«سینما و جهان ایرانی» رونمایی شد
خبرگزاری تسنیم: نگاه اولیه از سمت ایوبی بود نظرشان این بود تعدادی فیلم مستند ساخته شود. تلاش کردیم به پایه فرهنگ ایرانی و ارتباط آن با سینما در تقویت فرهنگ قدمی برداریم
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در شب پنجم هشتمین جشنواره سینما حقیقت علاوه بر رونمایی از کتاب «سینما و جهان ایرانی» اثر علی اکبر عبدالعلیزاده و عباس عبدالعلیزاده، نشست نقد و بررسی فیلمهای «وقتی پرنده شدم» مونیکا پاولوچوک، «مردان و توپها» کریستوف کووکس، «جایی برای زندگی» محسن استادعلی و «در فاصله دو کوچ» روبرت صافاریان با حضور احمد طالبینژاد منتقد و شاهین امین مجری ساعت 18 در سالن شماره 3 سینما فلسطین برگزار شد.
در ابتدای مراسم رونمایی از کتاب «سینما و جهان ایرانی» احمد محیط طباطبایی درباره آن گفت: توفیق داشتم در چند روز کل کتاب را بخوانم و از روی فرم و دسته بندی ابتدا احساس کردم با یک مجموعه مصاحبه روبر هستم اما وقتی کتاب را میخوانید با توجه به کیفیت آقایان عبدالعلیزاده خواهید دید که با یک کتاب کاملا جامع درباره جهان ایرانی مواجه هستید که منابع زیادی درباره آن نیست.
وی عنوان کرد: این کتاب مطمئنا منافعی برای اهالی سینما دارد اما هرکس در این قلمرو کار میکند و میخواهد اثر هنری و ادبی خلق کند باید به دو سوال کیست؟ و کجا؟ برای تولید اثر هنری جواب دهد. قطعا سینما ما وقتی شاخص است که مربوط به ایران باشد. پس مهمترین مسأله میتواند این باشد که ذهنیتی برای مخاطب در ایرانی که در آن نوشته شده، ایجاد کند.
در ادامه علی اکبر عبدالعلیزاده نویسنده کتاب با اشاره به ایده اولیه شکل گیری آن گفت: نگاه اولیه از سمت ایوبی بود. تلاش کردیم به پایه فرهنگ ایرانی و ارتباط آن با سینما در تقویت فرهنگ قدمی برداریم. حدود 18 استاد از جمله احمد محیط طباطبایی تلاش کردند و نیتم این بود سوژههایی را برای فیلمساز و پژوهشگر مطرح کنیم.
وی افزود: اکثر سوژهها علاوه بر پویایی بسیار بکر و ناب هستند که میتواند برای دانشجویان سینما مفید باشد. خوشحالم بعد از چندکتاب این مسأله در یک محیط حرفهای اتفاق افتاد. این 18 استاد هرکدام دریچهای روی ما باز کردند. روال آماده سازی اعم از پیاده و گفتگوست اما این پیاده کردن در این کتاب به دلیل صحبتهای تخصصی درباره اسطورهشناسی نمیتوانست به شخص دیگری واگذار شود بنابراین به همراه برادرم عباس کار را پیش بردیم چون اصطلاحات تخصصی درباره اسطورهشناسی داشت.
عباس عبدالعلیزاده نیز در پایان جلسه معرفی کتاب گفت: این اتفاق کتاب یک جرقه بود که تبدیل به کبریت شده است و فیلمسازان میتوانند با آن چراغی روشن کنند.
عناصر سینمای داستانی را در «جایی برای زندگی» آوردم
در ادامه نشست نقد و بررسی فیلمها برگزار شد. محسن استادعلی کارگردان فیلم «جایی برای زندگی» درباره آن گفت: قصه فیلم درباره چند مرد جوان میانسال است. یکی از آشنایان عوامل گروه ما صاحب خوابگاه بود. این فیلم یک بخش از سه گانهای است که قرارست درباره مردهای تنها در تهران باشد.
