فیلمسازان انقلاب باید به تولیدات اقتباسی روی بیاورند
خبرگزاری تسنیم: پانزدهمین نشست فیلمسازان جوان سینمای انقلاب با حضور دو کارگردان و یک کارشناس به بیان تجربیات و تحلیل هایی درباره تولید آثار اقتباسی اختصاص یافت.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، پانزدهمین جلسه از دور جدید نشست فیلمسازان جوان سینمای انقلاب با اکران دو اثر اقتباسی در حسینیه هنر برگزار شد.
در این نشست مستند «پایی که جا ماند» به کارگردانی میثم مقصودی و یکی از قسمت های انیمیشن سی قسمتی «نورالدین پسر ایران» به کارگردانی میثم حسینی و تهیه کنندگی علی تقی پور، اکران و بررسی شدند، همچنین احمد ذوعلم مدیر مرکز رسانه ای شیرازه به ارائه سوژه های حوزه نشر و کتاب برای ساخت فیلم پرداخت. محمدصادق علیزاده نیز به عنوان کارشناس مجری ، کار اجرای این نشست را برعهده داشت.
همچون جلسات قبل، این جلسه نیز به صورت زنده برای مخاطبان اینترنتی پخش شد.
حاصل چند تجربه
جلسه با صحبت های میثم مقصودی شروع شد، کسی که اولین کار چند رسانه ای او و تیمش درباره کتاب، به قصد اثر اقتباسی نبود، بلکه می خواستند متناسب با مراسم رونمایی یک کتاب ویدئویی آماده کنند:
«من و همکارانم از سال 89 کارمان را با محوریت کتاب های حوزه هنری شروع کرده ایم. ابتدا و قبل از کار، اصلاً هیچ نگاهی برای رسیدن به اینجا وجود نداشت، برای یک کتاب مراسم رونمایی برگزار می شد، به من گفتند ویدئویی آماده کنم که در مراسم پخش شود، بعد از اینکه یکی دو کار به این شکل تولید کردیم به این نتیجه رسیدیم که می شود به یک شکل جدیدی اثر ساخت، از تیزرهای تبلیغی بگیرید تا تولید مستند اقتباسی و حتی مستندی که مستقل از کتاب باشد.»
اتفاق جدیدی که باید بیفتد
یکی از چالش های ورود به کارهای اقتباسی این است که آیا می توان حرف تازه ای اضافه بر متن اصلی گفت یا نه.
«در کار اقتباسی اول از همه باید نسبت خودمان را با کتاب مشخص کنیم، بعضاً در این چالش نتیجه این می شد که از کتاب عبور کنیم ـ و هر چقدر هم در ظاهر سخت به نظر بیاید ـ سعی کنیم از راوی چیزی فراتر از کتاب بگیریم. اگر این محقق شود یعنی در این صورت یک اتفاق جدید افتاده است. محوریت یک اثر اقتباسی نباید به کتاب و متن آن محدود شود، ممکن است محور یک مستند مبتنی بر کتاب، "راوی" کتاب باشد، اتفاقاتی که در کتاب آمده هم می تواند محوریت پیدا کند.»
اگر امکانات بیشتری داشتیم
با حرف هایی که میثم مقصودی گفت این سؤال پیش می آید که "پایی که جا ماند" چه نسبتی با این حرف ها دارد؟
«در این کاری که با عنوان «پایی که جا ماند» دیدید ما دنبال تولید مستند یا مستند اقتباسی نبودیم و فقط می خواستیم بخشهایی از کتاب را به صورت تصویری روایت کنیم. پایی که جا ماندی که الان دیدید یک کار راویمحور است که در آن سعی شد ابعاد بیشتری از شخصیت ناصر حسینی پور کشف شود. با این همه ولی من هنوز روی این اثر اسم مستند را نمی گذارم، اگر امکاناتی بیشتر از هیچ داشتیم می خواستم در آن تصویرسازی های جدیدی رخ بدهد و درهای جدیدی از شخصیتش به روی شما باز شود، همانطور که درباره خود نورالدین هم اگر شما درباره یک موضوع و مقطع خاص با او صحبت کنید این اتفاق می تواند بیفتد.»
اقتباس لزوماً به موج تقاضا منتهی نمی شود
تأثیر کارهای اقتباسی بر میزان تقاضای مردم برای خرید کتاب و متن اصلی چقدر است؟ این سؤالی بود که یکی از حاضران از میثم مقصودی پرسید.
