تحیر یحیی بن اکثم از مناظره با امام جواد(ع) جوان


خبرگزاری تسنیم: وقتى مأمون از طوس به بغداد آمد، نامه اى براى امام جواد(ع) فرستاد و امام را به بغداد دعوت کرد، البته این دعوت نیز مثل دعوت امام رضا(ع) به طوس، دعوت ظاهرى و در واقع سفر اجبارى بود.

 به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم،گروه دین و اندیشه: یحیى بن اکثم گفت: درباره شخصى که مُحْرِم بوده و در آن حال حیوانى را شکار کرده است چه مى گوئید؟ امام جواد(ع) فرمود: آیا این شخص، شکار را در حِلّ (خارج از محدوده حَرَم) کشته است یا در حرم؟ عالم به حکم حرمت شکار در حال احرام بوده یا جاهل؟ عمدا کشته یا به خطا؟ آزاد بوده یا برده؟ صغیر بوده یا کبیر؟ براى اولین بار چنین کارى کرده یا براى چندمین بار؟ ... .

وقتى مأمون از طوس به بغداد آمد، نامه اى براى امام جواد(ع) فرستاد و امام را به بغداد دعوت کرد، البته این دعوت نیز مثل دعوت امام رضا(ع) به طوس، دعوت ظاهرى و در واقع سفر اجبارى بود. حضرت پذیرفت و بعد از چند روز که وارد بغداد شد، مأمون او را به کاخ خود دعوت کرد و پیشنهاد تزویج دختر خود «اُمّ الفضل» را به ایشان کرد. امام در برابر پیشنهاد او سکوت کرد. مأمون این سکوت را نشانه رضایت حضرت شمرد و تصمیم گرفت مقدمات این امر را فراهم سازد. او در نظر داشت مجلس جشنى تشکیل دهد، ولى انتشار این خبر در بین بنى عباس انفجارى به وجود آورد: بنى عباس اجتماع کردند و با لحن اعتراض آمیزى به مأمون گفتند: این چه برنامه اى است؟

اکنون که على بن موسى از دنیا رفته و خلافت به عباسیان رسیده باز مى خواهى خلافت را به آل على برگردانى؟! بدان که ما نخواهیم گذاشت این کار صورت بگیرد، آیا عداوتهاى چند ساله بین ما را فراموش کرده اى؟! مأمون پرسید: حرف شما چیست؟ گفتند: این جوان خردسال است و از علم و دانش بهره اى ندارد. مأمون گفت: شما این خاندان را نمى شناسید، کوچک و بزرگ اینها بهره عظیمى از علم و دانش دارند و چنانچه حرف من مورد قبول شما نیست او را آزمایش کنید و مرد دانشمندى را که خود قبول دارید بیاورید تا با این جوان بحث کند و صدق گفتار من روشن گردد. عباسیان از میان دانشمندان، «یحیى بن اکثم» را (به دلیل شهرت وى) انتخاب کردند و مأمون جلسه اى براى سنجش میزان علم و آگاهى امام جواد ترتیب داد. در آن مجلس یحیى رو به مأمون کرد و گفت: اجازه مى دهى سؤالى از این جوان بنمایم؟

مأمون گفت: از خود او اجازه بگیر. یحیى از امام جواد اجازه گرفت. امام فرمود: هرچه مى خواهى بپرس. یحیى گفت: درباره شخصى که مُحْرِم بوده و در آن حال حیوانى را شکار کرده است چه مى گوئید؟(1) امام جواد (ع) فرمود: آیا این شخص، شکار را در حِلّ (خارج از محدوده حَرَم) کشته است یا در حرم؟ عالم به حکم حرمت شکار در حال احرام بوده یا جاهل؟ عمدا کشته یا به خطا؟ آزاد بوده یا برده؟ صغیر بوده یا کبیر؟ براى اولین بار چنین کارى کرده یا براى چندمین بار؟ شکار او از پرندگان بوده یا غیر پرنده؟ از حیوانات کوچک بوده یا بزرگ؟ باز هم از انجام چنین کارى ابا ندارد یا از کرده خود پشیمان است؟ در شب شکار کرده یا در روز؟ در احرامِ عُمره بوده یا احرامِ حج؟!

