حوادثی مهم و خواندنی از دوران حضور مدرس در مجلس
خبرگزاری تسنیم: فقیه مجاهد و عالم پرهیزگار آیه الله سیدحسن مدرس یکى از چهره هاى درخشان تاریخ تشیع بشمار مى رود که زندگى و اخلاق و رفتار و نیز جهت گیرى هاى سیاسى و اجتماعى وى براى مشتاقان حق و حقیقت نمونه ای تمام عیار محسوب می گردد.
به گزارش گروه "رسانهها" خبرگزاری تسنیم، فقیه مجاهد و عالم پرهیزگار آیه الله سیدحسن مدرس یکى از چهره هاى درخشان تاریخ تشیع بشمار مى رود که زندگى و اخلاق و رفتار و نیز جهت گیرى هاى سیاسى و اجتماعى وى براى مشتاقان حق و حقیقت نمونه ای تمام عیار محسوب می گردد؛ چرا که او عمر خود را سراسر در راه اعتلاى اسلام نثار نمود و در جهت نشر حقایق اسلامى و دفاع از معارف تشیع مردانه استوار ماند.
شهید آیت الله سیدحسن مدرس در سال 1287 قمری به دنیا آمد. او تحصیل خود را در علوم دینی در اصفهان، سامرا و نجف در محضر بزرگانی چون آیتالله میرازی شیرازی، صاحب فتوای تحریم تنباکو و ... تا درجه اجتهاد ادامه داد؛ آنگاه به اصفهان مراجعت کرده و مشغول تدریس فقه و اصول شد.
ایشان در جریانات مربوط به نهضت مشروطه به سمت سیاست روی آورد. فعالیت سیاسی ایشان با عضویت در انجمن ایالتی اصفهان آغاز میشود و با انتخاب او به عنوان یکی از پنج تن علمای منتخب، برای دوره دوم قانونگذاری مجلس، در تاریخ 1289 شمسی، چهره سیاسی او شناخته تر میشود. مدرس در این مجلس نقش خود را به خوبی ایفا کرد. وی در دوره سوم نیز از طرف مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد؛ ولی این مجلس به علت فشار خارجی و آغاز جنگ اول جهانی یکسال بیشتر دوم نیاورد. مدرس از چهرههای سرشناس کمیته دفاع ملی بود که جهت جلوگیری از پیشرفت نیروهای روسیه تزاری به سمت پایتخت به قم مهاجرت کردند. او سپس عازم اصفهان، کرمانشاه، عراق، ترکیه و سوریه گردید و پس از دو سال به ایران بازگشت. با امضای قرارداد 1919 وثوقالدوله، مدرس به مخالفت برخاست و با این قرارداد ننگین به شدت مخالفت کرد و اجازه نداد ایران بین اجانب تقسیم شود. پس از کودتای رضاخان و سید ضیاءالدین طباطبایی در سوم اسفند 1299، مدرس همراه بسیاری از ملیون و مبارزان دستگیر شد و تا پایان عمر کابینه سیاه سید ضیاءالدین طباطبایی در قزوین زندان بود.
پس از آزادی به نمایندگی مردم تهران در مجلس چهارم انتخاب شد و به عنوان نایب رییس مجلس و رهبری اکثریت مجلس برگزیده شد. دوره پنجم مجلس در سال 1302 افتتاح شد و در این دوران پر اهمیت تاریخ مشروطه که با تغییر سلسله قاجاریه و روی کار آمدن رضاخان همراه بود، مدرس رهبری اقلیت مجلس را بر عهده داشت. رضاخان که به دنبال حذف قاجار و حاکمیت خود بود، طرح جمهوری را مطرح کرد اما وجود مدرس و رفقای او در مجلس که فراکسیون اقلیت را تشکیل میدادند، مانع از به سرانجام رسیدن طرح جمهوری رضاخانی گردید. یکی از وقاع مهم مجلس پنجم استیضاح رضاخان، توسط مدرس بود؛ اما، رضاخان توانست با فریب و نیرنگ، مقدمات تصویب انقراض قاجاریه را فراهم کند و در تاریخ 9 آبان 1304 این کار را عملی کرد و خود به پادشاهی ایران رسید. رضاخان در طی برگزاری انتخابات مجلس هفتم، اجازه نداد مدرس به مجلس راه یابد و ابتدا مدتی او را خانه نشین کرد و سپس در 16 مهر 1307 دستگیر و به دامغان و مشهد و سپس به خواف تبعید کرد. شهید مدرس 7 سال در خواف توسط مأموران تحت نظر بود و در 22 مهر 1316 از خواف به کاشمر منتقل شد. در این زمان رضاخان دستور قتل مدرس را به رییس شهربانی کاشمر داد ولی او به این کار تن نداد و در نتیجه این مأموریت به جهانسوزی، متوفیان و خلج واگذار شد. آنها در شب دهم آذر 1316 برابر با 27 رمضان 1356 قمری به سراغ آن عالم ربانی رفتند و او را به شهادت رساندند و جنازه را مخفیانه به خاک سپردند. قبر شهید مدرس پس از شهریور 1320 و خروج رضاخان از ایران، توسط اهالی محل شناسایی و مشخص گردید. بنا