شبیخون شبکه‌های اجتماعی


خبرگزاری تسنیم:گرایش‌های موجود در شبکه‌های اجتماعی، ضد قانون و برانداز هستند، اما، شکل این براندازی بسیار عمیق است

به گزارش خبرگزاری تسنیم، قضیه وجه مثبت شبکه‌های اجتماعی، علی الاصول، گستردن آگاهی آزادانه و فرهیخته، فارغ از اعمال نفوذ قدرت‌های اقتصادی و سیاسی «خودبزرگ بین / مستکبر» است. هنگامی که دسترسی نا محدود به آگاهی‌های مندرج در شبکه‌های اجتماعی، مصادف با قدرت یافتن ذهنی و عملی عامه مردم، و ناتوانی در محدود کردن تبادل آگاهی ها باشد، همه چیز خوب و مثبت است. یک گام جلوتر، اگر کاربران شبکه‌های اجتماعی، آگاهانه و بر مبنای علائق و گزینش‌های اخلاقی عمل کرده و با یکدیگر هم پیمان شوند، تحقق آزادی مثبت به منصه ظهور می‌رسد، و قدرت‌های «خودبزرگ بین / مستکبر»، به رغم برخورداری از توش و توان قهار، عاجزانه به این وضعیت خواهند نگریست.

اما ...

ولی ...

اما، واقع آن است که از ظواهر امر چیز دیگری بر می‌آید. این که ظاهراً قدرت‌های «خودبزرگ بین / مستکبر» از این تحولات خوشحال هستند، و مردم آزادیخواه و اخلاق گرایان
در سر تا سر دنیا از روند جاری در شبکه‌های اجتماعی و تأثیرات آن بیمناک و نگرانند.

پرداخت دیگر به قضیه

مردم در مقابل شبکه‌های اجتماعی، دچار نحوی «شبیخون» شده‌اند...

امروز، برخی از مردم، کم و بیش می‌دانند که رسانه‌های توده‌ای، مانند تلویزیون ها و رادیوها و مطبوعات، ربط‌های روشنی با
سرمایه گذاران و قدرت‌های «خودبزرگ بین / مستکبر» دارند. این دسته از مردم، قدری هم این آگاهی در مورد بی طرف نبودن رسانه‌های توده‌ای و انبوه را در تفسیر خود از پیام رسانه‌ها دخیل می‌سازند، و با تأمل و تردید به پیام این رسانه‌ها می‌نگرند.

در مقابل، بسیاری از مردم «گمان می‌کنند» که اینترنت، و شبکه‌های اجتماعی بر بستر موبایل، از این نفوذها بری هستند، و این باعث می‌شود که در قبال حرکات سازمان یافته در شبکه‌های اجتماعی و موبایلی بی دفاع تر گردند.

مردم در مقابل شبکه‌های اجتماعی، دچار نحوی «شبیخون» شده‌اند...

این روزها، شبکه‌های اجتماعی مهم، توسط گروه‌های نفوذ، رصد و «کنترل» می‌شوند. گروه‌های تولید و انتشار پیام‌های هماهنگ در شبکه‌های اجتماعی، واقعاً وجود دارند، و به صورت
سازمان دهی شده به انتشار پیام‌های به اصطلاح «مردمی» می‌پردازند. به علاوه، افراد پر مخاطب و لایک خور هم هدف سرمایه گذاران قرار می‌گیرند، تا در درجه اول، برای مقاصد تجاری و اقتصادی، و در درجه بعد، مقاصد سیاسی و فرهنگ، استخدام شوند.

در واقع، گاه به نظر می‌رسد که رسانه‌های اجتماعی که انگار رسانه‌های انبوه و ارتباط جمعی نیستند، کم و بیش و به طرز خلاقی، هدف سرمایه گذاری‌هایی قرار می‌گیرند که در نهایت، آن ها هم به لنگه‌ای از رسانه‌های توده‌ای تبدیل می‌شوند.

نتیجه این وضع، آن است که مرز میان دنیای واقعی و دنیای ساخته شده به دست وسایل ارتباطی عمیقاً مخدوش شده است. دنیای قدرت‌های اقتصادی و سیاسی به اوج پیچیدگی خود رسیده است.

