فراز و فرودهای اوضاع عربستان پس از مرگ عبدالله
خبرگزاری تسنیم: با مرگ پادشاه عربستان در سن ۹۱ سالگی، خاندان آل سعود وارد چالش های تازه ای شده اند. این چالش ها بیشتر در درون خاندان حاکم وجود دارد و علت اصلی آن وصیت ملک عبدالعزیز در مورد انتقال قدرت از برادر به برادر است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، پادشاه 91 ساله عربستان سعودی پس از نزدیک به چند سال جدال با بیماری، سحرگاه جمعه تسلیم مرگ شد. دیوان پادشاهی سعودی خبر درگذشت او را که در هفته های اخیر مدام از سوی رسانه های داخلی و خارجی مطرح شده بود، تأیید کرد و شاهزاده سلمان بن عبدالعزیز 80 ساله برادر ناتنی او را به عنوان پادشاه جدید و دیگر برادر ناتنی یعنی مقرن بن عبدالعزیز 70 ساله را به سمت ولیعهد انتخاب کرد.
مرگ ملک عبدالله که از سال 1995 با مرگ مغزی ملک فهد عملا قدرت را به عنوان ولیعهد به دست گرفته بود و در سال 2005 با مرگ فهد به عنوان ششمین پادشاه عربستان تعیین شد، سؤال های فراوانی را درخصوص آینده این پادشاهی مطرح می کند. این که نگاه جانشینان عبدالله به سیاست های داخلی به ویژه مسیر اصلاحات داخلی چگونه است؟ و چه سیاستی را در عرصه سیاست خارجی و در قبال همسایگان به ویژه رقیب منطقه ای آن ها، ایران به وجود می آورد؟ در این نوشتار به بخشی از این سؤالات پاسخ خواهیم گفت.
با مرگ پادشاه عربستان در سن 91 سالگی، خاندان آل سعود وارد چالش های تازه ای شده اند. این چالش ها بیشتر در درون خاندان حاکم وجود دارد و علت اصلی آن وصیت ملک عبدالعزیز در مورد انتقال قدرت از برادر به برادر است، در حالی که پادشاه جدید عربستان ملک سلمان، از این وصیت عبور کرد و در اولین ساعات به دست گرفتن قدرت، محمد بن نایف از نسل سوم شاهزاده ها را به عنوان جانشین مقرن بن عبدالعزیز انتخاب کرد. این انتخاب در کنار برکناری برخی از مهم ترین منصوبان ملک عبدالله می تواند چالش های زیادی را برای آل سعود به همراه داشته باشد.
«سلمان بن عبدالعزیز» هفتمین پادشاه و اولین ولیعهد عربستان است که قبل از رسیدن به پادشاهی برای وی جانشینی تعیین شد. در اواخر ماه مارس (اسفند) 2014 «عبدالله بن عبدالعزیز» پادشاه متوفی عربستان در حکمی، شاهزاده «مقرن بن عبدالعزیز» را به عنوان جانشین ولیعهد انتخاب کرد و بر اساس این حکم، مقرن به عنوان ولیعهد و جانشین ملک سلمان مورد بیعت قرار گرفت. پادشاه جدید عربستان که متولد 1935 میلادی است، بیست و پنجمین فرزند «عبدالعزیز» مؤسس خاندان سلطنتی سعودی است. مشکلات جسمانی «ملک سلمان» در سن 79 سالگی آنچنان است که گفته می شود وی به دلیل بیماری «آلزایمر» قادر به اداره حکومت نیست. از این رو بسیاری از کارشناسان معتقدند که دوران سلطنت سلمان چندان طولانی نخواهد بود.
وی که از جناح معروف «سدیری ها» است با مهره چینی های روز جمعه نشان داد که به سمت تمرکز کامل قدرت در این جناح پیش می رود و «غیر سدیری ها» را از قدرت دور خواهد کرد، چراکه «سلمان» به خوبی می داند با توجه به بیماری آلزایمر و سن بالا، دوران پادشاهی وی چندان طولانی نخواهد بود و به زودی قدرت به نسل سوم پادشاهان که همان نوادگان «عبدالعزیز» هستند خواهد رسید. از این رو «سلمان» از همان روز اول با سیاست مشت آهنین چند تن از مهم ترین رقیبان جناح سدیری ها را حذف کرد.
بر اساس انتصاب جدید سلمان، «خالد بن عبدالعزیز التویجری» از سمت ریاست دیوان پادشاهی برکنار و به جای وی «محمد بن سلمان» که به عنوان وزیر دفاع و رئیس دیوان پادشاهی سعودی انتخاب شده، در این سمت منصوب شد. هم چنین، متعب بن عبدالله نیز از منصب ریاست «گارد پادشاهی» کنار گذاشته شده و به جای وی «حمد بن محمد العوهلی» به این مقام منصوب شد.