به گواهی متون تاریخی یکی از عرصه هایی که در آن مدرس به ایفای نقشی پرشور و حماسی پرداخت، سال های حضور وی در مجلس بوده است چنانچه دکتر علی مدرسی در این باره می نویسد: مجلس دوم با تکیه به اصل دوم متمم قانون اساسی و انتخاب 5 نفر هیأت طراز اول علما (هیأت علمیه)، مطابق با قانون اساسی تشکیل شد ولی انتخاب این هیأت که از در,ن و بیرون مجلس به ظاهر مخالفی نداشت، به آسانی صورت نگرفت و در پایان هم به صورت نیم بند باقی ماند؛ به این معنی که در جمع علمای معرفی شده از کلیه بلاد ایران و نجف اشرف به جز برای مرحوم حاج میرزا زین العابدینی قمی که با اکثریت 63 رأی به عنوان طراز اول انتخاب شد، برای انتخاب صلاحیت بقیه، اختلاف آرا پیش آمد و با چندبار تجدید اخذ رأی، باز هم برای هیچکدام اتفاق آرا حاصل نشد.
جز این راهی نبود که براساس همان قانون، 4 نفر دیگر به قید قرعه انتخاب شوند. به همین ترتیب نیز عمل شد و سید ابو الحسن اصفهانی، سید حسن مدرس قمشه(در اصل از مردم سرابه اردستان)، حاج میرزا علی صابری و حاج امام جمعه خویی انتخاب شدند. پس از این انتخاب، مشکلی دیگر پیش آمد. چون حاج میرزا زین العابدین وفات یافت و سید ابو الحسن اصفهانی و میرزا سید علی حایری از شرکت در مجلس امتناع کردند؛ لذا باز به جای سید علی حایری، حاج شیخ محمد باقر،همدانی به قید قرعه انتخاب گردید، که ایشان نیز مستعفی و با قرعه مجدد، حاج آقا نور الله اصفهانی انتخاب شد.که البته او نیز در مجلس حضور نیافت، به جای سید ابو الحسن اصفهانی نیز به ترتیب آقا شیخ محمد هادی مجتهد تبریزی و حاج میرزا ابو الحسن مجتهد باز هم به حکم قرعه انتخاب شدند ولی هیچ کدام از اینان نیز حاضر به شرکت در کار مجلس نشدند و به این ترتیب تنها دو نفر از پنج نفر طراز اول علما، یعنی سید حسن مدرس و امام جمعه خویی کمر همت بستند تا در مجلس شورای ملی به عنوان «طراز اول علما» و «ناظر بر قوانین مصوبه» شرکت نمایند تا دفاع از حرمت قانون و تطابق آن با قوانین شرع را عهده دار شوند.
مدرس و تشکیلات عدلیه
تأسیس عدالتخانه یکی از شعارهای اصلی و بهتر بگوییم آرمان واقعی نهضت مشروطیت بود. در همه اعلامیه ها و نامه های آزادیخواهان، به این سرفصل مهم در انقلاب مشروطه برمیخوریم که «تأسیس عدالتخانه» حتی پیش و بیش از کلمه ی مشروطه و مجلس در تاریخ این دوران مطرح و درخواست شده است و به زعم منور الفکران آن زمان، تأسیس عدالتخانه می توانست از خود محوری و استبداد سلاطین و حکام خودکامه بکاهد و دست زورگویان و ظالمان را از تعدی و تجاوز به حقوق فردی و اجتماعی جامعه کوتاه نماید. در سال 1329 هجری قمری چهار سال بعد از حاکمیت مشروطیت، محمد ولیخان تنکابنی(سپهسالار) رئیس کابینه شد و مشیر الدوله وزارت دادگستری را عهدهدار گردید. مدرس در این زمان به عنوان «طراز اول علما» در مجلس (دوره دوم) حضور داشت، اما هنوز برای عدلیه قوانین و مقرراتی به صورت مدون تهیه نشده بود. مدرس در یکی از نطقهای مهم خود اشارهای به این مورد دارد:
«به مشیر الدوله می گفتیم چرا در وزارت عدلیه حاضر نمی شوی و کار خود را جدا آغاز نمینمایی؟ پاسخ میداد وزارتخانه ای که هیچ گونه قانون و مقرراتی ندارد، حضور من(مشیر الدوله) در آنجا چه حاصلی دارد؟ (مشیر الدوله اداره وزارت عدلیه را به مجد السلطان معاون خود سپرده بود)،به او گفتم شما همت کنید قانون برای عدلیه نوشته میشود، بالاخره مدرس و امام جمعه خویی و مشیر الدوله کمر همت میبندند و به قول خودش(مدرس) شب های سرد زمستان در برف و یخ به خانه مشیر الدوله می روند و به تدوین و تنظیم دو قسمت مهم از قوانین مورد نیاز وزارت عدلیه را طبق اصول و موازین قانونی و شرعی مینویسند. اول آیین دادرسی مدنی به تصویب میرسد و دوم اصول تشکیلات عدلیه شامل سه قسمت:
موضوعات شرعیه، موضوعات عرفیه و موضوعات مشترکه، که این اصل در مجموع قانون دادرسی مدنی را شامل میشد.
