها دادیم و گفتیم کارت اقامتت است اگر بروی لب مرز ازت می گیریم و پاره اش می کنیم و خداحافظ.
این مشکل الان برای دانشجویان حل شده است و الان قانون برای دانشجویانی که پاسپورت دارند خروج موقت صادر میکند، اما جمعیت عظیمی که کارت دارند نمیتوانند بروند و بیایند و این خیلی بد است است. این کارتی است که میتواند بچههایش را به مدرسه بفرستد به آن کارت دلبسته است. می گوید من از روزی که به دنیا آمده ام این کارت شناسنامه من بوده این را بدهم و پاسپورت بگیرم. پاسپورتی که 6 ماه به 6 ماه تمدید دارد و تمدید شود یا نشود
دوم: مساله دیگر در بحث اقامت این است که متاسفانه در همه برنامهریزیها به همه مهاجرین یکسان نگاه شده است در حالی که ما قشرها و بخشهای مختلفی در جامعه مهاجرین داریم. دیگر الان نباید به مهاجرین به چشم همان آواره ها نگاه کنیم. الان مهاجرین آمده اند و سه نسلشان اینجا بزرگ شده است. یک نسلی پدر و مادرهای ما هستند که آنطرف آواره بوده اند بعد مهاجرت کردند، آمدند ایران. یک نسل دیگر فرزندان همانها هستند که از بچگی در ایران بودند و الان بزرگ شده اند و در ایران در قسمتهای مختلفی دارند کار میکنند. و یک نسل هم ماهایی هستیم که در ایران متولد شدیم، با همین فرهنگ بزرگ شدیم و در مدارس و دانشگاه های ایران درس خواندیم.اینها شرایطشان کاملا متفاوت است و نمیشود به همه به یک چشم نگاه کرد و حکم راند.
حتی در گروه دانشجویان هم؛ شرایط دانشجویان دختر با دانشجویان پسر متفاوت است. آنها را نمیشود اخراج کرد . چنانچه خود ایران هم این کار را نکرد . به نظرم باید یک نگاه تخصصی شده به مساله اقامت مهاجرین داشته باشیم. طیف مهاجرین خیلی وسیع است. بالاخره کسانی هستند که در ایران جنگیدهاند و حتی جانباز شدهاند، باید شرایط اقامتی آنها حداقل کمی تسهیل شود و نباید به همه به یک چشم نگاه کرد.
سوم: یک مساله دیگری که وجود دارد این است که با این ممنوعیت رفت و امد بین ایران و افغانستان برای مهاجرین، عملا نیروی متخصص افغانستانی که در ایران درس خوانده است از چرخه بازار کار افغانستان حذف میشود.تحصیلکرده ای که از پاکستان می آید برای کاریابی با وجود اینکه از لحاظ علمی قابل مقایسه با کسی که در ایران درس خوانده است نیست در افغانستان موفقتر است. چرا؟ به خاطر اینکه با نرم افزارهایی که در افغانستان استفاده میشود با سطح تکنولوژی که درافغانستان است با شرایط خاص بازار افغانستان آشناترند. فقط به یک دلیل ساده. اینکه مهاجر در پاکستان حق دارد برود به کشورش برود برگردد، حق دارد کشورش را ببیند و دوباره برگردد. ولی من یک کارت موقت دارم که اگر رفتم دیگر برگشتی ندارد کارتم پاره میشود، تمام از مهاجر بودن خط می خورم.
د) بحث هویتی و رسانهها
همه این حرفها را زدیم، اما به نظرم یکی از دلایل اصلی به وجود آمدن این مشکلات عملکرد رسانهها و تصویری است که آنها از مهاجرین در ایران به وجود آوردند. اتفاقی که باعث شده است که مهاجرین امروز هیچ هویتی، هیچ سندیتی، هیچ شخصیتی در ایران پیدا نکنند و «هویت» بزرگترین گمشده آنها باشد. این چندگانگی فرهنگی بزرگی که ایجاد شده است واقعا در حال ضربه زدن به ماست. امروز یک جوان مهاجر افغانستانی که در ایران متولد شده است، در ایران زندگی کرده است نمیداند که باید مهاجر باشد، یا شهروند؟ افغانستانی است یا ایرانی؟ و اگر افغانستانی باشند باید چهطوری باشد؟ هویتش چیست؟ همه اینها دست به دست هم داده اند و امروز همه ما سردر گم شده ایم.
ما هنوز بعد از 30 سال کل تعریف مان این است که یک آوارهایم که چون در افغانستان جنگ شده فرار کردیم و آمدیم ایران. همین. این تنها تعریفی است که برای ما وجود دارد این شخصیت، این هویت، اگر شکل می گرفت خیلی چیزها فرق میکرد.امروز ما نمیدانیم واقعا کجایی هستیم.
باید چه کار میشد تا این هویت شکل میگرفت؟ باید کار فرهنگی میشد، رویکرد رسانهها باید تغییر میکرد؟ باید برایش یک بستر فرهنگی در جامعه ایجاد میکردیم تا این شخصیت پذیرفته شود، کار رسانهای می خواهد، هزینه اقتصادی می خواهد، آموزش می خواهد این امکانات را در 4 طرف باید فراهم میکردیم تا شخصیتش شکل بگیرد.
