هیچ مربی بعد از «واسیلی گوجا» انتظارات را برآورده نکرد
خبرگزاری تسنیم: پیشکسوت تیم تراکتورسازی گفت: واسیلی گوجا فوقالعاده بود و همهچیز را متحول کرد اما بعد رفتن واسیلی مربی بعدی نتوانست انتظارات را برآورده کند
حسین کریمی در گفت و گو با خبرنگار تسنیم در تبریز، درباره فوتبال تراکتور در دهه 70، حضور واسیلی گوجا در این تیم، رقابت تراکتورسازی و ماشین سازی و سایر مسائل صحبت هایی انجام داد که در ادامه میخوانید:
آقای کریمی شاید نسل امروز فوتبال دوست آن طور که باید و شاید شما را نشناسند. ابتدا خودتان را به طور مختصر معرفی می کنید؟
من حسین کریمی متولد سال 43 هستم که سال 59 از تیم نوجوانان شرکت نفت فوتبالم را شروع کردم البته قبل از آنهم عضو تیم نونهالان کارگران بودم و آن سال با انقلاب اسلامی مصادف بود. از سال 59 تا 62 برای شرکت نفت بازی کردم. بعد به مدت 1 سال به تیم شهید یاقوتی رفتم که در دسته 2 تبریز حضور داشت.
پس از آن عازم خدمت سربازی شدم تا اینکه سال 66 عضو تراکتورسازی شدم و 2 سال آنجا بازی کردم که هم پستهای من در دفاع وسط تراکتور آقای ذوالفقاری و وطنی بودند. سال 70 به باشگاه راهآهن تبریز رفتم و تا 76 بهعنوان کاپیتان برای راهآهن بازی کردم. در حال حاضر هم عضو تیم پیشکسوتان تبریز در لیگ برتر هستم.
دوران اوج حسین کریمی در کدام تیم رقم خورد؟
بهترین دورانم در تراکتور بود که هدایتش را واسیلی گوجا بر عهده داشت.
درباره حضور واسیلی در تراکتور برایمان بگویید.
آن زمان بعد انقلاب اولین مربی خارجی که وارد ایران شد واسیلی گوجا بود و چون ما قبلاً با هیچ مربی خارجی کارنکرده بودیم یک نوع تازگی داشت و زمانی که تمرینات فوتبال ایران در حد محلات یعنی 3 جلسه تمرین در هفته انجام میشد با آمدن واسیلی گوجا همهچیز عوض شد.
البته باشگاه خیلی از او حمایت میکرد و اگر از مربیان ایرانی هم بهاندازه واسیلی حمایت میشد آنها هم میتوانستند موفق شوند مثلاً باشگاه از ما خواست کار شخصی انجام ندهیم و تمرینها به 8 جلسه در هفته افزایش یافت یعنی یکشنبه و سهشنبه هم صبح و هم بعدازظهر و سایر روزها بعد از ها تمرین داشتیم.
واسیلی گوجا سبک جدیدی را وارد فوتبال ما کرد و کارهای بدنسازی بیشتر شد درحالیکه مربیان ایرانی مثل روال قبلی کار میکردند چون ما درگیر جنگ بودیم و با خارج از کشور زیاد ارتباط نداشتیم پس همه فنون مربوط به زمان پیش از جنگ بود. در کل آمدن واسیلی گوجا که یک مربی اروپایی محسوب میشد مفید واقع شد و تراکتور در عرض یکی دو سال 5 بازیکن به تیم ملی داد.
آن زمانها خیلی از بازیکنان، فوتبال شغل اصلیشان نبود و در بیرون کار میکردند و شنیده ایم که واسیلی گوجا کار کردن بازیکنان را ممنوع کرد؛ در این مورد بیشتر توضیح می دهید؟
ما 6 بازیکن بودیم که در بیرون کار میکردیم اما آقای واسیلی گوجا گفتند باید کاملاً در اختیار تیم باشید ولی ما اعتراض کردیم چون دستمزد ما جمعاً 20 هزار تومان در ماه بود که پول ناچیزی بود و اگر کسی اجارهنشین بود نمیتوانست با این پول زندگی کند البته باشگاه پیشنهاد کرد که استخدام کارخانه تراکتورسازی شویم اما نشد و بالاخره من یک سال کارم را رها کردم و فقط فوتبال بازی میکردم اما دیدم نمیتوانم با این شرایط ادامه دهم و یکی از علل اصلی جدا شدنم از تراکتور همین مسئله شغل بود.
