«رضا فقیهیفر»، سردار جبهه فرهنگی که گمنام بودن را دوست داشت
خبرگزاری تسنیم: "همیشه گمنامی را دوست داشت خیلی از فعالیتها و تواناییهای رضا بعد از شهادتش بروز پیدا کرد. به هیچ عنوان اهل ریا نبود و هر کاری که انجام میداد به خاطر خدا و اهل بیت(ع) بود."
به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهد مقدس، یکی از موضوعاتی که امروز پیرامون آن بحثهای زیادی میشود امر به معروف و نهی از منکر است؛ واژهای که در دین اسلام نسبت به آن تاکید زیادی شده است اما این واجب فراموش شده امروز مورد هجمه از سوی دشمنان اسلام قرار گرفته است به طوری که برخی خواهان حذف گروههای امر به معروف و نهی از منکر و یا گشت ارشاد هستند غافل از اینکه تشکیل چنین گروههایی در جامعه به معنای جلوگیری از آزادی نیست بلکه به معنای دفاع از ناموس، فرهنگ و عقایدی برخاسته از دین مبین اسلام است.
مگر نه اینکه امر به معروف و نهی از منکر از واجبات دین اسلام است و در قرآن نیز به آن تاکید بسیاری شده است اما چرا امروز در برابر آن مقاومت میشود؛ مگر نه اینکه افرادی از خون خود برای دفاع از ارزشهای اسلام گذشتند.
شهید فرخ رضا فقیهیفر که به عنوان نخستین شهید امر به معروف از وی یاد میکنند در 15 آبانماه سال 57 در مشهد مقدس متولد شد و سال 1376 در رشته مهندسی برق قدرت، دانشگاه آزاد اسلامی واحد بجنورد پذیرفته شد وی در دوران تحصیل خود مسئولیتهایی نظیر فرمانده پایگاه بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی بجنورد، مسئول سیاسی حوزه بسیج دانشجویی و مراکز آموزش عالی بجنورد، ضابط قضایی بسیج را برعهده داشت.
فرخ رضا فقیهی فر 22 آبانماه سال 80 در جاده بابا امان بجنورد به شهادت رسید و پیکر وی در آرامگاه خواجه ربیع مشهد آرام گرفت.گفت وگوی خبرنگار تسنیم در مشهد مقدس با خانواده شهید فقیهی فر را در زیر بخوانید.
برادر شهید فقیهی اظهار داشت: مقام معظم رهبری همیشه گفتهاند جنگ نرم بالاتر از جنگ سخت است پس افسران جنگ نرم نیز به لحاظ جایگاه اجتماعی باید بالاتر از دیگر شهدا باشند و جای گله است که به شهدای امر به معروف توجهی نمیشود.
همیشه گمنام بودن را دوست داشت
وی اظهار داشت: رضا سال 80 ترم آخر رشته مهندسی برق قدرت در بجنورد بود و با مجموعه امر به معروف بجنورد همکاری داشت و جزو رابطین قضایی خراسان نیز بود.
شب شهادتش با خواهرم که او نیز در بجنورد درس میخواند قرار بود به مشهد بیایند هنوز به ترمینال نرسیده بودند که از ستاد امر به معروف تماس میگیرند که سفر به مشهد را به تعویق بیندازد و خود را برای ماموریت آماده کند، رضا با تمام فروتنی و تواضغی که داشت با وجود اینکه یک ماه خانواده را ندیده بود درخواست ماموریت را قبول میکند و با چند تا از پاسداران به محل مربوطه که محدوده ای خارج از بجنورد است اعزام میشود تا یکی از باندهای فساد محدوده بجنورد را متلاشی کنند.
پس از ماموریت با توجه به اینکه هوا هم مهآلود بوده است رضا و یکی از دوستانش در کنار جاده می ایستند تا سوار خودروهای گذری شوند اما متاسفانه پس از برخورد با مینی بوس با فاصله 2 متری به کنار جاده پرت میشود و همانجا به شهادت میرسد.
وی در رابطه با خصوصیات اخلاقی شهید فقیهی فر اظهار داشت: همیشه گمنامی را دوست داشت خیلی از فعالیت ها و توانایی های رضا بعد از شهادتش بروز پیدا کرد به هیچ عنوان اهل ریا نبود و هر کاری که انجام میداد به خاطر خدا و اهل بیت بود.
در مباحث علمی و مذهبی و بیان قوی داشت و در مباحث اعتقادی زمانی که به مجموعهای ورود پیدا می کرد جوانان را با بیانی که داشت جذب فعالیتهای دینی و فقهی میکرد و جوانان با هر تیپ و عقیدهای که بودند در رفتارشان تغییر ایجاد میشد.
به طوری که یک هیئت مذهبی در دانشگاه تشکیل داده بود که 500دانشجو پیرامون مباحث سیاسی، اجتماعی و اعتقادی به بحث و تبادل نظر میپرداختند و بارها در حوزه مبانی اعتقادی و سیاسی مناظره و کرسی های آزاد اندیشی با حضور بزرگان برگزار کرده بود از فعالان دانشگاه بجنورد به شمار می آمد.
