مبارک خنده را با بازی بر لبان کودکان همدانی نشاند

خبرگزاری تسنیم: انصافی و گروهش شعار نمی‌دهند؛ بلکه دست به عمل می‌زنند و نگرشش نسبت به کودک را روی صحنه اثبات می‌‌کند و نتیجه این آزمایشگاه ایرانی، چیزی جز لحظاتی خوش برای کودک نیست.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری تسنیم از همدان، سیاه‌بازی، خیمه‌شب‌بازی، نقالی و دیگر گونه‌های نمایشی، قالب‌هایی از تئا‌تر ایرانی است که جواد انصافی در نمایش «مبارک و طلسم پادشاه» بکار گرفت. مبارک در قامت‌‌ همان عروسک سرخ‌پوش همیشگی، زیر بار نخ‌ها کل معلق زد و کودکان را خنداند. یاقوت با آن لباس مخملین و کلاه قرمزش، شیطنت می‌کرد، حرف راست را چپ می‌کرد و کودکان را می‌خنداند.

شعار مبارک و یاقوت در سه حرف خلاصه می‌شود: «ب، ت، خ» و قهرمانان داستان در پی شکستن طلسم دختر شاه به این سه حرف دست می‌یابند و آن را رمزگشایی می‌کنند. دختر اخموی پادشاه تنها به واسطه این سه حرف خواهد خندید. راز این سه حرف چیست که دختر طلسم شده شاه را آزاد می‌کند.

«ب»‌‌ همان بازی است، «ت» تحرک و «خ» خنده. با بازی کودک تحرک پیدا می‌کند و تحرک موجب خندیدنش می‌شود. در این زمانه‌ای که کودک زندگی ایستای آپارتمانیش، از او موجودی افسرده و پرخاشگر ساخته است، گروه انصافی شعار خود را در قالب یک نمایش به منصه ظهور می‌رساند.
تمام نمایش به گونه‌ای یک بازی است. شخصیت‌ها با هم بازی می‌کنند و حتی وقتی پهلوان و مبارک با وروره جادو مواجه می‌شوند، میان آنان یک بازی شکل می‌گیرد که در ‌‌نهایت با ورود کودکان به بازی، مبارک و پهلوان پیروز می‌شوند. بازی شخصیت‌ها، از آن بازی‌هایی نیست که پشت یک میز بنشینی و انجامش دهی، بازی‌های «مبارک و طلسم پادشاه» مملو از حرکاتی است که با موسیقی سنتی همراه می‌شود. کودک در پی این همه جنب و جوش، به وجد می‌آید و می‌خواهد با آنان همراه شود. پس مدام دست می‌زند و از شور و شعف جیغ می‌کشد. از شوخی‌های میان بازی می‌خندد؛ چراکه او نیز همبازی بازیگران شده است.

انصافی و گروهش شعار نمی‌دهند؛ بلکه دست به عمل می‌زنند و نگرشش نسبت به کودک را روی صحنه اثبات می‌‌کند و نتیجه این آزمایشگاه ایرانی، چیزی جز لحظاتی خوش برای کودک نیست. شاید در نماهایی نمایش دچار افت می‌‌شود و می‌تواند بهترین از این باشد؛ ولی رضایت کودکان خوشحال، زبان منتقد را بند می‌آورد.

در سوی دیگر نمایش جواد انصافی برآمده از‌‌ همان نگرشی است که می‌توان در افسانه‌های فولکوریک یافت. شاید در نگاه اول این افسانه‌های ساده و تکراری، بی‌ساختار به نظر رسند؛ ولی به لطف وجود ولادیمیر پراپ، نظریه‌پرداز بزرگ روس، بر همگان اثبات می‌شود که افسانه‌های پریان از چه سازمان‌دهی در کنش و شخصیت ساخته شده‌اند. دنیای افسانه‌ها با آن طلسم‌ها و جادو‌ها، رمزآلود‌تر شد و بودنشان مغتنم شمرده شد.

حال همین افسانه ساده، در دستان انصافی، تبدیل به اثری پرکنش می‌شود که هر حرکتش ارزش داستان را بالا می‌برد. کودک از یک سو می‌خواهد بداند که دختر پادشاه چگونه می‌خندد و از آن سو دلش می‌خواهد این نمایش تمام نشود.

نمایش و داستانش به قدری ساده؛ ولی دوست داشتنی است که طیف مخاطبانش را تا نود سال بالا می‌برد. «مبارک و طلسم پادشاه» دیگر اثری برای کودکان نیست. خلاف جهت آب شنا می‌کند تا نمایشش برای همه گروه‌های سنی باشد از «الف» تا «ی». شاید داستان در مواردی انسجام نداشته باشد یا شخصیت‌پردازی و گره‌گشایی را به نفع شوخی‌ها ضایع می‌کند؛ ولی اگر هدف از تئا‌تر در وهله نخست سرگرمی و در گام بعد راضی کردن مخاطب باشد، «مبارک و طلسم پادشاه» موفق‌ترین نمایش این جشنواره است.

انتهای پیام/