استادعلی در رابطه با اینکه چه طور صحنههای واقعی فیلمش به دست میآید، بیان کرد: پشت دوربین خیلی مهم است که این اعتماد تا چه اندازه میتواند مهم باشد. سعی میکنم قبل از شروع فیلمبرداری با هندی کم بروم و آن قدر این پروسه را طولانی میکنم تا افراد دوربین را جزوی از خودشان بدانند و این کارها بیشتر از یک ماه طول میکشد.
وی افزود: سعی میکنم عناصر سینمای داستانی را در مستند بیاورم و به دنبال شخصیت سازی هستم تا تیپ و سعی میکنم کلیت صحنهها را یادداشت کنم اما زمان فیلمبرداری نمیدانم چه اتفاقی میافتد. من چندکار دارم که گفتگو محورست و تلاش میکنم آنها را به درستی معرفی کنیم. اگر به دنبال مخاطب هستیم باید برخی نکات را رعایت کنیم. آنچه روی پرده است، خروجی تفکر یک گروه است و بیشتر به دنبال طرح صحیح روایت هستم.
احمدطالبینژاد منتقد نیز درباره این فیلم عنوان کرد: محسن استاد علی را از سالها پیش میشناسم و از همان موقع احساس میکردم نگاه خاصی به سینمای مستند دارد. کار او فوق العاده است و هویتی دارد که حیف است آن را قربانی سینمای داستانی کند. ممکن است این بهترین فیلم او نباشد چون فیلم قبلی «عادت میکنیم» تکان دهندهتر بود و درباره دخترانی است که بیخانمان هستند.
طالبینژاد با اشاره به ویژگی کار مهم استادعلی توضیح داد: نمیدانم او چه کار میکند که انگار وارد حریم بستهای میشود که دوربین وجود ندارد و ما را وارد قلب ماجرا میکند. در واقع به نوعی محرمیت ایجاد میکند چون وقتی وارد آسیبهای اجتماعی میشویم دلسوزی ایجاد میکند و حالت بیانیه به خود میگیرد اما این فیلم این ضعف را ندارد. رمز موفقیت فیلمهای او همین است که نمیخواهد تکنیک را به رخ بکشد و بدون هیچ ادایی تماشاگر را جذب میکند.
وی افزود: شروع فیلم با صدای رادیوست و پایان آن همین است که درباره نزدیک شدن عید و سال تحویل است. ماجرای غمباری که در این میان میبینیم، بسیار تلخ است. آدمها هیچ سنخیتی با هم ندارند و مجبورند کنار هم باشند و در عین خشونت با هم کنار میآیند.
این منتقد خاطرنشان کرد: اساسا سینمای اجتماعی ما دورانی به سمت مستندنمایی پیش میرفت و این کاری بود که کیارستمی انجام میداد. این با سینمای مستند فرق میکند اما حداقل باورپذیری آن امکان پذیر میشود. رؤیاپردازی ندارد اما جذابیتهای دیگری دارد. شخصیتها در این فیلم ذره ذره معرفی میشوند و بعد وارد زندگی آنها میشویم. یعنی یک ساختار داستانی و دراماتیک نیز دارد. ما ناچاریم برای بقای سینمای مستند به مخاطب باج بدهیم؛ یعنی به سمت نوعی از سینمای مستند برویم که مخاطب دوست داشته باشد. این مستند روایتگر است اما خوب روایت میکند.