مدرس در پایان قانون دادرسی جزایی که در سال 1335 هـ.ق از کمیسیون گذشت نوشت:
«حقیر در کمیسیون دار الشورا و کمیسیون خارج حاضر بودم و به قدر امکان سعی نمودم الضرورات تبیح المحظورات امور جزایی که به محاکم صلحیه و محاکم جنایی اختصاصی که بر طبق تشکیلات باشد ارجاع میشود موافق شرع انور است و مواد متعلقه به امور اداری مخالفتی با قوانین اسلامیه ندارد.
سید حسن مدرس محل مهر-فی 22 رجب 1330».
در طی زمانی که مدرس عضو یا رئیس کمیسیون عدلیه مجلس شورای ملی بود، قوانین بنیادی عدلیه در چند قسمت تدوین و بررسی گردید که اهم آن،قانون تشکیلات عدلیه و اصول محاکمات است و مدرس در این قانون، از تحلیل قوانین عدلیه در مسایل سیاسی جلوگیری کرد.
روی کار آمدن رضاخان!
قرارداد معروف «1919»، که در صورت اجرای مفاد آن، ایران را در تمام شؤون مملکتی تحت فرمان مستشاران انگلیسی و دولت بریتانیا قرار میداد و ایران کشوری تحت الحمایه و بدون استقلال میگردید؛ با مقاومت ایرانیان آزاده و با مبارزات و افشاگری های مدرس، هرگز عملی و محقق نشد و این در حقیقت شکست امپراتوری انگلستان بود. سخنان مدرس در آن روزهای حساس، در تاریخ سرزمین ما نخستین و روشنترین بیان اعتراضآمیز علیه آن قرارداد اسارت بار است که در واقع منظور اصلی به صورت فریاد یک ملت، از گلوی مدرس برخاست و ارکان ارتجاع پیر انگلیس را، متزلزل کرد.
امپراتوری بریتانیا که موفق نشد با قرارداد 1919 تسلط کامل خود را بر ایران اعمال نماید، نقشه کودتایی را در ایران پی ریزی کرد تا بتواند هم استقلال احمد شاه را که از قبول قرارداد خودداری نموده بود از میان بردارد و هم مردان صاحب نفوذ و سیاستمداران وطن خواهی را که توانایی و تهور آن را داشتند که در مقابل سیاست استعماری انگلستان بایستند، از میدان مبارزه به هر شکل دور سازد. لذا نقشه کودتایی در ایران به وسیله انگلستان طراحی شد. چند نفر از جمله«نصرت الدوله» وزیر خارجه وقت نامزد اجرای این عمل گردید و «لرد کرزن» وزیر خارجه انگلیس مذاکره و نقشه هایی هم طرح نمود، لیکن «کلنل اسمایس» و «ایرون ساید» با شناخت، بررسی و مطالعات کامل،رضا خان میرپنج سواد کوهی را در قزوین برای انجام کودتا در نظر گرفته بودند که در آن زمان رئیس قزاق ها در قزوین بود. نیمه شب سوم اسفند 1299 نیروهای قزاق وارد تهران شدند در حالیکه سید ضیاء الدین طباطبایی یزدی مدیر روزنامه «رعد» که مهره اصلی روابط با انگلستان و به ظاهر عامل اصلی کودتا بود، رضا خان را هدایت و همراهی میکرد، بعدها خود رضا خان طی اعلامیه ای بیا داشت تا من هستم جای دیگری به دنبال عامل کودتا نگردید!
