آیت الله مهدوی کنی عظمت علمی و فقهی خود را فدای انقلاب کرد


خبرگزاری تسنیم: آیت الله علم الهدی گفت: آیت الله مهدوی کنی عظمت علمی و فقهی خود را فدای انقلاب کرد.آیت الله مهدوی در سن ۲۴ یا ۲۵ سالگی مجتهد بودند.حتی قبل از رحلت مرحوم آیت الله گلپایگانی و آیت الله اراکی بعضی از بزرگان معتقد به مرجعیت او بودند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم به نقل از آدینه تهران،آیت الله سید احمد علم الهدی امام جمعه کنونی مشهد مقدس فرزند مرحوم آیت الله حاج سید علی علم الهدی از سادات آل شهید از نسل مرحوم سید مهدی شهید ثالث که در حرم حضرت رضا علیه السلام با ضربت تبرزین نواده نادر به شهادت رسید، می باشد .آشنایی جدی ایشان با حضرت آیت الله مهدوی کنی به تاسیس کمیته ها در اولین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی برمی گردد. ایشان بعدها در تاسیس و پایه گذاری دانشگاه امام صادق(ع) نقش کلیدی را بر عهده داشت و تا اوایل دهه 80 معاون آموزشی این دانشگاه مهم در کشور بود. در ادامه گفتگوی منتشر نشده ما با آیت الله علم الهدی که در زمان حیات حضرت آیت الله مهدوی صورت گرفته از نظرتان می گذرد:

حضرت آیت الله مهدوی کنی همواره توجه و علاقه ویژه ای به حضرت عالی داشته اند. مثلا در دوره ای که حجت الاسلام و المسلمین ناطق نوری اصرار زیادی داشتند که شما مسئولیت کل کمیته های انقلاب را بپذیرید آیت الله مهدوی مخالفت می کنند و اصرار داشتند که شما در کنار ایشان دانشگاه امام صادق(ع) را تاسیس کنید. البته شما هم نشان دادید کار دانشگاه را بر همه مسئولیت هایی که آن زمان به حضرت عالی پیشنهاد می شد ترجیح می دادید، سابقه آشنایی شما با حضرت آیت الله مهدوی کنی و علت این انس و الفت ویژه چیست و به چه دوره ای باز می گردد؟
آشنایی بنده با حضرت آیت الله مهدوی کنی مربوط به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی است. در زمانی که ایشان امام جماعت مسجد جلیلی بودند من هم امام جماعت مسجد امام صادق در خیابان 17 شهریور جنوبی تهران بودم. در آن دوره پایگاه مبارزه در تهران مسجد جلیلی بود و تقریبا مشعل و مرجع مبارزاتی ائمه جمعه تهران علیه رژیم طاغوت آیت الله مهدوی کنی بود. مسجد جلیلی محل تجمع نیروهای مبارز بود و ائمه جمعه تهران آیت الله مهدوی را به عنوان مرجع نمایندگی امام خمینی(ره) قبول داشتند و ایشان یک چهره شناخته شده بودند.با پیروزی انقلاب اسلامی اولین جلسه ای که رابطه ما با ایشان برقرار شد جلسه سخنرانی بود که در دانشگاه پلیس برگزار شد.من در آن دوره به خاطر نفوذ منافقین به دانشگاه پلیس و مقابله با فردی به نام «گنجی» که یکی از اعضای مشخص سازمان منافقین در لباس روحانی بود و در آنجا درس داشت، به این دانشگاه تردد داشتم. زمانی که آیت الله مهدوی کنی به دانشگاه تشریف آوردند من اوضاع این دانشگاه را برای ایشان توضیح دادم و این اولین ملاقاتی بود که بین من و ایشان برقرار شد. بعدا بنده مسئولیت کمیته منطقه 10 را پذیرفتم زمانی که ایشان وزیر کشور و رئیس کمیته های انقلاب اسلامی بودند.
