معمای ملاقات امام(ره)، امام موسی صدر و شهید نواب با شاه


خبرگزاری تسنیم: حضرت امام هم دو بار به ملاقات شاه رفتند. این را مرحوم حاج احمد آقا در مصاحبه‌شان با مجله حضور گفته است.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، به نقل از سایت خبری پارس 28 دی 1350، سید موسی صدر که در آن زمان رهبر شیعیان لبنان بود و در طول 12 سال حضور خود در میان شیعیان جنوب لبنان، توانسته بود تحرکات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی عمده‌ای در آن سرزمین رقم بزند، در کاخ نیاوران با محمدرضا پهلوی دیدار کرد.

این دیدار، گرچه در همان روزها هم واکنش‌هایی برانگیخت و موجب بروز مخالفت‌هایی شد، اما سال‌ها بعد به کانون یکی از جدی‌ترین مباحثات مخالفان و موافقان تبدیل شد و حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید حمید روحانی، مورخ، رییس سابق مرکز اسناد انقلاب اسلامی و رییس فعلی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی، در شماره 28 فصلنامه «پانزده خرداد» که در تابستان 1390 منتشر شد، به خاطرات سید صادق طباطبایی خواهرزاده امام موسی صدر واکنش نشان داد.
نوشته‌های سید حمید روحانی، با عنوان «فرصت‌طلبان و منفعت‌پیشگان انقلاب اسلامی و رسوایی خاطره‌نگاری بی حساب و کتاب»، در سه شماره 28، 29 و 30 فصلنامه پانزده خرداد، با نگاهی انتقادی به کتاب خاطرات سه جلدی سید صادق طباطبایی منتشر شد؛ کتابی که در سال 1387 از سوی موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی انتشار یافته بود.
سید حمید روحانی، در نوشتار انتقادی خود، طادق طباطبایی را از دنباله‌روهای صادق قطب‌زاده و سمپات نهضت آزادی می‌خواند و درباره طباطبایی می‌گوید: «تلاش نفس‌گیر و سرسختانه‌ای کرده است که وانمود کند به امام خمینی نزدیک و مورد اعتماد امام بوده و یار غار ایشان به شمار می‌رفته است. به منزل امام در نجف وارد می‌شده، با امام شام و ناهار صرف می‌کرده و «خوش و بش» داشته است. او با به نمایش گذاشتن عکس‌های خود با امام و بیان چند خاطره دروغ و راست کوشیده است رفاقت و مصاحبت خود با امام را واقعی بنمایاند.»

روحانی: تلاش طباطبایی برای توجیه خبط و خطاهای موسی صدر
روحانی در بخش دیگری از نوشته خود، می‌گوید که صادق طباطبایی تلاش کرده «خبط و خطاهای آقا موسی صدر را از هر راهی توجیه کند و او را رهبری انقلابی همانند امام بلکه بالاتر بنمایاند و آن کسانی را که گوشه‌هایی از لغزش‌ها و کاستی‌های او را نشان داده‌اند و از او انتقاد کرده‌اند، بکوبد، بدنام کند و زیر سوال ببرد. از این رو، یک جلد از کتاب خاطره را به «پروپاگاند» برای آقا موسی صدر اختصاص داده است.». وی همچنین گفته است که صادق طباطبایی، تلاش کرده «با آوردن نام حجت‌الاسلام والمسلمین حاج آقا موسی صدر در کنار نام آیت‌الله شهید حاج سید محمدباقر صدر و نسبت دادن اتهام دروغ و خودساخته «جیره‌خواران امپریالیسم و صهیونیسم» به آن دو بزرگوار، تلاش کرده است مقام و موقعیت علمی، سیاسی و فکری آن دو را یکسان بنمایاند.
صادق طباطبایی در صفحه 108 کتاب خاطرات خود، به نقل خاطره‌ای پرداخته و نوشته است: در یک سفری به عراق که به نظرم سال 1349 بود، یک شب منزل آقای شیخ حسن کروبی بودم. عده‌ای از جمله آقایان محتشمی، شریعتی، سجادی و زیارتی هم آنجا بودند... آن شب آقای زیارتی – سید حمید روحانی – سخنان تندی علیه امام موسی صدر و سید محمدباقر صدر اظهار کرد؛ از جمله اینکه آقا موسی صدر عامل و جیره‌خوار امپریالیسم و صهیونیسم است و طوری هم حرکت کرده که هیچ ردپایی از خودش به جا نگذاشته است؛ دلیل هم اینکه ایشان مروج آقای خویی است، نه امام خمینی.»

«تلاش طباطبایی برای نمایش قداست و عظمت صدر در نزد امام»
سید حمید روحانی، این خاطره سید صادق طباطبایی را «از دیگر دروغ‌پردازی‌ها و نارواگویی‌های آقا صادق در خاطرات خود» معرفی می‌کند و می‌گوید: «پیرایه‌ای است که به نگارنده نسبت داده و در چند جای کتاب آن را تکرار کرده است.» در ادامه خاطرات طباطبایی آمده است: فردا بعد از هر با امام قرار داشتم. رفتم خدمت‌شان. گفتم: آقا! شما وقتی که در حضور خودتان اجازه نمی‌دهید افراد با بی‌احترامی از مراجع نام ببرند چه برسد به اسائه ادب و غیبت که اصلا تحمل نمی‌کنید، پس چرا عده‌ای از کسانی که به شما منتسب هستند، از شاگردان و اطرافیان، که فکر و گفتار و اعمال و کردار آنها به حساب شما گذاشته می‌شود، به خودشان اجازه می‌دهند در مورد بعضی از شخصیت‌هایی که به هر دلیل اختلاف و نظر و سلیقه با آنها دارند، چنین اتهاماتی را مطرح کنند؟ از جمله در مورد آقا سید محمدباقر صدر و آقا موسی صدر ... پس از آنکه من این حرف‌ها را زدم، امام خیلی متاثر شدند، به حدی که من احساس کردم که نمی‌بایستی این مطالب را با ایشان در میان می‌گذاشتم. هیچ پاسخی ندادند، سکوت کردند و یک حالت نگران‌کننده‌ای در چهره‌شان نمایان شد. اصلا جلسه آن روز ما ادامه پیدا نکرد... شب شام منزل یکی از همین دوستان ... مهمان بودم. نیم ساعتی که گذشت آقای کروبی شتابان رسید و با یک حالت استفسار به من گفت شما به آقا چه گفته‌اید؟! چیزی به آقا گفته‌اید؟! گفتم مگر چه شده؟ گفت بعد از صحبت‌های شما آقا به اندازه‌ای ناراحت بود که برای اولین بار نماز مغرب را در جماعت چهار رکعت خواندند...»
سید حمید روحانی، در بخشی از پاسخ مفصل خود به این خاطره سید صادق طباطبایی می‌نویسد: «داستان‌سرایی و خیال‌پردازی آقا صادق مبنی بر نگرانی و ناراحتی امام از اتهام ناروا به آقایان صدر برای این است که به اصطلاح عظمت و شخصیت ویژه آنان را در نزد امام به نمایش بگذارد و چنین بنمایاند که نامبردگان در پیشگاه امام تا آن پایه قداست و عظمت داشتند که امام از شنیدن اهانت به آنان آشفته و از خود بیخود شدند و برای نخستین بار در عمرشان نماز مغرب را در جماعت چهار رکعت خواندند.»