در انتصاب های جدید «محمد بن نایف» وزیر کشور، جانشین ولیعهد و معاون دوم شورای وزیران عربستان انتخاب شده است. این اولین بار است که جانشین ولیعهد خارج از فرزندان «عبدالعزیز»، بنیانگذار عربستان سعودی انتخاب می شود. با این انتخاب جانشینی به نسل سوم منتقل شده است. بر اساس عزل و نصب های جدید، تمامی اعضای شورای وزیران ازجمله «سعود الفیصل» وزیر خارجه در مناصب خود ابقا شدند. این عزل و نصب های ملک سلمان نشان می دهد که وی پیش از مرگ عبدالله برای قبضه کامل قدرت برنامه ریزی های زیادی انجام داده است و پس از 10 سال بار دیگر قدرت به قبضه سدیری ها درآمد.
چالش های پیش روی سلمان
با وجود آن که انتقال قدرت در عربستان به شکل آرامی انجام گرفت و جانشین ولیعهد نیز تعیین شده است، اما این به معنای نبود چالش در عربستان نیست، چراکه دقیقا همین انتصاب های سلمان باعث شده است چالش های جدیدی پیش روی عربستان قرار بگیرد. اگرچه وی سعی نموده با منصوب کردن محمد بن نایف به سمت جانشین ولیعهد انتقال قدرت در عربستان را تضمین کند، اما این که وی جانشین ولیعهد را برای اولین بار از میان نوادگان عبدالعزیز انتخاب کرده است خود باعث ایجاد اختلافات زیادی در آینده خواهد شد چراکه شاهزادگان زیادی در بین 7 هزار شاهزاده سعودی وجود دارند که به قدرت طمع داشته و این انتخاب می تواند بذر اختلافات را بکارد. از سوی دیگر ملک سلمان با برکناری شاهزاده متعب از ریاست گارد ملی و ندادن هیچ پست ویژه ای به وی، این شاهزاده جوان را که ملک عبدالله برای وی برنامه هایی داشت به مخالفی سرسخت تبدیل خواهد کرد.
در این ارتباط، «مجتهد»، فعال توئیتری که به انتشار اخبار محرمانه خاندان سعودی مشهور است، در جدیدترین پیام خود گزارش داده است که «متعب بن عبدالله» پسر ملک عبدالله پادشاه متوفی از انتخاب محمد بن نایف بن عبدالعزیز به عنوان جانشین ولیعهد خشمگین است. بنا بر این گزارش، متعب بر این باور است که رقیبش محمد بن نایف از حیله ای علیه او استفاده کرده که پدرش، عبدالله برای کنار گذاشتن «احمد بن عبدالعزیز» استفاده کرد؛ یعنی تعیین جانشین برای ولیعهد برای اولین بار؛ اکنون محمد بن نایف جانشین ولیعهد شده و پس از پسران عبدالعزیز، اولین شاهزاده ای است که در یک قدمی سلطنت قرار گرفته است. از سوی دیگر مجتهد خبر داد که محمد بن زاید آل نهیان، وزیر امور خارجه امارات هم از تغییرات روی داده دلخور شده است چراکه روی به قدرت رسیدن متعب جهت توسعه نفوذ خود در عربستان، حساب کرده بود.
علاوه بر این چالش های داخلی، خطر گروه های تروریستی برای امنیت عربستان نیز چالش دیگری است که ملک سلمان باید با آن روبه رو شود. عربستان که خود از بزرگترین حامیان گروه های تروریستی در منطقه است، اکنون به نظر می رسد مرزهای آن توسط تروریست ها مورد تهدید قرار گرفته است.
داعش به عنوان گروه تروریستی مطرح خاورمیانه از چند ماه پیش بارها عربستان را تهدید به حمله کرده است و اخیرا در شهر مرزی عرعر به مرزبانان این کشور حمله کرد و چند نفر را کشت. بنابراین ملک سلمان در دوران سلطنت خود با این تهدید روبه رو خواهد بود.
یکی دیگر از چالش های آل سعود در دوران ملک سلمان به گروه های اصلاح طلب داخل عربستان مربوط می شود. خانواده سلطنتی عربستان سعودی بسیار تلاش می کند تا تعادلی بین یک جامعه سنتی و جامعه فوق مدرن ایجاد کند. برخی از اعراب جوان عربستان خواهان اصلاحات سریع تر ازجمله حق زنان برای رانندگی هستند اما نظام مذهبی محافظه کار عربستان که از متحدین مهم پادشاهی این کشور است مخالف این گونه درخواست های جوانان است. ملک سلمان باید یک راه بینابینی را پیدا کند. این خطر وجود دارد که روند به گونه ای ادامه یابد که هر دو طرف ناراضی باشند.
چالش دیگر ملک سلمان به اوضاع منطقه ای به ویژه یمن مربوط است. عربستان که سال ها یمن را حیات خلوت خود می دانست، با انقلاب 2011 مردم و به ویژه اقدامات تابستان گذشته بیش از پیش یمن را به عنوان کشوری که از حوزه نفوذش خارج شده است، می بیند. این در حالی است که در شرایط کنونی، رئیس جمهور و نخست وزیر یمن که از طرفداران عربستان بودند، استعفا داده اند و شیعیان حوثی قدرت برتر در این کشور هستند. بنابراین به قدرت رسیدن حوثی ها در یمن می تواند قیام شیعیان عربستان را تسریع کند و مشکلات امنیتی زیادی برای ملک سلمان به وجود آورد.
در مجموع باید تأکید کرد که ملک سلمان با انتخاب محمد بن نایف به سمت جانشین ولیعهد در ظاهر توانسته است بحران جانشینی را کنترل نمایند، اما اقدام وی علیه فرزندان ملک عبدالله پادشاه متوفی به ویژه برکناری شاهزاده متعب از سمت ریاست گارد ملی به معنای نوعی کودتای خاموش است که می تواند اختلافات را بین نسل سوم شاهزادگان تسریع کند.
تحولات فراروی عربستان
درخصوص تحولات سیاسی عربستان توجه به نکات زیر اهمیت دارند:
1- براساس وصیت ملک عبدالعزیز که ابتدا 29 سال بر منطقه نجد و سپس 22 سال بر عربستان حکومت کرد و «عربستان سعودی» را با کمک وهابی ها و قبیله بزرگ عتیبه به وجود آورده است، تا زمانی که فرزندان ذکور وی در قید حیات هستند، پادشاهی عربستان به نوه ها و دیگران نمی رسد.
بر این اساس از سال 1325 که وی از قدرت کناره گرفته و در سال 1332 فوت کرده است، فرزندان او به ترتیب ملک سعود 16 سال، ملک فیصل 11 سال، ملک خالد 7 سال، ملک فهد 23 سال و ملک عبدالله 10 سال بر سرزمین عربستان حکومت کرده اند. علاوه بر این در طول این دوران فرزندان ذکور وی پست های حساس وزارتی و غیروزارتی و مناصب مهم سیاسی، اجتماعی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی عربستان را در چنبره خود داشته اند. بعضی از محققین گفته اند 7000 نفر از آل سعود تمام پست های بزرگ و کوچک را در انحصار داشته و البته سهم فرزندان ذکور مستقیم ملک عبدالعزیز در پست های حساس بیش از بقیه بوده است. با این وصف می توان گفت عربستان از حیث اداری یک کشور استثنایی به حساب می آید.
2- از منظر داخلی، دوره حکومت در عربستان دارای ساختار شبه قبیله ای است. یکی از ویژگی های قبایل این است که یک سیستم اجتماعی منظم داشته و توسط یک نفر به عنوان رئیس قبیله مدیریت و شناخته می شود. در درون قبیله نوعی از قوانین که ریشه در دستورات و مصلحت اندیشی های شخصی رئیس قبیله دارد، جریان می یابد.
از نظر قلمرو، قبیله محدوده ای را برای خود در نظر می گیرد و معمولا وارد قلمرو قبیله های دیگر نمی شود و اجازه ورود هیچ قبیله ای به قلمرو خویش را نیز نمی دهد. آل سعود جدای از این که خود برخاسته از شعبه «مصالیخ» از قبیله «عنزه» می باشد، به لحاظ رفتاری و رویکردی تا حدود بسیار زیادی به یک قبیله شباهت دارد. وصیت ملک عبدالعزیز عملا سیستم سیاسی عربستان را بر پایه ای بدوی قرار داده و آن را از محیط منطقه ای و بین المللی جدا کرده است.
