موانع آمریکایی در مذاکرات هستهای ایران
خبرگزاری تسنیم: مذاکرات هستهای به روزهای پایانی خود نزدیک میشود اما رویکردهای آمریکا در حوزه تحریمها، پارانویا درباره برنامه هستهای ایران، نفوذ لابی صهیونیستی در عرصه سیاست خارجی و رقابتهای داخلی میان دو حزب اصلی میتوانند مذاکرات را مختل سازند.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، مذاکرات هستهای ایران و شش قدرت جهانی روزهای پایانی خود را سپری میکنند. بازار گمانهزنیهای رسانهای و پیشبینیها درباره نتایج این تلاشهای دیپلماتیک بسیار داغ است و گزارشهای گوناگونی درباره چشمانداز آتی مذاکرات و سناریوهای مختلفی که ممکن است روی دهند، منتشر میشوند.
در اغلب این گزارشهای ظرفیت غنیسازی اورانیوم در کشورمان و نیز جدول زمانی و نحوه رفع تحریمها از بزرگترین موانع دستیابی به توافق مطرح شدهاند. درباره سانتریفیوژها گفته میشود که ایران و آمریکا در حال نزدیک شدن به مصالحه و فرمولی هستند تا بر اساس آن از این مانع عبور کنند اما در حوزه تحریمها هنوز اختلافاتی اساسی باقی ماندهاند.
پابیندی جمهوری اسلامی به تعهدات خود به عنوان یکی از اعضای آژانس بینالمللی انرژی هستهای و حمایت همه جانبه نظام جمهوری اسلامی از تیم مذاکره کننده نشان دهنده عزم و اراده جدی کشورمان برای نیل به توافق هستهای جامع با شش قدرت جهانی است. اما در طرف دیگر و در آمریکا موانع بزرگی برای اتخاذ رویکردی عقلانی و منطقی نسبت به مذاکرات وجود دارند که میتوانند افق دستیابی به توافق را تیره سازند.
تحریمها؛ سلاحی که آمریکا نمیخواهد کنار بگذارد
از زمانی که آمریکا تحریمهای اقتصادی علیه کشورمان را آغاز کرده تمام تلاش خود را انجام داده تا جامعه بینالمللی را نیز مجبور به همکاری با این تحریمها کند. بالاخص در یک دهه اخیر که واشنگتن تحریمها علیه کشورمان را تشدید کرده، منابع بسیاری را به کار گرفته تا درزها و شکافهای این تحریمها را پر کند و اکنون که چشمانداز توافق احتمالی پدیدار گشته، در صدد است تا در ازای برچیدن این تحریمها حداکثر امتیاز را از کشورمان بگیرد.
گرت پورتر، تحلیلگر آمریکایی مسائل بینالملل مینویسد: "اما موضع مذاکراتی آمریکا درباره رفع تحریمها، مشکلات سیاسی برای ایران ایجاد کرده است و مانع موفقیت مذاکرات است. آمریکا همچنین برخی تحریمهای یک طرفه خود را نیز تعلیق می کند، اما تعدادی از این تحریم ها تعلیق نخواهد شد، بعلاوه تحریمهای شورای امنیت نیز حداقل برای چندین سال باقی خواهد ماند. این مواضع از طرف ایرانی ها به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است. عباس عراقچی، مذاکره کننده ارشد ایران اعلام کرده است تهران پس از توافق جامع هسته ای باقی ماندن حتی یک تحریم را نمی پذیرد."
این تحلیلگر آمریکایی در ادامه مینویسد که ولت آمریکا برای مواضع جایگزین در برخی یا همه پیشنهادات خود برنامه ریزی کرده است، اما تنها یک بازنگری کامل بر کل راهبرد مذاکره در این موضوع است که می تواند از شکست تقریبا قطعی دستیابی به توافق جلوگیری کند.