یعنی با کاری که داشتید بیشتر از فوتبال درآمد کسب میکردید؟
من یک بازاری بودم و مغازه عمدهفروشی داشتم و ماهیانه حدود 200 هزار تومان درآمد داشتم درحالیکه حقوق باشگاه 20 هزار تومان بود. آن زمآنهم فکر نمیکردم که فوتبال بهجایی برسد که امروز از پردرآمدترین شغل کشور مثل برجسازی هم بیشتر پول بیاورد.
با اینهمه فکر میکنید تصمیم واسیلی گوجا درست بود یا نه؟
کاملاً درست بود چون نمیشود در یک دست دو تا هندوانه نگه داشت و اگر یک فرد در بیرون کار کند فوتبال برایش یک فعالیت تفننی و تفریحی میشود همانطور که رفتن من به راهآهن فقط تفننی و تفریحی بود و وقتی به راهآهن رفتم به خاطر تجربهام کاپیتان شدم اما همانطور که گفتم من در اوج از تراکتور جدا شدم البته آقای واسیلی گوجا با رفتن من مخالف بود و چند بار باهم صحبت کردیم اما من مجبور بودم چون شغلی که داشتم حاصل 30 سال تلاش آبا و اجدادی من بود و حتی ما در خارج از کشور هم مشتری داشتیم پس نمیتوانستم آن را راحت رها کنم اما باشگاه همان 20 هزار تومان را میداد همین باعث نگرانی من شده بود که اگر من شغلم را رها کردم و یک روز مصدوم شدم و نتوانستم فوتبال را ادامه دهم، چهکار میتوانم بکنم.
تراکتور در زمان حضور شما چند بازیکن غیر بومی داشت؟
آن زمان بعد از مسابقاتی که در لیگ استان در مراغه انجام دادیم آقای واسیلی گوجا آمدند بازیکنان اصلی را انتخاب کنند اما کار خیلی سختی بود چون 25 بازیکن وجود داشت که یکی از یکی بهتر بودند تا اینکه کار بهجایی رسید که آقای واسیلی گوجا مجبور شدند بهترین گلزن تیم را یعنی آقای خاکپور را فقط به بهانه وزن زیاد کنار بگذارند. این 25 بازیکن همگی از خود شهر تبریز بودند.
با اینهمه بازیکن خوب بومی چرا تراکتور نمیتوانست در سطح کشوری قهرمان شود؟
آن زمان در کل اوضاع کشور بههمریخته بود چون هم انقلاب اتفاق افتاد هم جنگ. حتی بازیکنان تیم ملی پول اتوبوس را خودشان میدادند از طرفی در تبریز باشگاه تراکتورسازی حدود 10 سال تعطیلشده بود البته در سالهای 56-57 شش بازیکن از تبریز در تیم ملی جوانان حضور داشتند اما چون این روند ادامه پیدا نکرد دچار مشکل شدیم.
همان طور که می دانید واسیلی گوجا 3 بار به تبریز آمد و رفت ولی آخرین باری که سرمربی تراکتور شد، نتوانست نتایج خوبی بگیرد. علت آن چه بود؟
در سومین باری که ایشان به تبریز آمدند، حمایت از وی کمتر شد از طرفی بهجز برخی مربیان بزرگ، بقیه مربیها بعد از چند سال حضور در یک تیم دچار مشکل میشوند علتش هم این است که یا بازیکنان موردنظرش را در اختیارش قرار نمیدهند یا حریفان روش او را شناسایی میکنند پس این مربی باید برود چند سال در کلاسهای بهروز مربیگری شرکت کند و چیزهای تازهای یاد بگیرد.