در عین حال ذکر این نکته لازم است که عبدالعزیز که از سال 1281 تا 1310 شمسی بر منطقه «نجد» که شامل سه استان امروزی ریاض، قصیم و وائل می شود و تنها منطقه حنبلی های عربستان به حساب می آید، حکومت می کرد، با کمک وهابی ها و سران قبیله بزرگ «عتیبه» که نفوذشان از منطقه بصره در عراق تا حجاز در غرب عربستان امتداد دارد، بر مناطق جنوبی و شرقی (شیعه نشین)، غربی (شافعی و مالکی نشین) و شمالی (حنفی نشین) سیطره پیدا کرد و کشوری به نام «عربستان سعودی» را پایه گذاری کرد. وی در عین حال پس از به قدرت رسیدن به قلع و قمع قبایل پرداخت و حتی رئیس قبیله عتیبه را در زندان به قتل رساند. از این رو حکومت عربستان در عین قبیله ای عمل کردن، حقوق و حضور قبایل را نپذیرفت و دائما درصدد تضعیف آنان برآمد تا جایی که تحلیل گران برجسته ای در عربستان نظیر شروک الفاتح معتقدند قبایل و بازخیزی آنان در عربستان پایه اصلی تحول آینده را در اختیار خواهند گرفت.
3- به قدرت رسیدن اسمی سلمان بن عبدالعزیز در حالی صورت گرفت که وی در دوره سه ساله ولیعهدی به دلیل شدت بیماری کمتر در انظار عمومی ظاهر می شد و اداره امور کشور را عمدتاً مثلث بندربن سلطان، مقرن بن عبدالعزیز و متعب بن عبدالله در دست داشته اند. در نتیجه باید گفت اعلام پادشاهی سلمان سرپوش گذاشتن بر شرایط درونی آل سعود است. سلمان تنها به عنوان یک نماد از فرزندان عبدالعزیز که گفته می شود به دلیل عدم دخالت در کار حکومت طی دهه های گذشته حساسیت برانگیز نبوده و از این رو از او به عنوان «شمع جمع» یاد می شود، خریدن فرصت برای چاره اندیشی درباره اوضاع عربستان است.
یک خبر بیانگر آن است که یک هیئت آمریکایی طی سه ماه اخیر دائماً به ارزیابی وضعیت عربستان پرداخته و گزارش های نگران کننده ای را به واشنگتن ارسال کرده است این هیئت طی این مدت، عربستان را ترک نگفته و در صدد بوده است تا مخالفت های داخلی شاهزادگان را مدیریت نماید. آمریکایی ها یک بار در دوره 5 ساله ولیعهدی سلطان بن عبدالعزیز پیش بینی کرده بودند که در صورت به قدرت رسیدن وی آل سعود به دلیل تندخویی سلطان دچار فروپاشی می شود و لذا وی در این اواخر منزوی بود کما این که فرزند او «بندر» متهم بود که درصدد کودتا علیه ملک عبدالله و به دست گرفتن پادشاهی برآمده است.
در عین حال یک نقطه مبهم در این روند، برکناری «متعب» می باشد. متعب در سه سال آخر حکومت ملک عبدالله و به خصوص پس از کنار رفتن سلطان بن عبدالعزیز، از قدرت زیادی برخوردار بود. وی در مقام وزیر گارد ملی پرونده های حساس خارجی نظیر پرونده عراق، پرونده سوریه، پرونده لبنان و پرونده مصر را در اختیار داشت و از طرف پادشاه به جلسات مهمی فرستاده می شد. متعب در همان روز مرگ پدر از کار برکنار شده و انتخاب فرزند سلمان به عنوان جانشین ولیعهد بیانگر آن است که وی از دور خارج شده است و این می تواند سرآغاز یک سلسله مباحث در درون آل سعود گردد. روند بیماری پادشاه عربستان و ناسازگاری مقرن با فرزندان ملک عبدالله می تواند شرایط جدیدی را در عربستان به وجود آورد. به این نکته باید اضافه کرد که در درون وهابی ها هم فرقه هایی نظیر «سروری ها» وجود دارند که با اداره امور توسط مقرن مخالفند.
4- عربستان برای آمریکایی ها از حساسیت زیادی برخوردار است. سیطره بر عربستان طی 7 دهه گذشته یکی از پایه های اصلی قدرت و نفوذ آمریکا در جهان بوده است تا جایی که در سیستم سیاسی این کشور، عربستان، ایالت پنجاه و دوم آمریکا به حساب می آید. ریاض برای آمریکا یک قلک پرمنفعت اقتصادی، سیاسی، ژئوپلیتیک، مذهبی و امنیتی است و به خصوص از جنبه کنترل مخالفان آمریکا در جهان اسلام، عربستان طی دهه های گذشته نقش بی بدیلی را برای آمریکا و اروپا ایفاکرده است. از این رو واشنگتن به هر نوع تحول که سطح وابستگی عربستان به آمریکا را کاهش دهد حساسیت نشان می دهد.