سرگی ریابکوف، معاون وزیر خارجه روسیه و مذاکره کننده ارشد این کشور، نیز پیشتر اعلام کرده است که اختلافات بر سر تحریمهای ضد ایرانی، مهمترین مانع دستیابی به توافق هستهای تا 24 نوامبر (3 آذر) است.
پارانویای گریز هستهای
مقامات آمریکایی هر گاه خواستهاند درباره برنامه هستهای ایران سخن بگویند به "گریز هستهای" [مدت زمان لازم برای تولید مواد اولیه یک بمب هستهای] به عنوان یکی از نگرانیهای عمده خود اشاره کردهاند. این امر موجب شده رویکرد آنها در قبال برنامه هستهای ایران وارد مسیری غیرمنطقی و غیرعقلانی شود.
اشتفان والت، نظریهپرداز مشهور آمریکایی در این باره میگوید: "نکته دیگری که اهمیت زیادی دارد این است که وسواس بر سر ظرفیت گریز ایران موجب نادیده گرفته شدن واقعیتهای سیاسی و استراتژیک گستردهتر میشود که باید راهنمای رویکرد کلی جامعه بینالمللی در قبال برنامههای هستهای ایران باشد. پارانویایی گریز بر این تصور است که تهران مصمم به دستیابی به سلاح هستهای است و به محض اینکه گمان کند جهان به ایران پشت کرده، در جهت هستهای شدن گام بر میدارد. همچنین این پارانویا تصور میکند که تلاش ایران برای هستهای شدن به طور کلی پیامدهای استراتژیک منفی شامل حمله به همسایگان یا اسرائیل به همراه دارد. این در حالی است که تا کنون هیچ کشور هستهای قادر نبوده کشور دیگر را با هدف حمله هستهای قرار دهد و اسرائیل نیز حمله هستهای احتمالی از جانب ایران را بی پاسخ نخواهد گذاشت. به طور خلاصه، وسواس معمولا بخشی از تصور بدترین شرایط است که برای دهه هاست رهبری سیاست آمریکا را بر عهده دارد."
مسأله "ابعاد نظامی احتمالی" برنامه هستهای ایران نیز در همین چارچوب مطرح میشود. آژانس در گزارشهای خود به کررات درباره این پدیده سخن رانده و بارها مدعی شده که عدم همکاری ایران منجر به حل نشدن این موضوع گشته در حالیکه این داستان روی دیگری نیز دارد. یوساف بات، فیزیکدان هستهای و مشاور علمی ارشد در شورای اطلاعات امنیتی آمریکایی-بریتانیایی در لندن، طی مقالهای در نشنال اینترست، معتقد است که آژانس بینالمللی انرژی هستهای در حالی وارد بحث "ابعاد نظامی احتمالی" شده که تخصص لازم را برای این کار نداشته و به منابع اطلاعاتی ثالث و نامعتبر برای تصمیمگیری در این حوزه متکی است.
در حقیقت توهم طرف آمریکایی و ناتوانیهای فنی آژانس منجر به بروز مسألهای شده که طرف غربی مذاکرات و بالاخص واشنگتن آن را یکی از پایههای مذاکراتی خود قرار داده و از طرف ایرانی میخواهد درباره چیزی مصالحه و همکاری کند که اصلا وجود خارجی نداشته و زائیده وسواس فکری غیرعقلانی خودشان است.
لابی اسرائیل و دشمنی همیشگی ایران و آمریکا
دخالتهای لابی طرفدار رژیم صهیونیستی در عرصه سیاست خارجی آمریکا مسأله پنهانی نیست. طرفداران اسرائیل در آمریکا تمامی تلاش خود را کردهاند که به دلیل حمایتهای ایران از مقاومت در برابر اشغالگران صهیونیستی، کشورمان را به صورت تهدیدی پیش روی جامعه جهانی نمایان کنند.
