آمریکا و راهبرد محوریت شرق


خبرگزاری تسنیم:قابلیت های قدرت افکنی زیادی در کشورهای شرق آسیا وجود دارد که آمریکا نمی تواند مانع آن بشود.

به گزارش خبرگزاری تسنیم،‌روزنامه خراسان در سرمقاله امروز خود نوشت:آمریکا مهمترین بازیگر فرا منطقه ای در آسیا، خاورمیانه و شرق آسیاست که از زمان پایان یافتن جنگ جهانی دوم به گونه های متفاوت حضور خود را در هیبت های مختلف حفظ نموده است. این کشور پس از وقوع حادثه 11 سپتامبر 2001 به بهانه مقابله با تروریسم با تمام توان در خاورمیانه حضوری جدی تر یافت و دو جنگ عراق و افغانستان را به همراه متحدانش رقم زد. آمریکا پس از یک دهه جنگ در این منطقه بیش از 6 تریلیون دلار هزینه کرده و در نهایت بدون هیچ پیروزی ملموسی ناگزیر به خروج نیروهایش از عراق و افغانستان شده است. خروج نیروهای آمریکایی از عراق به طور کامل و در مورد افغانستان که مقرر است تا پایان سال جاری میلادی صورت پذیرد. اما موضوع پیمان امنیتی و تمکین دولت جدید افغانستان ممکن است در این امر خلل به وجود آورد ولی پر واضح است که آمریکا علی رغم تحمل هزینه های سنگین نتوانسته در این سال ها یک چهره قدرتمند از خود به حامیانش در منطقه نشان دهد. برهمین اساس راهبرد امنیت ملی دولت اوباما در این برهه از زمان کاستن از تعهدات این کشور در اروپا و خاورمیانه است.

در شرق آسیا نیز آمریکا حضوری طولانی و متحدان زیادی دارد لیکن به این علت که این منطقه بیشترین چالش امنیتی را برای آمریکا دارد در راهبرد امنیت ملی آمریکا چین جایگاه خاصی دارد و واشنگتن برقراری موازنه با این کشور به عنوان اولویت در راهبرد را دنبال می کند تغییر اولویت داشتن چین در راهبرد امنیت ملی آمریکا سبب شده که این نگرش منجر به تهیه یک سند جدید راهبردی شود که در سال جاری میلادی منتشر می شود. سفر رییس جمهور ایالات متحده آمریکا در اردیبهشت ماه سال 93 به چهار کشور شرق آسیا بار دیگر سبب توجهات غرب به شرق آسیا گردید.

چین کشوری است بسیار وسیع با جمعیتی بالغ بر یک میلیارد و نیم و رو به رشد در بین کشورهای تراز اول جهان از لحاظ اقتصادی و تولید ناخالص ملی چین به عنوان قدرتی بزرگ در حال ظهور است تا هژمونی آمریکا را در شرق به چالش بکشاند . بر همین اساس کاخ سفید با احساس خطر سیاست محوریت آسیا را در دستور کار خویش قرار داد . ظهور ژاپن و چین و بیشتر کشور های شرق آسیا به عنوان قدر ت های جدید اقتصادی معادلات قدرت را در این منطقه تحت تاثیر قرار داده و تداوم آن می تواند تغییرات جدی در نظام بین الملل ایجاد نماید. در میان کشورهای شرق آسیا چین هم به لحاظ قابلیت های ملی و هم به دلیل تعارضات عقیدتی از موقعیت متفاوتی برخوردار است .

چین ظرفیت ها و قابلیت های بالایی برای به چالش کشیدن موقعیت آمریکا در منطقه و نظام بین الملل دارد و از این نظر مناسبات چین با آمریکا ویژگی هایی دارد که قابل قیاس با سایر کشورها نمی باشد از سویی چین رقیب سرسخت آمریکاست و از طرفی آمریکا نیازمند به داشتن روابط با چین است . اوباما که راهبرد کاخ سفید را در 2012 بر محوریت شرق ترسیم کرد براین باور بود که کشورهای شرق آسیا بیشترین تاثیر را از چین می گیرند . در این راهبرد فرض براین است که هرکدام از کشورهای منطقه شرق آسیا به ویژه چین به دلیل پیوند خوردن با نهادهای چند جانبه منطقه ای ، گسترش سرمایه گذاری و تجارت منطقه ای، حفظ حضور نظامی گسترده و پیشبرد دموکراسی و حقوق بشر شرایط ویژه ای را به وجود آورده اند که در سرنوشت یکدیگر موثرند.

قابلیت های قدرت افکنی زیادی در کشورهای شرق آسیا وجود دارد که آمریکا نمی تواند مانع آن بشود. لذا آمریکا برای امنیت متحدین راهبردی خود در برابر تهدیدات دیگر کشورها مشکل اساسی دارد و عدم پایبندی به تعهدات فی مابین از سوی آمریکا سبب شده موقعیت آمریکا در منطقه و نظام بین الملل زیر سوال رفته و به چالش کشیده شود این در حالی است که هر کدام از کشور های منطقه به دنبال گسترش روابط خود با آمریکا می باشند ولی به دنبال برقراری روابط بهتر با چین نیز هستند. این روابط دوگانه کشورهای شرق آسیا با چین سبب بروز وضعیت پیچیده ای در تعامل بین این دو کشور در حوزه های مدیریت مسائل نظامی و اقتصادی شده است از جهتی آمریکا و چین نمی توانند مانند دوران جنگ سرد و جهان دو قطبی قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق عمل نمایند. یک نویسنده آمریکایی که برای موسسه کارنگی قلم می زند در تحلیل چگونگی مدیریت کردن چین از سوی آمریکا با اشاره به نکات اصلی راهبرد آمریکا در شرق در گزارشی که ارائه می دهد این گونه می آورد:

- در شرایط فعلی آمریکا موقعیت برتر خود را نسبت به چین در مسائل اقتصادی از دست داده است با توجه به افزایش قابلیت های اقتصادی چین در دو دهه اخیر

– پدیدار شدن زمینه های بروز خطر در امنیت آمریکا و متحدانش در شرق آسیا

– بالا رفتن سهم چین در تنظیم معادلات منطقه ای و افزایش قابلیت های این کشور در نظام جهانی

– عدم کار آمدی راهبرد مهار چین ارطریق قطع روابط همسایگانش

آمریکا سعی دارد در دو حوزه نظامی – اقتصادی در منطقه شرق آسیا تعادل برقرار نماید و متحدانش را به خود امیدوار و از گرایش هر چه بیشتر آنها به چین ممانعت به عمل آورد هم اینک آمریکا ومتحدانش از تسلط چین بر روی ذخایر نفت در دریای چین نگرانی هایی دارند . ذخایر نفتی که کشف شده و ذخایری که هنوز شناخته نشده اند می تواند آینده جریان حرکت انرژی را جابجا نماید از این جهت است که کشورهایی همچون مالزی ، فیلیپین، تایوان ، ویتنام و برونئی در بهره برداری از ذخایر نفت در مورد اراضی خود با چین اختلافاتی دارند ولی حاضر به دوری از پکن نمی باشند.

آمریکا در این میان ضمن اینکه به دنبال ایجاد روابط گسترده با چین است از سوی دیگر در پی اجرای تعهدات خود با متحدانش می باشد که از لحاظ اقتصادی به شدت به چین وابسته اند این رویکرد سبب شده که یک پیچیدگی خاصی در روابط چین و آمریکا و این دو کشور با سایر کشورهای منطقه به وجود آید و همین امر قدرت آمریکا را در شرق آسیا تنزل دهد چرا که متحدان آمریکا در جاهایی که حمایت و پشتیبانی این کشور را در مقابل چین طلب می کنند اثری از حمایت را ندیده و آمریکا را در پشتیبانی خود نمی بینند. سفر رییس جمهور آمریکا باراک اوباما به شرق آسیا به عیان ثابت کرد که آمریکا تمایلی به مهار و منزوی کردن چین نداشته و بیشتر متحدانش رابه خویشتن داری فرا می خواند. آمریکا از چین هم خواستار تمکین حاکمیت قانون و مقررات بین المللی شده است. در پایان باید گفت که جهان تک قطبی به زودی در زیر چرخ های قدرت اقتصادی نظامی شرق دوران افول خود را نظاره گر می باشد.

انتهای پیام/

خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.