در عین حال آمریکا به آل سعود به عنوان واسطه هایی در حکومت می نگرد و اصالت حکومتی آن ها را قبول ندارد. حدود 20 سال پیش هنری کیسینجر وزیر خارجه اسبق آمریکا با صراحت گفته بود: «آل سعود صاحب عربستان نیستند بلکه انبارداران ما در این کشورند که در قبال کاری که برای ما انجام می دهند، حق انبارداری خود را می گیرند.»
اما در عین حال نباید این گونه تصور شود که تحولات در عربستان کاملاً در کنترل آمریکایی ها قرار دارد چه این که چنین رابطه ای را آمریکا با رژیم پادشاهی ایران نیز داشت و از قضا اهمیت حفظ تاج و تخت محمدرضا شاه برای آمریکا از حفظ تاج و تخت پادشاه سعودی مهم تر هم بود. در عین حال فعل و انفعالات تا جایی که به فعل و انفعال در درون آل سعود برمی گردد، از دایره برنامه ریزی و سیاست گذاری آمریکایی ها خارج نیست کما این که در تعیین زمان اعلام مرگ پادشاه و روی کارآمدن فرد جدید و ولیعهد جدید و نوع تغییراتی که در کادر حکومتی شامل مقامات امنیتی و دربار پدید آمد، آمریکا نقش اساسی داشت. بنابراین آل سعود همانگونه که تاکنون در چارچوب یک برنامه فراعربستانی به اداره امور داخلی سرگرم بوده است، از این پس نیز در چارچوب برنامه ای با این مختصات فعالیت خواهد کرد و حتی می توان گفت بعید نیست با مرگ عبدالله که مقتدرترین پادشاه پس از دوران پادشاهی عبدالعزیز بوده و خلأ قدرتی که در درون آل سعود پدید آمده است، دامنه مداخلات آمریکا در اداره داخلی رژیم عربستان بیشتر شود.
قرائن و شواهد نشان می دهد که آمریکا در عین مداخله در جزئیات امور عربستان سعودی و تعیین تکلیف برای پادشاه و شاهزادگان، از روند اوضاع مطمئن نیست. نشانه هایی از این موضوع را می توان در بروز فوری تناقض در مواضع رسمی و غیررسمی مقامات و مجامع مهم آمریکایی دید. در حالی که دولت آمریکا از روی کار آمدن سلمان بن عبدالعزیز و مقرن بن عبدالعزیز ابراز اطمینان و خشنودی کرد، روزنامه واشنگتن پست نوشت که به دلیل ابتلای پادشاه جدید به انواعی از بیماری ها که آلزایمر هم در فهرست آن قرار دارد، یک گروه که ترکیبی از شاهزادگان و مشاوران خارجی است، اداره امور عربستان را در دست داشته و به ارزیابی شرایط و وقایع این کشور سرگرم می باشند.
5- مرگ پادشاه عربستان با تحولات عمده در یمن توأم گردیده است. کشور یمن که نیمی از جمعیت آن را شیعیان زیدی تشکیل می دهد و بخش وسیعی از آن شامل دوسوم سرزمین آن توسط جنوبی های مخالف عربستان اداره می شود، نقش اساسی در موقعیت منطقه ای عربستان دارد. درست یک روز قبل از اعلام رسمی مرگ ملک عبدالله، رئیس جمهور وابسته به عربستان خود را ناگزیر به استعفا دید و جنبش پرقدرت انصارالله طرحی را به مجلس یمن ارائه کرد تا بر اساس آن یک شورای ریاست جمهوری، اداره موقت یمن را به دست بگیرد.
روند اوضاع نشان می دهد که مخالفان عربستان طی یک دوره 3 تا 4 ساله، رژیم همگرا با ریاض را ساقط کرده اند. وقتی یمن از جرگه کشورهای تحت نفوذ عربستان خارج شود، از موقعیت ژئوپلیتیکی عربستان به طور جدی کاسته می شود چراکه پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، نقش آفرینی عربستان در خلیج فارس و تنگه هرمز را به صفر نزدیک کرد و اینک پیروزی انصارالله و حِراک جنوبی بر رژیم وابسته به عربستان در یمن، نقش آفرینی عربستان در دریای سرخ و تنگه باب المندب را به طور جدی تر تحت تأثیر قرار می دهد. این در حالی است که بخش عمده ای از اهمیت عربستان برای غرب به جایگاه ژئوپلیتیکی و مذهبی آن برمی گردد. پیروزی شیعیان اثنی عشری در مناطق شمالی و پیروزی شیعیان زیدی در مناطق جنوبی عربستان، شرایط آینده را به ضرر عربستان دگرگون کرده است.
انتهای پیام/