مرگ ملک عبدالله در روایات ظهور


خبرگزاری تسنیم: مرگ امیر عبدالله، پادشاه عربستان در سوم بهمن ماه سال جاری (۱۳۹۳) سبب شد تا دوباره چشم‌ها به‌سوی روایات نشانه‌های ظهور حضرت ولی عصر(عج) دوخته شود و دل‌ها امید بیشتری نسبت به نزدیکی ظهور آن امام همام بیابد.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، همه ما دوستدار فرج بلکه عاشق نزدیک و نزدیک تر ظهور حضرت حجت هستیم. اما این نکته نباید سبب آن شود که بدون بررسی دقیق و موشکافانه به سراغ روایات ظهور برویم و به خاطر این عشق وصف ناپذیر در دام مصداق یابی های خودخواسته و یا توقیت و تعیین زمان برای ظهور حضرت بیافتیم.

البته از سوی دیگر نیز در صورت صحت و پس از بررسی دقیق نباید از این روایات غافل ماند و آنها را به گوشه ای وانهاد. چرا که اینها می توانند نشانه هایی از آمدن گل خوشبوی فاطمه سلام الله علیها باشند و ما را به سوی آمادگی بیشتر و رصد دقیقتر اوضاع سیاسی و اجتماعی عالم رهنمون سازند.

با این حال این اتفاق از یک سو می تواند بسیار مبارک و میمون باشد. چرا که هر از چندی شیعیان منتظر حضرت ولی عصر (عج) را وادار به رصد اوضاع پیرامونی خود می کند. همچنان که انقلاب اخیر مردم مصر و احتمال انطباق حوادث سیاسی و اجتماعی مصر کنونی با روایات ظهور، چشم ها را به آن سو کشاند و منجر به بررسی و تحلیل جدی این روایات شد.

اما باید مراقب بود که شوق فراوان، ما را به دام پیش داوری های نامربوط و تطبیق های غیر منطقی و گاه گناه آلود و همراه با توقیت نکشاند.

بنابراین سعی خواهیم کرد بدون پیش داوری های ذهنی به بررسی کوتاه و اجمالی این روایات پرداخته و در نهایت احتمال انطباق آن با شرایط کنونی را تحلیل کنیم.

روایات مرتبط با مرگ عبدالله، آخرین پادشاه مقتدر پیش از ظهور تعداد روایاتی که ادعا می شود به مرگ «عبدالله»، آخرین پادشاه مقتدر حجاز مرتبط است، فراوان است. آیت الله کورانی در کتاب عصر الظهور، در فصلی با عنوان بحران حکومت در حجاز چنین می گوید:

«روایات منابع شیعه و سنی بر این نکته اتفاق دارند که طلیعه ظهور حضرت مهدی (عج) در حجاز، پیدایش خلاء سیاسی و کشمکش بین قبائل بر سر فرمانروائی است. و این حوادث در پی مرگ پادشاه و یا خلیفه ای رخ می دهد که با مردنش گشایشی در امور به وجود می آید. برخی روایات، نام او را «عبدالله» و اعلان خبر مرگ او را روز عرفه تعیین کرده اند. پس از مرگ او حوادثی پیاپی در حجاز رخ می دهد که تا خروج سفیانی و ندای آسمانی و درخواست اعزام نیرو از سوریه به حجاز و سرانجام، ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) ادامه می یابد.» (عصر الظهور، ص 261؛ ترجمه کتاب عصر ظهور، ص 258)

 

همه ما دوستدار فرج بلکه عاشق نزدیک و نزدیک تر ظهور حضرت حجت هستیم. اما این نکته نباید سبب آن شود که بدون بررسی دقیق و موشکافانه به سراغ روایات ظهور برویم و به خاطر این عشق وصف ناپذیر در دام مصداق یابی های خودخواسته و یا توقیت و تعیین زمان برای ظهور حضرت بیافتیم.

با توجه به نگارش این کتاب که در شعبان سال 1408 قمری مصادف با اسفند 1366 به پایان و چاپ رسیده و با در نظر داشتن احترام عمیق نسبت به این محقق سختکوش، احتمال وجود ذهنیت قبلی و یا پیش داوری و تطبیق با شرایط معاصر از سوی نگارنده بعید به نظر می رسد. چرا که ملک عبدالله در سال 2005 میلادی (1384 شمسی) رسما به پادشاهی رسیده است و این کتاب بسیار پیش از آن زمان به رشته تحریر درآمده است.

البته باید در نظر داشت که عبدالله در سال 1982 میلادی (1360 شمسی)، یعنی زمانی که برادرش فهد به سلطنت رسید، به عنوان ولیعهد عربستان منصوب شده است. همچنین پس از اینکه ملک فهد در سال 1995 میلادی (1373 شمسی) دچار سکته مغزی شد، وی بطور غیر رسمی پادشاه عربستان شد و 10 سال بعد رسماً به پادشاهی رسید.