واسیلی گوجا ابتدا فقط بهعنوان تکنسین به کارخانه تراکتورسازی آمد. چطور شد که یکباره سرمربی شد و نتیجه هم گرفت؟
من یکبار برای تفریح به رومانی رفتم و آنجا با فردی به نام آقای بوبی بورکو آشنا شدم که از دوستان واسیلی گوجا بود. بوبی بورکو عکسهای فوتبالیاش را به من نشان داد و گفت: «واسیلی گوجا بازیکن خود من بود و در تیمی که من سرمربی آن بودم، واسیلی در پست مدافع راست بازی میکرد تا اینکه گفتند از کشور ایران 2 تکنسین خواستهاند و قرار بود من آنجا بروم که واسیلی گوجا بدون اینکه من خبردار شوم رفت ایران و گفت من هم مربی فوتبال هستم هم تکنسین؛ درحالیکه او تازه فوتبالش را کنار گذاشته بود و فقط در 2 دوره مربیگری شرکت کرده بود.»
اما آنطور که من فهمیدم آقای بوبی بورکو خودش مربی بزرگ و کارکشتهای بود و چندین جام قهرمانی گرفته بود.
ارنست میدندروپ که بعد از واسیلی گوجا آمد، چطور عمل کرد؟
واسیلی گوجا فوقالعاده بود و همهچیز را متحول کرد ولی ارنست نتوانست بهاندازه او موفق باشد. ما یکبار 4 گل از ملوان خوردیم اما سال بعد وقتی با ملوان بازی میکردیم تیمسار نوآموز و آقای داریوش مصطفوی آمدند و به ما گفتند ما افتخار میکنیم چنین تیمی در ایران وجود دارد چون تراکتور کاملاً متحول شده بود اما بعد رفتن واسیلی مربی بعدی نتوانست انتظارات را برآورده کند.
بعضیها معتقدند واسیلی گوجا با وجود وقت زیادی که برای تماشای بازیهای زمینهای خاکی گذاشت، نتوانست استعدادهای خوبی کشف کند. شما چطور فکر میکنید؟
نه اتفاقاً خیلی از بازیکنان خوب را واسیلی گوجا از زمینهای خاکی جذب کرد حتی بازیکن خوبی مثل ناصر فراستی مستقیماً از زمین خاکی وارد تیم شد البته آن زمان چون چندین سال لیگهای سراسری تعطیلشده بود، سطح محلات خیلی زیاد بود و با تیمهای بزرگ هم بهراحتی مسابقه میدادند و حتی میبردند یا مساوی میکردند و همه ما از زمینهای خاکی آغاز کردهایم.
قبلاً رقابت زیادی بین تراکتورسازی و ماشینسازی وجود داشت. از این رقابتها بگویید.
نخستین بازی رسمی که آقای مهابادپور اجازه داد من بازی کنم با همین ماشینسازی بود و ما 10-12 سال بود که ماشینسازی را نبرده بودیم چون ماشین سازی تیم خیلی قدری بود اولین بردی که کسب کردیم با گل دقیقه 85 آقای خاکپور اتفاق افتاد ولی بعدها هر بازی 3-4 گل به آنها میزدیم طوری که در 6 یا 7 بازی که همراه تراکتور مقابل ماشینسازی بازی کردم فقط یکبار باختیم و یکبار هم مساوی کردیم و بقیه بازیها را بردیم.
الآن شعار «آذربایحان تیملری فرق المز رهلری» جای رقابت شدید را گرفته است.
زمان ما چون مسابقات کشوری نبود، رقابت شدیدی بین تیمهای تبریزی بود. من خودم تراکتوری بودم و الآن با اینکه سالهاست فوتبال را کنار گذاشتهام بازهم در بازی تیمهای تبریزی دوست دارم تراکتور برنده شود.
قبول دارید که ماشینسازی چون قبل از تراکتور تشکیلشده بود، هوادار بیشتری داشت؟
قبل از انقلاب ماشینسازی کمی محبوبیت بیشتری نسبت به تراکتور داشت اما بعدها تراکتور محبوبتر شد ولی در بازیهای رو در رو تقریباً تعداد هوادار برابر بود.
الآن بین هواداران تیمهای تهرانی استقلال و پرسپولیس کری خوانی وجود دارد. آن زمان بین ماشین چی ها و تراکتوریها این کری خوانیها ردوبدل میشد؟
بله حتی وقتی ما 4 تا به ماشینسازی زدیم هواداران تراکتور در بازی های بعدی به آنها میگفتند 1-2-3-4 و این 4 گل یک کری خوانی رایج بین تراکتوریها بود اما من شعار خاصی از هواداران ماشینسازی به یاد ندارم که با آن شعار بتوانند برای ما کری بخوانند!