  یعنی آیت الله مهدوی حکم مسئولیت کمیته منطقه 10 را برای شما امضا کردند؟
در اردیبهشت 1359 مسئولیت کمیته منطقه 10 به بنده واگذار شد. علت هم این بود که قبل از این مسئول کمیته منطقه 10 مرحوم «آیت الله عمید» بودند.آیت الله عمید با پاسدارها اختلاف پیدا کرده بود به گونه ای که ایشان دیگر به هیچ وجه آمادگی برای سرپرستی کمیته نداشت. ایشان امدند در کمیته مرکز خدمت آیت الله باقری کنی متحصن شدند و خواستند که آیت الله مهدوی مسئولیت کمیته منطقه 10 را از ایشان اخذ کنند.آیت الله عمید بنده را برای کمیته منطقه 10 و جایگزین خود پیشنهاد کردند.چرا که قبل از آن بنده بسیاری از کارهای فرهنگی و مسائلی را که مربوط به ارتباط با جوانان در کمیته منطقه 10 بود را انجام می دادم.آیت الله مهدوی بنده را نمی شناختند و زیر بار اصرار های پی در پی آیت الله عمید نمی رفتند و حتی خطاب به آیت الله عمید عنوان فرموده بودند که در منطقه 10 اهل علم مشخص تری هست چرا که آن زمان من بسیار کم سن و سال بودم. خب طبیعی بود که آیت الله مهدوی به توانایی های من برای اداره کمیته به عنوان یک طلبه 33، 34 ساله شک داشته باشند. آیت الله باقری نیز تردیدهایشان بیشتر از آیت الله مهدوی بود.منتهی آیت الله عمید اصرار داشتند که بنده باشم و در جلسات عنوان کرده بودند با توجه به اشرافی که نسبت به منطقه دارند اداره کمیته به غیر از علم الهدی ممکن نیست.در نهایت آیت الله مهدوی حکم را نوشتند اما به بنده ندادند.
به خاطر همان تردید روی جوانی شما!
بله! حکم را دادند به آیت الله باقری و از ایشان خواستند که اگر به این نتیجه رسیدند که من مسئول منطقه 10 باشم آن وقت حکم را به بنده بدهند.آیت الله باقری کنی نیز حکم را گرفتند و به بنده ندادند.از طرفی کارهای کمیته روی زمین مانده بود. منطقه 10 هم از اهمیت زیادی برخوردار بود.آیت الله مهدوی و آیت الله باقری نه به من می گفتند «نه» که مثلا ما به شما اعتماد نداریم و نه حاضر بودند به من حکم را بدهند. به هر حال ما بدون حکمی که در دستمان باشد رفتیم بی معارفه بدون هر اعلامی مسئولیت را بر عهده گرفتیم و کارها را پیش بردیم.البته در منطقه 10 من را همه می شناختند و آقای عمید نیز یک شب آمد و عنوان کردند که بنده از جانب کمیته مرکز مسئولیت منطقه 10 را بر عهده گرفته ام. الان بعد از گدشت 30 سال یادم نیست بالاخره آن حکم را آیت الله مهدوی و آیت الله باقری به من دادند یا نه! این سرآغاز ارتباط اداری تنگاتنگ ما با آیت الله مهدوی بود.در مسئولیت کمیته هم در چند مورد مسائلی بین ما و ایشان پیش آمد البته این مسائل به حدی نبود که اختلافی ایجاد شود و یا مخالفتی داشته باشیم با نظریات ایشان. در چند مورد آیت الله مهدوی از بعضی عملکرد ها ناراضی بودند.به هر حال ایشان وزیر کشور بودند و می خواستند یک جامعه را اداره کنند اما ما مسئول منطقه 10 بودیم که یک مدیریت بخشی بود.
مثل نحوه محاصره و انهدام یک خانه تیمی مهم منافقین در منطقه 10 و ...
بله!داستان هایی از این قبیل پیش آمد اما آیت الله مهدوی در دوره مسئولیت کمیته ها به بنده خیلی علاقه مند شدند و نتیجه این علاقه این شد زمانی که ایشان می خواستند دانشگاه امام صادق (ع) را تاسیس کنند که ما را دعوت کنند تا در خدمت ایشان باشیم. قبل از آن نیز در کمیته مرکز هم ایشان به بنده مسئولیت کارگزینی را به من سپردند. یعنی ما هم در کمیته منطقه 10 مسئولیت داشتیم و هم در کمیته مرکز که باعث ارتباط بیشتر ما با آیت الله مهدوی کنی شد. در اختلاف کوچکی هم که بین ایشان و آقای ناطق نوری سر تحویل گرفتن کمیته پیش آمد بنده خیلی مقاومت کردم. علی رغم مقاومت بنده در برابر آقای ناطق که من حکم ایشان را برای مسولیت کمیته ها نپذیرفتم اما آقای ناطق اصرار داشت و حتی ایشان می خواست خدمت حضرت امام(ره) برود و از امام برای ما دستور بگیرد که دیگر ما ملزم شویم.
