حضرت زینب(س) سراسر عشق به ولایت و دفاع از امامت بود

خبرگزاری تسنیم:"مقام فصاحت و بلاغت، ذکاء و فطانت، تدبیر و درایت، کیاست و فراست، جهاد و مبارزت، عزّت و مناعت، تسلیم و رضایت، ورع و عبادت، حیاء و عفـّت،عشق و تسلیم سراسربه ولایت و دفاع از امامت و سرانجام جامعیت حضرت زینب(س) عقل را حیران کرده است."

به گزارش خبرگزاری تسنیم از اردبیل، آیت الله سید حسن عاملی امام جمعه اردبیل و نماینده ولی فقیه در استان, در یادداشتی با عنوان«زینب (س)قافله سالار عشق» نوشته است: اگر بناست جمال حیات بشری ترسیم شود، باید به سراغ اساتید و دانش آموختگان کدامین دانشگاه رفت؟! آنانکه اگر مشعل داران مسیر سرنوشت انسانها نبودند، بشریت، سرگشته وادی ظلمت ها و آلودگیها بود.

بی گمان در ترسیم این زیبائیها ابتداء باید به سراغ انبیاء الهی و سفیران نور خداوندی و سلسله جنبانان کاروان طهارت و جمال و در رأس آنها نبی معظم اسلام حضرت ختمی مرتبت (ص) رفت که تمام مقامات اولین و آخرین را حائز شد. «الخاتم لما سبق و الفاتح لما استقبل» که ظهورش هنگامی بود که دنیا کاسفه النور و ظاهره الغرور بود و اگر تاریکی آن امتداد می یافت. «اذا اخرج یده لم یکدیراها » مصداق می یافت، اما این رسول أعظم و آن رسالت عظیم در کمال و تمام خویش، وامدار «اهل بیت» مکرم آن حضرت است، از این رو بشر نیز در پیمودن طریق کمال نیازمند مراجعه به اهل بیت آن سرور کائنات و عصاره مخلوقات و اشرف موجودات است.

سیره تربیتی آن بزرگواران فاخرترین گنجینه حیات انسانی و در طول چهارده قرن همواره الهام بخش مصلحان و ره توشه نخبگان و رهبران تحولات اجتماعی می باشد و اینک این قلم و راقم این سطور در پی عرض ادب به ساحت بزرگ بانوئی از آن خاندان بوده که زندگی مشحون از حماسه و ایثار خود را مرهون تعلیم و تربیت وحیانی است، آری او نادره دوران و مفخره زمان، عقیله بنی هاشم، زینب کبری (س) است.

در ششمین سال هجرت، خانه أمیرالمؤمنین (ع) به قدوم کودکی نورانی شد که بعدها آئینه تمام نمای تربیت علوی و فاطمی گردید، رسول خدا(ص ) در سفر است و زهرا(س) نیک می داند آنکس که نام کودک را می نهد در سرنوشت وی نیز مؤثر است، لذا نام گذاری را به أمیرالمؤمنین (ع) وا می گذارد، امّا علی (ع) نیز بهتر واقف است که انفاس رسول الله(ص) آثار شگرف دارد، از این رو، سبقت بر رسول الله (ص) را جائز نمی شمارد، به محض مراجعت پیغمبر رحمت(ص) مولود مبارک را به ایشان عرضه می دارند، نوزاد را به سینه شریف و چهره اش را بر چهره خویش می چسباند و به پهنای صورت مبارک، اشک می ریزد، زهرای أطهر(س) از سبب گریه پدر می پرسد و رسول خدا (ص) از مصائبی خبر می دهد که در انتظار نو رسیده است، همچنان که بیشتر، از مصیبت های حیرت انگیز و طاقت سوز، أبا عبدالله الحسین(ع) خبر داده است و زهرا(س) شگفت زده از اینکه چگونه و چرا سیل مصائب از سوی امّت پدر، در انتظار فرزندان اوست.

رسول خدا (ص) هنوز نام کودک را نگذاشته می فرمایند، فرزندان فاطمه، فرزندان من هستند، اما فقط خداوند درباره آنها تصمیم می گیرد و با این سخن اعلام می کنند، علائق و محبـّّتهای وی نسبت به اهل بیت علیهم السلام از سر عواطف و نسبت پدری و فرزندی نیست، بطوریکه گاهی در پاسخ به اعتراضاتی از این دست فرموده اند: « ان الله امرنی به» حاصل اینکه، نامگذاری این طفل باید از ناحیه ذات احدیّت صورت گیرد و رسول خدا (ص) نیز نباید بر خداوند پیشی گیرد، لذا جبرئیل نازل می شود؛ سلام خدا را بر حبیب وی ابلاغ می کند و می گوید: خداوند جلّ و علا می فرماید: نام این دختر را «زینب» بگذار، که، این نام را در لوح محفوظ نوشته ام.

