شعارهای ضدترکیه از شعارهای ضد داعش بیشتر شده است
خبرگزاری تسنیم: اردوغان هنوز به بلوغ کافی برای انتخاب یک نقشه راه نرسیده و تلاش می کند تا با موضع گیری و سیاست تاکتیکی دو گانه با صورت مسئله برخورد کند.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم،کوبانی شهری چسبیده به مرز سوریه با ترکیه است و آن قدر نزدیک به مرز است که چندین بار آتش اطراف کوبانی دامن این سوی مرز و روستاهای آن در خاک ترکیه را هم گرفته است. همراه با این آتشبازیهای و با شدت گرفتن جنگ بود که ماجرای فرار برخی شهروندان کوبانی و روستاهای آن به این سوی مرز توسط رسانهها به صورت وسیعی منتشر میشد اما در کنار موج کوچ شهوندان، چیز دیگری هم توجه رسانهها را به خود جلب میکرد.
حملات داعش به شهر "عین العرب" در حالی شدت گرفته که رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه، کردهای مسلح را "تروریست" خواند. اما این پایان بازی نبود و پس از آشوبهای خیابانی در چندین شهر ترکیه، دولت این کشور سیاست خود را تغییر داده و اجازه ورود نیروهای پیشمرگه به عین العرب را داد.
این پایان سیاست دوگانه آنکارا نبود؛ در حالی که خبرها از مخالفت و شرط گذاشتن ترکیه برای ائتلاف به اصطلاح "ضد داعش" حکایت داشت؛ به یکباره خبر گشایش پایگاه هوایی اینجرلیک ترکیه برای ائتلاف ضد داعش در رسانههای جهان منتشر شد.
سیاستهای دوگانه ترکیه ما را بر آن داشت تا با دعوت از محمد فرهاد کلینی کارشناس ارشد مسائل استراتژیک، دیاکو حسینی کارشناس مسائل منطقه و محمدعلی دستمالی کارشناس مسائل کردی و ترکیه اتفاقات اخیر را بررسی کنیم.
اردوغان هنوز به بلوغ کافی برای انتخاب یک نقشه راه نرسیده است/آنکارا از بیماری عدم انسجام رنج میبرد
ترکیه بعد از شدت گرفتن نقش داعش در معادلات نامتقارن و ژئوپلتیک سوریه و عراق عملا بصورت محدود با تاکتیک بازی منطقه ای منهای ناتو و سپس با نقش دو فاکتور با ائتلاف کم شدت غرب اقدام کرد. کماکان برای تعریف خود شرط قایل است و نگرانی خاص خود را در پیامد های وضعیت جدید در منطقه دارد.
اردوغان هنوز به بلوغ کافی برای انتخاب یک نقشه راه نرسیده و تلاش می کند تا با موضعگیری و سیاست تاکتیکی دو گانه با صورت مسئله برخورد کند. شدت رفتار امنیتی هنوز غالب بر رفتار سیاسی و حتی نظامی است و این مطلوب برخی از مسئولین عالیرتبه در ترکیه نیست. اقای اردوغان اشراف کافی نسبت به میزان شکنندگی نظری در داخل ترکیه دارد.
متاسفانه ترکیه نشان داده است که قادر به اشتباه متوالی است و در تاریخ معاصر ترکیه این موضوع مشهود است. هزینه این اشتباه در گذشته در بحث ارمنی و بحث قبرس کم وبیش مشاهده شده است. البته توان نرم افزاری هر کشوری در تشخیص منافع و ترکیب ان در متغیر های متعدد و متنوع در ابعاد داخلی و ترکیب ان با فرصت های پیرامونی ویا دفع تهدیدات متفاوت است.
