اگر شیوه روایتم به روایت شهید آوینی شبیه باشد، افتخار میکنم
خبرگزاری تسنیم: حمید نعمتالله نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون در برنامه سینمامعیار با تاییداثرپذیری از شهید آوینی، گفت: افتخار میکنم اگر چنین اتفاقی در اثرم افتاده باشد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، برنامهی این هفتهی سینمامعیار با موضوع «شیوهی روایت بومی در سینمای ایران» با حضور حمید نعمت الله و هادی مقدمدوست کارگردان و نویسنده سینمای ایران برگزار شد.
سینمامعیار، برنامه این پنجشنبه خود را با پخش آیتمی گشود که به مرور و تحلیل کلی آثار حمیدنعمتالله و هادی مقدمدوست میپرداخت. پس از آن مجری کارشناس برنامه، به بهانهی یادآوری خاطرهی سریال «وضعیت سفید» و چیزی که وی در ادامهی گفتوگو، تکاپو در جهت «آفرینش شیوهی نوین روایت بومی» در سینمای «زوج هنری مهمان» نامید، طلیعهی بحث را به مقایسهی شیوه روایت ارسطویی و سبک روایی سیدمرتضی آوینی (ره) در مستند روایت فتح اختصاص داد.
سیدامیر جاوید با توضیح مقدمهای در مورد این تفاوت ساختاری که مستند روایت فتح علیرغم سرشاربودن از شخصیتهای خاص و بازنمایی ایشان، به معنای ارسطوییاش شخصیتمحور نیست و همهی شخصیتها باوجود ریزهکاری در پرداخت در خدمت کلیت موضوع دفاع مقدس هستند، سریال وضعیت سفید را به نوعی متأثر از این سبک روایی دانست. وی با ابراز تعجب از بازآفرینی این شیوهی مستند در دنیای سینمای داستانی آن هم به طوری که هم در فیلمنامه و هم در کارگردانی و پرداخت مشهود بوده، پرسش خود را از همین محل تعجب آغازید که آیا این اثرپذیری در لایههای تئوریک، از پیش طراحی شده بوده یا به طور ناخودآگاه در جریان خلق هنری اتفاق افتاده است.
نعمت الله: اگر شیوه روایتم به روایت شهید آوینی شبیه باشد، افتخار میکنم
حمید نعمتالله با تایید ناخودآگاه بودن این مسئله و اثرپذیری از شهید آوینی، این گونه وارد بحث شد: افتخار میکنم اگر چنین اتفاقی در اثرم افتاده باشد.
سپس این رویکرد را چنین توضیح داد که در فرایند خلق قصهی وضعیت سفید، مولفین، همواره جامعهی آن روز و گسترهی آدمها و اجتماع را به شکلی استعاری مدنظر داشته و میدانستند که نباید تمام بار فیلم را یک نفر به دوش بکشد بلکه آدمهای باغ به عنوان نمونهای از اجتماع مردم باید حس شوند و موضوع، همهی مردم هستند و نه یک نفر شاخص.
مقدمدوست نیز همین مسئله را محمل ورود خود به بحث قرار داده آن را به این صورت تکمیل نمود: وقتی کاراکترها را به صورت مجموعه ببینیم دیگر با تکتک افراد سروکار نداریم تا هرکدام به طور مجزا توجه علیحدهای بگیرند. این نوعی از داستانگویی است که آدمها روی همدیگر و روی داستان همدیگر تاثیر میگذارند و به این ترتیب است که اجتماع در داستان شکل میگیرد. اساسا جامعه زمانی شکل میگیرد که افراد با هم تعامل و تاثیر و تاثر داشته باشند و در ای پروسه، شخصیت جدیدی به اسم «کار» شکل میگیرد که محور ارتباط افراد و کاراکترهاست. این که در یک کار حس میشود که مجموعهی آدمها مورد توجه و دقت نظرند و نه فقط یک نفر، از این ناشی میشود که کارهای آنها اصطلاحا به هم شبکه شده است.
سپس مجری برنامه با پرسش از خاستگاه اتخاذ این شیوه از سوی این دو مولف و دعوی وجود این سبک در اکثر آثار این زوج هنری، ادامهی بحث را در مسیر قیاس دو مسئلهی «هنر ساده و خلوت» و «هنر پروپیمان و پرکار» به جریان انداخت.