نامگذاری از سوی خداوند، نشانه دارائی نقد صاحب نام است، اینکه الأسماء تنزّل من السماء قدر مسلـّم در خصوص خاندان عصمت و طهارت(ع) صادق است و اسم أرضی و سماوی آن بزرگواران مشترک است و نامگذاری برای انسانها در ملکوت این عالم از شئون خداوندی است، بطوریکه در دعای طواف و نیز در دهه سوم ماه مبارک رمضان، می خوانیم. «اللهم لا تغیّر اسمی و لا تبدّل جسمی»

بالطبع همگان در ملکوت این جهان براساس دارائیهای معنوی، اخلاقی و روحی خود نامی از حضرت علـّام الغیوب دریافت نموده اند، بطوریکه در پاره ای روایات درباره برخی آمده است که... سمِّی کلبا... سمِّی خنزیرا... سمِّی کافرا... یا دعی فی الملکوت عظیما, و بی تردید دفتر هستی او نیز به همان نام معنوی بسته خواهد شد و در عرصات محشر با همان نام به پای حساب فرا خوانده می شود، بلکه در روایات تصریح دارد که بعضی در روز قیامت یدعی بأربعه أسماء!!

به هر حال خداوند سبحان با توجه به رسالت عظیم که این مدرس مکتب نرفته در پیش رو دارد، با عنایت به انبوه سرمایه معنوی و شایستگی ها و قابلیتهایش نام «زینب» را بر او نهاد، یعنی زینت پدر، بدان سان که به فرموده قرآن: ستارگان زینت آسمان و أبنیه زینت زمین و ایمان زینت انسان است. «و لکن الله حبَّب الیکم الایمان و زینه فی قلوبکم » وجود مقدس زینب کبری (س) نیز ستارگان روشن و زیبائی بخش آسمان شخصیت حضرت ولی الله الأعظم، أمیرالمؤمنین(ع) است، ناگفته پیداست ذات زینت بخش معجزه رسالت خاتمیت و وصیّ خاتم المرسلین واجد چه میزان از کمالات و چه درجه ای از ایمان است که با جلالت و شأن مولی سازگار است و چه تناسبی است میان «آرایه» و «آراسته»؟!!

به هر روی نام «زینب» بر مهین دخت علی و زهرا (س) خلعتی از جنس نور برایشان و رسول گرامی اسلام (ص) شد، آنگاه رسول الله (ص) زینب (س) را در آغوش گرفت و بوئید و بوسید و فرمود: به همگان می سپارم، که این دختر را احترام کنند زیرا او همانند خدیجه کبری (س) است, اینکه کسی بتواند دریائی از معارف را در اندک عبارتی بیان کند، وجود گرامی رسول الله (ص) است که فرمود: «اوتیت جوامع الکلم» و بی گمان اینکه زینب در لسان رسول الله (ص) بسان خدیجه (س) است از آن جمله است؛ خدیجه (س) در مقطعی بسیار خطیر از تاریخ اسلام، تمام ثروت، عافیت و اعتبار خود را در راه نضج و دفع خطر از نهال نوپای اسلام محمدی(ص) نهاد، خطری که تنها یک چیز را تهدید می کرد و آن بنیان و اساس رسالت نبوی (ص) بود و زینب همراه برادر با تحمّـل دهشتناک ترین مصائب، آئین جدّ خود را در بستر حقیقی اش جاودانه ساخت، با این تفاوت که دشواریهای دوران خدیجه (س) و زینب (س) از دو جنس متفاوت بود، روزگار خدیجه مشرکین مکه بنام اصنام در برابر خیر الأنام  صف آراستند و با «تنزیل» جنگیدند، اما در شصت و یکمین سال هجرت، سلاطین بنی امیه بنام دین و با لوای اسلام با شقاوت و قساوت تمام حسین (ع) و یارانش را با «تأویل» به خاک و خون کشیدند، تا پیش بینی رسول الله(ص) به حقیقت پیوندد، آنجا که فرمود: من بر «تنزیل» جنگیدم، اما کسی از شما بر «تأویل» خواهد جنگید، هم آنان که علی(ع) از فتنه شان به فتنه عمیاء تعبیر فرمود.