اما گویا آیت الله مهدوی اصرار داشتند که شما در دانشگاه امام صادق باشید؟
آن زمان هنوز دانشگاه امام صادق(ع) تشکیل نشده بود. جلسات مقدماتی تشکیل دانشگاه در دفتر آیت الله مهدوی کنی در کمیته مرکز برگزار می شد. در نهایت آیت الله مهدوی به آقای ناطق گفتند اگر قرار باشد ایشان بیایند کمیته مرکز ما باید از راه اندازی دانشگاه صرف نطر کنیم. چون ایشان نباشد من هم نمی توانم این کار را بکنم.حالا با توجه به ضرورتی که تاسیس دانشگاه امام صادق(ع)دارد و با توجه به فقدان کادر های مورد اعتماد برای مسئولیت های کلیدی نظام و... . در نهایت آقای ناطق در مقابل اصرار آیت الله مهدوی کوتاه آمد. همان دوره آقای فاکر هم که نماینده امام بودند در سپاه پیشنهاد دادند که بنده مسئولیت بسیج را بپذیرم.جنگ شروع شده بود و در سال 1361 جبهه ها کمی دچار رکود شده بود و حضرت امام(ره) می خواستند که جبهه ها یک تکانی بخورد و یک روحیه جدید در جبهه ها به وجود بیابد. در جمع بندی های داخلی سپاه به این نتیجه رسیده بودند که اگر بنده مسئولیت بسیج را قبول کنم ما می توانیم بسیج را فعال کنیم. تا جبهه ها از این رکود بیرون بیاید. از این طرف آیت الله مهدوی اصرار داشتند تا دانشگاه راه اندازی شود. چون انقلاب فرهنگی شده بود و بهترین زمان برای تاسیس دانشگاه امام صادق(ع) بود.
حضرت عالی جایی در خاطرات خود فرموده اید:»اگر بخواهیم دانشگاه امام صادق (ع) را از لحاظ کمی در نظر بگیریم، مثل تصور یک جوی باریکی در مقابل رودخانه‌ای عظیم است که قرار است سد پر کند. بنابراین دانشگاه امام صادق (ع)، از حیث کمی ، چندان مورد توجه نیست، بلکه مهم تز فکری ، اندیشه، رسالت و نظامی است که دانشگاه آن را دنبال می‌کند و مهم‌تر از آن، توسعه‌ی این نظام در سطح آموزش عالی کشور است؛ به این معنا که کلیه‌ی رشته‌های علوم انسانی را با معارف اسلامی ممزوج و تلفیق کنیم.» امروز به نظر شما آیا پس از گذشت 30 سال از تاسیس دانشگاه امام صادق(ع) آیا ایت الله مهدوی کنی و یاران ایشان در نیل به اهداف اولیه موفق شده اند؟
بینید!دانشگاه در مسیر تحقق اهداف خودش کاملا موفق بوده است. هدف از تاسیس دانشگاه امام صادق(ع) راه اندازی یک تشکیلات علمی برای کادر سازی و تربیت نیروهای متعهد برای انقلاب و نظام بود.یعنی نیرویی که در رشته های مختلف مدیریتی نظام تخصص داشته باشد در عین حال واجد یک زیربنایی از معرفت دینی نیز باشند.دانشگاه در این جهت کاملا موفق بوده است به خصوص در کدها و ورودی های اولیه که جذب این دانشگاه شدند.امروز نیروی های متخصص در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مدیریتی با یک زیربنای معرفتی و دینی که تربیت شده دانشگاه امام صادق(ع) هستند به خدمت نظام درآمده اند. در اولین دوره فارغ التحصیلی رشته اقتصاد آقای شیبانی رئیس وقت بانک مرکزی آمد پیش ما و گفت که بچه های دانشگاه امام صادق(ع)مشکل ما با شورای نگهبان را حل کردند.آقای شیبانی می گفت مشکلاتی که با شورای نگهبان داشتیم همه ناشی از این بود که شورای نگهبان حرف ما را نمی فهمید چون بحث ما تخصصی بود و ما هم حرف های شورای نگهبان را نمی فهمیدیم چون در شورای نگهبان فقها بودند و ما فقه نمی دانستیم. بچه های امام صادق(ع) دندانه وصل و پل ارتباطی ما شدند.