در پیِ هنر پُر کار و پُر و پیمانیم
در پاسخ، حمید نعمت الله تفاوت باریک میان ساده بودن خاستگاه این شیوه و نه ساده لوحانه بودنش را، بدین صورت شرح داد:اصل ماجرا خیلی ساده است. ما هربار فیلم میسازیم هیجان داریم که بیش و پیش از هر گونه نظریهپردازی، خیلی پروپیمان باشد. تعدادی کاراکتر باشند، بچهقصهها باشند، پیرنگ اصلی باشد. و به این شکل، کاری پرظرافت و پرتزئین و پر از ریزهکاری داشته باشیم. البته اخیرا دارم سعی میکنم برای کارهای بعدی قدری از این هیجان بکاهم گرچه همین الان هم ساخت فیلممان این قدر سادهلوحانه اتفاق نمیافتد. بالاخره آدم به همه چیز اعم از محتوا قصه وغیره فکر میکند اما برای من خود این هیجان به نوعی اصالت دارد.
نعمت الله در جواب درخواست مجری برای تمرکز بر معنا و شیوهی اجرای این «پروپیمانی» با ذکر مثالی افزود: تلویزیون هنرمند اصفهانی را نشان میداد که هنرهای اصفهان را از قبیل مینا و معرق و خاتم و منبت ترکیب و اثری را خلق کرده بود. این یک هنر پرکار است. اصولا به نظر من هنر ایرانی مثل قالی، مینیاتور، تذهیب و... هنر پرکاری است. یا مثلا غزل، هنری پر نکته و پرپیچ و خم است. همه جایش تزیین دارد و از صنایع ادبی پیچیدهای بهره برده است. البته شاید به شیوههای دیگری نیز کار شده باشد خصوصا این سالها که سادگی مد شده و جملهای شبیه «ساده، غنیتر است» الگو قرار گرفته؛ این هم بد نیست ولی واقعیت آن است که پیچیدگی هم زیباست. باشکوه بودن هم زیباست و وجههی اصلی هنر ایرانی همین پرکاری و پروپیمانی است.
در ادامه سید امیر جاوید، سوال هنوز پاسخنیافتهاش را در رابطه با خاستگاه این روش با مدنظر قرار دادن بعد دیگری چنین طرح کرد که «آیا تمایل هادی مقدمدوست و حمید نعمتالله به این سبک، صرفا برخاسته از سلیقه است یا چیزی بیش از آن هم دخالت دارد؟ آیا مسئله فقط لذت است یا این که این شیوه را کارآمدتر و مفیدتر و همگونتر با شرایط بومی ما میدانید؟
نعمتالله با کنار هم قرار دادن همهی این فاکتورها اعم از همگونی با شرایط بومی، کارآمدی در بازآفرینی سینمای نو ایران، لذتبخش بودن، ایرانی بودن و اثرپذیری از آرمانهای جمعی ایرانیان، سلیقهی فردی و البته مسئلهی هیجانانگیز بودن بر دخالت و اثر همهی این عوامل مهر تأیید زده و بیان کرد: همهی اینها روی کادربندی اثر میگذارد. برای مثال در وضعیت سفید، جمعیت و مردم هم هستند که در آن روزها دارند یک آرمانی را با هم جلو میبرند. این هنر با این حال و هوا سازگارتر است تا یک هنر خلوت! هنر ما نسبتش با آفتاب بیشتر است و با نور و روشنایی گره فرهنگی خورده؛ علی حاتمی هم که شیفته هنر ایرانی است خود به خود به این سمت یعنی یک خرده فاخر بودن و پرجزئیات بودن حرکت میکند. در حقیقت همه اینها تاثیر دارد. البته این بدان معنا نیست که الکی شلوغش کنیم و باید حتما به نسبتش با سوژه، موضوع و محتوا عاقلانه فکر کرد.