«لزوماً همه کارهای اقتباسی منجر به موج تقاضا برای یک کتاب نمی شوند، من در همین رابطه بعضاً به برخی از انتشاراتی ها سر زده ام و دیده ام که خیلی اتفاق جدیدی نیفتاده است.»
برای بیشتر خوانده شدن کتاب
میثم حسینی مهمان دیگری بود که با انیمیشن «نورالدین پسر ایران» در این برنامه حضور داشت و قبلاً هم «دا» را ساخته بود.
«شاید "دا" و "نورالدین پسر ایران" را نتوانیم اقتباس بنامیم چون بعضاً به صورت واو به واو از کتاب نقل شده اند. هدف ما هم تولید چنین اثری نبود، ما می خواستیم کاری کنیم که مخاطب ترغیب بشود تا کتاب را بخواند. یکی از تفاوت های کار ما دا با نورالدین این بود که در دا حجم اثر خیلی زیاد بود ولی در نورالدین آن را به یک چهارم رساندیم.»
اولین کمیک موشن
مجری برنامه از میثم حسینی خواست درباره تجربیاتی که از "دا" و "نورالدین پسر ایران" به دست آورد بگوید.
«کار نورالدین در فرم و محتوا پیشینه دارد، قالب "انیمیشن مستند" شکل جدیدی از تولید اثر است که در ده سال اخیر متولد شده است اما تاکنون توجه کمی به آن شده است.»
«ما تکنیک کمیک موشن را برای اولین بار استفاده کردیم، چون هم جدید بود و هم کم خرج، به هر حال بودجه ای هم که به این کار اختصاص داده شده بود زیاد نبود.»
سختی های پنهان یک کار
ظاهر کارهای اقتباسی و هر کاری که از روی کتاب ساخت می شود از آسانی ساخت آنها به خاطر دسترسی به متن خبر می دهد.
«شاید تصور بر این باشد که تولید کارهای برگرفته از کتاب آسان باشد اما در واقع این کار همانند آن است که کسی یکبار سنگ صاف کوچکی را به سمت آب پرتاب کند و سنگ چند بار به بالا بپرد و بعد به کس دیگری بگویند سنگ دیگری را مثل نفر اول پرتاب کن.»
«در نورالدین برای اینکه در حین خواندن حس کار از بین نرود عملیات تقطیع را روی صوت انجام دادیم، یعنی داستان را قبل از خواندن آقای پسیانی قطعه قطعه نکردیم بلکه ایشان کل کتاب را خواند، به همین خاطر حفظ روایت داستانی کار خیلی مهم بود.»
«ممیزی هایی که به اقتضای رسانه ملی باید در تصاویر لحاظ می کردیم، کار ما را سخت تر می کرد، این معضلی که نویسنده یک کتاب هرگز به آن برنمی خورد.»
«بعضی از قسمت های کتاب مثل عملیات خیبر حجم زیادی داشتند و قابل خلاصه کردن هم نبودند. حجم بالای متن ها ریتم کار را هم تند می کرد.»
«مشکل دیگرمان سریالی بودن مجموعه بود؛ مخصوصاً وقتی کسانی که به ساخت اثر علاقه مند بودند نسبت به پخش منظمش خیلی حساسیت نشان نمی دادند.»
«تعداد عکس هایی که برای تولید این اثر استفاده شد از مجموع عکسهای آرشیو موزه دفاع مقدس بیشتر بود.»
«بنابراین شاید اگر نورالدین را به لحاظ ساختاری با سایر آثار مقایسه کنیم در آن اشکالاتی دیده شود اما اگر نقدی بخواهد صورت بگیرد باید رویکردها و اهداف تولید اثر را نیز در آن لحاظ کرد.»
نورالدین هم با دیدن انیمیشن گریه کرد
وقتی سوژه یک مستند حی و حاضر باشد نظرش درباره مستند به تنهایی با نظر خیلی از مخاطبان و کارشناسان اهمیت پیدا می کند، مخصوصاً وقتی این سوژه شخصیت دوست داشتنی مثل نورالدین عافی باشد.
«یک بار وقتی نورالدین عافی برای درمان به تهران آمده بود او را به دفتر بردیم و یک قسمت از انیمیشن را نشانش دادیم، نورالدین بعد از اینکه با دیدن کار گریه کرد خیلی از ما تشکر کرد. برایمان غرورآمیز بود که بتوانیم شاهد یک اتفاق را با چیزی که ما درباره آن اتفاق ساخته ایم تحت تأثیر قرار دهیم.»