حسین ابن علی (ع) اگر چه خونین ترین شکل مبارزه(شهادت) را برای پیشگیری از انحراف بنیانی در تعلیمات جدّ خود برگزید، اما نیک می دانست دستگاه تبلیغاتی بنی امیه که دست کم شصت هزار منبر را در اختیار دارد، به راحتی می تواند اوضاع را معکوس جلوه داده و عاشورا و حماسه بی نظیر آن را نیز عقیم سازد، لذا زنان و اطفال از جمله وجود گرامی زینب(س) را به خود همراه نمود؛ در فرهنگ عرب تعرّض به زنان آنچنان مذموم است که اگر این امر در جریان جنگ از کسی سر می زد، این ننگ را به اخلاف خود نیز به ارث می گذاشت، لذا زینب (س) با جسارت علوی در مجلس ابن زیاد و یزید در کوفه و شام، افشاگرانه سخن می گوید و تند ترین تعابیر را که زیبنده دستگاه اموی است بکار می برد و افکار عمومی را به شدّت علیه حاکمیت اموی می شوراند، در برهه ای که آنچه از زینب(س) بر می آید، حتی از امام سجاد (ع) نیز، ساخته نیست، چه، اندک اعتراض آن حضرت در پاسخ ابن زیاد فرمان قتل وی را پی می آورد و باز این زینب (س) است که امام عصر خود را از مرگ باز می رهاند.

اینگونه حیات با عظمت زینب (س) با پیش بینی ها و پیش گوئی ها پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) آغاز و در جای جای زندگی مبارکش با جامعیتّی تمام، تجلّی می یابد، آری «جامعیّت» صفت بارز و برجسته اوصاف و مقامات اوست که کلاه از سر عقل می اندازد، مقام فصاحت و بلاغت، احتجاج و مناظرت، ذکاء و فطانت، تدبیر و درایت، کیاست و فراست، جهاد و مبارزت، اطمینان قلب و شجاعت، عزّت و مناعت، ایثار و مواسات، جود و سخاوت، تسلیم و رضایت، تفویض و وکالت، ورع و عبادت، حیاء و عفـّت، حسن تبعل و تربیت، عاطفه و شفقت، عشق به ولایت و دفاع از امامت و سرانجام مقام علم و معرفت که امام صادق(علیه السلام) فرمود: «اولکم اولکم معرفه»

یاد مقامات زینب (س) هرگز در این وجیزه نمی گنجد، چه، روزنه قلب مبارک وی به جهان غیب باز و دانشمند آموزگار نادیده است و این دو نشان و مدال را از حسین(ع) در قتلگاه و امام سجاد(ع) در مسیر حرکت به کوفه دریافته است، آنجا که فرمود: «عمّـتی أنت بحمدالله عالمة غیر معلمة و فهمة غیر مفهمة»

گرچه زینب، داننده اسرار نیست، امّا آن بزرگوار در حیات شامخ خود گاهی جلوه ای از جمال سیرت علوی و کمال مکتب محمّدی را نمودار ساخته است تا عصرها و نسل ها را به عمق دریای بیکران وجود خود متوجّه سازد، خطبه آن مخدّره در کوفه و خطابه اش در شام، حفظ و سپس نقل و ثبت جزء به جزء خطبه حضرت صدیقه طاهره(س) در مدینه که از ماندگارترین مواریث ادب عربی و حاوی عمیق ترین و فشرده ترین تحلیل تاریخ و تبیین مفاهیم سیاسی است، سند ذکاوت خارق العاده زینب(س) و موهبت بسیار عظیم خداوندی است.

روح حماسی زینب(س) و شاهکار ابدیت اثر او در جریان کربلا هرگز نباید جنبه های تربیتی وی را مغفول بگذارد، شخصیت وی در خانه علی و فاطمه شکل گرفته است، همانان که نه از اشتهای نفس متأثرند و نه از شرایط اجتماعی تبعیّت می کنند، بلکه به تعبیر رسول الله (ص) از فرق تا قدم از ایمان و اخلاص مملوند و حرکات و سکنات و قول و فعلشان ظهور اراده الهی است، که خود نیز فرموده اند: «قلوبنا اوعیه مشیّة الله» او شاهد جلوه های سحّار ارتباط ملکوتی اعضای خاندان خود بوده و آنچه در کوفه و شام و کربلا و ... از او مشاهده شده بازتاب تربیت أمیرالمؤمنین و زهرا(س) است.

پیشتر از جامعیّت وجود زینب(س) ذکری رفت، اما باید اذعان نمود که این نیز حکایت جامعیّت علی(ع) و فاطمه(س) و این همان است که علمای تربیت در باب اصل محاکات از آن سخن رانده اند...

درک جامعیّت این دو بزرگوار در سعه ی دانش بشری و عقل فلسفی نیست، بلکه تقوا و طهارتی لازم است که محرمیّـتی با آن خاندان پدید آورد، چنانکه مس قرآن نیازمند طهارت است و این طهارت معنائی فراتر از طهارت مصطلح دارد.