مقدم دوست: هنرمند باید تحت تاثیر زیست، بوم و سنتی که متصل به خودش است کار کند
اما مقدمدوست در تکملهی صحبتهای نعمتالله با اشاره به نکات ظریف و مهمی دربارهی فواید این آشنایی یا به نوعی غرقه شدن در فرهنگ و هنر اصیل بومی گفت: «من فکر میکنم این مبادی ورود، مبادی ورودی است که آدم را ورزیدهتر میکند. کسی که از این ناحیه وارد میشود و روحیه ایرانی و هنر پرکارش را مطالعه میکند و نسبت به آن هیجان دارد، از ناحیه اصیلی وارد شده است. به قول حمید اگر عاقلانه برخورد کند وجوه دیگرش را برای این که کاری متوازن و متعادل داشته باشد کشف خواهد کرد. در واقع من هم به این حالت علاقه دارم. البته نه این که الکی کار را شلوغ کنیم. فیلم، گنجه و کمد نیست بلکه باید با این هیجان و سلیقه و علاقه، یک رفتار عقلانی شود. وقتی شما با حواس جمع از یک رفتار صحیح اخلاقی به عنوان یک روحیه بومی ایرانی گرتهبرداری میکنید، وجوه دیگر را پیدا خواهید کرد. من هنرمند نیز در واقع باید تحت تاثیر زیست و بوم و مدلی که متصل به سنت خودم است شروع به کار و به پرکاری عادت کنم. مثلا یکی از عادات خوشنویسان قدیمی ما چون کلهر مواظبت بر اسراف نکردن کاغذ موقع نوشتن بوده! به همین منوال تماشاگر هم باید متوجه شود که ما در این شلوغ کاری، کار زاید نمیکنیم درست مثل آن که نباید اسراف کنیم. وقتی از آن ناحیه وارد میشوی خودبهخود ورزیدگی هنری پیدا میکنی و من خوشحالم که از این ناحیه وارد شدم اما باید حواسمان باشد که به افراط و تفریط نکشد.
مجری برنامه نیز با ورود به جریان بحث و ذکر خاطرهی پیرمرد نقرهکار، ضرورت عمرگذاشتن و عرقریزان روحی را یادآور شد که با توصیف مقدمدوست راجع به معماری ایرانی-اسلامی در واژهها و عباراتی چون هنر پرکار، هوشمند، هدفمند، انساشناسانه، مبتنی بر معرفت، پر از جزئیات و ایدههای خلاقانه پی گرفته شد؛ وی کارآمدی و بهدردبخور بودن را مهمترین ویژگی این سبک معماری در عین هنرمندانه بودن آن دانست.
سبک هندی از هر صورتی معنایی استخراج می کند
پس از آن حمید نعمتالله در پاسخ به این که آیا میشود این سبک روایت جمعی را در سبک زندگی امروز ایرانی و فیالمثل در فرم هیئات و سایر نهادهای اجتماعی و کاربرد آن در سینمای ایران دید، بیان کرد:«به نظر میآید هر چه که به سنت این نهادها نزدیکتر میشویم با این کثرت، پرنفری و درکنار هم بودن بیشتر روبروییم. فرمهایی مثل مسجد، نمازجماعت، حج، حسینه و تکیه؛ اصلا همین احساس که ما مثلا در زدن این تکیه با همیم، با روحیه ایرانی نسبت و پیوند دارد.»
مقدم دوست صحبتهای او را دنبال کرده و با بازگشت به مسئلهی «پروپیمانی» ارتباط آن را با سلیقه و سنت بومی و هنری ایرانی چنین تشریح کرد:این سلیقه بومی ماست. میگوید: ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند/تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری. این جا کاراکترها ابر و باد و مه و خورشید و فلک هستند و در یک اجتماع در فرایند یک کار قرار گرفتهاند تا یک حکمتی درک شود. در همین بیت، کاراکتر، ماجرا یعنی همان کار و محتوا وجود دارد. این به یک معنا همان پروپیمانی است. همه چیز هم معنی دارد. ما اصولا میخواهیم که همه چیز معنی داشته باشد مثل سبک هندی که مشهور به خلاقالمعانی است، از هیچ چیز ریزی نمیگذرد و از هر صورتی معنایی استخراج میکند. در اصل هم این است که هر چیز ریزی معنایی دارد و نباید در یک کلیت بزرگ از کنارش عبور کرد. حالا در چنین اتمسفری، خلوتی دیگر نمیتواند فضیلت باشد و آن کثرت است که دیگر کارکرد پیدا میکند و هر جزئی از این کل با یک معنایی برای ما اعتبار دارد.