ارتباط آشکار و پنهان با رژیم شاه و رژیم‌های ضدمردمی
روحانی سپس نکته‌ای کلیدی و بسیار مهم در متن خویش می‌آورد که تاکنون از کسی شنیده نشده یا کمتر شنیده شده است: «ما فعلا در مورد دیدگاه امام نسبت به آقای سید موسی صدر سخنی نمی‌گوییم و آن را به فرصت دیگری موکول می‌کنیم.» وی در بخش دیگری از نوشته خود، اما نکاتی درباره سید موسی صدر می‌گوید، که تکمیل کننده این جمله مبهم است: «نگرانی و ناراحتی فرزندان انقلاب و مبارزان اسلامی به ویژه آیت الله شهید سید مصطفی خمینی از آقا موسی صدر، نه برای این بود که نامبرده امام را به عنوان مرجع اعلام نکرده است، بلکه به ارتباط آشکار و پنهان او با رژیم شاه و دیگر رژیم‌های ضدمردمی و دست‌نشانده در منطقه مربوط بود؛ چنانکه هر روحانی دیگری، روی هر انگیزه و بهانه‌ای با رژیم شاه در ارتباط بود، از نظر ملت ایران به ویژه مبارزان و مجاهدان راه خدا، مردود شمرده می‌شد؛ مانند آقای شریعتمداری که چون با مقامات دولتی با دستاویز وساطت برای جان انسان‌ها روابطی به مراتب کمرنگ‌تر از روابط آقا موسی صدر داشت، از نظر ملت ایران زیر سوال بود و مردم او را هیچ‌گاه نبخشیدند؛ همچنین آقای خویی با آن مقام والای روحانی و علمی، آن‌گاه که با فرح پهلوی دیدار کرد، از نظر ملت مبارز ایران زیر سوال رفت.»
مدیر بنیاد تاریخ‌پژوهی همچنین درباره امام موسی صدر اضافه می‌کند: «شایان ذکر است آقای صدر افزون بر ارتباط با رژیم‌های دیکتاتور و ضدمردمی، خبط و خطاهای دیگری نیز داشت که ما به رغم احترامی که برای او باور داریم و آزادی او را آرزو می‌کنیم، ناگزیریم در فرصت دیگری به آن بپردازیم تا تحریف‌گران تاریخ با هوچی‌بازی و دروغ‌پردازی نتوانند واقعیت‌ها را پوشیده و پنهان کنند و اختلاف مبارزان اسلامی با او را بر سر مسائل شخصی و تنگ‌نظرانه مانند مرجعیت امام وانمود نمایند.»

صدر از نگاه روحانی: مرتبط با دربار، خارج از صف راست‌قامتان 
سید حمید روحانی در ادامه به توضیحات موافقان دیدار سید موسی صدر با شاه اشاره می‌کند و می‌گوید: «آقا صادق، ارتباط آقا موسی صدر با رژیم فاسد پهلوی و دیدار او با شاه را چنین توجیه می‌کند که بنا به پیشنهاد آیات شهید مطهری، بهشتی و... برای نجات جان چند تن از سران نفاق مانند حنیف‌نژاد بوده است.» و ادامه می‌دهد: «نخست باید دانست که نسبت ناروا به بزرگانی که حیات ندارند و دیده از جهان فرو بسته‌اند، از شگردهای شیطانی کسانی است که بر آن هستند که لغزش‌ها و لرزش‌های زشت خود یا سردمداران خود را به گونه‌ای توجیه کنند. دوم، این نکته را نمی‌توان نادیده گرفت که مردان مبارز و انقلابی معمولا از کسانی می‌خواستند که برای نجات یک زندانی در پیشگاه ملوکانه وساطت کنند که می‌دانستند با دربار و درباریان در ارتباط هستند، لذا از رابطه آنها با رژیم حاکم، دست‌کم در مواردی که امکان داشت تا به نفع مبارزان کاری صورت دهند، استفاده می‌کردند؛ لیکن از آن راست‌قامتانی که هیچ‌گاه و هرگز به دستگاه فاسد پهلوی نزدیک نمی‌شدند، ... چنین انتشاری نبود.»
این مورخ معاصر، در نوشته خود به روشنی امام موسی صدر را دارای رابطه با رژیم محمدرضا پهلوی معرفی می‌کند و او را از دسته «راست‌قامتان» خارج می‌کند و اضافه می‌کند: ارتباط آقای سید موسی صدر با رژیم شاه تنها به دیدار او با شاه محدود نمی‌شد؛ او در لبنان و ایران با مقامات دولتی و درباری، ارتباط‌هایی داشت و حتی یک بار ملکه پهلوی (مادر شاه) –بنابر گفته برخی از ایرانی‌ها- شبی در لبنان مهمان آقای موسی صدر بود و روابط نزدیک او با دیکتاتورها و ارتجاع منطقه، مایه بدبینی و ذهنیت منفی آزادی‌خواهان منطقه شده بود.»
سید صادق طباطبایی در صفحه 186 از جلد دوم کتاب خاطرات خویش می‌نویسد: «با توجه به شبهه‌افکنی‌های فراوان و پیوسته‌ای که علیه آقای صدر صورت می‌گرفت، حتی اگر امام ذهنیت منفی هم نسبت به ایشان می‌داشتند، عجیب نبود. اما در ملاقات‌هایی که من با امام داشتم چنین استنباطی نکردم. البته این طور نبود که این فتنه‌گری‌ها هیچ تاثیری نداشته باشد. بالاخره ذهن انسان اثرناپذیر نیست ولی بعضی اوقات که من به نجف می‌رفتم و امام را می‌دیدم، و نامه‌ای از آقای صدر برایشان می‌بردم یا توضیحی می‌دادم احساس می‌کردم که ایشان شاد می‌شوند و ابهام و یاکدورتی که در ذهنشان بود از بین می‌رفت.» سید حمید روحانی به این سخنان طباطبایی واکنش نشان داده و می‌نویسد: «او امام را یک کودک سیاسی می‌نمایاند که به علت «شبهه‌افکنی‌های فراوان و پیوسته» نسبت به آقا موسی صدر، ذهنیت منفی و ابهام‌آمیز پیدا می‌کردند و با توضیح جناب آقا صادق «شاد می‌شدند و ابهام یا کدورتی که در ذهنشان بود از بین می‌رفت.»

دیدار با شاه به معنای موضع مثبت نیست
برخی دیگر از چهره‌های سیاسی و حوزوی، برخلاف آنچه سید حمید روحانی در نوشته‌ها و مصاحبه‌های خویش بر آن تصریح کرده، ملاقات امام موسی صدر با شاه را حاکی از موضع مثبت او نسبت به شاه و حکومت پهلوی تلقی نکرده‌اند. مرحوم آیت‌الله سید حسن طاهری خرم‌آبادی عضو پیشین مجلس خبرگان رهبری و عضو دوره چهارم فقهای شورای نگهبان، در صفحه 214 از جلد دوم کتاب خاطرات خویش، نوشته است: «درباره ملاقاتی که حاج آقا موسی صدر با شاه داشتند باید عرض کنم که به طور کلی نمی‌توان این نوع ملاقات‌ها و برخوردها را دلیل بر موضع رسمی شخص، مبنی بر تایید شاه یا رژیم شاه دانست. آقای موسی صدر رییس مجلس شیعیان لبنان بود. با توجه به موقعیت ایشان و جایگاه سیاسی که داشتند، دیدار ایشان با شاه در مسافرت به ایران بر موضع‌گیری ایشان دلالت نمی‌کند. باید موقعیت شخص، خصوصیات و جریاناتی که اتفاق می‌افتد، برخوردهایی که دارد و... را در نظر گرفت.»
آیت الله طاهری خرم‌آبادی همچنین می‌نویسد: «صرف ملاقات با شاه یا با سران دیگر کشورها مانند لیبی، سوریه، مصر و... دلیل بر موضع شخص نمی‌شود. در آن زمان معمولا از ایشان برای دیدار با سران کشورها دعوت می‌کردند و این را نمی‌شد به حساب موضع ضدانقلابی گذاشت. برخورد آقای موسی صدر و همچنین برخورد دوستان دیگر، آگاهانه بود و آنان با بینش و دلیل فعالیت می‌کردند که از جمله آنان، دیدار آقای موسی صدر با شاه بود.»