کلیه مراکز نظامی با زمینه سازی قبلی تسلیم کودتاگران شدند و کوچکترین فعالیتی در مقابله با جریان، از خود نشان ندادند. بلافاصله بعد از اشغال تهران سید ضیاء و رضا خان، حکومت نظامی برقرار نمودند و یک شبه به توقیف جراید، رجال سیاسی و آزادیخواهان پرداختند. کنسولگری انگلیس نیز در سراسر کشور با کودتاگران همکاری نزدیک داشت. در این میان، مدرس که به عنوان مخالف سرسخت با سیاست انگلیس شناخته شده بود در همان ساعات اولیه حکومت نظامی توقیف و در محل قزاقخانه قدیم محبوس شد و پس از چند روز به وسیله گاری پست به قزوین تبعید گردید، مدرس تا پایان عمر نخست وزیری نود روزه سید ضیاء که به «کابینهء سیاه» معروف شد در زندان قزوین با بسیاری از آزادیخواهان دستگیر شده، محبوس بود. سید ضیاء نیز در مقام نخست وزیری (ریاست وزرایی) مقدمات قتل تمام آزادیخواهان و افرادی را که در تبعید و حبس به سر میبردند فراهم میآورد و با تأییدات انگلیس، مصمم به کشتار همه آنان بود.
احمد شاه قاجار که به زور حکم ریاست وزرایی سید ضیاء الدین را امضا کرده بود با رفتار خودسرانه او به سختی مخالف بود و از این رو برای نجات جان رجال و آزادیخواهان به رضاخان روی خوشی نشان داد و به او دستور داد از فاجعهای که سید ضیاء الدین قصد انجام آن را داشت جلوگیری کند. رضا خان نیز صلاح خویش را برای کسب قدرت مطلقه و هم اندیشگی با اربابان خود و اینکه با این عمل خود را به احمد شاه نزدیک و سید ضیاء را از میدان خارج نماید تا به هدف اصلی اجرای سیاست های انگلیس که با «طرح تمرکز قدرت» بعدها در تاریخ شناخته شد، نزدیک کند. به این صورت دوران ریاست وزرایی سید ضیاء بیش از 90 روز دوام نیاورد و فرمان عزل او از طرف احمد شاه صادر و از ایران اخراج شد. با سقوط کابینه سید ضیاء، زندانیان و از جمله مدرس آزاد شدند و دوران قدرتطلبی رضا خان رسما آغاز گشت.
نطق های کوبنده عیله وهابیان
با پایان گرفتن جنگ جهانی اول(1337 هـ-ق،1919 م) حکومت خاندان سعودی که وارثان تلاش های«وهابی» ها در نواحی عربستان و عراق و در کل سرزمین های عربی بودند، در حجاز تثبیت شد و دولت بریتانیا حمایت خود را طی شرایطی از پادشاه سعودی اعلام داشت. وهابیان در طی دوران ظهور خود در نواحی عربستان، با جنگ های بیشماری که با فرمانروایان آن نواحی نمودند، کشتارها و خرابی هایی در سرزمین اسلامی عرب نشین به وجود آوردند مخصوصا که بنابر اصول فکری آنان، بقاع متبرکه اسلامی بر خلاف شیوه و سنت اسلام قلمداد میگردید و زیارت و طلب یاری از مزار مقدس و ارواح طیبه ائمه اطهار و یاران پیامبر شرک شمرده میشد، لذا در طی دوران تسلط خود به ویران نمودن هر بنای متبرکی از این قبیل پرداختند و مخصوصا در مکه معظمه و مدینه طیبه کلیه بقاع متبرکه را با خاک یکسان کردند. این ویرانگری در سالهای 1340 تا 1346 هـ.ق به اوج خود رسید. عمل ناشایست وهابیان در مکه و مدینه زمانی که به گوش مسلمانان جهان رسید سخت به جوش و خروش افتادند و سیل طومار و تلگراف به سوی دولت های وقت سرازیر گردید. از جمله ملت ایران با نگرانی شدید از علما و بزرگان خواستند که این پیشآمد ناگوار را مورد بررسی قرار دهند و حقیقت قضیه را روشن کنند. دولت وقت نیز با موافقت علما و پیشوایان مذهبی گروهی را برای نخستین بار به حجاز و عراق و یمن اعزام داشت تا نتایج بررسی را به دولت گزارش دهند در این مورد نامههای متعدد به مدرس و مجلس میرسید. گرچه از گزارش هیأت اعزامی به حجاز که به دستور سردار سپه رفته بودند، نتیجه ای حاصل نشد ولی مجلس شورای ملی در جلسه روز 8 شهریور 1304(هـ.ش -مطابق با دهم صفر 1344 هـ.ق) نمایندگان سخنانی ایراد نمودند و دولت هم اعلام عزای ملی نمود. مدرس در مجلس دو نطق تاریخی مفصل ایراد کرد که در یکی قومیت و جامعیت ملت ها را تصویر و تفسیر میکند و در نطق دیگر تاریخچه پیدایش وهابی ها و تفکر آنان را بیان میدارد و نتجیه میگیرد که برای تجزیه اتفاق و اتحاد ما بین مسلمانان و شکست تفکر اسلامی، در ایران«بابیگری» و در حجاز «وهابیگری» را سیاست های استعماری تقویت میکنند.
منبع: قدس آنلاین
انتهای پیام/