میخواستم دیوارهایی که برای شناخت ارامنه وجود دارد را بردارم
فیلم «در فاصله دو کوچ» از روبرت صافاریان دیگر اثری بود که در این جلسات نقدوبررسی شد. صافاریان درباره فیلمش گفت: فیلم راجع به شاعر ارمنی به نام آزاد ماتیان و شخصیت محور است اما درباره جامعه ارامنه ایران و مهاجرت نیز هست. از زمان انقلاب به این طرف جمعیت ارامنه به یک پنجم و حدود 30 هزار نفر رسیده و تا به حال یک گزارش مطبوعاتی درباره آن چاپ نشده چون جامعه ایرانی علاقهای به موضوع اقوام و اقلیت ندارد. از طرف دیگر یک گفتمان تعارف آمیز درباره ارامنه وجود دارد که خوشبینانه است.
صافاریان افزود: این گفتمان مثبت در واقع وسیلهای برای نشناختن ارامنه شده است چو هیچ جماعتی یکدست نیستند و انواع و اقسام تنوع طبقاتی در آن دیده میشود. فکر میکنم علاقهای برای دیدن این مسائل وجود ندارد. قصدم از ساختن فیلم این بود که یک شخصیت ارمنی را طوری نشان دهم که دیوارها را بردارم. در این فیلم درباره اتفاقاتی که ارامنه دوست ندارند دیگران از آن مطلع شوند، صحبت و اشعار آزاد ماتیان خوانده میشود. درواقع هدف نشان دادن راهی برای از میان برداشتن این فاصله و دیوار بوده است.
وی یادآور شد: وقتی شما میخواهید مستند شخصیت محور کار کنید، با دو مسأله کلی مواجه میشوید؛ فیلمهایی که درباره افراد شناخته شده است که شما باید اطلاعاتی مازاد بر اطلاعات تماشاگر بدهید و فیلمهایی که شخصیتها شناخته شده نیستند. وقتی شما بخواهید کسی را بشناسانید، باید بدانید چه چیز را باید بگویید و نگویید.
طالبینژاد درباره فیلم «درفاصله دوکوچ» تشریح کرد: این فیلم شخصیت محور است اما فراتر از آن عمل میکند و با وجود اینکه کم و بیش در جریان زندگی ارامنه هستم. برخلاف تصور ما ارامنه از جمله اقلیتهایی هستند که نقش مهمی در عرصه فرهنگی و صنعتی به عنوان ایرانی دارند. فیلم به من اطلاعاتی درباره «مرگاخت» را میدهد که نمیدانستم ارامنهای که در دوره صفویه به ایران آمده بودند را میخواستند برگردند. نگاه او شاعرانه و خاص است. آزاد انسان آزادی است و همه نوع تلاشی برای خدمت به فرهنگ کرده و استاد دانشگاه زبان ارمنی است.
وی افزود: فیلم تصویر جامعی از یک فرد ارمنی میدهد که به اتکای او میتوانیم با جامعه ارامنه آشنا شویم. البته امکان داشت با تدوین مجدد به ریتم مخاطب پسندتر برسد. اگر 10 دقیقه کم میشد، بهتر بود.
«وقتی پرنده بودم» درعین مستند بودن دکوپاژ دارد
در ادامه جلسات نقدوبررسی فیلم «وقتی پرنده بودم» از مونیکا پاولوچوک مورد توجه قرار گرفت. پاولوچوک درباره فیلم خود گفت: این فیلم در یک روستا نزدیک برمه اتفاق میافتد و قصه فیلم طولانی و خیلی شخصی است. خواستند که یک فیلم تلویزیونی درباره تایلند بسازم اما نتوانستم و در این ایام با مردم روستای کایا آشنا شدم و برای ساختن فیلم هیپنوتیزم شدم. فیلم من درباره یک زن بود و تا جایی ادامه پیدا میکرد که میخواستند زن را بکشند و تصمیم گرفتم درباره آن فیلم بسازم.
وی افزود: ما هیچ کدام زبان کایایی نمیدانستیم و دو هفته کنار آنها زندگی و به آنها توجه کردیم. بعد از دو هفته دیدم که درباره مسائل خصوصی که روبروی غریبهها بروز نمیدهند، صحبت میکنند و دوستم که مدیر فیلمبرداری بود به من اشاره کرد که در حال فیلمبرداری است.