کاوش در قضیه

ملهم از گوردون گراهام، می‌توان گفت که شبکه‌های اجتماعی، در شرایط فعلی، توأمان حاوی دو خصلت «مرز گریزی» و «پوپولیسم» هستند. از یک سوی، پرسه زنی در شبکه‌های اجتماعی، کاملاً نسبت به مرزها و حدها بی اعتنا است، و از این گذشته، گرایش مرکزی ارتباطات در شبکه‌های موبایلی و اجتماعی، بر مضامین متوسط رو به پایین است که می‌تواند اقبال عمومی را به سوی خود جلب کند و «لایک» و «شــیر» و اقبال بیشتری دریافت کند.

شبکه‌های اجتماعی، بویژه به دلیل این دو خصلت، از لحاظ سیاسی، در سر تا سر دنیا گرایش‌های آنارشیستی دارند. چه نظام‌های سیاسی میزبان، مانند جمهوری اسلامی ایران، مکتبی باشند، و چه غیر مکتبی و سکولار باشند، شبکه‌های اجتماعی، بالقوه در مقابل آن ها قرار می‌گیرند، چرا که شبکه‌های اجتماعی، اصولاً با هر حد و مرزی در تعارض هستند تا بتوانند فارغ از محدودیت به سمت «لایک» بیشتر میل کنند. در نتیجه، هر نوع نظم و قانونی برای آن ها دست و پا گیر است. پس، چنین نیست که تنها نظام‌های مکتبی با آن ها مشکل داشته باشند.

در سر تا سر دنیا، گرایش‌های موجود در شبکه‌های اجتماعی، ضد قانون و برانداز هستند، اما، شکل این براندازی بسیار عمیق است و این وضعیت، صرفاً به علت غیر قابل شناسایی بودن ارتباط جاسوسان با رهبران سیاسی آنان نیست، بلکه بدان علت است که آنارشیست ها می‌توانند به مبادله اطلاعات و انجام تمامی تعاملات بر روی بستر شبکه‌های اجتماعی بدون توجه به مرزهای ملی مبادرت نمایند.

دومین خصلت شبکه‌های اجتماعی، عوام گرایی یا پوپولیسم آن است. باید اذعان داشت که عوام گرایی شبکه‌های اجتماعی نه در مرتبه‌ای ابتدایی، بلکه در حدود پیشرفته‌ای رو به وخامت دارد. هزینه و صلاحیت‌های استفاده و ورود به شبکه‌های اجتماعی، بسیار ناچیز شده است. در شرایط حاضر، صلاحیت‌های خاصی جهت جستجوی اطلاعات بر روی شبکه و مشارکت در آن لازم نیست، و هیچ سیستم واقعی سانسوری که مانع مشارکت ها در غیاب صلاحیت‌ها شود، وجود ندارد.

این خصلت عوام گرایانه شبکه‌های اجتماعی، موجبات بیشترین شادی آنارشیست ها را ، و از آنها بیش، قدرت‌هایی که با «عوام کالانعام» بازی می‌کنند را فراهم آورده است. پدیده‌ اینترنت، بیش از ولنگاری سیاسی، به ترویج ولنگاری اخلاقی که ذاتاً ویرانگر است، می‌پردازد. پیامد منطقی چنین وضعیتی، فروپاشی اخلاقیات و نه یگانگی اخلاقی است. این فروپاشی به معنای بد کلمه ولنگاری است، چرا که، وسیله‌ای برای انتشار و ادغام ترجیحات خود ساخته‌ای از هر نوع است.

فرضیه دیگر آن است که اینترنت زمینه‌ کاملاً اغواکننده‌ای برای توطئه‌های جنایتکارانه در اختیار پست‌ترین انگیزش‌های انسانی قرار می‌دهد که در یک کانون متمرکز می‌گردند. تنها چیزی که در مورد این فرضیه می‌توان گفت این است که موضع بدبینانه نه ضعیف تر و نه قوی تر از موضع خوشبینانه است.

تربیت اخلاقی روندی اجتماعی است؛ اما، کاربران اینترنت این فرصت را می‌یابند که در جستجوی روحیه‌های مشابه خود باشند و تأثیرات اصلاح و تزکیه کننده فرآیندهای طبیعی زیست اجتماعی را نادیده بگیرند. این وضعیت در مسائلی نظیر شبکه‌های هرزه نگاری بیشتر مشهود است، چرا که در آن گرایش‌های شریرانه منع نشده و عواملی که مانع این نوع گرایش‌ها می‌شوند، توسط جستجو کنندگان اینترنت نادیده انگاشته شده و تمایل آنان با دریافت پاسخ‌های تأیید کننده از جانب دیگر کاربران، تقویت می‌گردد.