«طور» مساله ای مهم در این شیوه روایت است
چیستی مولفههای دیگر این شیوهی روایت ازجمله لحن آن، سوال بعدی جاوید بود که مقدمدوست با برشمردن اصول این شیوه در سه محور «واجد معنا دانستن هر صورتی، جایگاه داشتن همهی جزئیات در کلیت کار و توجه به عدم عاطل و بیخود رهاکردن ریزهکاریها، هدفمند بودن استفاده از هر جزئی در راستای هدف و منظور کلی کار» پاسخش را با تکیه بر روش «طور» اینچنین بسط داد: وقتی میخواهیم یک منظوری را منتقل کنیم با خود میگوییم چطور این را بگویم. مثلا از کسی میپرسیم که سه چهار تومان ما دست یکی از رفقاست و ماندهام چطوری از او بخواهمش؟ این مسئلهی «طور» هربار یک جور اتفاق میافتد. همه این تجربه را داریم و همه میدانیم که بسته به یک سری ملاحظات هربار ما یک «طور»ی را برای منظورمان اتخاذ میکنیم.
تضاد حفظ یک لحن یکدست در یک اثر داستانی در عین وجود خردهروایتها و لحنهای مخصوص به خودشان، سوالی بود که در ادامه توجه جاوید را به خود جلب کرده و پرسید که آیا وجود چنین تضادی، مانع جمع الحان یک اثر خواهد بود که مقدمدوست، با شبهمنظومه دانستن یک اثر لحنها را در خدمت لحن واحد اثر و هدف کلی آن تعریف کرد. وی اتمسفر کلی پیرنگ اصلی را که منظور اصلی در آن سروشکل مییابد و داستان با آن تعریف میشود، واجد سازمانی دانست که در آن، جزئیات به همراه الحان خود برای رساندن منظور اصلی رنگمایههای متفاوتی پیدا میکنند اما در انتها به نتیجهی واحدی ختم میگردند. او تاکید کرد که تغییر لحن و بازی با لحن هم روشی است که میتواند در عین وجود یک لحن واحد در کلیت اثر، اتخاذ گردد. نعمتالله با چند مثال ضمن افزودن نشاط بیشتر به بحث کلام فیلمنامهنویس ثابتش را چنین توضیح داد: «لحن فیلم نهایتا همین است که فیلم میخواهد حرفش را چه طوری بگوید. مثلا خندهدار باشد، گریهدار باشد، یا اصلا چطور خندهداری باشد و از اینها چیزی خلق میشود مثل چارلی چاپلین که در عین طنازی، رابطهاش با پسربچه تاثربرانگیز میشود و دوربین طوری دور میشود که انگار غمی با خودش دارد. یعنی آن کمدینی که همواره میخنداند الان که دارد تنها به سمت غروب خورشید میرود غمی را به نمایش میگذارد و از این طریق لحن تازهای به فیلم میدهد که پیچیدهتر از لحنی است که مثلا طنز لورل و هاردی دارد. تمام اینها درست مثل طبخ غذا و تجربهی خلق طعمهای مختلف بستگی دارد که چی را در کنار چی میگذاریم تا کدام نتیجهی جالب در مجموع زیر زبان روی دهد.» نعمتالله با بیان این که این تجربهی لحنی، اتفاق مرسوم سینمای دنیاست، چند برادر-کارگردان را به مثالهای خویش افزود:«برای مثال برادران کوئن که در ارتباط با آرایش غلیظ هم بسیار حرفشان را زدیم یا تارانتینو، مهمترین دستاوردشان برای سینما همین لحن تازهشان بود. اما مثلا مهمترین دستاورد برادران داردن لحنشان نیست.
نعمت الله: نباید اینقدر هم پایبند آموزه های کلاسیک بود
لحن خودش یک سرگرمی بزرگ و یک روش تاثیرگذاری بزرگ است. خیلی مهم است که بدون این که بخواهیم انقلابیگری و ساختارشکنی خاصی انجام دهیم با تغییر همین جزئیات به منظورمان برسیم. گرچه نباید این قدر هم پایبند آموزههای کلاسیک باشیم البته این که باید یادشان بگیریم، حرف تکراری و حرف درستی است اما درسها و دیکتههای ما نباید این طوری تصحیح شود که مثلا کجا از آن درسها تخطی کردهایم تا نمرهمان کم شود و کجا نه؛ این فایده ندارد چون ممکن است رعایت آن آموزهها عملا به یک فیلم اثرگذار و مفید منجر نشود. خود آمریکاییها که این اصول را استخراج کردهاند، مدام تغییرشان میدهند؛ مثل فیلم وسترن-کمدی یا کمدیِ ترسناک یا... که ما هم اینتجربیات را در اشعارمان داریم.