آیا این کری خوانیها و شعارها باعث درگیری هم میشد؟
خیلی کم درگیری اتفاق میافتاد چون همه باهم دوست بودیم مثلاً مرحوم صادقیان که در ماشینسازی بود هرروز صبح به مغازه ما میآمد یا آقای سیدعلوی و کریم پور و گلشنی و چند نفر دیگر همیشه باهم بودیم و رفاقت خاصی داشتیم اما در کل در زمین مسابقه چون باهم رقابت داشتیم گاهی هم درگیری پیش میآمد.
در فوتبال کشورمان شاهد این هستیم که بازیکنان بعد از یکی دو دهه دوری از فوتبال مربیان تیم های سابق خود می شوند. چرا بازیکنان تبریزی نتوانستند به مربیان موفق تبدیل شوند؟
این موضوع چند علت دارد یکی از آنها مسئله سواد و سطح علمی است مثلاً بازیکنان قبل از انقلاب بهجز چند نفر بقیه نتوانستند در کلاسهای بینالمللی شرکت کنند چون سطح سواد پایین بود. به نظر من باید آنها حداقل دیپلم و لیسانس میگرفتند تا زبان انگلیسی را یاد بگیرند و وارد محیطهای بینالمللی شوند.
مسئله دوم بحث حمایت است که از مربیان تبریزی خلی کم حمایت میشود و مقداری از آن به برخی تنگنظریها و حسادتها برمیگردد همین مسئله باعث میشود حمایت از مربی نباشد و او خیلی زود شکست بخورد.
گفته میشود نسل طلایی فوتبال تبریز بعد از شما یعنی در زمان بازیکنانی مثل خطیبیها، دینمحمدیها و کریم باقری به وجود آمد. آیا این موضوع را قبول دارید یا معتقدید دوران شما نقطه قوت فوتبال تراکتورسازی بود؟
البته آقای دینمحمدی و حسین خطیبی همزمان با ما بازی میکردند حتی کریم باقری تقریباً سالهای آخر فوتبال ما آمد یعنی اینها همگی همنسل ما بودند و بازیکنانی که بعد از ما آمدند اسماعیل حلالی، یونس باهنر و مرحوم حسنزاده بودند.
بعد از یک دوره طلایی فوتبال تبریز به مدت یک دهه نابود شد و درخششی نداشت. به نظر شما علت آن چه بود؟
من فکر میکنم علت اصلی آن هیئت فوتبال بود چون فوتبال محلات از بین رفت البته زمان ما بچه وقتی از خواب پا میشد صبح میرفت و با خیلی از بچههای دیگر در همان محله خودشان فوتبال بازی میکرد ولی حالا فرهنگ آپارتماننشینی جاافتاده و بچهها با اینترنت سرگرم میشوند.
از طرفی شیوه کار مدارس فوتبال صحیح نیست چون خیلی کم بازیکن خوب از آنها خارج میشود. به نظر من باید به مربیان مدارس فوتبال الزام شود تا هرسال یک بازیکن تاپ و سطح بالا را پرورش دهند و اگر نتوانستند این کار را بکنند، باید تنبیه و محروم شوند و اگر توانستند 2 بازیکن خوب تربیت کنند باید جایزهبگیرند و تشویق شوند چون وقتی در شهر ما 50 مدرسه فوتبال وجود دارد، اگر هرکدام سالانه 1 بازیکن خوب وارد جامعه فوتبال کنند، میشود 50 بازیکن که رقم بزرگی است. البته خیلی از مربیان مدارس فوتبال دانش مربیگری را ندارند و با گرفتن یک مدرک میروند و مربی میشوند.
پس علت کمبود بازیکنان بومی در تراکتورسازی همین موضوع است؟
بله اما آمدن آقای خطیبی یک جرقهای است تا دوباره بازیکنان بومی وارد فوتبال ایران شوند و اگر اینطور ادامه دهند بعد از 3 سال خواهیم دید تعداد زیادی بازیکن بومی در تراکتور بازی میکند. در آن صورت حتی وجود یکی دو بازیکن غیربومی یا اصلاً خارجی هم عیبی ندارد چون باعث ایجاد رقابت مفید میشود.