طالبینژاد درباره «وقتی پرنده بودم» عنوان کرد: فیلم ایشان خیلی شبیه ایرانیها و اقوام محروم آن است. زن 12 بار وضع حمل کرده و 3 فرزندش را از دست داده و باید در یک جامعه بدوی بدون سرپناهی روزگار بگذراند. فیلمساز برای همذات پنداری و همسان سازی پرندهای درنظر گرفته و به نظرم پرنده تکراری است و در سینمای اجتماعی ما به عنوان نماد اسارت خیلی وجود دارد.
وی با اشاره به صحنه درخشان فیلم افزود: در پایان فیلم بالونی را میبینیم که شمع روشن میشود و این من را یاد سرخپوستان میاندازد. یعنی وقتی بالون را میفرستد میخواهد اعلام موجودیت کند و کسی از درد و رنج آنها اطلاعی ندارد. این فیلم در عین مستند بودن دکوپاژ دارد و اکشن و ری اکشن میبینیم و هرچند برای ما تازه نیست اما به نظرم ارزشمند است و با قومی آشنا شدم که فکر نمیکنم هیچ جایی خبری از آنها باشد.
«مردان و توپها» روایت جزئی نگر از روستاییانی که 90 درصد بیکارند
فیلم «مردان و توپها» اثر کریستوفر کواچ آخرین فیلم بود که به بوته نقد گذاشته شد. کواچ درباره فیلم خود گفت: فیلم من در روستایی در مجارستان و در دورافتادهترین بخش جنوبی آن اتفاق میافتد. 90 درصد جمعیت این روستا بیکارند و این عجیب است. سیستم نوری این شهر برای 50 سال پیش است. اتحادیه اروپا میخواهد نواحی محروم جنبش اقتصادی داشته باشند و به همین دلیل شهردار این شهر اجازه تأسیس زمین تنیس را از اتحادیه میگیرد اما در آغاز روستاییها بسیار بدبین هستند.
کواچ ادامه داد: در اخبار خبر ساخته شدن زمین تنیس را در همین منطقه که قبلا به آن رفته بودم، شنیدم اما برخورد رسانهها با توجه به گران بودن تنیس در شهری که مردم بکار هستند، فایدهای ندارد. بیننژاد کولیها و مجار اختلاف بالا گرفته بود و فکر کردم باید این ارتباط را ارتقا دهیم. کولیها بزرگترین اقلیت مجارها هستند.
طالبینژاد در نقد «مردان و توپها» گفت: این فیلم میتوانست یک گزارش صرف باشد اما لحظههای خوبی دارد. 45 خانوار در فیلم هستند و 90 درصد بیکارند و مردان آن چاق هستند. میدانیم تنیس ورزش فقرا نیست و شاید اگر فوتبال بود، استقبال بیشتری میشد. اهالی اول استقبال میکنند اما به تدریج منصرف میشوند. فیلم جزئی نگر است و جزئیات خوبی دارد و ما را با روابط و فرهنگ کولیها آشنا میکند. بعضی لحظهها شاعرانه است و مثلا بعد از شکسته شدن پای مربی، تصویر او را در آینه میبینیم. درخشانترین صحنه فیلم زمانی است که مربی از روستا میرود و سایه عصای او دیده میشود و به نظر دارد چهار پا به همراه دارد.
وی در پایان گفت: فیلم برای ما ممکن است کمی غریبه باشد اما برای آشنایی ما ایرانیها با مجارها اهمیت دارد. هم در شروع و هم در پایان کشیش هنگام تأسیس سالن در جایی که قبلا حکومت کمونیستی و مارکسیستی حاکم بوده، دعا میخواند. کلیسا تا قبل از ورود تنیس به روستا نقش جمع کردن مردم را دارد. فیلم به عنوان یک فیلم مشاهده گر خوب است و به نظرم ناموفق نیست.
انتهای پیام/