قدرت و نفوذ لابی اسرائیل به حدی است که حتی نمایندگان دموکرات کنگره آمریکا، برای اینکه کرسی خود حفظ کنند، در برابر سیاستهای دولت موضع میگیرند. والت با اشاره به بیتوجهی نمایندگان کنگره به منافع ملی، زمانی که درباره برنامه هستهای ایران بحث میشود، مینویسد: "بخشی از آن به این دلیل است که حزب جمهوریخواه یک تمایل ذاتی به مخالفت با هر آنچه دارد که دولت اوباما به دنبال انجام آن است، حتی اگر آنچه اوباما میخواهد انجام دهد، خوب باشد. اما این توجیه نمیکند که چرا دمکراتهایی مانند رابرت منندز از نیوجرسی نیز تا این اندازه تندخو شدهاند. دلیل اصلی این رویکرد، ادامه نفوذ آیپک و دیگر گروههای تندرو در لابی اسرائیل مانند اتحادیه مبارزه با افتراء، کنگره رؤسای سازمانهای یهودی آمریکا و دیگر گروههاست که سالها با هر گونه از سرگیری روابط با تهران مخالفت میکنند."
مواضع بنیامین نتانیاهو و سایر سران رژیم صهیونیستی درباره مذاکرات هستهای ایران کاملا مشخص است. از این روی میتوان به راحتی فهمید که گروههیای ثروتمند و حامی این رژیم در آمریکا، چه انتظاری از سیاست خارجی واشنگتن در قبال مذاکرات هستهای دارند: شکست کامل، حرکت به سوی تشدید تحریمها و در نهایت جنگ.
یقینا چنین رویکردی در تضاد با منافع ملی آمریکایی است که بحرانهایی پی در پی را در حوزه سیاست خارجی خود تجربه میکنند اما یقینا در نظر لابی اسرائیل خواستههای رهبران صهیونیسم جهانی بر منافع ملی آمریکا ارجحیت دارد. در حقیقت سیاست خارجی آمریکا برای اینکه نه فقط در مواجهه با پرونده هستهای ایران بلکه در سایر مسائل بینالمللی و منطقهای حامی و دنبالهرو منافع ملی این کشور باشد، باید دست لابی صهیونیسم را از عرصه قانونگذاری وسیاست خارجی کوتاه سازد. ضرورتی که چشمانداز تحقق آن بسیار تیره و تار است.
نبرد جمهوریخواهان و دموکراتها در میدان هستهای
همانگونه که پیشتر از به نقل از والت نوشتیم جمهوریخواهان آمریکایی تمایل دارند تا تقریبا با هر آنچیزی که رئیسجمهور دموکرات این کشور انجام میدهند، صرفنظر از آنچه منافع ملی این کشور اقتضاء میکند، مخالفت کنند. باید به این گرایش ذاتی مسأله کمپین انتخاباتی را نیز افزود. انتخابات در آمریکا بسیار هزینهبر است و باید حامیان مالی بزرگی از یک نامزد پشتیبانی کنند تا وی بتواند به کپیتال هیل راه یابد. علاوه بر این رسانهها نیز باید روی خوش به کاندیدای مذکور نشان دهند و دستکم از تخریب وی برحذر باشند.
در اینجاست که جمهوریخواهان و دموکراتها در کنار هم قرار میگیرند زیرا یکی از بزرگترین حامیان این دو حزب لابی صهیونیستی است و برای اینکه کاندیداها از منابع مالی و رسانههای منحصر بفرد این گروهها استفاده کنند باید بر اساس منویات آنها عمل نمایند. از این روست که میبینیم حتی دموکراتها نیز برای اینکه حضورشان در عرصه سیاسی آمریکا را تضمین کننده همراستا با جنگطلبان نئومحافظهکار در حال سنگاندازی دربرابر توافق هستهای هستند.