ترکیه با "ماتریس داوود" بنظر می رسد تاکنون نتوانسته است شرایط را کاملا چند بعدی تحلیل نماید. امروز رژیم تل اویو گاز منطقه را از آن خود می داند ودر حال جابجایی بحران های سرزمینی و دور کردن تنش ها از مرزهای نزدیک به خود است و موضوع ایجاد تنش در مرزهای ترکیه در اصل یک تعهد روشن برخی جریان های قدرت در غرب نسبت به این رژیم است. تعهد غرب به این رژیم فقط در امنیت نظامی خلاصه نمی شود بلکه در امنیت انرژی نیز نهفته است.
چنانچه اشاره کردم انکارا از بیماری عدم انسجام رنج می برد و این عدم تشخیص صحیح از نقش بازگیران باعث شده است تا ترکیه شتاب زده موضع گیری نماید. البته ظرفیت موجود در ترکیه کم نیست و آنها هنوز قادر به اصلاح هستند این بستگی دارد تا از انتظارات عقلانی پیروی کنند.
ایران از همکاری مناسب و متناسب با ترکیه؛ مصر و حتی عربستان برعلیه افراطی گری استقبال می کند. غرب از افراطی گری نگرانی خاص ومنافع خاص خود را دارد و جنس این منافع ونگرانی ها با نگرانی و آینده همکاری کشورهای منطقه در یک سو قرار ندارد. آنها بر اساس فهرست خود عمل می کنند و به فهرست منطقه ای کمترین توجه را نشان می دهند . در نهایت و غایت کشورهای منطقه را چرخ پنجم هم بحساب نمی آورند. این هم یکی دیگر از اشتباهات و خطای مشهود برخی کشورها در غرب است.
هر بحران منطقه ای نیازمند راه حل منطقه است و دخالت فرامنطقه ای جز تشدید بحران نتیجه قابل قبولی را بوجود نمی آورد. تهدید داعش در درجه اول متوجه منطقه و سپس جهانی است. در حالیکه رفتار غرب در درجه اول تحمیل برنامه های خود به منطقه وسپس توجه به ارزیابی کشورهای منطقه است. این موضوع را بایستی ترکیه که همسایه هر سه کشور ایران ، عراق و سوریه است بهتر از دیگران متوجه شود.
ایران و ترکیه دو کشور مهم و دوست تلقی می شوند و درک عمیقی از یکدیگر دارند. سالها است که نشان داده اند توانایی و قدرت غلبه بر مشکلات مستقیم وغیر مستقیم و سناریو ها ی تحمیلی دیگران را دارند.
این زیر ساخت بزرگ با مسایل تاکتیکی قابل قیاس نیست. ترکیه بخوبی می داند که با توجه به اهمیت توریسم وتجارت و ترانزیت ارزش حداقلی خود را حفظ کرده است و برای رسیدن به اهمیت بایستی از اشتباهات متوالی پرهیز کند چون توان زیست بحران همانند عراق و سوریه را ندارد.
نبایستی ابهام را مولفه فردای خود کند. تنش حداکثری با همسایگان بصلاح کشور دوست ترکیه نیست. نرم افزار امنیت ملی ترکیه بعد از تحولات جدید صدمه خورده است و ثبات ترکیه برای ایران ارزشمند است. مقامات ترکیه باید توجه کنند که روابط ایران و ترکیه نبایستی تحت چتر مواضع غیر عقلانی قرار گیرد.
موفقیت ترکیه در آینده بستگی به بینش رهبران آنکارا دارد
برای تصمیم گیرندگان اهمیتی ندارد که چطور داده های موجود را نظم بدهید، تصمیمی که از دل تحلیل نهایی بیرون می آید، تنها مسئله مورد اهمیت است؛ اما همان تصمیم گیرندگان نیز در مرحله جمع آوری اطلاعات، تحلیل و استنتاج تصمیم نهایی، به اهمیت این انتخاب روش ها پی می برند. در ادامه این توضیح، اجازه بدهید قبل از هر بحثی یادآوری کنم که رویدادهای سیاسی در منطقه ما و در هرگوشه دیگری از جهان، در خلا و بدون پشتوانه تاریخی رخ نمی دهد.
