حکایت «مرد صابونی» و امام زمان(عج) به روایت علامه طهرانی

خبرگزاری تسنیم: علامه طهرانی معتقد بود که راه تشرّف به حقیقت ولایت حضرت بقیة الله اعظم باز است و مهم هم همین است. عمده کار معرفت به حقیقت آن حضرت است، نه تشرّف به حضور بدن مادی و طبیعی. ولی هر تشرفی نیاز به مجاهده با نفس اماره و تزکیه اخلاق دارد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، مرحوم علامه سیدمحمد حسین حسینی طهرانی در خصوص ارتباط با حضرت ولی عصر(عج) می‌نویسد: امروزه راه تشرّف به حقیقت ولایت آن حضرت باز است و مهم هم همین است؛ ولی نیاز به مجاهده با نفس اماره و تزکیه اخلاق دارد، نیاز به سیر و سلوک در راه عرفان حضرت احدیت سبحانه و تعالی دارد، خواه ظهور خارجی و عمومی آن حضرت به زودی واقع گردد، یا واقع نگردد؛ زیرا خداوند ظالم نیست و راه وصول را برای افرادی که مشتاقند نبسته است؛ این در پیوسته باز است و دعوت محبان و مشتاقان و عاشقان را لبیک می‌گوید.

پس عمده کار، معرفت به حقیقت آن حضرت است، نه تشرّف به حضور بدن مادی و طبیعی. از تشرّف به حضور بدن مادی و طبیعی فقط همین مقدار بهره می‌گیرد، ولی از تشرّف به حضور حقیقت و ولایت آن حضرت سرّش پاک می‌شود و به لقاء حضرت محبوب (خداوند متعال) فایز می‌گردد.

علامه طهرانی در جلد اول کتاب «مطلع انوار» ص 119، حکایتی عبرت‌انگیز از اشتیاق به حضرت حجت (عج) آورده است بدین شرح:

آقای حاج آقا معین شیرازی نقل کردند که: مردی صابون فروش بسیار اشتیاق زیارت حضرت ولیّ عصر(عج) را داشت و در فرج حضرت بی‌صبر و قرار بود، همیشه گریان و لقای آن حضرت را مشتاق بود. روزی یکی از ابدال حضرت به نزد او رسیده گفت: بیا برویم خدمت حضرت!

مرد صابون فروش با کمال اشتیاق حرکت نموده سر از پا نشناخت. او را مقداری راه برد، سپس به دریا رسیدند، از دریا او را عبور می‌داد، در بین دریا که قدم روی آب می‌گذاشت و می‌رفت باران سختی در گرفت. مرد صابونی یادش آمد که صابون‌‌هائی را که پخته است و روی بام خانۀ خود پهن نموده هم‌‌اکنون همه آنها لِه شده و آب می‌شود و از ناودان پائین می‌ریزد! به مجرّد این خیال پایش در آب فرو رفت و نزدیک بود غرق گردد!

آن شخص مصاحب فرمود: توجه به خدا داشته باش و از حضرت استمداد کن و فکر صابون را از کلّه‌ات بیرون ببر! همین‌که متوجّه خدا شد دوباره روی آب قرار گرفت و مشغول حرکت شدند تا آنکه از دریا عبور نموده خدمت حضرت رسیدند.

همین‌که آن مصاحب که از ابدال بود خواست رخصت دخول و تشرّف برای رفیق خود بگیرد حضرت فرمودند: رُدّوه فإنه رجلٌ صابونیٌّ! برگردانید او را؛ همانا او مرد صابونی است!

انتهای پیام/