نورالدین هم مخاطب قبلی داشت و هم جدید
انتظار این بود که میثم حسینی هم درباره نقش کارش در بهتر دیده شدن کتاب نورالدین صحبت کند.
«با وجود اینکه پخش انیمیشن نامنظم صورت گرفت اما استقبال مردم خوب بود و می توان گفت کار مخاطبش را پیدا کرد. بعد از پخش انیمیشن توجه ها به کتاب بیشتر شد، چون ما وقتی کار را ساختیم که هنوز این کتاب به خوبی دیده نشده بود، اما در مجموع باید بگویم بسیاری از مخاطبان هم از خود کار خوششان آمد، یعنی ما هر دو تجربه را داشتیم، کسانی که به واسطه خواندن کتاب کار ما را تماشا کردند و کسانی که به واسطه دیدن کار ما سراغ کتاب رفتند.»
ذوعلم؛ دلی پر از بی مهری ها به کتاب
مهمان دیگر این نشست احمد ذوعلم بود. ذوعلم قرار بود تجربه های کار در مرکز رسانه ای شیرازه و مجمع ناشران انقلاب اسلامی را به این جلسه بیاورد و درباره سوژه های سینمایی مرتبط با کتاب صحبت کند، اما به خاطر دل پرش از بی مهری های رایج به کتاب، نکته های دیگری گفت که بسیار مهم بودند.
«تا یکی دو سال پیش جایگاه کتاب در تلویزیون و رسانه ها مغفول مانده بود، مجمع ناشران انقلاب اسلامی و مرکز رسانه ای شیرازه از وقتی که راه افتاد تلاش کرد با تولیدکنندگان برنامه های تلویزیون و رسانه ها ارتباط بگیرد، نتیجه ارتباطات ما این شد که توجه تلویزیون به کتاب بیشتر شد و 14 تیزر از کارهای ما را نیز پخش کرد.»
مهم ترین موضوع فرهنگی
«اگر بیانات مقام معظم رهبری در حوزه فرهنگ را از سال 60 به این طرف بررسی کنیم می بینیم ایشان به هیچ موضوعی به اندازه کتاب ورود نکرده اند، هم رهنمودهای کلی داده اند، هم تقریظ نوشته اند و هم ایده های مشخص موردی که مثلاً این کتاب می تواند فیلم شود. می خواستم بعضی از جملات آقا درباره کتاب را عیناً بخوانم ولی چون همه می دانیم ـ و با آگاهی کم توجهی می کنیم ـ از آن ها می گذرم.»
این خودش سوژه است
«در کشور ما سالانه شصت هزار عنوان کتاب چاپ می شود که نیمی از این رقم را کتاب های درسی و کمک درسی تشکیل می دهد. این خودش سوژه است که چرا در یک کشور 70 میلیونی این همه کتاب چاپ می شود، کتاب هایی که تعدادشان زیاد است اما به طور میانگین بیش از 2000 جلد تیراژ ندارند.»
غلط های رایج؛ چه کسی گفته مردم کتاب دوست ندارند؟
چند سالی هست که بیشتر از گذشته درباره جایگاه نامطلوب کتاب در فرهنگ مردم گفته و نوشته می شود.
«متأسفانه ما به انگاره های غلطی در مقوله کتاب باور داریم و حتی به آنها دامن می زنیم. مثلاً می گوییم مردم ما کتاب را دوست ندارند در حالی که تجربه ما نشان داده است که اگر کتابی را به هر نحو، حتی نادرست، به مردم معرفی کنیم سراغش را می گیرند. مسئول خواندن پنل پیامکی برنامه "این شب ها" می گفت در یکی از برنامه ها، کارشناسی که آمده بود در صحبت هایش فقط اشاره ای کرده بود که فلان مطلب در فلان کتاب آمده است، صدها پیامک آمد که ما آن کتاب را از کجا می توانیم تهیه کنیم.»
«یکی از ناشران می گفت با پخش تنها یک تیزر 4-3 هزار درخواست برای دریافت کتاب داشته است و چون اصلاً انتظار این همه استقبال را نداشت نمی دانست با چه ساز و کاری باید به این تقاضاها پاسخ دهد.»
