گذار به ژئوپلتیک

خبرگزاری تسنیم:گذار از مذاکرات هسته ای به مذاکرات ژئوپلیتیکی یکی از راهبردی ترین خظاها خواهد بود. اگر صرفا از منظر مذاکراتی هم به مسئله نگاه کنید، همیشه باید بخشی از برگ ها را روی میز گذاشت و بخشی را نزد خود محفوظ داشت.

متن یادداشت مهدی محمدی محمدی با عنوان «گذار به ژئوپلتیک» را در ذیل از نظر می گذرانید:

 به رغم تکذیب های پی در پی برخی افراد، نشانه های آشکاری وجود دارد که ایران و امریکا در حاشیه مذاکرات هسته ای در حال انجام گفت وگوهای ژئوپلتیکی هستند.
شاید این گفت وگوها هنوز به مرحله مذاکره نرسیده باشد، ولی نفس اینکه عملا ایران در یک فرآیند تبادل نظر درباره مسائل منطقه ای با امریکا درگیر شده، زوایای مهمی از رویکرد سیاست خارجی را بر ما آشکار می کند.
ابهامی در این باره وجود ندارد که تمامی مجوزهای اعطا شده در زمینه تماس با طرف امریکایی صرفا درباره موضوع هسته ای بوده و هیچ مجوز جدیدی صادر نشده است؛ همان مجوز پیشین هم نه با این اعتقاد که تماس با امریکا برای نتیجه بخشی مذاکرات مفید است، بلکه از این رو صادر شده است که یک بار دیگر روشن شود از طریق بده بستان و نشست و برخاست با دشمنی کینه توز چون امریکا نه فقط مسئله ای حل نمی شود بلکه بر مشکلات افزوده هم خواهد شد.
در واقع این مجوزها در چارچوب راهبرد «نرمش قهرمانانه» صادر شده است که مرز روشنی دارد با سازش به معنای فراموش کردن ماهیت خصمانه رفتار امریکا با ایران و لحاظ نکردن آن در تنظیم مناسبات دوجانبه.
در روز نخست، مذاکرات درباره پرونده هسته ای برخی کار خود را با این پیش فرض آغاز کردند که بدون تماس مستقیم و دوجانبه با امریکا نمی توان از دل مذاکرات با 1+5 به نتیجه رسید. بر این اساس، ابتدا مذاکرات محرمانه و سپس مذاکرات علنی تا سطح وزرای خارجه به کرات انجام شد و حتی کار به تماس های روزانه، صدا کردن همدیگر با نام کوچک و ایمیل دادن و ایمیل گرفتن رسیداما همین روند در یک نگاه حداقلی بر همگان ثابت کرد این مقبره، کور اگر نکند، بی گمان هیچ معجزه ای هم نخواهد کرد.
منحصر کردن مجوز مذاکرات به موضوع هسته ای دقیقا به همین علت انجام شده است که ثابت شود تامین هیچ بخشی از منافع ملی ایران در گرو داشتن یک کانال ارتباطی مستقیم با امریکا نیست بلکه برعکس این نوع تماس امریکا را درباره میزان پای بندی ایران به اصول انقلابی و انگیزه و توان ایستادگی اش دچار اشتباه محاسباتی می کند و همین اشتباه به افزایش فشار بر ایران منجر خواهد شد، چنان که شده است.
اکنون و در حالی که تجربه مذاکرات هسته ای با امریکا پیش چشم ماست، نغمه هایی درباره ضرورت و حتی وجوب مذاکرات منطقه ای با امریکا بویژه درباره داعش ساز شده است.
امریکایی ها، با شنیدن این نغمه ها، احتمالا اینگونه محاسبه می کنند که:
1-  درایران به همه چیز از جمله موضوع هسته ای با عنوان ابزار بده بستان نگاه می کند.
2- برخی در داخل تماس با امریکا را عاملی می دانند که می تواند سرمایه اجتماعی اش را افزایش بدهد
3- و همچنین برخی تصور می کنند نفس این تماس ها از اشتباهات محاسباتی طرفینی خواهد کاست و در نتیجه روی محاسبات خصمانه امریکا هم اثر تصحیح کننده می گذارد.