برای فهم این پشتوانه تاریخی و به نظم کشیدن اخبار و رویدادهایی که شاهدش هستیم، راه های گوناگونی می تواند پیشنهاد شود. یکی از این راه ها نگرش میکروسکوپیک یا نگاه از پایین است. در این روش مشاهده و مطالعه جز به جز رویدادها، نحوه تصمیم گیری های سیاسی، منافع بوروکراتیک فرض شده و حتی تمرکز به شخصیت های سیاسی و فردی تصمیم گیرندگان و کسانی که در وقوع اتفاقات تاثیر چشمگیر دارند، مورد توجه قرار می گیرد. یک راه دیگر البته می تواند بطور موازی با نگرش پیشین بکار گرفته شود، عبارت است از نگرش ماکروسکوپیک، زاویه نگاه از بالا و یا آنچه اغلب «چشم پرنده» (Bird’s eye) نامیده می شود. در مطالعات سیاست های جهانی این زاویه نگاه در مطالعات ژئوپولیتیک پیگیری می شود و ویژگی ممتاز آن بررسی رقابت قدرت ها در فضاهای جغرافیایی و رویدادهای کلان در مقیاس های بزرگ زمان و مکان است.
انتظار دارم در خاتمه بحث به وجود سه ضلع یک مثلث یعنی، «فرهنگ استراتژیک»، «ایدئولوژی» و «ژئوپولیتیک» پی برده باشیم و اینکه چطور این مثلث در سیاست خارجی ترکیه عمل می کند. بیایید بحث را گام به گام ادامه بدهیم. به محض آنکه ژئوپولیتیک را به عنوان دریچه نگاه به سیاست جهان برگزیدیم، به ملزومات بحث های ژئوپولیتیکی هم نیاز خواهیم داشت یعنی درک این موضوع که ژئوپولیتیک چگونه در دو بعد مادی و معنوی و بر مبنای چه مکانیزم هایی عمل می کند. منظورم از بعد مادی، رقابت های عریان قدرتی است.
این نوع رقابت ها هنگامی که به مسائل نظامی مانند رقابت های تسلیحاتی، جنگ و اتحادهای نظامی نزدیک می شود در واقع از ژئواستراتژی سخن می گوییم و هنگامی که رقابت های قدرتی جنبه اقتصادی دارد مانند محاصره اقتصادی، تحریم و اتحادیه های اقتصادی، موضوع جنبه ژئواکونومی به خود گرفته است. اما مقصود از بعد معنایی، درک و استنباط هر کدام از بازیگران نسبت به مفاهیم حرکت دهنده به رقابت های مادی است مانند منافع ملی، تهدیدات، توزیع قدرت، موازنه قوا، هژمونی و غیره. همانطور که حتماً متوجه شده اید بعد معنایی ژئوپولیتیک در حقیقت یک بحث فرهنگی است.
چون هر کدام از مفاهیم و اصطلاحات مورد نظر در زمینه های فرهنگی مختلف می تواند حامل بار معنایی متفاوتی باشد و دستور العمل های متفاوتی را ضرورت دهد.از آنجایی که اعمال زور مهمترین بخش سیاست خارجی حتی در زمان صلح است، تاثیر فرهنگ بر نحوه استفاده از زور را بصورت «فرهنگ استراتژیک» می توان توضیح داد. اگر فرهنگ استراتژیک این اندازه مهم باشد، بنابراین نباید در تشخیص تفاوت نگرش واحدهای سیاسی با رژیم های سکولار با واحدهای سیاسی با رژیم های دینی دشواری زیادی متحمل شویم؛ همینطور تفاوت نگرش بین رژیم های دینی با قرائت های مختلفی از دین. گام دیگری که می خواهم حرکت بحث را به کمک آن ادامه دهم، تاثیرات فرهنگ استراتژیک بر انتخاب ایدئولوژی است؛ ایدئولوژی ای که جهان به کمک آن تفسیر می شود، نحوه اداره جامعه سیاسی مشخص می گردد و در نهایت شکل آینده جهان و جامعه سیاسی را به تصویر می کشد. وظیفه ایدئولوژی در یک جامعه خاص، حتی محافظه کارترین ایدئولوژی ها، انطباق دادن محیط سیاست داخلی و محیط سیاست خارجی با آرمان ها و ارزش های متعالی است که هسته مرکزی ایدئولوژی را شکل می دهد.
