درباره «ماهی و گربه»: فرم‌گرایی محض همان سینمای ناب است؟

درباره «ماهی و گربه»: فرم‌گرایی محض همان سینمای ناب است؟

خبرگزاری تسنیم: فیلم در مرز تبدیل به یک شاهکار متوقف می‌ماند، به یک دلیل ساده، ارتباط بین فصل‌های مختلف فیلم با تمرکز بیش از حد به روی دایره‌وار بودن زمان از بین می‌‌رود و انگار با فیلمی اپیزودیک روبه رو هستیم و نه فیلمی متغیر در لحن و بیان.

خبرگزاری تسنیم: جواد مرسلی

اینکه چنین ایده استعاری/روایی بالقوه درخشانی با این داستانک‌های جذاب (داستان جمشید که ناگفته پیداست به گذشته‌ای مشابه تعلق دارد با آن گسترش مضمون و شومی تکرار چرخه‌ها و از بین بردن زمان دقیق وقوع ماجرا‌ها... داستانی از دهه هفتاد در ابتدای دهه نود؟ و یا بالعکس؟ و هم چنین داستان آن پدر نگران که احتمالا پسرش را نیز مهناز می‌بیند! و عسل که اتفاقاتی که بر چشمانش گذشته نشانی است از این برزخ بی‌پایان و یا آن میل اثیری ورود به آن سردابه اسرار) و اجراهای بعضا ملتهب و شورانگیز (فصل شیرفلکه! با آن موسیقی پراضطراب که فرزند خلف روانی هیچکاک/هرمان است و آرشه و روح و چاقو را با هم می‌ساید و البته که اختتامیه فیلم: روبرگرداندنمان به سمت هَپی اِند! و آن تلخی بی‌پایان به رغم رهایی بادبادک ها-وای که این فیلم چه سویه اجتماعی و حتی سیاسی تند و تیزی دارد... خودآگاه است؟-)  و فضاسازی تنگ، خفه و پر توهم (ما نیز از ابتدا داخل حصار هستیم و در آخر خروج از آن حتی برای ما نیز میسر نمی‌شود) با آن فرم جنون آمیز (با اینکه هندسه ورود به دایره – پرسه در دایره‌های کوچک – خروج از دایره قابل درک بود اما اعتراف می‌کنم از غور شدن در عمق ایستایی زمان ترسیده و شانه خالی کردم.چرا که کنکاش و ورود به بازی کشف زمان بندی خطی این هزارتو به حتم به جنون ختم می‌شود/ این حس را آندوسی نیز به بیننده انتقال می‌داد) اینچنین قربانی فرم گرایی تجربی فیلم شده و در همین سطح مانده است بزرگترین حسرت تماشاای آخرین اثر شهرام مکری است.

به این حسرت اضافه می‌کنیم دیالوگ‌هایی که مشخص است  ماکت خامی است از ترکیب مکالمات فیلم‌های الگوی خود و هدف از آن نه تکمیل جهان بینی بکر فیلم، بلکه فقط ارجاع و حداکثر ارائه اطلاعات به صورت قطره چکانی است تا همه رازهای خود را برملا نکند و غرابت خودساخته جهان فیلم را از بین نبرد. واضح است که این  نوع فیلمنامه نویسی ما (دیالوگ نویسی)، در صورتی که در ماهی و گربه بیشتر و بهتر تراش می‌خورد می‌توانست خود از عناصر اصلی تاثیرگذاری فیلم و لحن پیچیده آن باشد.‌‌ همان طور که به عنوان مثال در فیلمی مشابه (از نظر اهمیت لحن و تغییرات آن) مثل The Master پل تامس اندرسون این مشخصه با قدرت هرچه تمام‌تر وجود دارد)

ما حسرت می‌خوریم از اینکه تعقیب آن راه رفتن‌های طولانی و پر استرس تنها کارکرد پاساژ پیدا می‌کند به طوری که جذابیت ایده تکرار را به رخوت تبدیل می‌کند. و بعد از رو شدن تله‌ها و چرخه‌ها، ادامه روند فیلم فابل پیش بینی می‌شود (این مشکل عدم تنوع در محدوده دایره نیز وجود داشت، که در اصل چون از نقاط قوت کار در نظر گرفته شده، به سرعت به نقطه ضعف نیز تبدیل می‌شود).

فیلم در مرز تبدیل به یک شاهکار متوقف می‌ماند، به یک دلیل ساده، ارتباط بین فصل‌های مختلف فیلم با تمرکز بیش از حد به روی دایره‌وار بودن زمان از بین می‌‌رود به طوری که انگار با فیلمی اپیزودیک روبه رو هستیم و نه فیلمی دارای تغییر لحن و بیان. که هر کدام در کیفیت نیز نسبت به هم پرنوسان و متفاوت هستند. اینگونه است که فصل بهانه کردن بابک برای بستن شیر فلکه، بهتر از «بازی‌های مسخره» هانکه پشتمان را می‌لرزاند (با بازی خوب آیناز آذرهوش) و در جایی دیگر حسرت‌های آن اعضای فیسبوکِ حالا دیگر از هم جدا، کم رمق و ناملموس می‌شود.(ناسلامتی از معدود سکانس‌های شبه عاشقانه فیلم است / البته به لطف لوکیشن خاص و فیلمبرداری عالی و تیره و تار کلاری‌ها همچنان فضای سوررئال فیلم حفظ می‌شود)

  می‌شود به این حسرت‌ها اضافه کرد تماشای بازی‌هایی را که با هم تناسبی ندارند. مثلا بابک کریمی لحظاتی می‌ترساندمان و در جایی دیگر خود را به هجو می‌کشد و همزمان سعید ابراهیمی فر غلوشده بازی می‌کند.این مهم در مورد بازیگران جوان فیلم نیز صدق می‌کند که بعضیشان راحت و روان به نظر می‌رسند و بعضی دیگر آشکارا در حال ایفای «نقش».البته می‌توان حدس زد که کارگردان به دنبال اجرای لحن خاصی در روایت (شاید در مرزی ناپیدا بین واقع گرایی و سوررئالیسم / تئاتری به نظر برسد در دل جنگلی کاملا سینمایی!) بوده که این شامل نحوه هدایت بازیگر‌ها هم هست. به طوری که برای رسیدن به این مهم، احساس می‌شود در بعضی لحظات برای صدای بازیگران از دوبله استفاده شده است. که اگر این طور باشد نمی‌توان کتمان کرد که تا حدود زیادی تصمیم درستی بوده و شاید تاثیر ناخودآگاه خود این فرآیند به یکی از عناصر فیلم تبدیل شده است. اما در هر صورت خلا تجربه و پختگی بازی‌ها باز هم به چشم آمده و از جمله اشکالات مختل کننده اثرگذاری فیلم محسوب می‌شود.

انتهای‌پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
خانه خودرو شمال
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل