۴ اشتباه بزرگ غربیها درباره برنامه هستهای ایران
خبرگزاری تسنیم: غربیها در ارزیابیهای خود از برنامه هستهای ایران طی یک دهه اخیر اشتباهات عدیدهای داشتهاند که ظاهرا هیچ تمایلی برای تغییر آنها نیز ندارند.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، گرت پورتر، تاریخنگار و روزنامهنگار آمریکایی در مقالهای که در پایگاه آنتیوار منتشر شد به بررسی اشتباهات کشورهای غربی در قبال برنامه هستهای ایران پرداخته و مینویسد: آمریکا و متحدین اروپایی آن در بیش از سه دهه گذشته در فرآیند خلق روایتی مشترک مبنی بر اینکه ایران به صورت پنهانی در حال تعقیب یک برنامه هستهای تسلیحاتی است، اشتباهاتی اساسی را یکی پس از دیگری مرتکب شدهاند. داستان اینکه چگونه ظن و تردیدها درباره برنامه هستهای ایران تبدیل به احکامی قطعی شد، داستانی هشدار دهنده درباره تغییر قضاوتهای سیاستگذاران و تحلیلگران اطلاعاتی توسط منافع سیاسی و نهادی است.
تعداد این اشتباهات چنان زیاد است که نمیتوان تمام آنها را در یک مقاله گنجاند. اما چهار اشتباه بزرگ در حوزه سیاستگذاری و اطلاعات خطوط کلی یک مسأله سیستماتیک را ترسیم میکنند.
1. انکار حقوق ایران و متعاقب آن انکار حقیقت
اولین اشتباه که پیش از همه رخ داد، عبارت بود از تلاش آمریکاییها برای نابود کردن برنامه هستهای ایران در همان ابتدای کار و سپس تظاهر به اینکه در تغییری که پس از آن در خطمشی سیاست هستهای ایران پدید میآید، هیچ مسؤولیتی ندارد. این تلاشها با تصمیم دولت ریگان در اوایل جنگ ایران و عراق در سال 1983 آغاز شد. دولت وی به متحدین خود فشار آورد تا همکاری هستهای با ایران را قطع کنند. پاریس تحت فشار قرار گرفت تا مانع از تأمین سوخت هستهای مورد نیاز برای تنها رآکتور هستهای ایران در بوشهر از طریق یک کنسرسیوم مستقر در فرانسه شود.
وزارت خارجه آمریکا اذعان کرده که در آن زمان هیچ سندی در اختیار نداشت که نشان دهد ایران بر روی تسلیحات هستهای کار میکرده و یا حتی خواهان آن بوده است. تلاش آمریکا برای متوقف کردن هر نوع کمک هستهای به ایران نقض آشکار و جدی پیمان منع اشاعه هستهای بود که به ایران تضمین داده بود حق استفاده صلحآمیز برنامه هستهای را خواهد داشت.
طبیعتا ایران تضییع حق هستهایاش توسط آمریکا را با مقاومت در برابر خواستههای واشنگتن پاسخ داد و تکنولوژی مورد نیاز برای غنیسازی اورانیوم و تولید سوخت را از طریق بازار سیاه و سپس مذاکرات با چین و روسیه به دست آورد. موضع تهاجمی آمریکا در برابر برنامه هستهای ایران نتیجهای معکوس داشت.
اما واشنگتن بجای پذیرش اشتباهی که انجام داده است، اشتباه اولیه خود را با تظاهر به اینکه واکنش ایران خود شاهدی بر نیت تسلیحات هستهای این کشور است، پیچیدهتر ساخت. وارن کریستوفر، وزیر خارجه آمریکا، در سال 1995 در تشریح دستور بیل کلینتون برای ممنوعیت تجارت و سرمایهگذاری آمریکا در ایران، این کشور را به داشتن یک "ساختار نظاممند برای دستیابی و توسعه تسلیحات هستهای" متهم کرد. این ادعاها به وضوح در ارتباط با تلاشهای ایرانیها برای دستیابی به سانتریفیوژ و دیگر تکنولوژیهای غنیسازی بیان شده بودند. بنابراین، دولت آمریکا به گونهای رفتار کرد که گویا هیچ ارتباطی بین علاقه ایران به تکنولوژی سانتریفیوژ گازی و نیز خطمشی پیشین آمریکا برای انکار حق ایران وجود ندارد.