هیچیک از ایدئولوژی هایی که سراغ داریم قصد ندارند این مسیر را برعکس طی کنند؛ یعنی آرمان ها و ارزش ها را با محیط مطابقت دهند. با توجه به گام اول یعنی فرهنگ استراتژیک، پاسخ سوالی را که می خواهم بپرسم می دانیم. چه آرمان هایی احتمال بیشتری دارد که در ایدئولوژی ها جاسازی شوند؟ آرمان هایی که از جانب فرهنگ استراتژیک یا دقیق تر بگوییم، عناصر برجسته ای از فرهنگ یک گروه یا هر واحد سازمان دهی شده انسانی حمایت می شوند. اجازه بدهید مثالی بزنیم: در فرهنگ ایرانی، غرور، دادگری و ظلم ستیزی از عناصر برجسته و قابل تشخیص فرهنگی هستند.
بنابراین عجیب نیست که ایدئولوژی جمهوری اسلامی ایران به استفاده از آن در سیاست خارجی در راه مبارزه با استکبار و نابرابری و اصرار بر استقلال تمایل دارد. درون گرایی، شایسته سالاری و انضباط در فرهنگ چینی یا فرد گرایی، آزادی، مالکیت فردی و بی تکلفی در فرهنگ آمریکایی موقعیت ویژه ای دارند.در ایدئولوژی های حکومتی هر دو کشور چه درکاربرد داخلی و چه خارجی، این عناصر به وضوح قابل ردیابی هستند. هرگز مقصودم این نیست که جبر فرهنگی را ترویج کنم، بلکه می خواهم بگویم در اغلب اوقات ایدئولوژی ها شامل بایدها و نبایدهای سیاسی، موفقیت ها و شکست ها و دفاعیه هایی درباره حقانیت ایدئولوژی، با نحوه نگرشی که فرهنگ تعیین می کند، قرابت دارند اما نه بطور مطلق.
آخرین گام، تشریح ارتباط ایدئولوژی و ژئوپولیتیک است. در متون کلاسیک روابط بین الملل که سخت در اسارت نظریه سیستم هاست ،گفته می شود که بقا و یا کسب قدرت مهمترین انگیزه واحدهای سیاسی در دنیایی است که هیچ حکومت و قانون جهانشمولی وجود ندارد. در نتیجه این انگیزه های یکسان، واحدهای سیاسی مانند توپ های بیلیارد واکنش یکسانی به محرک بیرونی نشان می دهند. در نحوه مطالعات ژئوپولیتیک ضمن پذیرفتن اینکه جهانی فاقد حکومت عالمگیر، انگیزه های ساختاری از جمله بقا و کسب قدرت را به کار می اندازد، می پذیرد که واکنش به این قوای محرکه بسته به اینکه رهبران هدایت کننده جوامع چگونه درباره پیامدهای ضعف و قدرت بیاندیشند، متفاوت خواهد بود.
این نحوه نگرش و به تبع آن نحوه پاسخ به محرک هایی مانند بقا و کسب قدرت و ثروت توسط ایدئولوژی سازمان دهی می شود. بنابراین ژئوپولیتیک همواره عرصه برخورد ایدئولوژی هاست. اگر با جمع بندی این بحث های تلخیص شده این نتیجه را گرفته باشید که فرهنگ استراتژیک، جوهره ایدئولوژی و دستور العمل حکمرانی است و ایدئولوژی جوهره رقابت های ژئوپولیتکی است، در اینصورت توانسته ام منظورم را به درستی بیان کنم.