حساسیت شدیدی روی بیت المال داشت
برادر شهید فقیهی خاطرنشان کرد: رضا جوانی بود که در زمانه ما کمتر چنین جوانی پیدا میشود با این تقید احتیاطات شرعی را رعایت کند به طوری که به شدت حساسیت شدیدی روی بیت المال داشت به یاد دارم یکی از نزدیکان اتوبوسی داشت مربوط به کارخانه دولتی یک بار قرار بود سوار ماشینش شویم همه سوار شدیم اما رضا سوار نشد ما اصلا در این وادی نبودیم اما رضا توجه زیادی به این مسائل داشت و گفت این ماشین مال دولت است و بیت المال محسوب میشود شما نیز سوار نشوید.
مباحث اعتقادی عمیقی داشت؛ مداح اهل بیت(ع) بود اما هیچ وقت از راه مداحی پول دریافت نمیکرد حتی اگر در مضیقه مالی بودیم به هیچ عنوان نگاه مادی به مداحی نداشت. به شدت ناراحت میشد اگر به خاطر مداحی کسی هزینه ای به او پرداخت میکرد به همین خاطر یک بار برای که چند نوبت برای مداحی رفته بود به خاطر اینکه ناراحت نشود بدهی شهریه دانشگاهش را پرداخت کرده بودند تا نتواند حرفی بزند.
رضا در اوج ساده زیستی بود حتی اگر پولی پدر برای خرید کفش و لباس به او میدادند یک کفش و لباس ارزان میخرید و مابقی را به افراد نیازمند میداد بعد از شهادتش کلی قبض خیریه در وسایلش پیدا کردیم به طوری که پدر میگفت هر پولی که به رضا میدادم صرف خیریه و افراد نیازمند میشده است.
پدر در کنار مهربانی که داشت گاهی تند زبان بود و رضا هر وقت بحثی میشد از اتاق بیرون میرفت تا خدای نکرده حرفی نزند که پدر ناراحت شود و یا بی احترامی به پدر کرده باشد.
وی تصریح کرد: رضا با تمام سن کمی که داشت به اندازه ای ابهت داشت که ما خواهر و برادرهای کوچک تر مانند پدرمان از او حساب میکردیم به طوری
که پدر میگفت پشتم گرم است من نباشم رضا زندگی را اداره میکند و هوای خانواده را دارد.
برادر شهید امر به معروف با بیان اینکه دگرگونی رضا بعد از رفتن به مناطق عملیاتی شکل گرفت گفت: رضا اصلا در وادی شهید و شهادت نبود اما زمانی که وارد دانشگاه شد روحیه اش تغییر کرد.
اردوهای راهیان نور زیاد میرفت. رضا ارتباط معنوی عجیبی با ائمه اطهار بویژه امام زمان (عج) داشت از دوستانش نقل شده است که یک سال در منطقه طلائیه برای تفحص رفته بودیم که انجا رضا در حال خود بود و سر به زانو نشسته بود بعد از چند دقیقه متوجه شدیم رضا در همان حالی که نشسته از حال رفته است و بعد از اینکه بهوش میآید بدون هیچ حرفی گریه میکند علت را که از رضا میپرسند میگوید نمیدانم در خواب بودم یا بیداری اما در منطقهای گروه تفحص استخوانهای شهدا را از لابه لای خاک بیرون میکشید که در کنارشان چهره ای نورانی داشت به انها کمک میکرد.
یکی دیگر از دوستانش نیز نقل میکرد که یک دوبیتی برای امام زمان(عج) سروده بودم و تماس گرفتم تا رضا ایرادات ان را بر طرف کند اما با خواندن دوبیتی که در فراق امام زمان (عج) سروده بودم رضا پشت تلفن فقط گریه میکرد.
همیشه برای شهادتش دعا میکرد
خواهر شهید فقیهی فر نیز گفت: رضا همیشه با غسل شهادت بود حتی قبل از شهادتش، غسل شهادت کرده بود،علاقه زیادی به شهدا داشت و به نوعی زندگی اش با شهدا عجین شده بود حتی خانه دانشجویی نزدیک "معصومیه شهدای بجنورد" گرفته بود و هر روز قبل از دانشگاه به مزار شهدا میرفت.
رضا علاقه زیادی به شهادت داشت و دوست داشت شهید شود و از همه میخواست برای شهادتش دعا کنند به طوری که خودش پیش بینی کرده بود در سن 23سالگی شهید میشود و حتی خود نیز در مداحی هایش دعا میکرد شهید شود.