یحیى بن اکثم از این همه فروع که امام براى این مسئله مطرح نمود، متحیر شد و آثار ناتوانى و زبونى در چهره اش آشکار گردید و زبانش به لکنت افتاد به طورى که حضار مجلس ناتوانى او را در مقابل آن حضرت نیک دریافتند. مأمون گفت: خداى را بر این نعمت سپاسگزارم که آنچه من اندیشیده بودم همان شد. سپس به بستگان و افراد خاندان خود نظر انداخت و گفت: آیا اکنون آنچه را که نمى پذیرفتید دانستید؟!(2)

آنگاه پس از مذاکراتى که در مجلس صورت گرفت، مردم پراکنده گشتند و جز نزدیکان خلیفه، کسى در مجلس نماند. مأمون رو به امام جواد(ع) کرد و گفت: قربانت گردم خوب است احکام هر یک از فروعى را که در مورد کشتن صید در حال احرام مطرح کردید، بیان کنید تا استفاده کنیم. امام جواد (ع) فرمود: بلى، اگر شخص محرم در حِلّ (خارج از حرم) شکار کند و شکار از پرندگان بزرگ باشد، کفاره اش یک گوسفند است و اگر در حرم بکشد کفاره اش دو برابر است و اگر جوجه پرنده اى را در بیرون حرم بکشد کفاره اش یک بره است که تازه از شیر گرفته شده باشد، و اگر آن را در حرم بکشد هم بره و هم قیمت آن جوجه را باید بدهد و اگر شکار از حیوانات وحشى باشد، چنانچه گورخر باشد کفاره اش یک گاو است و اگر شتر مرغ باشد کفاره اش یک شتر است و اگر آهو باشد کفاره آن یک گوسفند است و اگر هر یک از اینها را در حرم بکشد کفاره اش دو برابر مى شود.

و اگر شخص محرم کارى بکند که قربانى بر او واجب شود، اگر در احرام حج باشد باید قربانى را در مِنى ذبح کند و اگر در احرام عمره باشد باید آنرا در مکه قربانى کند. کفاره شکار براى عالم و جاهلِ به حکم، یکسان است؛ منتها در صورت عمد، (علاوه بر وجوب کفاره) گناه نیز کرده است، ولى در صورت خطا، گناه از او برداشته شده است. کفاره شخص آزاد بر عهده خود اوست و کفاره برده به عهده صاحب اوست و بر صغیر کفاره نیست ولى بر کبیر واجب است و عذاب آخرت از کسى که از کرده اش پشیمان است برداشته مى شود، ولى آنکه پشیمان نیست کیفر خواهد شد.(3)

مأمون گفت: احسنت اى اباجعفر! خدا به تو نیکى کند! حال خوب است شما نیز از یحیى بن اکثم سؤالى بکنید همان طور که او از شما پرسید. در این هنگام ابو جعفر(ع) به یحیى فرمود: بپرسم؟ یحیى گفت: اختیار با شماست فدایت شوم، اگر توانستم پاسخ مى گویم وگرنه از شما بهره مند مى شوم. ابوجعفر(ع) فرمود: به من بگو در مورد مردى که در بامداد به زنى نگاه مى کند و آن نگاه حرام است، و چون روز بالا مى آید آن زن بر او حلال مى شود، و چون ظهر مى شود باز بر او حرام مى شود، و چون وقت عصر مى رسد بر او حلال مى گردد، و چون آفتاب غروب مى کند بر او حرام مى شود، و چون وقت عشا مى شود بر او حلال مى گردد و چون شب به نیمه مى رسد بر او حرام مى شود، و به هنگام طلوع فجر بر وى حلال مى گردد؟ این چگونه زنى است و با چه چیز حلال و حرام مى شود؟

