توهین به پیامبرخاتم(ص) اشتباه استراتژیک غرب است


خبرگزاری تسنیم: سالهاست که غرب عملیات رو به رشدی را در مقابله با اسلام و توهین به مقدسات مسلمانان در پیش گرفته است. آزادی بیان در غرب دستاویزی برای هجوم به مقدسات سایر ادیان شده است.

به گزارش گروه "رسانه‌ها" خبرگزاری تسنیم، سالهاست که غرب عملیات رو به رشدی را در مقابله با اسلام و توهین به مقدسات مسلمانان در پیش گرفته است. آزادی بیان در غرب دستاویزی برای هجوم به مقدسات سایر ادیان شده است.

 آزادی دارای حد و مرزی است و هر موقع از حد و مرزش فراتر رود، تجاوز به حقوق دیگران محسوب می‌شود. آنهایی که خود را از منادیان حقوق بشر می‌نامند، متأسفانه با گستاخی تمام آن را زیرپا می‌گذارند و این در صورتی است که در تعالیم روح بخش اسلام، تمامی پیامبران با عناوین برجسته ستوده شده‌اند. اقدامهای اخیر نشریه شارلی ابدو از روی جهالت و نادانی و نشانه ترس آنها از گسترش اسلام است.

در تبیین این مسأله و بررسی رابطه آزادی بیان و توهین به مقدسات به گفت و گو با حجت الاسلام والمسلمین دکتر علیرضا پیروزمند ؛ قائم مقام فرهنگستان علوم اسلامی قم پرداختیم که اکنون متن این مصاحبه پیش روی شماست.

  آیا به نام آزادی بیان می‌توان به مقدسات و ارزشهای ادیان و افراد دیگر توهین کرد؟

آزادی، مفهوم ارزشمندی است که اهمیت و ارزش آن برای همه فرهنگها مسلم و قطعی است، بنابراین همه به دنبال آن هستند و همگان شعار آن را می‌دهند و تلاش می‌کنند که ساختار فرهنگی و سیاسی خود را مدافع و مروج آزادی بیان کنند.

غرب در شعار دادن برای آزادی بیان پیشتاز است و سعی کرده تحت لوای آزادی، خود را یک تفکر ویژه و باز معرفی کند. آزادی ای که در نظام لیبرال دموکراسی معنا می‌شود، بیشتر بر محور آزادی فردی است، به این معنا که هر فرد می‌تواند هر طوری که خواست فکر کند، هر طوری که خواست عمل کند، هر طور که خواست سخن بگوید و ... ، فقط بر حسب ظاهر، قیدی را به آن اضافه کردند، البته ناچار بودند ولو در مقام تئوری پردازی آن را اظهار کنند و آن عبارت از این است که آزادی را مشروط کرده اند به اینکه به بهانه آزادی، تجاوز به حقوق دیگران اتفاق نیفتد، اما مشروط به این شرط که افراد، حدود قانونی و حقوق دیگران را رعایت کند، هر کاری که خواست انجام دهد، مجاز خواهد بود.

  مسأله آزادی بر مبنای تفکر لیبرال دموکراسی چه دستاوردی را برای جامعه غرب به ارمغان آورده است؟

تصورشان بر این بوده که اگر بتوانند آزادی را به این بیانی که گفتیم، پاس بدارند و ترویج کنند، باعث می‌شود که افراد، انگیزه حرکت و تلاش بر آنها تقویت شود و به این ترتیب توان انسانی افراد بیشتر تراوش کند و در نهایت برآیند به نفع فرد و جامعه خواهد رسید، اما آنچه که در عمل اتفاق افتاده، متفاوت است. به نظر می‌آید در عین توفیق در بعضی از زمینه ها، حداقل از بعد فرهنگی و اجتماعی، بحرانهایی برای جامعه غرب و به تبع جامعه هایی در نقطه تماس فرهنگی و اجتماعی با جوامع غربی بودند، ایجاد کرده است. مشاهده می‌کنیم مسأله آزادی، پدیده بی بندوباری و هرزگی را در جوامع غربی نهادینه کرده است.

بدتر از این شکلی که بیان شد، تجاوز به حقوق سایر جوامع است و حتماً تأثیر منفی اش بیش از این است که انسان به حقوق فردی دیگران تجاوز کند.