مقدمدوست در بسط مثال شعر نعمتالله گفت: «در شعر سعدی میبینیم که این غزل عاشقانهی دردناک مثلا همراه با 35% رندی است یا درجایی سعدی در بیت آخر میگوید «چرب زبانی کن!» یعنی لحن، لحن چرب زبانی بوده است.»
وی لحن را خاصیت زبان دانست و با تعمیم آن به همهی انواع زبان بیان کرد: «سینما هم یک ابزار بیانی و یکی از زبانهاست مثل زبان فارسی، زبان موسیقی، زبان فرانسه، زبان نقاشی و تبعا زبان سینما؛ البته سینما جوان است و نمیتواند از این تجربیات لحنی خالی باشد خصوصا سینمای ایران که عمر مفیدش خیلی کمتر بوده و این تجربهها برایش لازم است. متوجه مفهوم محتوا بودن، خود به خود ما را به ساحت لحن وارد میکند و مخاطب هم در این شبکه قرار میگیرد. سینماگر هم باید خودش و علایقش را بشناسد تا بتواند لحن درستی را در قبال مخاطب به فیلمش بدهد.
این وسط منزلت اجتماعی اصلا مهم نیست. ما این چیزها را از خودمان درآوردهایم. این کار است که مهم است و شرافت و درستکاری؛ وقتی منزلت اهمیت پیدا میکند خودبهخود عجله هم از آن بیرون میآید و طرف از شمای معلم فیلمنامه میپرسد که آیا من یک سال دیگر میتوانم اولین فیلمنامهام را بسازم. نه! این سوال نیست! تا یک سال دیگر تو باید فقط کار کنی و در این فاصله تا موفقیت، لذت هم ببری. کندن چاه سخت نیست اگر خیال باران بگذارد. مدام دنبال پارتی بودن اجازه نمیدهد کار کنی و سالم باشی.
مساله ما در لحنِ مرکب مجاورت طعم هاست
اما برنامهی اینهفتهی سینمامعیار که با حضور دو میهمان محترم و بحث مفید و جالب آنها جلای دیگری یافته بود، از سوی مدیر شبکه 20 دقیقه تمدید شد و شروع این وقت اضافه را جاوید با پرسش از چگونگی کنارهم قرار دادن لحنهای مختلف برای شکل گیری یک لحن مرکب واحد به طوری که برآیند بردارهای مختلف آنها در نهایت صفر نشود، غنیمت شمرد. نعمتالله هم با ابراز علاقه به انجام چنین محاسبهای روی بردارها گفت که مدام میخواهد بحث از این ظاهر حکیمانه فاصله بگیرد اما از بحثی که برای خودش هم جذاب است، گریزی ندارد و افزود:مسئله همان مجاورت طعمهاست که خیلی شبیه زندگی است. مثلا این که آیا وسط غصه خوردن میشود خندید؟ چنین اتفاقی رخ دادنی است اما چه چیزهایی نمیتواند پیش بیاید؟ مثلا کدام گیاه را به کدام میشود پیوند زد و کدام پیوندزدنی وقت تلف کردن است. همه اینها یعنی این لحن مرکب باید بخشی با تجربه و بخشی هم با تجسم شکل بگیرد. اگر اصلا نمیشود تجسمش کرد به نظرم یک جای کار احتمالا میلنگد. مثل یک معادله ریاضی که باید به نتیجه برسد و اگر نرسد جایی اشتباه کردهایم.
مقدمدوست راه دیگری را پیشنها داد:«یک راهش هم تاکید بر موضوع نتیجه است. یعنی ما از ابتدا بدانیم اتخاذ این لحن یک خروجی قابل قبول و پذیرفتنی دارد. این که این بردارها چگونه بتوانند در یک سازمان قرار بگیرند براساس یک نتیجه است که در این جا نتیجه در واقع مترادف منظور یا مقصود است. باید دید چیدمان این بردارها یا مؤلفهها چقدر شما را به مقصدتان نزدیک میکند. به قول برنامهنویسان رایانه که میگویند رسیدن به یک عملکرد دلخواه در یک پیکربندی» این عملکرد دلخواه در فیلم یک صورتی پیدا میکند. باید توجه کرد که آیا این پیکربندی در این فیلم از آن یک چیز هچلهفت ساخته یا واقعا با یک منظوری، سروشکل خاصی پیدا کرده که وقتی میبینیم میتوانیم آن را بپذیریم. این یعنی همین که در زندگی این تصویر، تصدیق شده هست یا نه و میشود به آن اعتنا کرد تا به قول شما به یک لحن مرکب رسید که فقط مصنوعی و گنگ و عجیبغریب نباشد بلکه علاوه بر تناسب، برابر باشد با آن چیزی که عملکرد دلخواه شماست.