تعدادی از پیشکسوتان معتقدند استفاده مدیران تبریزی از مربیان غیربومی باعث افت تولید بازیکن شد. شما هم اینطور فکر میکنید؟
بله همینطور است چون مربیان غیربومی تنها دنبال نتیجه هستند ولی در کل همه اینها به هیئت فوتبال برمیگردد که میتواند سیاستهایی اجرا کند و با تشکیل جلسات هماهنگی تصمیم بگیرد تا از مربیان استانی حمایت کند تا بیشتر پیشرفت کنند اما تا زمانی که سیاستگذاری صحیح در کار نباشد نمیتوانیم بهجایی برسیم.
ولی هیئت فوتبال نمیتواند باشگاهها را مکلف به استفاده از مربیان بومی کند!
من نگفتم دستور بدهد، بلکه باید بهعنوان پیشنهاد مطرح کند و هماهنگی ایجاد کند و وقتی توانست این هماهنگی را ایجاد کند، تبریز هم میشود مانند اصفهان مثلاً همین آقای ساکت که 10 سال مدیریت کردند توانستند 4 بار قهرمانی لیگ برتر و نائب قهرمانی آسیا کسب کنند. زمانی که ساکت در اصفهان نبود، افراد بزرگی مثل آقای پورصمدی و گارنیک محرابیان در فوتبال تبریز کار میکردند.
در اصفهان ساکت 10 سال در مقام خودشان باقی ماند و توانست موفقیتهای زیادی کسب کند اما در تبریز شفق بعد از صعود به لیگ برتر یا آقای جعفری بعد از 2 نائب قهرمانی و گرفتن سهمیه آسیا کنار گذاشته شدند. به نظر شما علت این عدم ثبات چیست؟
وقتی یک باشگاه متعلق به چند بخش است پس در انتخاب مدیرعامل مشکلاتی پیش خواهد آمد. مثلاً کارخانه تراکتورسازی تنها مالک باشگاه نیست و لشکر عاشورا هم سهامدار آن محسوب میشود پس قطعاً نظرات متفاوتی مطرح خواهد شد ولی باید علاوه بر این 2 نهاد، نظر مردم را هم که مالک حقیقی تیم هستند را لحاظ کرد. چون در هیچ کجای ایران یک تیم اینقدر هوادار عاشق ندارد پس آنها هم باید نظرشان حداقل 30، 40 درصد در انتخاب مدیران تأثیر داشته باشد. از طرفی باید ببینیم یک مدیر چقدر موفق کارکرده برای مثال وقتی میبینیم آقای نظمی اینقدر ایده آل نتیجه گرفته پس چه دلیلی وجود دارد که ایشان را عوض کنیم.
در خیلی از کشورها سهام باشگاهها در بین هواداران تقسیم میشود. فکر میکنید در تبریز هم میتوان چنین کاری را انجام داد و سهام باشگاه را به هواداران فروخت؟
نه خیر چون باشگاههای ایرانی هیچ درآمدزایی ندارند و فقط هزینه و ضرر هستند حتی علیرغم اینکه اسپانسری کلی منفعت دارد اما پیدا کردن یک اسپانسر هم کار خیلی مشکلی است.
در ابتدای فصل وقتی رسول خطیبی سرمربی شد خیلیها معتقد بودند خطیبی گزینه مناسبی برای تیم بزرگی مثل تراکتور نیست. شما چه نظری دراینباره داشتید؟
من از اول به خطیبی اعتقاد داشتم چون با نشستوبرخاستهایی که با او داشتم فهمیدم دانش خوبی دارد و مربی بهروزی است. از طرفی با مربیان بزرگی کارکرده بود و سابقه حضور در بوندسلیگا و جام جهانی را داشت درحالیکه خیلی از مربیانی که به تبریز میآمدند تا این حد در دوره بازیگریشان موفق نبودند اما نکته دیگری که باعث موفقیت ایشان شد آوردن بازیکن جدید و باانگیزه بود چون تیم قبلی پر از بازیکنان مسن بود و این احتمال وجود داشت که خطیبی را قبول نکنند اما حالا یکدلی و هماهنگی خوبی بین مربی و بازیکنان وجود دارد.