هر کدام از انبیاء در صفتی کامل و بدان شهره گشتند، آدم در صفوّت، ابراهیم در خلـّّت، نوح در دعوت، موسی در مکالمت، ایوب در استقامت، یعقوب در حزن، یوسف در صدق، داود در تلاوت و حسن صوت، سلیمان در ملک، یحیی در خوف و عیسی در تجرّد، لکن همه در کمال محتاج حقیقت مقدّسه محمدیّه (ص) بیضاء و رشته ای از رشحات بحر آن حقیقت اند، اما این وجود مقدس رسول الله(صلوات الله علیه) است که آنچه خوبان همه دارند، او به تنهایی واجد است و اینک زبده ترین و البته خصوصی ترین شاگرد، مکتب او که حاصل نه فقط بیست و سه سال دوران رسالت بلکه محصول همه عمر مبارک پیامبر است، که هر آنچه فراگرفت سخاوتمندانه به علی(ع) آموخت و او بحق باب مدینه علم نبوی شد.

خود رسول خدا بکرّات به جامعیّت گلی که در شوره زار جزیرة العرب تربیت کرده بودند تصریح فرموده اند، روایت شده است که اعرابی خدمت رسول خدا(ص) رسید و دلیل نبوّت خواست، رسول خدا(ص) فرمود:
أین علی إبن ابیطالب، فدعی بعلی(ع) فجاء حتی قرب من رسول الله (ص) فقال الاعرابی و ما تصنع بهذا فی محاورتی إیّاک فقال(ص): یا اعرابی سألت البیان و هذا البیان الشافی و صاحب العلم الکافی أنا مدینة الحکمة و علی بابها فمن أراد الحکمة و العلم فلیات الباب... پس چون علی (ع) آمد، رسول خدا(ص) به آهنگی بلند فرمود... یا عبدالله من اراد ان ینظر الی آدم فی جلالته و الی شیث فی حکمته و إلی إدریس فی نباهته ومهابته و إلی نوح فی شکره و عبادته و إلی ابراهیم فی وفائه و خلته و إلی موسی فی بغض کل عدو لله و منابذته و إلی عیسی فی حب کل مؤمن و معاشرته، فلینظر إلی علی إبن أبیطالب... اعرابی این نکته سترگ را درنیافت که معجزه بزرگ هر پیغمبری «کمال وصی» اوست، گفت: هذا مدحک لابن عمک ان شرفه شرفک و لست اقبل هذه الأشیاء الا بشهاده هذا الضب، فقال(ص): یا أخا العرب، فاخرجه من جرابک فاخرجه الاعرابی من جرابه و وضعه علی الارض فوقف و استقبل رسول الله (ص) و مرغ خده علی التراب ثم رفع رأسه فقال: أشهد أن لا إله الله وحده لا شریک له و أشهد أن محمداً عبده و رسوله و صفیه و ان ذلک العبد الرسول سید المرسلین و أفضل الخلق أجمعین و خاتم النبیین و أشهد أن أخاک هذا علی ابن أبیطالب علی الوصف الذی و صفته و بالفضل الذی ذکرته و ان اولیائه فی الجنان یکرمون و اعداء فی النار یهانون.

پس از ازدواج أمیرالمؤمنین با فاطمه زهرا(س) جبرئیل بر رسول خدا(ص) نازل شد، عرض کرد خداوند می فرماید: اگر علی نبود برای زهرا کفو پیدا نمی شد, پس بدین سان خداوند بر همسنگی این دو شخصیت با عظمت عالم اسلام، صحّه گذاشت و فرمود فضایل أمیرالمؤمنین در بیان، علم، شجاعت، سخاء، حیاء، معرفت و ... در زهرا متجلّی است, و ما این نوشتار را با سخنی بسیار عرشی از رسول خدا(ص) در جامعیّت زهرا به پایان می بریم...

در بحار از کتاب «امامت و تبصره» از مؤلف کتاب علی إبن بابویه روایت کرده است؛ قال رسول الله (ص):
رائحه الأنبیاء رائحة السفرجل و رائحة الحور العین رائحة الآس و رائحة الملائکه رائحة الورد و رائحة ابنتی فاطمة الزهراء رائحة السفرجل و الآس و الورد و لا بعث الله نبیّا و « و لا وصیّا» الا وجد منه رائحة السفرجل، فکلوها و اطعموا حبالا کم یحسن اولادکم.

این جامعیت ها تجلی اسماء جمال الهی است، اسمائی که حدّی برای آنها متصورنیست و بدینسان اهل بیت علیهم السلام نیز مظاهر لاحدی خداوند می شوند« ان أمرنا لا یحد» و زینب (س) نیز ثمره همین جامعیتهاست، کران جامعیت او برای کشتی شکسته عقل، ساحلی ناپیدا و مسیری بی انتهاست، با این حال، هم آنان «شهداء دارالفناء» و پس از آنگاه «شفعاء دارالبقا» یند.

انتهای پیام/ آ