مقدمدوست پس از طرح سؤال «وجود تقدم و تاخر رتبی و زمانی در اتخاذ لحن و منظور» از سوی مجری، ضمن رد وجود ترتب زمانی دربارهی تقدم رتبی، محتاطانه جواب داد: «خود شنوندگان میدانند کدامیک اولویتش بیشتر است. البته کسی که دارد کار میکند باید هردو را با هم دارا باشد و اگر یکی را اولویت بدهد توازن اثر به هم میریزد و ممکن است یا محتوازدگی پیش بیاد یا از سوی دیگر دچار فرمزدگی افراطی شود.
نیت روی عمل تاثیر می گذارد
جاوید به عنوان آخرین سؤال از ارتباط این سبک با شیوهی نقد متفاوت این زوج هنری که بهرغم روش مرسوم سینمای ایران منتهی به سیاهنمایی و تاریکی و نومیدی نمیشود، موضوع چگونگی همراه کردن یک نقد پرانرژی و در عین حال چالشبرانگیز و بدون تساهل و تسامح را پیش کشید که نعمتالله این چنین در مقام پاسخ برآمد: نیت روی عمل تاثیر میگذارد. ممکن است معضلات را طوری بگویی که سیاهنمایی شود که خیانت به مردم یک سرزمین است اما در کنارش هم ممکن است تعهد اجتماعی داشته باشی که بسیار گرامی و عزیز است و هنرمند متعهد از پس آن برمیآید. البته موضوع فراوانی یک معضل اجتماعی هم بحث درستی نیست که بگوییم مگر چقدر این مسئله در جامعه رواج داشته که راجع به آن فیلم ساختی. چون ممکن است از آن معضل فقط یک نمونه وجود داشته باشد و هنرمند متعهد هم فیلمی راجع به آن بسازد و سیاه نمایی هم نکند. به طور کلی نیت مهمترین چیز است.
مقدمدوست نیز نکات پایانی خود را در کیفیت اثرگذاری نیت در فرم فیلم به صحبتهای نعمتالله اضافه کرد: «بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی/مقبول طبع مردم صاحب نظر شود. عنصر مهم مقبول افتادن این است که به دل بنشیند که آن نیز خودش برمیگردد به این که آدم چقدر آن حرف را غمخوارانه و دلسوزانه زده؛ به نظرم وقتی یکی آدم را نصیحت میکند از آن عناصری که به ارتباط غیرکلامی از جمله صورتش، وضعیتش، رفتارش، کلماتش، لحنش و تُن صدایش بازمیگردد، ناخودآگاه متوجه میشوید که این آدم صدق دارد یا نه؛ فیلم هم یک بشرهای دارد که میگوید چقدر صادقانه است.
در پایان، سینمامعیار طبقِ رسم تازه خود مبنی بر معرفی کتبی که قابلیت اقتباس سینمایی دارند، کتاب «من زنده ام» که حاوی خاطرات معصومه آباد از دوران اسارتش در هفده سالگی است را به مهمانان برنامه هدیه کرد.
برنامه رادیویی سینمامعیار پنجشنبهها ساعت 16 از رادیو گفتوگو پخش میشود. برنامهای به مجری کارشناسی سید امیر جاوید و تهیه کنندگی و سردبیری محمد جواد طالبی که سعی دارد ضمن پرداختن به مسائل اساسی سینمای ایران سطح آگاهی مخاطب از فیلمهای روی پرده را بالا ببرد.
فایل صوتی برنامه از طریق مراجعه به پایگاه اینترنتی رادیوگفتگو به نشانی http://www.radiogoftogoo.ir/sinama_meyar قابل دسترسی است.
انتهایپیام/