  آیا غرب بر شرطی که خودشان برای آزادی بیان کردند؛ بویژه برای آزادی بیان خودشان بر آن ملتزم هستند یا نه؟

بی‌گمان نه! همان طور که گفتم، غربی ها با همه دفاعی که از آزادی دارند، اما بر شرطی متفق هستند و آن تعدی نکردن به حقوق دیگران است. پرسش ما از جوامع غربی این است که آیا به این شرط پایبند هستید و بودید؟ وقتی در افغانستان، عراق و سوریه، فلسطین، لبنان و سایر کشورهای اسلامی و حتی غیر اسلامی مانند وقایعی که در روسیه اتفاق می‌افتد، آیا عمق حق‌کشی بیش از تعدی به حقوق افراد دیگر نیست؟! آیا حقوق مردم این کشورها محترم نیست؟! و شما حق دارید به عنوان دفاع از منافع خودتان به حقوق همه ملتها را تجاوز کنید؟! اولاً این یک نوع زیرپا گذاشتن این حقوق است. علاوه بر این، وقتی شما غربی‌ها، بی بندوباری و هرزگی را در جامعه نهادینه می‌کنید، جوامعی که به این نوع بی بندوباری و هرزگی معتقد نیستند و برای خودشان حریم عفت و حیا قائل هستند، به واسطه نفوذی که شما از طریق رسانه های جمعی در ترویج این نوع فرهنگ انجام می‌دهید، در معرض مخاطره فرهنگی و تهدید فرهنگی قرار می‌گیرند و حقوق فرهنگی و اجتماعی آنها به این طریق پایمال می‌شود. بنابراین اگر دنبال نمونه هایی از این قبیل باشیم می‌بینیم که به وفور عمل کردن خلاف رویه وجود دارد؛ ازجمله مهمترین مصادیق زیرپا گذاشتن مبانی لیبرال دموکراسی، بی احترامی به نمادهای ارزشمند سایر ادیان الهی است.

مسلمانان برای همه انبیای الهی احترام قایلند و دنیای مسیحیت و یهود هیچ نمونه ای سراغ ندارند که مسلمانها علیه حضرت عیسی(ع) و حضرت موسی(ع) بی احترامی کرده باشند، اما آنها چطور به خودشان اجازه می‌دهند که به ادیان الهی، آن هم به شکل وسیع و گسترده و اجتماعی و رسانه ای تعدی کنند و این تجاوز به حقوق سایر امتهایی که به آن ادیان اعتقاد دارند و از جمله اسلام است.

نیت و هدف آنها است که برای همه مردم دنیا روز به روز آشکارتر می‌شود و به همین دلیل هم انتظار عمومی از این نوع رویه و تفکر طبیعتاً بیشتر خواهد شد.

  نگاه اسلام به آزادی و بخصوص آزادی بیان چیست؟

اگر در اندیشه اسلامی به آزادی بیان نگاه کنیم، اساسا دریچه جدیدی برای ما باز خواهد شد. آزادی به این معنا که انسان صرفاً آنچه میل دارد را انجام دهد، در اندیشه اسلامی معنا ندارد، بلکه آزادی در اندیشه اسلامی به معنای رفع مانع و نبود مانع مقابل انسان برای رشد و کمال انسان و جامعه است. آزادی شرط لازم برای رشد و کمال انسان و جامعه است و مهم این است که تا چه میزان فرد یا جامعه را به رشد یا کمال رسانده یا نرسانده است؟ به همین خاطر در فرهنگ دینی، آزادی ای که انسان را از خدا دور کند، کرامت انسان را از بین ببرد،  انسان را تحقیر و ذلیل کند، آزادی نیست، این آزادی مورد دفاع نیست؛ هرچند بر مبنای لیبرال دموکراسی، ممکن است این را هم آزادی قلمداد کنند.

 اگر از این دریچه نگاه کنیم، می‌توانیم بگوییم این نوع رفتارهایی که به عنوان بی احترامی به سایر ادیان بویژه ساحت مقدس پیامبر(ص) و یا نمونه های دیگر انجام می‌گیرد، صورت آزادی دارد، اما سیرت آن محدود کردن تأثیر مثبت انسان در سعادت خود و جامعه است و حتماً منافی آزادی محسوب می‌شود.

  به نظر می‌رسد غرب از توهین به مقدسات اسلامی اهدافی را دنبال می‌کند، یعنی در واقع اسلام را رقیب خود می‌داند، چون این توهینها نسبت به ادیان دیگر مانند بودایی و ... صورت نمی گیرد؟

این عقیده حتماً نظر و سخن درستی است، علتش هم این است که بیشترین نقطه درگیری دنیای استکبار، آنجاهایی است که تفکر اسلام انقلابی و اسلام نابی که خاستگاهش ایران اسلامی یا جوامع و کشورهایی است که به نوعی نفوذ  بیشتری داشته و دارد، بنابراین مشاهده می‌کنیم منطقه ای که آنها بیشتر در آن نفوذ و تمرکز دارند، منطقه هایی است که تحت جاذبه اندیشه ایران و ارتباط با ایران است، اعم از عراق، افغانستان، لبنان و سوریه و فلسطین و کشورهایی از این قبیل.