2. اطلاعات اشتباه
سیا و سایر سازمانهای اطلاعاتی غرب از اوایل سال 1990 شروع به فاصله گرفتن از واقعیت در حوزه مسأله هستهای ایران کردند. در آن زمان سازمانهای اطلاعاتی غرب خود را وقف تلکسهای رهگیری شده دانشگاه شریف تهران کرده بودند که در جستجوی تکنولوژیهای مختلف "با استفاده دو گانه" بودند – تکنولوژیهایی که میتوانستند در برنامه هستهای یا در کارهای غیر هستهای مورد استفاده قرار گیرند. آنها متوجه شدند که شماره تلکس بر روی بسیاری از این پیامها متعلق به "مرکز تحقیقات فیزیک" بود که بنا بر گزارشها برای وزارت دفاع ایران کار میکرد. این امر کافی بود تا آنها متقاعد شوند ایران در حال اجرای یک برنامه هستهای تسلیحاتی است.
اما در آخر مشخص شد که نتایج اخذ شده از این تلکسها نادرست بوده است. در اواخر سال 2007 و اوایل سال 2008، ایران اسناد مشروحی ارائه کرد که نشان میدهد همه اقلام خریداری شده با "استفاده دو گانه" که در این تلکسها به دنبالشان بوده توسط دانشکدههای مختلف دانشگاه شریف برای دانشکده و تحقیقات دانشجویی درخواست شده بودند. و از آنجایی که رئیس سابق "مرکز تحقیقات فیزیک" پیشتر استاد دانشگاه بوده و از وی خواسته شده بود برای خرید این اقلام کمک کند، به همین دلیل شماره مرکز بر روی تلکسها قرار داشت. تحلیلگران اطلاعاتی اسناد بسیار مبهم "استفاده دوگانه" را به عنوان تأییدی بر بدگمانیهای قبلی درباره نیات ایران، تحلیل کردند.
این اشتباه تحلیلی، به عنوان الگویی برای مجموعهای از چهار ارزیابی اطلاعاتی مرکز عدم اشاعه سازمان سیا و بعدها کل جامعه اطلاعاتی آمریکا به کار رفت که به اشتباه نتیجه گرفتند ایران یک برنامه فعال توسعه تسلیحات هستهای دارد. این رشته از تحلیلهای اشتباه سؤالاتی جدی در برآورد اطلاعات ملی آمریکا در سال 2007 پدید میآورد. این برآورد توسط تحلیلگرانی نگاشته شده بود که تنها چند ماه پیش در پیشنویس برآورد همان اشتباهات را مرتکب شده بودند.
3. نادیده انگاشتن فتوا علیه تسلیحات شیمیایی
اعتقاد دولتهای غربی مبنی بر اینکه ایران باید تسلیحات هستهای را تعقیب نماید بر پایه نادیده انگاشتن فصل تاریخی محوری است که باید آنها را واردار به تشکیک در این اعتقاد میکرد. در زمان جنگ هشت ساله عراق و ایران، سربازان صدام با تسلیحات شیمیایی بارها به ایران حمله کردند و 20 هزار نفر را کشته و 100 هزار نفر را به شدت مجروح کردند. با این حال همانگونه که در کتاب معتبر جوست هیلترمن اعلام شده ایران هیچگاه از تسلیحات شیمیایی علیه عراق استفاده نکرد.
این واقعیت چالشی بنیادین را پیش روی روایت غربی برنامه هستهای ایران قرار میدهد، زیرا هیچ توضیح معتبری به غیر از فتوای آیتالله روحالله خمینی، رهبر معظم ایران، علیه تسلیحات کشتار جمعی، وجود ندارد که چرا ایرانیها با استفاده از تسلیحات شیمیایی دست به تلافیجویی نزدند. وزیر ایرانی مسؤول تدارکات نظامی در مصاحبهای که اخیرا منتشر شده اعلام کرده که سپاه پاسداران برای دستیابی به توانمندی تولید گاز خردل اقدام کرد. اما خاطره وی درباره دیدار با آیتالله خمینی تأیید میکند که رهبر معظم ایران فتوای اوایل جنگ علیه این نوع سلاحها را در سال 1987 نیز تکرار کرد.
