جدال نظری «لوتر» و «اراسموس»؛ پروتستانتیسم تا چه حد اومانیستی است؟
خبرگزاری تسنیم: اراسموس را پرنس اونامیسم نامیدند و لوتر را امیر رفورماسیون؛ لوتر درباره اراسموس گفته است: «او به انسان بیشتر میپردازد تا به خدا» و از این نظر او «بزرگترین دشمن مسیح در هزار سال گذشته» است!
خبرگزاری تسنیم - علیرضا جباریدارستانی
او را «پرنس» یا «شاهزاده» انسانگرایی میخوانند؛ و این امر بیشتر به جهت نقشی است که او در دوره رنسانس به جهت فراهم کردن بستری برای رشد تفکر اومانیستی بازی کرده است. علاوه بر این، او به بینش «جهانوطنی» و «طرفداری از اصلاح دینی» (رفورماسیون) معروف است.
دسیدریوس اراسموس اهل روتردام (Desiderius Erasmus) (1466-1536) مانند بسیاری از اومانیستها در آغاز از روحانیون کلیسای کاتولیک بود. او دوست نزدیک «توماس مور» بود، ولی برخلاف او هیچ گاه مسئولیت سیاسی نپذیرفت. حتی در اواخر عمر به او مقام کاردینالی پیشنهاد شد، ولی نپذیرفت.
دیدگاه انسانگرایانه او به دین - مانند هر جریان معرفتی نوظهوری که ناجور جلوه میکند - با دیدگاه سنتی کلیسای کاتولیک همراه نبود. او از اصول جزمی و آنچه «خرافات» مینامید، بیزار بود و در کتابهایش، بویژه «در ستایش دیوانگی»، آنها را نقد و حتی مسخره کرد. وی به دنبال درک روحانی از دین بود و این درک را بر فهم «بهتر» انجیل میتنی میدانست. از ترجمه رایج انجیل یعنی ترجمه «وولگاتا» انتقاد کرد و خود به ترجمه و چاپ مجدد انجیل همت گماشت و ترجمه جدیدی از انجیل از زبان یونانی به لاتین منتشر کرد. او همچنین در طول حیات فکریاش تفسیرهایی بر بخشهای مختلف انجیل نوشت؛ ترجمه و تفسیرهای او از انجیل به شدن مورد توجه «مارتین لوتر» (سردمدار جریان اصلاح دینی در مسیحیت) قرار گرفت اما خشم کلیسای کاتولیک را بر انگیخت.
اراسموس معتقد بود که آگاهی، انسان را برای دریافت ایمان آماده میسازد، ایمانی که میتوان با آن به کسب حقیقت نائل شد. وی تاکید میکرد که آگاهی انسان، با تعلیم و تربیت صحیح بهبود مییابد و انسان را برای درک حقیقت آماده میکند. این تعلیم و تربیت اگرچه بر ادبیات شعر و اخلاق بنیان نهاده شده، اما باید با تقوا و پرهیزکاری همراه باشد تا راهگشای انسان گردد و او را به سعادت برساند.
به نظر اراسموس دین باید بر اساس اخلاق، معنویت و روحانیت پیش برود و عاری از هر گونه تندروی و خشونت باشد. یکی از عواملی که باعث شد اراسموس روی خوشی به تفکر مدرسی قرون وسطی و اعتقادات کلیسایی آن دوران نشان ندهد همین اندیشه اخلاقگرای دینی و خشونتگریزی او بود. بدینترتیب تساهلگرایی دینی اراسموس که را باید از این منظر مورد بررسی و واکاوی قرار داد. او در زمان حیاتش از پاپ جولیوس دوم (Julius II) به سبب خشونت و جنگاوریاش بشدت انتقاد کرد و به هیچ وجه جنگ را نپذیرفت؛ نه تنها بین مسیحیان، بلکه حتی در مقابل امپراطوری عثمانی نیز از جنگ دفاع نکرد و مسلخ شدن به سلاح «زبان و فضیلت دینی و اخلاقی» را خواستار شد. اراسموس خباثت اخلاقی را یگانه دشمن دین میدانست و جنگ را هم به دلیل بهرهمندی ناگزیرش از این خباثت، هموراه رد میکرد. جنگ برای اراسموس به قدری پلید بود که آن را حتی برای گسترش ایمان، صلح و عدالت نیز نپذیرفت.
چالش نظری اراسموس و لوتر بر سر انسان
اگرچه اراسموس و لوتر هر دو از بانیان و بنیانگذاران رویکرد مدرن به دین مسیحیت هستند، اما تفاوتهایی بین این دو وجود دارد. این تفاوتها بعدا به جدایی و حتی مخالفتها و جدالهایی مابین آنها منجر شد. قطعا اراسموس به جهت حرکت به سوی اغراض انسانگرایانه در بستر دین مسیحیت، بر «مارتین لوتر» مقدم بود، اما ژرفنگری در خصوص دیدگاههای نظری و اغراض انسانگرایانه این دو میتواند تفاوتهای بنیادینی را میان اراسموس و لوتر آشکار کند.