اینها دقیقا می توانند مطالب ما را خدمت آقایان شورای نگهبان منتقل کنند و هم می توانند ما را در موضوعات فقهی توجیه کنند. هیچ دانشگاهی در کشور به اندازه دانشگاه امام صادق موفقیت نداشته است.منتهی اینکه بگوییم دانشگاه امام صادق امروز توانسته به یک جریان شایع و رایج در کل آموزش عالی تبدیل شده باید بگویم حیر چرا که زمینه و شرایط آن هنوز مهیا نشده است. اینکه یک نفر دوره کارشناسی ارشد حقوق را با 260 واحد بگذراند و یا اینکه دوره فوق لیسانس علوم سیاسی را با 240 واحد بگذراند نه با امکانات آموزش عالی فعلی کشور همخوان است و نه با استعداد های افرادی که می خواهند در این دوره ها ثبت نام کنند. چرا که برنامه ریزی های آموزشی باید متناسب با متوسط استعداد دانشجویان باشد.

اما به هر حال یکی از برکات دانشگاه امام صادق(ع) این بوده است که متخصصی به درد مدیریت کشور می خورد که از یک زیربنای معرفت دینی برخوردار باشد.
مقام معظم رهبری یکی از رسالت های مهم دانشگاه امام صادق(ع) را حرکت به سوی یک مرجعیت علمی در کشور عنوان کرده اند. تحلیل حضرت عالی از این رهنمود رهبر معظم انقلاب پیرامون دانشگاه امام صادق(ع) چیست؟
جواب:در واقع مقام معظم رهبری می خواستند بگویند که دانشگاه امام صادق(ع) به آن هدف اولیه رسیده است. امروز نوبت مرجعیت علمی این دانشگاه به خصوص در حوزه علوم انسانی است. چرا که اسلام دارای اندیشه است و این مسئله باید در دنیا ثابت شود.این هدف یک مجاهدت علمی توسط دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاه را می طلبد. در کنار آن امکاناتی نیز باید از سوی دانشگاه فراهم شود. در واقع 80 درصد این مسیر با مجاهدت علمی دانشجویان و فارغ التحصیلان محقق خواهد شد.20 درصد آن هم به تدارک امکانات علمی در دانشگاه امام صادق(ع) بر می گردد.
در سالهای حضور شما در دانشگاه آثار علمی ارزنده ای از حضرت عالی به یادگار مانده است. مثل ترجمه کتاب «اساس الحکومه الاسلامیه»و چندین کتاب ارزشمند دیگر که حضرت عالی تالیف نموده اید و همچنین بعضا پایان نامه هایی که با راهنمایی و مشاوره حضرت عالی توسط دانشجویان دفاع شده است. سطح علمی دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) را چگونه ارزیابی می کنید و تصور می کنید ویژگی های برجسته علمی حضرت آیت الله مهدوی کنی، نگاه ویژه ایشان به تدریس علوم انسانی مدرن در کنار علوم اسلامی و ... تا چه میزان در سطح علمی دانشجویان این دانشگاه موثر بوده است؟
جواب:آیت الله مهدوی کنی در کنار همه فضائلی که داشتند دارای یک فضیلت برجسته و کم نظیر در انقلاب اسلامی بودند و آن روحیه «مجاهده» بود.از ابتدای نهضت امام خمینی(ره) آیت الله مهدوی با یک اخلاص تمام عیار وارد عرصه جهاد شد و یک جهادگر به تمام معنا بود.در دوره مبارزات ایشان یکی از برجسته ترین چهره های مبارز است. در رژیم طاغوت شکنجه ها و محرومیت هایی که مبارزین دیدند آیت الله مهدوی در زمره سه چهار نفر اولی بود که رنج های بسیاری برای مبارزه با رژیم پهلوی را متحمل شد. آیت الله مهدوی از خیلی از چهره های انقلاب در مبارزه جلوتر بود. ایشان به عنوان یک جهادگر مخلص در این مجاهده حاضر بود همه چیزش را فدا کند. در فداکاری برای انقلاب آیت الله مهدوی یک نمونه کم نظیر است. ایشان در جریان مبارزه حتی عظمت علمی و فقهی خود را نیز فدا کرد.