اکنون با دسته بندی این روایات به تحلیل آنها خواهیم پرداخت. البته پیش از هر چیز بیان این نکته لازم است که ما در این مقاله در صدد بررسی سندی این روایات نیستیم. چراکه بررسی سندی به طولانی شدن و تخصصی شدن موضوع خواهد انجامید و ثمره ای برای مخاطبان عمومی نخواهد داشت.

البته قرار داشتن یک روایت در کتب معتبر روایی بحثی مجزا و لازم است که نمی توان به هیچ وجه از کنار آن به سادگی عبور کرد. لذا روایات مذکور از کتب معتبر روایی نقل می گردد.

این روایات را می توان به چند دسته تقسیم کرد:

1 ـ مرگ شخصی به نام «عبدالله»:

ـ شیخ طوسی در کتاب الغیبة، ص 447 از ابوبصیر نقل می کند که امام صادق علیه السلام فرمود:

«مَنْ‏ یَضْمَنْ‏ لِی‏ مَوْتَ‏ عَبْدِ اللَّهِ أَضْمَنْ لَهُ الْقَائِمَ ثُمَّ قَالَ إِذَا مَاتَ عَبْدُ اللَّهِ لَمْ یَجْتَمِعِ النَّاسُ بَعْدَهُ عَلَى أَحَدٍ وَ لَمْ یَتَنَاهَ هَذَا الْأَمْرُ دُونَ صَاحِبِکُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ یَذْهَبُ مُلْکُ السِّنِینَ وَ یَصِیرُ مُلْکُ الشُّهُورِ وَ الْأَیَّامِ فَقُلْتُ یَطُولُ ذَلِکَ قَالَ کَلّا.»

«هر کس مردن عبداللَّه را براى من ضمانت کند من هم آمدن قائم را براى او ضمانت می کنم. بعد از آنکه عبد اللَّه مرد دیگر مردم بر سر کسى اجتماع نمی کنند و این امر (ظهور دولت حق) به خواست خدا به صاحب شما منتهى می گردد و بعد از آن سلطنتِ چندین ساله از بین می رود و به سلطنتِ چند ماهه و چند روزه تبدیل مى شود. عرض کردم: آیا این ماجرا طول می کشد؟ فرمود: نه!»

طلیعه ظهور حضرت مهدی (عج) در حجاز، پیدایش خلاء سیاسی و کشمکش بین قبائل بر سر فرمانروائی است. و این حوادث در پی مرگ پادشاه و یا خلیفه ای رخ می دهد که با مردنش گشایشی در امور به وجود می آید.

تحلیل:

ـ این تنها روایتی است که در منابع کهن روایی پیرامون این مطلب یعنی مرگ عبدالله درج شده است. بنابراین این روایت جز در کتاب الغیبه شیخ طوسی در هیچ منبع کهن روایی نیامده است.

ـ این روایت هیچ دلالتی بر سرزمین حجاز و کشور عربستان ندارد و ممکن است مقصود از مرگ عبدالله یکی از حوادث مرتبط با عراق، سوریه یا دیگر کشورها باشد. چنانکه در این برهه از زمان این اسم بین دو نفر از حاکمان کنونی عرب مشترک است: یکی عبدالله اردنی و دیگری عبدالله سعودی.

ـ شاهد دیگر بر این نکته که این روایت مخصوص سرزمین حجاز نیست، تغییر پایتخت اسلام در دوران های مختلف به شهرها و کشورهای گوناگونی نظیر کوفه، بغداد، دمشق و مرو است.

ـ این روایت بر رخدادهای دوران های پیشین هم قابلیت تطبیق داشته است و این مرتبه اولی نیست که اوضاع حجاز با این روایت منطبق می شود. همچنانکه برخی از بزرگان نظیر على بن یوسف بن المطهر حلی (برادر علامه حلی، متوفای 703 ه) مراد از این عبدالله را آخرین پادشاه بنی العباس یعنی عبدالله المستعصم (متوفای656 ق) می‌داند و واقعه‌ای است که رخ داده است. (العدد القویّة، ص 78)

ـ با توجه به اینکه روایات نشانه های ظهور به دلیل مصون ماندن از تحریف، دو پهلو و چند وجهی بیان شده، ممکن است، مقصود از «عبدالله»، اسم جنس، یعنی بنده خدا باشد. بنده خدا، هم به بنده خوب و هم به بنده ناشایست خدا اطلاق می شود. همچنانکه در مورد دیگر اسامی مرتبط با نشانه های ظهور ـ نظیر سید یمانی یا نفس زکیه و یا سفیانی و دجال ـ همین مطلب صادق است.