اراسموس برای اصلاح کلیسای کاتولیک بسیار کوشش کرد، ولی هرگز با لوتر برای خروج از آن همگام نشد. در حقیقت تندروی، خشونت و جزمگرایی لوتر، باعث شد که اراسموس به مخالفت با او سخن بگوید. در یک بیان کوتاه، شاید بتوان گفت که رویکرد اصلاحطلبانه اراسموس معتدلتر و میانهروتر از لوتر بوده است. به عبارت دیگر اراسموس اگر چه معتقد به انجام یک سلسله اصلاحات در نظام کلیسای کاتولیک بود، اما به کلیسای کاتولیک ایمان داشت و مخالفت و انتقادش از کلیسای کاتولیک آنقدر رادیکال و ریشهای نبود که به جدائی از کلیسای کاتولیک بینجامد.
همچنین نباید از خاطر دور داشت که لوتر به نوعی یک «تبلیغاتچی» و اهل جنگ و جدل بود، در حالی که اراسموس یک اندیشمند و محقق بود که سر جنگ با هیچکسی نداشت. او حتی مایل نبود کاری کند که دلیل بر شرارت او باشد. خلاصه اینکه در نسبت با اراسموس بسیاری از دغدغههای فرهنگی و انسانگرایانه اساسا در وجود لوتر راه نداشت! تفاوت اراسموس با لوتر که مبنای آن جدیت اولی در التزام به نگاه انسانی و انسانگرایی و عدم جدیت دومی در این التزام بود به جایی رسید که لوتر درباره اراسموس گفت که «او به انسان بیشتر میپردازد تا به خدا» و از این نظر او را «بزرگترین دشمن مسیح در هزار سال گذشته» نامید!
اختلافات نظری اراسموس و لوتر به همینجا ختم نمیشد؛ اراسموس در انتقاد از «جبر» لوتری که بر مبنای نجات بر اساس لطف خدا و بدون هیچ عملی از طرف انسان شکل گرفته بود، از اختیار انسان دفاع کرد و جبر را مخالف عدالت الهی دانست. به نظر او خداوند به همه به طور یکسان امکان نجات میدهد و از قبل عدهای را برای نجات و عدهای دیگر را برای گناه انتخاب نکرده است.
بنا بر آنچه آمد، باید اعتراف کرد که انسانگرایی اراسموسی اصلا در نظرگاه لوتری محلی از اعراب نداشت، و این تا حدودی بر خلاف برداشت رایج از جریان اصلاح دینی لوتر و پروتستانتیسم است. پیوند زدن تام و تمام انسانگرایی دوره رنسانس با رفورمیسم لوتری اگر توجیه و دلایلی دارد باید با ظرافت هر چه تمامتر مطرح شود و به شیوهای انتقادی مورد بازاندیشی قرار گیرد. سیاوش جمادی مترجم و پژوهشگر فلسفه در یادداشتی تحت عنوان «لوتر و اراسموس، از همدلی تا دشمنی» با اشاره به اختلاف نظرهای این دو چهره تاثیرگذار رنسانس که از قضا همعصر هم بودند اعلام میکند که «اومانیسم تعریفی از شأن و آزادی انسان در تقابل با انسان بیاختیار و گنهآلود بود. این رویکرد نه فقط در آثار اراسموس بلکه در شهریار ماکیاولی نیز مشاهده میشود» و این دغدغهای است که نمیتوان رد پایی از آن در آراء لوتر پیدا کرد.
جمادی به دلیلی همدلی و دشمنی اراسموس و لوتر اینگونه اشاره میکند: «علت همداستانی آنها انتقاد از کلیسای کاتولیک و علت همستیزی آنها نتیجهگیریهای متفاوتشان از این انتقاد بود». این پژوهشگر ایرانی نه تنها لوتر را انسانگرا نمیداند، بلکه مینویسد: «اراسموس اومانیستی تمامعیار و لوتر ضداومانیستی تمامعیار بود. اراسموس رسالهای نوشت به نام «درباب اراده آزاد» و لوتر در پاسخ به آن ردیهای تند و دشنامآلود نوشت تحت عنوان «در باب اسارت اراده». به نظر میرسد که صرف عناوین این دو رساله میرسانند که اراسموس تا چه حد اومانیست و لوتر تاچه حد ضد اومانیست بوده است.
بنا بر نظر جمادی «اوج ضد اومانیست بودن لوتر آنجاست که اصلا انسان را آمرزشناپذیر میداند. گنهآلودی آدمی به نزد لوتر بازگشتناپذیر است و این تنها خداست که از سر لطف بندگان را میبخشاید. به باور لوتر انسان اصلا آزاد نیست. انسان از خود اختیاری ندارد. اومانیسم اراسموس یعنی خودآیینی و خودبنیادی انسان و به باور لوتر این یعنی مشتی فضولات در ظرف طلا. لوتر اگر در اینجا حاضر بود شاید تحمل شنیدن عبارت "به باور لوتر" را نداشت.»
انتهای پیام/