آیت الله مهدوی از نظر سابقه اجتهاد و فقاهت (ایشان در سن 24 یا 25 سالگی مجتهد بودند) در سطح مراجع تقلید هستند.حتی قبل از رحلت مرحوم آیت الله گلپایگانی و آیت الله اراکی بعضی از بزرگان معتقد بودند کسی که در صراط و مظان مرجعیت پیش قدم و پیش کسوت است آیت الله مهدوی کنی است. در زمانی که امام خمینی(ره)در نجف بودند بعضی از مقلدین امام از ایشان سوال کردند که ما الان دسترسی کاملی به شما نداریم و رساله شما هم ممنوع است لذا شما فقیهی را معرفی کنید که فتوا و نظرش مورد وثوق و تایید شما باشد.در پاسخ امام خمینی(ره) در نامه ای مکتوب که سند آن هنوز موجود است می فرمایند که در اینگونه مسائل به حجت الاسلام والمسلمین آقای شبخ محمدرضا مهدوی کنی در مسجد جلیلی مراجعه کنید.چنین شحصیت علمی و مذهبی در تمام مباحث انقلاب با همه وزنش در کفه انقلاب می آمد. اینکه فردی با چنین شخصیت و طنطنه بالای علمی و مذهبی بپذیرد که وزیر کشور شود و یا رئیس کمیته شود و یا کارهای اجرایی پیش پا افتاده انقلاب را بپذیرد خودش یک فداکاری بزرگ برای انقلاب است. ایشان اگر این نیروی عظیم را در حوزه های علمیه صرف می کرد و برنامه ها و شخصیت علمی خودشان را نمایش می دادند مسلم بود که امروز یکی از مراجع تقلید به نام کشور بود.ضمن اینکه ایشان از همان اول در سرخط ادعای مرجعیت نبودند. ایشان از ابتدا با همه وجود آمدند و پای عرصه جهاد برای انقلاب ایستادند. در رحلت آیت الله تهرانی متاسفانه دو سه بار این مسئله تکرار شد که یکی از فضایل آیت الله تهرانی این بود که ایشان هیچ مسئولیت سیاسی را در انقلاب نپذیرفتند.در حالی که این مشکل بزرگی است. نه اینکه نعوذ بالله بگوییم مرحوم آیت الله تهرانی در این جهت نقصی داشتند. کارها تقسیم شده بود. بخشی از جامعه انقلابی به آیت الله تهرانی سپرده شده بود که جوانان را جمع کنند. اما اینکه برخی بزرگان عنوان کنند نپذیرفتن مسئولیت های سیاسی یک فضیلت و برجستگی است اشتباه است.یک شخصیت مذهبی با یک عظمت فقهی اگر مسئولیت سیاسی و اجرایی پذیرفت دست به یک مجاهده زده است. این مجاهده در سیمای حیات آیت الله مهدوی کنی پر رنگ است.زمان می گذرد و تاریخ انقلاب ثبت می شود.در آینده تاریخ اگر بخواهند عظمت کارگزاری نظام را نشان دهند در این سیما و آینه نشان داده خواهد شد که در روزهای اول انقلاب کارگزار این نظام یک فقیه ریشه دار پر طنطنه ای مثل آیت الله مهدوی بوده است.در تاریخ وزارت کشور هیچ کشور اسلامی تا به حال فقیهی با این عظمت نبوده است. بعد از این هم مشخص نیست چنین فقیهی رأس کار بیاید مگر اینکه وجود اقدس امام زمان(عج) تشریف بیاورند که آن وقت یک مسئله دیگر است و اوتاد احساس وظیفه می کنند و کارگزاری نظام ایشان را بر عهده می گیرند. اینکه مدیریت شهروندی کشور در دوره ای در دست یک مجتهد مسلم مطلق مثل آیت الله مهدوی کنی بوده یکی از نقاط برجسته انقلاب و گواه حقانیت نظام و انقلاب ایران است. ما در شورای نگهبان اگر 6 فقیه داریم این سند حقانیت نظام است.

انتهای پیام/