 

2 ـ ارتباط تامّ ظهور با مرگ یک شخصیت موثر

ـ نعمانی در کتاب الغیبة، ص 258 از ابن ابی یعفور نقل می کند که امام صادق علیه السلام به من فرمودند:

«أَمْسِکْ بِیَدِکَ هَلَاکَ الْفُلَانِیِّ وَ خُرُوجَ السُّفْیَانِیِّ وَ قَتْلَ النَّفْسِ وَ جَیْشَ الْخَسْفِ وَ الصَّوْتَ قُلْتُ وَ مَا الصَّوْتُ هُوَ الْمُنَادِی قَالَ نَعَمْ وَ بِهِ یُعْرَفُ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ ثُمَّ قَالَ الْفَرَجُ کُلُّهُ هَلَاکُ الْفُلَانِیِّ (مِنْ بَنِی الْعَبَّاس‏).»

«(آنچه که می گویم) با دست خود نگهدار (و بشمار): نابودى فلانى و آمدن سفیانى و کشته شدن مرد پاکدل و فرو رفتن لشکر در زمین و صدا از آسمان. عرض کردم: صدا کدام است؟ همان گوینده است؟ فرمود: آرى! بهمین صداى آسمانى صاحب الامر شناخته می گردد. آنگاه فرمود: ظهور کامل، نابودى فلانى (از بنی العباس) است.»

تحلیل:

ـ عبارت «الفرج کله هلاک الفلانی» نشان دهنده آن است که این شخصیت از اهمیت ویژه ای برخوردار است و از شخصیت های تاثیر گذار و یا سردمداران حکومتی است. اما در روایت اشاره ای به حاکمیت حجاز نشده است.

ـ در برخی نسخه ها افزون بر عبارت فوق، عبارت «من بنی العباس» وجود دارد که می تواند گویای ارتباط موثر نابودی بنی العباس با اولین نشانه ظهور باشد.

 

3 ـ اطلاع رسانی از مرگ خلیفه در موسم حج

ـ نعمانی در کتاب الغیبة، ص 267 از ابو بصیر نقل می کند که امام صادق علیه السلام فرمودند:

«بَیْنَا النَّاسُ وُقُوفٌ بِعَرَفَاتٍ إِذْ أَتَاهُمْ رَاکِبٌ عَلَى نَاقَةٍ ذِعْلِبَةٍ یُخْبِرُهُمْ بِمَوْتِ خَلِیفَةٍ یَکُونُ عِنْدَ مَوْتِهِ فَرَجُ آلِ مُحَمَّدٍ ص وَ فَرَجُ النَّاسِ جَمِیعاً.»

«در آن میان که مردم در عرفات ایستاده اند ناگاه سوارى که بر شترى تندرو سوار است نزد آنان آمده و ایشان را از مرگ خلیفه‏اى آگاه می کند که فرج آل محمّد (صلّى اللَّه علیه و آله) و گشایش همگى مردم در مرگ اوست.»

 یکی از مسایلی که تا حدی ملک عبدالله و خاندان پادشاهی آل سعود در عربستان را با مطالب ذکر شده در این روایات پیرامون آخرین خاندان پادشاهی حجاز در آخرالزمان، تطبیق می دهد، شرایطی است که خاندان پادشاهی آل سعود در حال حاضر آن را تجربه می کند

تحلیل:

ـ محقق کورانی در مورد شتر تندرو می گوید: شتر راهوار کنایه از سرعت پیام رسانی و بشارت به حجاج است و ظاهرا شیوه پیام رسانی مورد توجه بوده است. (همان)

ـ اگر چه مقصود از خلیفه در این روایت می تواند به خلیفه حجاز مربوط نباشد و مراد یکی از خلفای مقتدر دیگر کشورها باشد اما خبر رسانی مرگ او در عرفات، احتمال مرگ خلیفه حجاز را تقویت می کند.

ـ خلیفه ای که در این روایت از آن سخن به میان آمده یا آخرین خلیفه حاکم است و یا آخرین خلیفه مقتدری است که دیگر خلفای پس از او توان اداره حکومت را نخواهند داشت.

ـ بنابراین بر فرض آنکه روایت مرگ عبدالله را مخصوص آخرین خلیفه حجاز بدانیم، ممکن است این روایت هم در مورد زمان مرگ او باشد. البته احتمال این هم هست که مقصود روایت مرگ آخرین خلیفه (مقتدر یا غیر مقتدر) باشد.