از آن طرف هم باید فکر میشد، یعنی باید یک حقوق شهروندی حداقلی شکل میگرفت. من دارم در خیابان راه می روم، انتظار ندارم هر پلیسی پاسپورت من را چک کند. من می خواهم سوار اتوبوس بشوم راننده اتوبوس پاسپورت من را می بیند، شوفرش می بیند، مسئولی که می خواهد بلیط را به من بدهد می بیند بعد دوباره آخر کار هم با یک منتی من را سوار میکند خب این شخصیت شکل نمیگیرد. اینها چرا این طوری برخورد میکنند، چون در رسانه افغانها را پایین دیدهاند، تحقیر شده دیدهاند.
سایر متون پرونده:
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-1 : خیلی دور، خیلی نزدیک؛ مقدمه داستان بلند «ایرانیها» و «افغانها»
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-2 روایت امیرخانی از مساله «مهاجرین افغان»: دیگر وقت نگرانی است
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-3 برای آقای ایرانی که به نجات برادر افغانش شتافت
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-4 (بخش اول): مادر شهید افغانستانی مدافع حرم: کاش آن جام زهر را «ما» هزار هزار مینوشیدیم اما امام اذیت نمیشد
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-4(بخش دوم): مادر یک شهید افغانستانی: خیابانهای اردوگاه مهاجرین را به نام «امام» نامگذاری کردیم
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 5 افغانیالاصل است اما قبر پاکش...
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 6 شش سوءتفاهم بزرگ درباره مهاجرین افغان
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 7 سوغات جعفریان از افغانستان برای رهبر انقلاب/اینجا کسی به پاسپورتها نگاه نمیکند
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 8 میزگرد فعالان فرهنگی: با وجود تمام دلخوریها ایران همچنان پناه مستضعفین افغانستانی است
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 9 گلایههای ما مهاجرین افغانستانی، انتقاد به جمهوری اسلامی نیست؛ به موانع تحقق انقلاب است
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ـــ 10 فاز کار و کارگری/ محدودیت شغلی مهاجرین افغانستانی، نخبگان و اهالی فرهنگ کجای ماجرایند؟
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ـــ 11 شاعر افغانستانی: «ایران» عشق من است و برای گرفتن یک ویزا ماهها اذیت میشوم
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ12 پدر طلبه شهید افغانستانی مدافع حرم: دید جهانی محمود متأثر از درسخواندنش در ایران بود، آخوند معمولی نبود
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ12 پدر شهید افغانستانی:از «راهیان نور» خاک جبهههای ایران را سوغات آورد و آخرمثل شهدای ایرانی شهید شد
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» - 13 مخترع افغانستانی: دانشمند دانمارکی پاسخ داد ایران تحریم است؛ یاد «ما میتوانیم» امام افتادیم و تحریم را شکستیم
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -14/ فاز «ویزای فرهنگی»/ «ویزای فرهنگی»، گره کور مساله مهاجرین افغانستانی را باز میکند؟
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -15/ فاز «ویزای فرهنگی»/ «رئیس انجمن دوستی ایران و افغانستان:«ویزای فرهنگی»،نیازمند تسهیلی کوچک در بوروکراسی است
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -16/ فاز «ویزای فرهنگی»/ رایزن فرهنگی ایران در کابل: «ویزای فرهنگی» منتظر اقدام وزارت خارجه است
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -17/ فاز «ویزای فرهنگی»/ محمدکاظم کاظمی: مسئولان از مهاجرت دوباره نترسند، «ویزای فرهنگی» مسیر بازگشت را هموار میکند
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -18 فاز کار و کارگری/ توضیحات مدیرکل اتباع خارجی وزارت کار درباره محدودیت شغلی مهاجرین افغانستانی
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -19 روایتی از جوان شهید «افغانستانی» که در جنگ «ایران» روی سیمخاردارها خوابید
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -20/افغانستان در قاب سینمای ایران(1) /توحیدی: مخملباف، به تصویر افغانستانیها در ایران لطمه زد/عطایی:بعد از 30 سال،منتظر نگاهی عادلانه در سینمای ایرانیم
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -20/افغانستان در قاب سینمای ایران(2)/ کیانیان: در «روبان قرمز»حریف آرمانگرایی حاتمیکیا نشدم/ برجی: شهیدآوینی در اوج جنگ، دغدغه مهاجرین افغانستانی داشت
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -20/افغانستان در قاب سینمای ایران(3)/ محمدی:نگاه فروکاسته در ادبیات و زبان افغانستانی هم وجود دارد/ کیانیان: این میزگرد استقبال از آینده است، گذشته را رها کنیم
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -21 نهاد ریاستجمهوری خواستار بازبینی در مساله «ویزای فرهنگی» مهاجرین افغانستانی شد
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -22 فاز «تحصیل»/ «ناهماهنگی» و «بلاتکلیفی» بزرگترین مساله تحصیل مهاجرین افغانستانی
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -23/ فاز «تحصیل»/ بسیج مردمی برای مهربانی به همکلاسیهای افغانستانی امسال بچههای ایرانی
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -24/ فاز «تحصیل»/ مشکل در اقدام شایسته دولت درباره «تحصیل کودکان مهاجر افغان»/ برخی مدارس هنوز پول میگیرند
انتهای پیام/