یحیى گفت: نه، به خدا قسم من به پاسخ این پرسش راه نمى برم و سبب حرام و حلال شدن آن زن را نمى دانم، اگر صلاح مى دانید از جواب آن، ما را مطلع سازید. ابو جعفر(ع) فرمود: این زن، کنیز مردى بوده است. در بامدادان، مرد بیگانه اى به او نگاه مى کند و آن نگاه حرام بود، چون روز بالا مى آید، کنیز را از صاحبش مى خرد و بر او حلال مى شود، چون ظهر مى شود او را آزاد مى کند و بر او حرام مى گردد، چون عصر فرا مى رسد او را به حباله نکاح خود در مى آورد و بر او حلال مى شود، به هنگام مغرب او را «ظِهار» مى کند(4) و بر او حرام مى شود، موقع عشار کفاره ظهار مى دهد و مجددا بر او حلال مى شود چون نیمى از شب مى گذرد او را طلاق مى دهد و بر او حرام مى شود و هنگام طلوع فجر رجوع مى کند و زن بر او حلال مى گردد. (5)،(6)*

*نویسنده: حجت الاسلام والمسلمین مهدی پیشوائی، استاد مؤسسه امام خمینی(ره)

پی نوشتها:

(1). یکى از اعمالى که براى اشخاصِ در حال احرام، در جریان اعمال حج یا عمره حرام است شکار کردن است. در میان احکام فقهى، احکام حج، پیچیدگى خاصى دارد، از این رو افرادى مثل یحیى بن أکثم، از میان مسائل مختلف، احکام حج را مطرح مى کردند تا به پندار خود، امام را در بن بست علمى قرار دهند!

(2). مجلسى، بحارالأنوار، الطبعه الثانیه، تهران، المکتبه الاسلامیه، 1395 ه".ق، ج 50، ص 75 - 76 - قزوینى، سید کاظم، الامام الجواد من المهد اًّلى اللحد، الطبعه الأولى، بیروت، مؤسسه البلاغ، 1408 ه".ق، ص 168 - .172 راوى این قضیّه «ریّان بن شبیب» - دایى معتصم - است که از یاران امام رضا(ع) و امام جواد(ع) و از محدثان مورد وثوق بوده است (قزوینى، همان کتاب، ص 168 - شیخ مفید، الارشاد، قم، مکتبه بصیرتى، ص 319 - 321 - طبرسى، الاحتجاج، نجف، المطبعه المرتضویه، 1350، ص 245 - مسعودى، اثبات الوصیه، نجف، منشورات المطبعه الحیدریه، 1374 ه".ق، ص 216 - شیخ مفید، الاختصاص، تصحیح و تعلیق: على اکبر الغفّارى،، منشورات جماعه المدرّسین فى الحوزه العلمیه - قم المقدسه، ص 99).

(3).مجلسى، همان کتاب، ص 77 - قزوینى، همان کتاب، ص 174 - شیخ مفید، الارشاد، ص 322 - طبرسى، همان کتاب، ص 246 - مسعودى، همان کتاب، ص 217 - شیخ مفید، الاختصاص، ص .100.

(4).ظِهار عبارت از این است که مردى به زن خود بگوید: پشت تو براى من یا نسبت به من مانند پشت مادرم یا خواهرم، یا دخترم هست و در این صورت باید کفاره ظِهار بدهد تا همسرش مجدداً بر او حلال گردد. ظِهار پیش از اسلام در عهد جاهلیت نوعى طلاق حساب مى شد و موجب حرمت ابدى مى گشت، ولى حکم آن در اسلام تغییر یافت و فقط موجب حرمت و کفاره گردید.

(5).مجلسى، بحار الأنوار، الطبعه الثانیه، تهران، المکتبه الاسلامیه، 1395 ه".ق، ج 50، ص 78 - قزوینى، سید کاظم، الامام الجواد من المهد اًّلى اللحد، الطبعه الأولى، بیروت، مؤسسه البلاغ، 1408 ه".ق، ص 175. - شیخ مفید، الارشاد، قم، مکتبه بصیرتى، ص322 - طبرسى، الاحتجاج، نجف، المطبعه المرتضویه، 1350، ص247.

منبع:مهر

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه سایر رسانه ها