تا بدین جا بطور مختصر ماهیت ژئوپولیتیک و سرچشمه های رفتارهای عام ژئوپولیتیکی را توضیح دادیم. از زاویه نگاه ماکروسکوپیک، جهان معاصر ما دو ویژگی ساختاری را به نمایش می گذارد. این دو ویژگی را می توانیم بصورت دو بحران شناسایی کنیم؛ شامل «بحران حکمرانی» و «بحران نظام جهانی».
بحران حکمرانی عبارت است از عدم تناسب انتظارات شهروندان و توانایی دولت ها در براوردن آنهاست و بحران نظام جهانی ناشی از عدم تناسب رژیم ها و قواعد اداره جهان است که انعطاف لازم در برابر جا به جایی کشورها به جایگاهی عادلانه تر در هرم نظام جهانی را تضمین می کند. پدیداری جنبش های بیداری سیاسی از آمریکا تا هنک کنگ و از اسکاتلند تا لیبی و مصر مصداقی بر ظهور این بحران جهانی است. مصداق بحران نظام جهانی در افول تدریجی آمریکا و تلاش قدرت های منطقه ای در جبران خلاء حاصل از آن و شکل دادن به نظام جهانی آینده است. ریشه های این بحران ها موضوع مفصلی است که به فرصت جداگانه ای نیاز دارد. این دو بحران بخوبی می تواند بسترهای لازم را تحلیل کشمکش های جاری در خاورمیانه و جهان اسلام را تدارک ببیند.
با این توصیفات چطور می توانیم سیاست خارجی ترکیه را درک کنیم. ترکیه تنها گذرگاه جغرافیایی جهان اسلام به جنوب خاوری اروپاست که به مدت چهارصد سال خود را به عنوان یک قدرت اروپایی مسلمان بر قاره اروپا تحمیل کرد.در خاتمه جنگ جهانی اول و تجزیه امپراتوری عثمانی که تاوانی بود برای قرار گرفتن در جبهه بازنده نبرد، دو ایدئولوژی در کنار هم آینده ترکیه را تشکیل می دادند: کمالیسم و اسلام گرایی که در دهه 1980 به رهبری تورگوت اوزل، در نقطه ای با نام «نوعثمانی گریی» به یکدیگر رسیدند.
برخلاف تصور رایج، استقرار حکومت و قانون سکولار در ترکیه، جامعه این کشور در مقایسه با سایر جوامع مسلمان سخت متعهد به قوانین و سنت های دینی است. در ترکیه امروز بیش از 85 هزار مسجد فعال وجود دارد؛یعنی بطور میانگین برای هر 350 شهروند یک مسجد. شمار نمازگراران ترک در نماز جمعه اگر بیشتر از تعداد نمازگزاران در ایران نباشد، کمتر از آن نیست.
به این آمار باید ده ها مدرسه دینی تحت کنترل دولت یا سازمان های غیردولتی را نیز بیافزاییم که شاهدی است بر گسترش اسلام گرایی در ترکیه. به تازگی ترکیه یک دانشگاه اسلامی در استانبول تاسیس کرده که انتظار دارد رقیبی برای دانشگاه الازهر در تعلیم و تفسیر قرائت های مطلوب اسلامی گردد.
از دید یک ناظر امروزی، مواجهه اسلام گرایی و کمالیزم با به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه در سال 2002 همزمان است اما در نگاه تاریخی هیچگاه پس از فروپاشی عثمانی، ترکیه مدرن بدون جنبش ها و ایده های اسلام گرایانه نبوده است. سعید نورسی پدر معنوی جنبش هواداران گولن، از حرارات فعالیت هایش حتی در مقطع رویش ناسیونالیزم مصطفی کمال نکاست. در 1987 و تاسیس نخستین حزب اسلامی ترکیه که راه را برای رقابت های سیاسی با احزاب سکولار باز کرد و کمتر از دو دهه طول کشید تا برتری یافتن اسلام گرایان در نظام دموکراتیک ترکیه قطعیت یابد.