پیامد منطقی چنین وضعیتی فروپاشی اخلاقی و نه یگانگی اخلاقی است. این فروپاشی به معنای بد کلمه ولنگاری است، چرا که، ابزاری جهت انتشار و پیوند ترجیحات خودساخته‌ای از هر نوع است. کامل شدن چنین وضعیتی، یقیناً میزان پایه‌ای از ارتباط مورد نیاز در جامعه را نابود می‌سازد، چرا که برقراری ارتباط به کاربرد نوعی زبان نیاز دارد و این نیز به نوبه خود نیازمند تسلیم گرایش‌های شخصی به معیارهای اجتماعی زبان و مفاهمه است؛ این نحو افراط در بروز گرایش‌های شخصی، نهایتاً به فروپاشی اجتماعی و عزلت نشینی افراطی افراد منتهی می‌شود؛ روندی که دیری است آغاز شده است. علاوه بر این، پیوند گرایش‌های شخصی افراطی شده در شبکه، با حیطه فعالیت‌های اجتماعی که نیازمند میزانی از نظم و انضباط اجتماعی است، نهادهای اجتماعی را هم به نابودی تهدید کرده است. انتشار گسترده‌تر تمایلات رها شده، بدون تأثیرات فرهیخته کننده‌ای است که در زیست اجتماعی طبیعی بر آنها
لگام زده و آنان را محدود سازد. جامعه، از اساس، به نابودی تهدید شده و می‌شود.

روند زوال جامعه و فروپاشی اجتماعی آغاز شده است، و بی اغماض به پیش می‌رود.

از یک دید وسیع‌تر...

وقتی، مسئله به رسمیت شناخته شد، در یک دید وسیع‌تر، می‌توان فن «سواد رسانه‌ای» را به عنوان راه حل پیشنهاد کرد. مردم باید به عنوان نحوی دانش پایه، رسانه‌ها و وسایل ارتباطی را عمیقاً بشناسند، و سپس، به استفاده و فعالیت در آن‌ها مبادرت نمایند. هم چنین، مردم خواهند توانست با استفاده از «سواد رسانه‌ای»، آن زندگی را بنا کنند که خود، خواهان آن هستند، نه چیزی که گروه‌ها و سازمان‌های قدرت مستقر در وسایل ارتباطی برای آنان در نظر گرفته‌اند.

کسب «سواد رسانه‌ای» بیشتر، به مردم دیدی شفاف تر می‌دهد، تا مرز میان دنیای واقعی و دنیای ساخته شده به دست وسایل ارتباطی را تشخیص دهند. احساس آگاهی کاذبی درباره امور دنیا در بین چنین افرادی شکل می‌گیرد؛ زیرا، با اطلاعات بسیار زیادی روبه رو شده‌اند.

وقتی شما از «سواد رسانه‌ای» برخوردار باشید، نقشه‌ای در دست دارید که برای هر چه بهتر گام برداشتن در دنیای رسانه‌ای به شما کمک می‌کند، و بدون این که با پیام‌های مخرب روبه رو شوید، تجربه و اطلاعات مد نظرتان را کسب خواهید کرد.

تشدید آلودگی، تشبیه مناسبی است. صنایع رسانه‌ای، بسیاری از تولیداتی را که می‌خواهیم، برایمان فراهم آورند، ایجاد می‌کنند، ولی، همین صنایع رسانه‌ای، محصولات زیان بار و نامناسبی نیز تولید و وارد فرهنگ می‌کنند. اگر «سواد رسانه‌ای» نداشته باشیم، این تفاوت را درک نخواهیم کرد، و خوب و بد را با هم مصرف می‌نماییم.

افرادی که در ارتقای «سواد رسانه‌ای» ناکام می‌مانند، در جریان عمودی از پیام ها گرفتار می‌شوند؛ این موضوع، اشاره به مسئله «کنترل» دارد؛ تقریباً تمام آن چیزی که فن «سواد رسانه‌ای» بدان می‌پردازد، مسئله «کنترل» است.

اورت دنیس، دانشمند بزرگ علم ارتباطات و مدیر اجرایی همایش مرکز مطالعات رسانه‌ای در دانشگاه کلمبیا در نیویورک، از نبود «سواد رسانه‌ای» با چنین عبارتی یاد می‌کند: «چیزی که به طور بالقوه، همان قدر برای روح انسان، زیان بار و مخرب است که غذای آلوده برای سلامتی جسم».

انتهای پیام/