«مُلفِ گَند»؛ مستندی که تنها در ذهن تدوین شد
خبرگزاری تسنیم: «ملف گند» نام مستندی از محمود رحمانی است. مستندی درباره جنگ با ویژگیهای خاص و منحصر به فرد. بلندترین سکانس پلان سینمای مستند ایران با حضور و اجرای خوب محمد غدیرزاده که به نوعی خالق این مستند است.
«ملف گند» نام مستندی از محمود رحمانی است. مستندی درباره جنگ با ویژگیهای خاص و منحصر به فرد. مستندی که چهارشنبه شب در فرهنگسرای نیاوران به نمایش درآمد و نظر تماشاگران را به خود جلب کرد. بلندترین سکانس پلان سینمای مستند ایران با حضور و اجرای خوب محمد غدیرزاده که به نوعی خالق این مستند است.
«ملف گند» فیلم به ظاهر تدوین نشده است که در نگاه اول تنها کار کارگردان باز کردن درپوش دوربین و تصویربرداری از مردی است که با هیجان خاص خودش از خاطرات دوران کودکیاش میگوید. او داستان روز اول مدرسه و صدای انفجار رعب آور سلاحهای عراقی در اهواز را به گونهای تعریف میکند که تماشاگر خود را در آن موقعیت احساس میکند.
هرچند کارگردان تاکید دارد که این فیلم تدوین شده نیست و تنها تدوین کارگردان در فیلم انتخاب خاطرات محمد و تاکید بر بازگویی این خاطرات توسط اوست اما فیلم به شدت تدوین شده به نظر میرسد. رحمانی در این باره میگوید: من برای اولین ار با محمد در یک اداره و هنگامی که او داشت خاطراتش را برای دوستش تعریف میکرد، آشنا شدم. در آنجا تصمیم گرفتم این فیلم را بسازم. «ملف گند» حاصل شش ماه رابطه دوستی من و محمد است. در این شش ماه من خاطراتی را که دوست داشتم اوبازگو کند انتخاب کردم. ابتدا قرار نبود فیلم به این شکل باشد و حتی محمد تصور نمیکرد که فیلمی که از او میگیریم تبدیل به فیلم اصلی شود. او فکر میکرد صدای بازگویی خاطراتش بر روی فیلمهای بازسازی شده دیگر میآید.
رحمانی میگوید وقت زیادی برای ساخت این فیلم صرف و به تمام جزئیات در فیلم فکر رده است، حتی سیگار نکشیدن محمد. او میگفت وقتی محمد سیگارش را روشن میکند و نیکوتین سیگار به بدنش میرسد دیگر نمیتواند به خوبی قبل خاطراتش را بازگو کند. برای همین قبل از اینکه با او مصاحبه کنم، کبریتش را خیس کردم تا سیگارش روشن نشود. برای انتخاب دوربین هم وقت زیادی گذاشتم و برای اینکه صدا در فیلم به خوبی ضبط شود از یک رکوردر صوتی استفاده کردم.
خاطرات تک پسر خانواده غدیرزاده و جزئیات زیبایی که او به خاطراتش اضافه میکند مهمترین عامل جذابیت در «ملف گند» است. هرچند که در ابتدا ریتم بازگویی خاطرات میتواند بیننده را دلزده کند اما تغییر ناگهانی زاویه دوربین که دلیلش ورود یکی از همکاران محمد به اطاق و تلاش کارگردان برای مخفی کردن دوربین است، بییننده را به دیدن فیلم ترغیب میکند. از اینجای فیلم است که صحنههای خاطرات محمد شکلی اکشن به خود میگیرد و مخاطب با او احساس نزدیکی میکند.
محوریت اصلی داستان «ملف گند» حس ششم کودکی جنگ زده است که وقتی خطر را حس میکند و کودکانه به اطرافیانش میگوید آنها حرفش را باور نمیکنند و میگویند «بچه مُلفِ گَند نزن». کودک اهوازی که برای نان نخریدن به پدرش میگوید من به نانوایی سه راه خرمشهر نمیروم زیرا آنجا را عراقیها بمباران میکنند و درست زمانی که به اجبار پدرش، با او راهی سه راه خرمشهر میشود ، با هواپیماهایی مواجه میشوند که اهواز را بمباران میکنند.
ملف گند محمد در گفتوگویش با معلم شوشتریاش وقتی برای درامان ماندن از بمباران های عراقی به این شهر مهاجرت کرده است هم یکی دیگر از قسمت های جذاب این فیلم است. وقتی محمد از ته دل میخواهد تا شوشتر هم بمباران شود تا دیگر همکلاسانش او را تحقیر نکنند و به او جنگ زده نگویند، هواپیماهای عراقی وارد آسمان شوشتر میشوند و این شهر را هم ناامن میکنند.
خاطرات محمد همچون خاطرات سیده زهرا حسینی در «دا» نشان دهنده رنج و مشقتی است که کودکان، زنان و مردان اهوازی در سالهای جنگ تحمل کردند. ترس از مرگ، نیامدن پدر، مرگ مادر در بمباران هواپیماهای مخوف عراق و رنج از دست دادن خانواده هنگامی که هواپیماهای عراقی با سنگدلی مردم را با موشک هدف میگیرند، چنان حسی را در بیننده برمیانگیزد که بی اراده به محمد احساس نزدیکی و همدردی میکند و با او اشک میریزد.
«ملف گند» تجربه موفق کارگردانی است که مشتاق تجربههای جدید است. رحمانی هم اکنون نیز در حال تجربه کردن فیلمی سینمایی است که با خلاقیت در یک تاکسی روایت میشود. تدوین بدون کات زدن یک فیلم و اکران شدن آن جسارتی بود که رحمانی با مشورت فرید دغاغله به خرج داد تا بتواند به تعریفهای معمول سینما طعنه بزند. با این حال نمایش داده نشدن این فیلم از سال 88 تا 92 در ایران هزینهای بود که او برای کارش پرداخت. فیلمی که در فستیوال ملنیوم بقدری موفق بود که توانست داوران را به ایجاد جایزهای ویژه در جشنواره برای اهدای آن به رحمانی ترغیب کند، نتوانست اجازه نمایش برای ایرانیان را دریافت کند.
با اینکه تکیه اصلی «ملف گند» به خاطره گویی محمد غدیر زاده است و حتی میشود آن را به صورت نمایشنامه یا خاطره گویی رادیویی شنید اما تصاویر و اجرای خوب غدیرزاده نیز در همذات پنداری بیننده با این فیلم بیتاثیر نیست. با اینحال تمام 500 نابینایی که به تماشای این فیلم نشستند هم توانستند با «ملف گند» ارتباط برقرار کنند و همان حسی را داشته باشند که تماشاگران در نیاوران با دیدن «ملف گند» به آن رسیدن.
انتهای پیام/