همین شکنندگی، ملاحظات افزون تری بر سیاست خارجی ترکیه اعمال می کند. انطباق دموکراسی و قانون اساسی سکولار با اسلام گرایی همواره بصورت تقابل بالقوه ارتش و احزاب اسلامی باقی خواهند ماند؛ هرچند که ارتش تاکنون این نقش را برای حزب عدالت و توسعه به رسمیت شناخته است.چالش دوم داخلی که بر سیاست خارجی سایه افکنده چندین دهه مناقشه کردها و دولت مرکزی است که باید جایگاهش را در میان ناسیونالیسم و تعهد به برابری اسلامی بدون توجه به قومیت بیابد. این محدودیت ها هنگامی که ترکیه بکوشد تا با معیارهای اتحادیه اروپایی سازگاری داشته باشد، جدی تر خواهد بود.
ممکن است ترکیه افزایش فعالیت هایش در جهان اسلام ( مانند میانجی گری میان حماس و اسرائیل و حمایت از احزاب اسلام گرا) را به منظور اثبات توانایی های ترکیه به منزله مدخل ژئواستراتژیک اروپا به جهان اسلام دنبال کرده باشد تا مزیت ترکیه را برای عضویت در اتحادیه اروپایی به رخ بکشد و یا به جهت جایگزین کردن نگاه به شرق با اشتیاق به عضویت در اتحادیه اروپایی بوده باشد.در هر حال، رویکرد جاری ترکیه در اتمسفر بی ثبات خاورمیانه عربی می تواند به دامنه ای از بحران های خارج از کنترل ( همانطور که در اصرارش بر سرنگونی بشار اسد مشاهده شد) منجر گردد، نارضایتی های داخلی را به ویژه در مناطق کردنشین دامن بزند و در نهایت به تغییرات سیاسی عمیق تر بطوریکه اسلام گرایان را تا مدت ها از هرم قدرت حذف کند، منجر شود.
آسیب پذیری اقتصادی ترکیه که سخت به درآمدهای توریستی و نقش ترانزیتی آن میان منابع انرژی و بازارهای اروپایی وابسته است، توان مانور ترکیه را محدود می کند. ترکیه با تکیه بر همین جایگاه بود که به مقام پانزدهمین اقتصاد جهان ارتقا یافت و رقابت های همزمان با ایران، عربستان سعودی و مصر در صورتی که با تفوق نسبی خاتمه نیابد، حاشیه امن ترکیه را مخدوش خواهد کرد. با این توجهات، نوعثمانی گری ( اصطلاحی که نخستین بار به کنایه از سوی یونانیان ابداع شد) نه تنها یک دکترین سیاست خارجی نیست بلکه اگر از سوی دیگران به عنوان جاه طلبی ترکیه در دوران گذار نظام جهانی نگریسته شود، اعتبار ترکیه را یکسره بر باد خواهد داد و بی اعتمادهای ناشی از آن با سلسله ای از پاسخ های موازنه جویانه از جانب رقبای همسایه همراه خواهد بود.
موفقیت ترکیه در آینده بستگی به بینش رهبران آنکارا دارد که خود را نماینده غرب در مهار همسایگان بدانند یا شریکی فعال و سازنده برای آنها. فرهنگ استراتژیک ترکیه با پشتیبانی سرگذشتی افتخارآمیز که امپراتوری عثمانی به منزله یک قدرت اروپایی- اسلامی تدارک می بیند و تصوری از خود به عنوان یک قدرت نیمه اروپایی- نیمه آسیایی که با هارتلند آناتولی، سرچشمه های رفتار آینده ترکیه را تشکیل می دهد. حتی پس از رفع بحران های سوریه و عراق، باید مدر انتظار رقابت های سرسختانه ای میان ترکیه با سایر قدرت های رقیب به ویژه ایران، عربستان و مصر باشیم. در صورتی که ظهور اسلام سیاسی ضدغربی مرکز ثقل حرکت های ژئوپولیتیکی آینده باشد، حمایت غرب از ترکیه در این رقابت ها قطعی خواهد بود.