این نبرد تنها محدود به کنگره نیست بلکه در عرصه رسانهای آمریکا نیز جنگی تمام عیار علیه برنامه هستهای ایران در جریان است. روزی نیست که در یکی از روزنامههای پرتیراژ آمریکایی یادداشتی در نفی هر گونه مصالحه و پذیرش حقوق هستهای ایران منتشر نشود و هر چه به سمت پایان ضربالاجل پیش میرویم این روند شتاب بیشتری به خود میگیرد.
با بحران فلسطین و چشمانداز تیره سازش با اسرائیلیها، بحران اوکراین و تشدید تنشها با روسیه، افزایش احتمال چالشهای پیش روی آمریکا در شرق آسیا و در مواجهه با چین، وضعیت عراق و افغانستان که هنوز از تبعات اشغال آمریکا رها نشدهاند و بسیاری مسائل دیگر، دولت اوباما کارنامهای شکست خورده در حوزه سیاست خارجی از خود بر جای گذاشته است و اینک اگر در جبهه توافق هستهای نیز سنگاندازی جنگطلبان واشنگتن موفقیتآمیز باشد، وی تبدیل به رئیسجمهوری خواهد شد که هیچگاه نتوانسته از دیپلماسی برای کاهش تنشها استفاده کند.
لزوم تغییر رویکردها و راهبردهای سیاست خارجی آمریکا
دولت آمریکا باید برای دستیابی به توافقی که میتواند تنها نکته مثبت در رزومه دیپلماتیک هشت سال زمامداری باراک اوباما باشد موانع فوق را بر طرف سازد و برطرف کردن این موانع نیازمند تغییر در نگرش دولتمردان این کشور به عرصه سیاست خارجی است. این کشور نه باید تحریمها را شمشیری طلایی بداند که همیشه باید در نیام داشته باشد تا هر کجا که احساس کرد آن را علیه کشورمان به کار گیرد. برای نیل به توافق باید تحریمها به صورت کامل برچیده شوند.
دولت اوباما باید واقعیتهای ایران هستهای را مد نظر قرار داده و تسلیم ادعاهای تبلیغاتی جنگطلبان تندرو درباره نیات و اهداف برنامه هستهای تهران نشود. یک دهه فعالیت فزاینده صلحآمیز هستهای نشان داده است ادعاها درباره "ابعاد نظامی احتمالی ایران" سناریوسازیهایی اطلاعاتی و نامعتبر برای جلوگیری از دستیابی به توافقی هستهای بودهاند.
پدیده لابیگری در سیستم قانونگذاری آمریکا نه تنها بر مواضع این کشور در مذاکرات هستهای بلکه در تمام سیاستهای داخلی و خارجی واشنگتن سایه انداخته است. لابیگرها نه منافع ملی آمریکا بلکه منافع پشتیبانان مالی خود از صهیونیسم گرفته تا کشورهای نفتخیز حاشیه خلیج فارس را مد نظر دارند. نفوذ اینان در سیستم حکومتی آمریکا به صورت کلی منافع امنیتی، اقتصادی و اجتماعی آمریکا را نشانه گرفته و البته در موضعگیریهای دولت اوباما درباره مذاکرات هستهای ایران نیز به خوبی عیان شده است.
دست آخر اینکه همانگونه که مقامات کشورمان بارها در سطوح مختلف بیان کردهاند، رقابتهای درون حزبی آمریکا مسأله داخلی این کشور است. لازمه برخورداری از یک سیاست خارجی موفق حمایت یک صدا و همه جانبه منابع قدرت یک کشور از آن است. در صورتی که اوباما نتواند چنین اجماعی را پدیدار سازد دیر یا زود کنگره تحت کنترل جمهوریخواهان دست به خرابکاری در فرآیند توافق و مذاکرات خواهد زد. زمان کم است و در حالی که وزیر خارجه اوباما بر سر میز مذاکره با دیپلماتهای ایرانی قرار دارد خود وی نیز بهتر است چارهای برای فضای داخلی این کشور بیندیشد و گرنه مسؤول شکست این مذاکرات در وهله نخست دولت آمریکا خواهد بود.
انتهای پیام/