پیامدهای این فصل تاریخی در فهم سیاستهای مرتبط با خط مشی تسلیحات کشتار جمعی در ایران بسیار مهم هستند. این امر اعتبار زیادی به ادعای ایرانی مبنی بر اینکه فتوای کنونی رهبر ایران علیه تسلیحات هستهای به معنای ممنوعیتی مطلق در برخورداری از چنین تسلیحاتی است، میدهد. اما رسانههای خبری این مسأله را نادیده انگاشته و به روایتی قدیمی، که بر اساس اطلاعاتی نادرست استوار است، استناد میکنند، اینکه ایران نه تنها تسلیحات شیمیایی در اختیار داشته بلکه از آن استفاده نیز کرده است.
4. امتناع از پذیرش ساختگی بودن اسناد برنامه تسلیحات هستهای ایران
در یک دهه گذشته، سیاستهای بینالمللی مسأله هستهای ایران بر اساس گزارشها و اسناد اطلاعاتی فعالیتهای تسلیحاتی هستهای ایران شکل گرفتهاند. مجموعهای هزار صفحهای از اسنادی که در سال 2004 عیان شدند، نشان دادند که موشک شهاب 3 ایران به نحوی بازطراحی شده که کلاهک هستهای حمل کند و آزمایشاتی با مواد انفجاری قوی در این کشور انجام گرفته که تنها در تسلیحات هستهای مورد استفاده قرار میگیرند. اسناد متهم کننده دیگری در سالهای 2008 و 2009 منتشر شدند. آژانس 9 سال گذشته خود را وقف بررسی این اسناد کرده است.
اما دول غربی، با همراهی رسانههای خبری همنوا، تصمیم گرفتهاند اسناد زیادی که نشان میدهند مدارک ادعایی دارای منشأ بسیار مورد تردید هستند را نادیده انگارند. برخلاف داستان پوششی مبنی بر اینکه اسناد توسط یکی از اعضای برنامه مخفی ایرانیها یا توسط یک جاسوس آلمانی به سازمانهای اطلاعاتی غربی ارائه شده است، اخیرا یک مقام ارشد وزارت خارجه آلمان فاش ساخته که سازمانهای اطلاعاتی آلمان این اطلاعات را از اعضای یک سازمان تروریستی به نام مجاهدین خلق گرفته است. مجاهدین خلق در آن زمان به عنوان ابزاری برای پراکندن این اسناد، توسط موساد مورد استفاده قرار میگرفتند. بنابراین باید گفت که این اسناد از اسرائیل نشأت میگیرند.
محمد البرادعی، مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی هستهای (2009-1997)، که اصرار داشت این اسناد اصالتسنجی نشدهاند، در خاطرات خود میگوید: "هیچ کس نمیدانست که آیا آنها واقعی هستند یا نه."وی بر خلاف خواسته دولت بوش، از این اسناد به عنوان مدرکی علیه ایران استفاده نکرد.
تضادهای بزرگی که بین اطلاعات این اسناد و نیز جدول زمانی قابل ارزیابی مستقل برنامه موشکی و هستهای ایران وجود دارند نشان میدهند که مؤلفین آنها کارشناسان ایرانی نبودهاند. برای مثال طرح "وسیله ورود دوباره به جو" در این اسناد با آنچه که ایرانیها در آن زمان طراحی میکردند و پس از انتشار این اسناد ادعایی رونمای شد کاملا متفاوت بود.
البرادعی همچنین آشکار ساخت بخش اعظمی از اسناد اطلاعاتی، که شامل ادعای نصب یک سیلندر بزرگ در پارچین برای آزمایش طرحهای اولیه تسلیحات اولیه میشد، مستقیما توسط اسرائیل به آژانس ارائه شدهاند. این اطلاعات نیز مسألهدار بودند: رابرت کلی، کارشناس سابق تسلیحات هستهای در آژانس ایده ادعایی سیلند گاز پارچین را اساسا غیر قابل اجراء اعلام کرد.
دولت آمریکا و متحدین آن چشمان خود را بر روی مدارکی که ثابت میکنند این اسناد برای توجیه اقدامات آمریکا علیه جمهوری اسلامی ساخته شدهاند، بستهاند. راحتی سیاسی پذیرش روایت رایج درباره مسأله هستهای ایران منجر به سرکوب هر نوع علاقه فعالانه به کشف حقیقت شده است.
انتهای پیام/