اهمیت مساله ی کوبانی برای کردها و ترکیه/ شعارهای ضدترکیه از شعارهای ضد داعش بیشتر شده
آنان صراحتا اعلام کردند که نماز عید سعید قربان را در کوبانی اقامه می کنند و با سلاح های سنگین و پیشرفته، ادوات زرهی و نظامی سنگین و نیروهای پرشمار خود از مناطقی همچون جرابلس، رقه، تل ابیض و عین عیسی به سوی کوبانی عازم شدند و از آن جایی که از سه جبهه ی شرق، غرب و جنوب، این شهر را به محاصره درآورده بودند، بر آن بودند تا ظرف مدتی کوتاه، شمال کوبانی را هم در دست گرفته و در این شهر قتل عام راه بیاندازند.
در مقابل، کردها که از تجربه ی تلخ شنگال (سنجار) خاطرات تلخی در ذهن داشتند، ظرف چند ساعت تدابیر ویژه ای اتخاذ کرده و اغلب روستاهای حومه ی کوبانی و محلات شهر را تخلیه کرده و بیش از دویست هزار تن از آوارگان کوبانی وارد ترکیه شده و هزاران تن از آنان نیز در مرز ترکیه و در کنار گذرگاه مرزی مرشدپنار ساکن شدند.
با این حال، این بخش از ماجرای کوبانی در رسانه های منطقه بازتاب چندانی پیدا نکرد و رسانه ها و نهادهای وابسته به پ.ک.ک ترجیح دادند، موج تبلیغاتی خود را بر مبنای احتمال بروز کشتار و نسل کشی راه بیاندازند.
این موج تبلیغاتی در مدت زمانی کوتاه اثرگذار شد و نه تنها کردهای ایران، عراق و ترکیه بلکه کردهای مقیم بسیاری از کشورهای اروپایی نیز در حمایت از کوبانی به خیابان ها آمده و شعار سر دادند و جالب اینجاست که در بسیاری از این راهپیمایی ها، لحن شعارهایی که علیه ترکیه سر داده شد، به مراتب تندتر و خشن تر از شعارهای ضدداعش بود و کار تا جایی پیش رفت که در برخی از شهرهای کردنشین ایران و اقلیم کردستان عراق، پیامک هایی حاوی مضمون ضرورت تحریم خرید کالاهای ترکیه ای بین شهروندان رد و بدل شد.
حال باید پرسید: این شعارها تا چه اندازه به جا بوده و آیا الزاما نیازی به اتخاذ چنین تدابیر تندی در برابر ترکیه وجود دارد یا خیر. در پاسخ به این سوال باید گفت: اساساً موضوع حمایت یا عدم حمایت ترکیه از گروه تروریستی تکفیری داعش، یک موضوع غامض و پیچیده است.
آمریکا رسما اعلام کرده که سندی در خصوص حمایت ترکیه از داعش در دست ندارد و ریکاردئونه سفیر سابق آمریکا در ترکیه اعلام نموده که واشنگتن دو بار در خصوص حمایت ترکیه از جبهه النصره و احرار الشام به آنکارا تذکر داده اما این تذکر، شامل مساله ی داعش نشده است.
سنگین ترین اتهامی که در این میان متوجه ترکیه می شود این است که این کشور در طول مرز نهصد کیلومتری خود و سوریه، تسهیلاتی برای رفت و آمد و تردد افراطیون فراهم نموده است و طرح این بحث نیز به خودی خود بارها با واکنش های متفاوت مقامات ترکیه روبرو شده است.
مسئولین ترکیه اعلام کرده اند که نمی توانند ادعا کنند که بر مرز نهصد کیلومتری خود اشراف کامل دارند و در مقابل، منتقدین نیز معتقدند که عدم اشراف ترکیه بر مرز سوریه، نه از سر بی امکاناتی و مشکلات نظامی و امنیتی و تجهیزاتی بلکه از سر عمد و به نشانه ی حمایت از داعشی ها بوده است!