  چرا این قضیه در فرانسه رقم خورد؟

به نظرم این حادثه نمی تواند با آماری که مؤید عرض بنده است، بی ارتباط باشد. بنا به آمارهایی که غربی‌ها ارایه کردند، بیشترین موج گرایش به اسلام در میان کشورهای اروپایی در فرانسه رخ می‌دهد، بویژه در نسل جوان آنها و این عوامل طبیعتاً برای آنها و آیین و نمودار آن در آینده برای آنها نگران کننده است که بافت فرهنگی جامعه آنها به صورت ناخواسته ای به هم می‌خورد. فرانسوی ها احتیاج داشتند جریان کاذبی به این کیفیت ایجاد کنند تا با نشان دادن صورت غیرواقعی از اسلام و موج تبلیغاتی که پشت آن قرار می‌دهند، به مردم القا کنند که اسلام خوب نیست تا توقفی در آن اتفاق بیفتد که اطمینان بیشتری از آینده خودشان پیدا کنند، اما غافل هستند از اینکه بنا به آیه شریفه «آنها می‌خواهند با دهانهایشان نور خداوند را خاموش کنند، اما خدای متعال به اراده خودش نور خودش را کمال و تمام ارایه می‌کند.»

  غرب، اسلام انقلابی و شیعی را چه تهدیدی برای خود می‌داند؟

تفکر اسلام شیعی آنجاهایی که رفته عملاً باعث شده که سبک زندگی مادی و تمدن غربی زیر سؤال برود واین زنگ خطری برای تمدن غربی است که تفکر اجتماعی آن تمدن رو به تزلزل و اضمحلال است و علامت سؤالهای جدی در مقابل آن قرار گرفته است که جبهه جدیدی در عرصه بین‌المللی در مقابل آنها در حال شکل گیری هست که دنبال راه دیگری برای زیستن و جامعه پردازی و اداره خود و ارتباط با دیگران است که نشان دهنده این معناست، اما به اعتقاد بنده، آنها اشتباه مهم و استراتژیکی دارند انجام می‌دهند که خودشان هم متوجه نیستند و آن این است که دامنه درگیریشان را به صورت ناخواسته به جایی بردند که مورد اتفاق و اشتراک همه مسلمانهاست.

همه مسلمانان، بی احترامی به ساحت مقدس پیامبر(ص) را نمی پذیرند. هیچ مسلمانی چنین چیزی را بر نمی تابد، وقتی بی احترامی به پیامبر(ص) یا جسارت به قرآن صورت می‌گیرد، همه مسلمانان با هم یک کلمه می‌شوند و نقطه ثقل و اشتراکی بیشتر و محکمتر از این وجود ندارد. به همین خاطر مشاهده می‌کنیم، هم در همان موج قبلی بی ‌حترامی به قرآن انجام گرفت و هم در موج اخیری که در بی احترامی به پیامبر(ص) صورت گرفت، همه مسلمانها را یک صدا به هیجان آورد تا آزردگی شان را به همه مردم جهان ابراز کنند و طبیعتا این ابراز انزجار، از یک طرف موجب می‌شود که عمق استراتژیک به سوی تمدن غرب در کشورهای اسلامی متزلزل شود. از طرف دیگر دست نشاندگان آنها در دولتهای عربی و غیرعربی که تفکر اسلام آمریکایی را دارند، به میزانی که واکنش لازم را از خودشان نشان ندهند، توسط ملتهایشان زیرسؤال می‌روند و اگر واکنش نشان دهند، عملا از کشورهایی که با آنها هم پیمان هستند و مجبورند که موضعگیری مخالف و مغایری انجام دهند، فاصله می‌گیرند. به هر حال به نظرم با وجود جریان کاذبی که به صورت مقطعی ممکن است غربی‌ها در جوامع خودشان ایجاد کنند و فکر کنند که جو اسلام هراسی را در جامعه خودشان ایجاد می‌کنند و مسلمانها را به عقب نشینی وامی دارند، اما متقابلاً باعث می‌شوند کشورهای اسلامی از آنها فاصله بیشتری بگیرند و این به نفع منافع درازمدت آنها نیست و دیگر اینکه در کشور خودشان هم این نوع رویه مورد انزجار بیش از پیش قرار خواهد گرفت و تناقضهای رفتاری آنها برای مردم کشور خودشان و حتی آنهایی که معتقد به مبانی دموکراسی هستند، بیشتر آشکار می‌شود.

منبع: قدس آنلاین

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه سایر رسانه ها