 

4 ـ کشته شدن چند خلیفه غیر مقتدر در فاصله زمانی بسیار اندک

ـ نعمانی در کتاب الغیبة، ص 269 از حذیفه بن یمان نقل می کند که گفته است (این روایت ظاهرا از امام معصوم نیست):

«یُقْتَلُ خَلِیفَةٌ مَا لَهُ فِی السَّمَاءِ عَاذِرٌ وَ لَا فِی الْأَرْضِ نَاصِرٌ وَ یُخْلَعُ خَلِیفَةٌ حَتَّى یَمْشِیَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لَیْسَ لَهُ مِنَ الْأَرْضِ شَیْ‏ءٌ وَ یُسْتَخْلَفُ ابْنُ السَّبِیَّةِ.» قَالَ فَقَالَ أَبُو الطُّفَیْلِ یَا ابْنَ أُخْتِی لَیْتَنِی أَنَا وَ أَنْتَ‏ مِنْ کُورَةٍ قَالَ قُلْتُ وَ لِمَ تَتَمَنَّى یَا خَالِ ذَلِکَ قَالَ «لِأَنَّ حُذَیْفَةَ حَدَّثَنِی أَنَّ الْمُلْکَ یَرْجِعُ فِی أَهْلِ النُّبُوَّة.»

«خلیفه اى کشته مى شود که نه در آسمان پناهگاهى دارد و نه در زمین یاورى! و خلیفه دیگر از خلافت خلع مى شود و روى زمین راه می رود در حالى که چیزى از زمین را مالک نیست! و در همان سال، شخص دیگرى به جاى او می نشیند.»

راوی در ادامه می گوید: «حذیفه به من گفت (بالاخره) سلطنت به اولاد پیغمبر، باز خواهد گشت.»

تحلیل:

ـ این روایت هیچ ارتباطی با مرگ خلیفه ای مقتدر با نام عبدالله و یا غیر این نام پیدا نمی کند. بنابراین از این روایت نمی توان فهمید که بعد از مرگ یک خلیفه مقتدر، روند ظهور سرعت می گیرد.

ـ مشکل اصلی این نقل این است که اصلا این سخن نه از پیامبر (صلی الله و علیه و آله) نقل شده و نه از دیگر معصومان (علیهم السلام). بنابراین این نقل اصلا قابل استناد نیست. البته شاید بتوان صرف این احتمال که حذیفه به دلیل همنشینی با امیر المومنین (علیه السلام) از خود سخنی نمی گفته و این سخن برداشتی از سخنان امیرالمومنین (علیه السلام) بوده است، عبارات حذیفه را برداشتی از سخنان امیر المومنین (علیه السلام) دانست. با این وجود باز هم نمی توان به این سخن اعتنا کرد.

 بر فرض آنکه روایت مرگ عبدالله را مخصوص آخرین خلیفه حجاز بدانیم، ممکن است این روایت هم در مورد زمان مرگ او باشد. البته احتمال این هم هست که مقصود روایت مرگ آخرین خلیفه (مقتدر یا غیر مقتدر) باشد

تطبیق احتمالی با شرایط کنونی:

ـ یکی از مسایلی که تا حدی ملک عبدالله و خاندان پادشاهی آل سعود در عربستان را با مطالب ذکر شده در این روایات پیرامون آخرین خاندان پادشاهی حجاز در آخرالزمان، تطبیق می دهد، شرایطی است که خاندان پادشاهی آل سعود در حال حاضر آن را تجربه می کند.

ـ برخی معتقدند که وضعیت خاندان آل سعود بسیار شکننده است و در آینده ای نزدیک، خاندان آل سعود دچار بحران جدی در به دست گرفتن قدرت خواهد شد. زیرا یکی از معضلات بزرگی که خاندان آل سعود در طی دهه های اخیر با آن روبرو بوده، این است که مطابق قانون اساسی کشور عربستان، تنها پسران ملک عبدالعزیز، حق دارند پادشاهی عربستان را به دست گیرند! و بعد از مرگ یکی از پسران او، پسر دیگر عبدالعزیز باید پادشاهی عربستان را در دست گیرد.

با توجه به اینکه پسران عبدالعزیز همگی مسن هستند، احتمال اینکه در طی مدت کوتاهی یکی پس از دیگری فوت کنند، زیاد است. بنابراین به زودی باید شاهد انتقال قدرت از پسران ملک عبدالعزیز به نوادگان عبدالعزیز که حدود 3000 نفر هستند باشیم که این مسئله نیز خود به زودی بحران واقعی و منازعات و اختلافات داخلی شدیدی را در خاندان آل سعود پدید خواهد آورد.

سید مصطفی بهشتی

مدرّس حوزه علمیّه   

منبع:تبیان

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه سایر رسانه ها