جالب اینجاست که مسعود بارزانی رئیس و نیچروان بارزانی نخست وزیر اقلیم کردستان عراق بر این موضوع تاکید کرده اند که عقیده ای به حمایت ترکیه از داعش ندارند. آنکارا نیز بارها اعلام کرده که داعش را یک گروه تروریستی می داند و اگر تاکنون در مقابل داعش کاری نکرده به خاطر ملاحظات و دغدغه های امنیت داخلی است.
اما پ.ک.ک و نهادهای سیاسی و رسانه ای آن، برای تحت فشار قرار دادن دولت ترکیه در دو حوزه ی مذاکرات صلح و کمک به کوبانی، به شکلی گسترده بر موضوع حمایت ترکیه از داعش تاکید کرده و موج تبلیغاتی آنان و فراخواندن مردم به خیابان ها، موجب کشته شدن 35 شهروند کُرد ترکیه، تخریب یک هزار و دویست بنای دولتی از جمله دویست و بیست مدرسه و به آتش کشیدن شدن بیش از یک هزار و یک صد دستگاه خودرو شد.
این ناآرامی ها که 35 استان ترکیه را در برگرفت، صدها نفر را روانه ی زندان ها کرد، موجب واکنش تند مقامات ترکیه و به خطر افتادن مذاکرات صلح شد و با این حال، کل این جریان نتوانست هیچ اثر مثبتی بر جریان کوبانی بگذارد و ترکیه حاضر نشد در این خصوص به نفع کردها موضع بگیرد. حال باید پرسید: چرا ترکیه برای کوبانی اقدامی انجام نداد و مهم ترین دلایل عدم اقدام آنکارا در این خصوص، کدامند؟
• ترکیه به عنوان کشوری که غیر از درآمد سالانه ی 28 میلیاردی توریسم و درآمدهای ناشی از تجارت منبع دیگری ندارد، به شدت نگران امنیت داخلی است و از واکنش های تند داعش هراس دارد.
• واقعیت این است که هیچ کدام از کنوانسیون های حقوق و سیاست بین الملل، به ترکیه اجازه نمی دهند که نیروهای مسلح خود را برای دفاع از کوبانی به کار بگیرد و داوداوغلو با بیانی دیپلماتیک اعلام کرد: مگر فقط کوبانی در خطر است؟ اگر چنین باشد ما باید برای حلب و رقه و دیرالزور و دیگر شهرهای سوریه نیز نیرو بفرستیم.
• ترکیه از قدرت گرفتن پ.ک.ک در شمال سوریه هراس دارد و از آن جایی که نهادهای وابسته به پ.ک.ک در این منطقه، به احزاب کُرد سوری نزدیک به ترکیه مجال ظهور و بروز نداده اند، آنکارا حاضر نیست تغییر ساختار مناطق کردنشین سوریه را بپذیرد.
• ترکیه خطاب به صالح مسلم رهبر حزب اتحاد دموکراتیک کردهای سوریه (PYD) اعلام کرده که اگر این حزب قدرتمند در کنار ائتلاف مخالفین سوری و احزاب نزدیک به بارزانی قرار گرفته و ارتباط خود را با دمشق قطع کند، حاضر است گام های مثبتی برای حمایت از آنان بردارد. اما پ.ک.ک حاضر به پذیرش چنین پیشنهادی نیست و نمی خواهد در شمال سوریه شریکی داشته باشد.
• ترکیه و به عبارتی درست تر، حزب عدالت و توسعه بر این باور است که سقوط کوبانی تاثیری بر روند مذاکرات صلح نمی گذارد و سخنان هشدارآمیز اوجالان و سران پ.ک.ک، بیشتر شبیه به تلاش برای امتیازگیری است تا بیان واقعیت.
• احمد داوداوغلو نخست وزیر ترکیه و رهبر حزب عدالت و توسعه تا چند ماه دیگر و در سال 2015 میلادی وارد مصاف انتخابات سراسری می شود و آنان که دستی بر آتش ترکیه شناسی و رفتارشناسی اردوغان دارند، می دانند که انتخابات از هر چیزی برای حزب عدالت و توسعه مهم تر است.
منبع:مشرق
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.