هواداران در ابتدای فصل از عدم موفقیت بازیکنان ناشناختهای مانند نریمان جهان بهجای ستارههایی مثل علی کریمی و کریم انصاریفرد نگران بودند. این نگرانی در شما هم وجود داشت؟
همانطور که گفتم عامل اصلی موفقیت آقای خطیبی آوردن بازیکنان موردنظر خودش که با تیم متناسب بودند، بود. مثلاً وقتی میبینیم محسن دلیر که گلهای فنی زیادی میزند و امکان دارد آقای گل هم بشود، در سال قبل نیمکت نشین بود میفهمیم که سال قبل اسمها بازی میکردند نه شایستهها.
بازیکنی مثل فرشاد احمدزاده که سال پیش بازیکن فیکس بود و تیمهای بزرگ دنبالش بودند، امسال در چند بازی ضعیف ظاهر شد و از لیست اصلی کنار گذاشته شد حتی سامان نریمان جهان که یک گلزن فوقالعاده است بعدازاینکه در 2 بازی نتوانست خوب بازی کند، تبدیل به نیمکت نشین شد. پس این اخلاق رسول ستودنی است که بر اساس مصلحت تیم عمل میکند و هیچکسی برایش فرقی ندارد.
گفته میشود بازیکنانی مانند محسن دلیر بعدازاینکه در برنامه 90 شرکت کردند دچار افت شدند. فکر میکنید این موضوع تا چه حد صحت دارد؟
بله مقداری تأثیر دارد چون این جو ایجاد میشود که این بازیکنان قرار است به تیم ملی دعوت شوند و همین موضوع باعث میشود برخی از بازیکنان جوان و کمتجربه با شرکت در یک برنامه بزرگ با مخاطبان زیاد، دچار غرور شوند و افت کنند درصورتیکه معتقدم باید آقای خطیبی به آنها گوشزد کند که اتفاقاً بعدازاین باید تلاششان را بیشتر کنند حتی در بازی سایپا که آقای کیروش حضور داشتند هیچیک از بازیکنان نتوانستند در سطح تیم ملی خودشان را نشان بدهند پس باید مغرور نشوند و با برنامه به تلاششان ادامه بدهند برای مثال بازیکن بزرگی مثل توتی هم میگفت من هیچوقت ساعت 9 را ندیدهام چون ساعت 8 شامم را میخورم و بعد از کمی بازی و سرگرمی و تلویزیون خیلی زود میخوابم!
حضور بازیکنان در نشستهای شبانه یا رفتن به قهوهخانهها این روز ها بیشتر مطرح می شود.
این موضوع تأثیر منفی زیادی دارد و این را باید خود بازیکن درک کند و باید به توضیحات مربی که حاصل یکعمر تجربه است توجه کند چون هر اشتباه و کمکاری باعث افت میشود.
نیمفصل دوم را برای تراکتور چگونه پیشبینی میکنید؟
برای نیمفصل دوم تیم در حال تقویت شدن است. دور دوم لیگ برتر سختتر است و از طرفی باید در جام باشگاههای آسیا بازی کنیم همچنین جام حذفی هم وارد مراحل سختپایانی میشود. پس باید مراقب مصدومیتها و محرومیتها باشیم چون سال قبل مصدومیت فخرالدینی باعث شد جایگزین مناسب را نتوانیم پیدا کنیم و آسیب ببینیم و امسال هم برای مثال اگر ایران پوریان دچار مصدومیت شود، بازیکنی در سطح او را برای جایگزینی نداریم یا ادینهو و کیانی که بازیکنان کلیدی محسوب میشوند، نباید دچار مشکل شوند.
شما الآن در سطح پیشکسوتان برای کدام تیمها بازی میکنید؟
من در حال حاضر در تیمهای آرسنال، دهه شصتیها، ایدم، تراکتورسازی و هیئت فوتبال حضور دارم که همگی تیمهای خوبی هستند که با تیم منتخب تبریز (هیئت فوتبال) که سال پیش قهرمان کشور شدیم.
در آخر دوست داریم صحبتهای پایانی شما را بشنویم.
من برای شما اصحاب رسانه آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم روزبهروز بهتر کارکنید چون تبریز شهر اولینها و لایق بهترینهاست و در کل از استاندار و مسئولین گرفته تا رسانهها و پیشکسوتان و حتی توپجمعکنها باید دستبهدست هم بدهیم تا فوتبال شهرمان را ارتقا بدهیم.
گفت و گو از امیر توپچی پور
انتهای پیام/ ب