نتیجه ای که در واشینگتن گرفته شده این است که عملا راه برای مذاکره با ایران درباره همه مسائل روی میز گشوده شده وبرخی هم میل چندانی به حریم نگه داشتن در این خصوص ندارند.
بویژه در حوزه منطقه ای، واضح است که امریکایی ها عمیقا نیازمند جلب همکاری ایران هستند. اگرچه ملاحظات مربوط به راضی نگه داشتن سعودی باعث می شود امریکا در ابراز این نیاز خود و تبدیل نیاز به دیپلماسی محتاط باشند، ولی این چیزی از واقعیت های مشکلات منطقه ای امریکا کم نمی کند.
ایران اکنون تنها نیرویی در منطقه خاورمیانه است که تحولات را به درستی پیش بینی کرده، در زمان درست تصمیم های درست گرفته، به موقع وارد عمل شده، طراحی هایش صحیحی بوده، به طور کامل اجرا شده و تا حدود زیادی موفق بوده و از این به بعد هم توان یکسره سازی بحران های منطقه ای را دارد. امریکایی ها حتی اگر به زبان منکر باشند، در عمل نمی توانند از این واقعیات بگریزند چرا که روزانه در حال زندگی با آن در گوشه گوشه این منطقه شعله ور شده اند.
حال در این شرایط، این سوال مطرح است که تن دادن به مذاکرات منطقه ای با امریکا ، به نفع کدام طرف است؟ آیا ما مشکلی داریم که بناست امریکایی ها آن را برای ما حل کنند یا اینکه آنها گرفتار گردابی شده اند که آنها را مجبور کرده مانور تعامل ژئوپلتیکی با ایران بدهند؟ و اگر ما مشکلات امریکا را حل یا حتی سبک کنیم، بعد آنها با ما چه خواهند کرد؟
ایران و امریکا امروز در منطقه نه راهبرد مشترک دارند و نه منافع مشترک. حتی تاریخی خوشایند از همکاری مشترک هم میان آنها وجود ندارد. منافع امریکا اساسا بر تحریک و تشدید گسل های قومی و سیاسی در منطقه استوار شده تا مداخله را توجیه کند در حالی که راهبرد ایران درنظر گرفتن مداخله خارجی به عنوان اصلی ترین سرمنشا مشکلات منطقه وتلاش برای پایان دادن به آن است.
مشخصا درباره داعش، به لحاظ عملیاتی هیچ چیزی در رفتار امریکا وجود ندارد که ایران را متقاعد یک درگیری واقعی با داعش در جریان است. مهم ترین دلیل این است که امریکا در استراتژی تازه اعلام شده خود به همه چیز پرداخته جز به مسئله اصلی، یعنی تامین و تجهیز داعش از سوی بازیگران منطقه ای که اکنون در حوزه های مختلف با آن منافع مشترک پیدا کرده اند و همه ادعا می کنند بخشی از ائتلاف بر ضد داعشند. ایران حق دارد که وقتی می بیند ترکیه که مامن و بارانداز داعش است، اردن که پشتیبان لجستیک آن است و سعودی به عنوان اسپانسر مالی آن، همه ادعا می کنند عضو ائتلاف نبرد با داعش هستند، به این نتیجه برسد که دور هم نشستن این کشورها با امریکا هر هدفی داشته باشد، هدف آن نابودی داعش نیست.
گذار از مذاکرات هسته ای به مذاکرات ژئوپلیتیکی یکی از راهبردی ترین خظاها خواهد بود. اگر صرفا از منظر مذاکراتی هم به مسئله نگاه کنید، همیشه باید بخشی از برگ ها را روی میز گذاشت و بخشی را نزد خود محفوظ داشت، والا وقتی همه چیز را روی میز می گذارید عملا این پیام را به طرف مقابل خود داده اید که سخت نیازمند معامله اید. آن وقت است که فرآیند بی پایان ارزان خریدن آغاز خواهد شد؛ ضمن اینکه ایران در منطقه سرمایه هایی دارد که مطلقا قابل معامله نیست و امریکایی ها اگر مذاکره می کنند هدفشان دقیقا تمرکز بر همین سرمایه هاست.

انتهای پیام/