دیدارهای شهید نواب صفوی و امام خمینی با شاه
حجت‌الاسلام والمسلمین سید هادی خسروشاهی سفیر سابق ایران در واتیکان، در گفتگویی که در صفحه 164 تا 176 کتاب «اندیشه ربوده شده»، آمده، با تاکید بر اینکه «ما هم از اول ضد حکومت شاه بودیم»، می‌گوید: «ولی ملاقات با سلاطین و یا ارتباط با آنان از زمان مرحوم علامه مجلسی تا امروز، یک امر طبیعی بود.» او در ادامه مثال‌هایی تاریخی می‌آورد و ادامه می‌دهد: «مرحوم شهید نواب صفوی به ملاقات شاه رفته است. چرا؟ برای نجات سید که محکوم به اعدام شده بود. ... دو بار ایشان به ملاقات شاه رفتند. ... حضرت امام هم دو بار به ملاقات شاه رفتند. این را مرحوم حاج احمد آقا در مصاحبه‌شان با مجله حضور که موسسه تنظیم و نشر آثار امام چاپ می‌کند گفته است.»
خسروشاهی در ادامه می‌گوید: «امام موسی صدر بعد از ملاقات با شاه که به قم آمدند، خیلی مورد هجمه قرار گرفتند. ایشان خندید و گفت آقایان در ایران به ما اصرار کردند که شما برای شفاعت چند محکوم به اعدام پیش شاه بروید. ما هم رفتیم و موضوع را مطرح کردیم. خیلی هم به شاه برخورد و خوشش نیامد. اما حالا که بیرون آمده‌ایم چنین می‌گویند.

آیا امام با شاه ملاقات داشت؟

پورتال پژوهشی امام خمینی(ره) وابسته دفتر نشر آثار در این باره می نویسد:پاسخ آری است. ولی فقط یک بار، آن هم در سال 1329 به درخواست مرحوم آیت الله بروجردی. علت این ملاقات این بود که یکی از مبلغین بهایی در سیزدهم اسفند 1328 در محل رباط، نزدیک روستای ابرقوی یزد یک زن مسلمان متقی و پنج فرزند او را با تبر و چاقو تکه تکه کرد. وقتی قاتل و هم دستان بهائی دیگرش دستگیر شدند، رژیم شاه تلاش کرد یا جریان را به گردن غیر بهایی ها بیندازد و یا پرونده را بدون مجازات قاتل و پشتیبانان او مختومه نماید. آیت الله بروجردی متوجه شدند که اگر در این مورد کوتاه بیایند، رژیم شاه در سرپوش گذاردن بر جنایات بهایی ها جری خواهد شد و بهایی ها در کشور آزادانه دست به چنین جنایات فجیعی خواهند زد. لذا تصمیم گرفت در این مورد قاطع و بدون مسامحه با شاه برخورد نماید. چنین شد که امام خمینی(س) را برای این منظور در نظر گرفت. ایشان می دانست که آداب تشریفات و ابهت دربار نه تنها هیچ تاثیری روی امام(س) نخواهد داشت، بلکه این حاج آقا روح الله است که می تواند با نوع رفتار و گفتار کوتاه و قاطع خود روحیه شاه را خرد کرده و او را وادار به تسلیم نماید.
داستان این ملاقات بسیار مفصل می باشد و چند نفر آن را با تفاوت هایی در موضوعات رد و بدل شده نقل کرده اند. از جمله آیت الله حائری یزدی یکی از ناقلین آن است و البته حجت الاسلام مسعودی خمنیی با جزئیات بیشتر به آن پرداخته که در این مجمل جای بازگویی آن نیست. به هر حال در این ملاقات گفتار قاطع امام(س)، شاه را مجبور به تسلیم ساخت و دستور داد قاتل آن شش نفر محاکمه شود.
در خاطرات آقای خلخالی چنین آمده است: (امام) در زمان آقای بروجردی، قبل از سال 1328، دو مرتبه با شاه ملاقات کرده بود و در واقع پیام آقای بروجردی را به شاه منعکس کرده بودند. امام می فرمودند شاه از دیدن من یکه خورد و او در حین صحبت بر گفته هایش مسلط نبود. (صحیفه دل، ج1، ص63)

انتهای پیام/