سرانه کدام مطالعه؟! مسئله این است
«یکی از منفی بافی های رایج درباره کتابخوانی در کشور مقایسه سرانه کتابخوانی در ایران با خارج است، اما قبل از این کار باید مشخص شود معیارهای تعیین سرانه کتابخوانی در کشور با خارج یکی هست یا نه؟ در بعضی از کشورها مطالعات اینترنتی در سرانه کتابخوانی لحاظ می شود، در ژاپن تماشای کمیک استریپ ها هم کتابخوانی به حساب می آید. حالا معلوم نیست در ایران هم این ها را در سرانه می آوریم یا نه.»
تزریق توجیهات ناموجه کتاب نخریدن
«عادت کرده ایم در پاسخ به این سوال که چرا کتاب نمی خرند یا نمی خوانند یا گرانی کتاب را بهانه کنیم و یا بگوییم وقت نیست و اگر این دو را نگوییم سراغ در دسترس نبودن کتاب می رویم. در حالی که بسیاری از مردم به راحتی حاضرند یک شب پنجاه هزار تومان برای رفتن به رستوران بدهند یا ده هزار تومان برای دیدن یک فیلم پرداخت کنند.»
کتاب هست، کتابفروشی نیست
«سالیانه شصت هزار کتاب چاپ می شود ولی در کل کشور کمتر از 3000 کتابفروشی وجود دارد که بعضی ها معتقدند اگر بگوییم 1500 کتابفروشی به واقعیت نزدیکتریم. در همین کشور بیش از سی هزار شعبه بانک وجود دارد که راه اندازی هر شعبه اش هزینه ای میلیاردی می طلبد و قصه اش با راه اندازی یک کتابفروشی که جدای از مکان آن، با پانصد هزار تومان شدنی است فرق می کند.»
کتاب می تواند روی قوت کارش اثر بگذارد
آیا تولید مستندها و فیلم های اقتباسی تنها به نفع کتاب است یا تولید «کتاب» هم خدمت به سینما و فیلم است؟
«در ساختن هر اثر سینمایی یا چند رسانه ای، دو فاکتور مهم وجود دارد: تحقیق و روایت. کتاب یک منبع تحقیق بی بدیل است که آدم را عمیق و دایره واژگانش را زیاد می کند، کتابها خودشان یک نوع روایت هم دارند. متأسفانه بعضی از فیلم های ما مبتنی بر تحقیق ناقص و غیر مستند برآمده از فضای مجازی هستند، در حالی که مستندسازان و فیلمسازان حرفه ای به کتاب رجوع می کنند.»
مگر نمی گویند مشکل سینما «متن» است؟
«رایج است که می گویند مشکل سینمای ما نه از قلّت کارگردان خوب است و نه از نایاب بودن سوژه، این دو تا پیدا می شوند، چیزی که نیست متن خوب است. خب، تا دلتان بخواهد ما کتاب های تاریخ شفاهی یا ادبیات داریم که می شود از آن ها به عنوان متن استفاده کرد. همین خانم سپهری و آقای عافی می گفتند هنوز هیچ کس برای تولید فیلم سینمایی از روی کتاب با آن ها تماس نگرفته است.»
از مستند، به مستند
«محتوا یا ساختار یک مستند می تواند کتاب شود، در دنیا این اتفاق رایج است و کنار هر فیلم یا مستند کتابش را هم بیرون می دهند تا دیگر فیلمسازان از تجربیات و نوآوری های آن مستند استفاده کنند.
سرگذشت و داستان نگارش و انتشار یک کتاب هم می تواند مستند شود. کتاب "من زنده ام" یکی از پرفروش ترین کتابهای ماه های اخیر است که قبل از تقریظ مقام معظم رهبری نیز پرفروش بوده است. خانم آباد به آقای سرهنگی گفته بودند که من خاطراتم روی دوشم سنگینی می کند، آقای سرهنگی هم جواب داده بود شما خاطراتت را بنویس، بعد هم خانم آباد بدون تجربه نویسندگی شروع به نوشتن خاطراتش کرد و همان هم کتاب شد. این سرگذشت که چطور کسی که تجربه نوشتن ندارد کتاب می نویسد سوژه ای برای تولید مستند است.»
چگونه اثر اقتباسی بسازیم
«هنرمند در هر رشته ای کار می کند باید سرش برایش درد کند، حتی اگر کاری سفارشی باشد باید برود درباره کار تحقیق و مطالعه کند تا به آن علاقه مند شود و همراه موضوع زندگی کند، هنرمندی که اینطور باشد موفق تر می شود.»
«کسی که همراه کتاب نیست تا کتابخوان نشده است و کتاب را نشناخته است بهتر است سراغ مستندهای اقتباسی نرود.»
انتهای پیام/