وی افزود: اعتقاد قلبی قوی داشت رضا 27 شعبان شهید شد و نیمه شعبان همان سال با دوستانش به جمکران رفته بودند و در آنجا حالش بهم خورده بود، رضا عشق شهادت داشت و به واقع شهید امر به معروف بود و تمام مباحثی که در اسلام برای امر به معروف ذکر شده است را رعایت میکرد و همیشه میگفت خدا برای امر به معروف شرایطی گذاشته است که باید طبق آن عمل کرد.
دومین شهید امر به معروف
برادر شهید فقیهی فر با بیان اینکه بعضی میگویند رضا نخستین شهید امر به معروف است اما امسال ستاد احیا اعلام کرد که پیش از رضا در سال 76نیز یکی از شهدای نیروی انتظامی به عنوان شهید امر به معروف نامش ثبت شده است و رضا دومین شهید امر به معروف استان خراسان است به طور کل در خراسان تنها چهار شهید امر به معروف در خراسان رضوی داریم.
مادر شهید فقیهی فر در رابطه با خصوصیات اخلاقی پسرش میگوید: از دوران کودکی مظلوم و آرام بود و به شدت خنده رو تا آنجا که بعضی از اقوام رضا قندی صداش می زدند، هیچوقت ان روز را فراموش نمیکنم به یاد دارم سه شنبه 22آبان ماه بود خواهرش رسیده بود مشهد اما از رضا هنوز خبری نبود گفتیم شاید ماشین پیدا نکرده، ساعت نزدیک 10شب بود که با خانه دانشجویی رضا در بجنورد تماس گرفتم یکی از دوستانش گفت منزل نگران نباشید.
بینهایت رضا را دوست داشتم
وی افزود: همین لحظه بود که تلفن زنگ خورد برادر دومی رضا تلفن را برداشت، با شنیدن کلمه بیمارستان فهمیدم که اتفاقی برای رضا افتاده است کلی به سرو صورت خودم زدم و همسرم میگفت هنوز که چیزی نگفتن، برادر بزرگ رضا گفت چیزی نشده پاش شکسته گفتم اگر شکستگی پا بود به ما خیبر نمیدادن و خودش تماس میگرفت.
هوا سرد و مه آلود بود، نصف شبی راهی بجنورد شدیم البته به برادرش گفته بودند که رضا فوت کرده اما به ما چیزی نگفت و گفت پاهاش شکسته، به بیمارستان امام علی(ع) بجنورد که رسیدیم هر کار کردیم اجازه ندادن رضا رو ببینیم و انجا بود که متوجه شدیم برای رضا چه اتفاقی افتاده است.
مادر شهید فقیهی فر در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده و به تصویر پسر شهیدش خیره شده است بعد از چند دقیقه سکوت میگوید: بی نهایت رضا را دوست داشتم هر وقت می رفت بجنورد ناراحت میشدم و بقدری دلتنگش میشدم که تا بر میگشت زندگی ام گریه کردن برای رضا بود تا انجا که هر وقت میرفت خواهر برادرای رضا میگفتند پسر خوبت رفت باز گریهها و نگرانیهات برای رضا شروع شد.
وی اظهار کرد: مراسم تشییع رضا بسیار باشکوه برگزار شد، حتی دانشگاه بجنورد نیز تعطیل بود، انگار همه بجنورد رضا را میشناختند پیر و جوان حتی دانش آموزان دبستانی برای رضا اشک میریختند.
سردار جبهه فرهنگی
برادر شهید گفت: از زمانی که مقام معظم رهبری چفیه می انداختند برادر من نیز چفیه انداخت حتی سر کلاس درس و دانشگاه حتی در میهمانی و عروسی با چفیه بود و برای ان بسیار ارزش و حرمت قائل بود، کار بسیار سختی است چرا که چفیه حرمت داردو رضا به لحاظ علمی و معنوی به اندازه ای قدرت داشت که میتوانست از چفیهاش دفاع کند.
رضا همیشه با تهاجم فرهنگی می جنگید، رضا با جوانان ارتباط بسیار خوبی برقرار میکرد چون رضا اول خودش عمل میکرد بعد از دیگران انتظار داشت، در مراسم رضا همه نوع دختر پسر با اعتقادات و تیپهای مختلف حضور داشتند، حتی از لحاظ انقلابی روی خواهر و برادرانش نیز تاثیر زیادی گذاشت و ما بعد از شهادتش به حرفها. نکتههایی که به ما میگفت پی بردیم.
برادر شهید فقیهی با بیان اینکه رضا آرزوی شهادت داشت گفت: رضا علاقه زیادی به شهید همت و شهید چمران داشت و عکس ها و پوسترهای این شهدا رو به در و دیوار اتاقش میزد.
به یاد دارم زمان پخش فیلم کنفراس برلین رضا به شدت گریه کرد ومدام میگفت دارن به عکس امام بی احترامی میکنند هر وقت ناراحت میشد یا دو رکعت نماز میخواند یا غسل شهادت می کرد و این طوری به آرامش میرسید، خیلی نسبت به امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری حساس بود.
گفتوگو از مرجان شریعت
انتهای پیام/ ب