میراث شریعتی و پایان غائله ایدئولوژیک «پایان ایدئولوژی»
خبرگزاری تسنیم: روزگاری علی شریعتی، بزرگترین ایرانی طرفدار ایدئولوژی در عصر ما نوشت که «دینی داریم به منزله ایدئولوژی و دینی هم به منزله فرهنگ و ایدئولوژی آن است که نزد ابوذر غفاری است و فرهنگ آنکه نزد ابوعلی سینا بود.»
خبرگزاری تسنیم- حمیدرضا بوالی
در دورانی که نبرد بین گزاره «پایان دوره ایدئولوژیها» و «ایدئولوژیک بودن همین گزاره» همچنان ادامه دارد شماره دو ویژه نامه سینمای اجتماعی تسنیم مختص بحث و گفتوگو درباره ایدئولوژی و نسبت آن با سینماست.
روزگاری علی شریعتی، بزرگترین ایرانی طرفدار ایدئولوژی در عصر ما نوشت که «دینی داریم به منزله ایدئولوژی و دینی هم به منزله فرهنگ و ایدئولوژی آن است که نزد ابوذر غفاری است و فرهنگ آنکه نزد ابوعلی سینا بود.» یک شمشیر کشیدن آشکار علیه آنچه او دین خنثی صفوی مینامید.
حالا سالها از آن روزگار گذشته است. داریوش آشوری و عبدالکریم سروش، دو تن از بزرگترین دشمنان تاریخی شریعتی، او را بارها و بارها به ایدئولوژیزه کردن دین متهم کردند و آنچه را او پروژه خود تعریف کرده بود به محملی برای اتهام زنی به او تبدیل کردند. اکنون در روزگاری که در تاریخ پر از فراز و نشیب ایرانیها ایدئولوژی حداقل دو بار با واژگونی ارزشی «اتهام» و «ستایش» روبرو شده است و از عرش به فرش و دوباره به عرش رسیده است، سوال مشخص و واضحی درباره نسبت سینما با ایدئولوژی دوباره مطرح شده است.
ایدئولوژی تا سالهای سال با رقیب قدری مواجه بود که طرفدارانش از پیش هلهله شادی «پایان تاریخ» را سر داده بودند: دو قرن پیش لیبرال دموکراسی با شعار پایان دوران ایدئولوژیها به میدان آمد و این تئوری و دوست دارانش فضای تفکر ایدئولوژیک را به شدت محاصره کردند و این اتفاقی بود که در فضای هنر ایرانی هم رخ داد.
تا سالهای سال قلعه متروک ایدئولوژیکها در فضای هنر ایرانی با معدود آدمهای معتقد به آرمانهای جمعی سال 57 ایران تنها مانده بود، ترس از متهم شدن به نگاه ایدئولوژیک به دنیا، اتهام کوچکی در فضای سینمای ایران نبود. اما حالا به نظر میرسد با زمینگیر شدن بزرگترین رقیب و دشمن قسم خورده ایدئولوژی و افزایش قدرت استدلالی منتقدان این مکتب تا مرز «ایدئولوژیک نامیدن خود لیبرالیسم»، روزگار در ایران هم در حال عوض شدن است. طرفداران ایدئولوژی حالا به موازات بیرون آمدن منتقدان لیبرالیسم از لاک دفاعی خارج شدهاند و حالا دیگر ایدئولوژی اتهام ترسناکی حداقل در بدنه سینمای ایران نیست.
شاید اگر ماجرای خانه سینما رخ نداده بود و شاید اگر افخمی آن دو سفر معروف به کانادا و سوریه را نرفته بود، گزینههای گفتوگو درباره ایدئولوژی در سینما برای ما متفاوت میشد. اما فعلا بهترین گزینههای گفتوگو درباره «نسبت سینمای ایران و ایدئولوژی» دو سینماگری هستند که در یک ماجرا مشترکند: هنوز کسی بر سر قضاوت ایدئولوژیک درباره سینما و شخص آنها به نتیجهای نرسیده است. ابهامی که البته هر دو، دوستش ندارند. اما وقتی از افخمی که فیلمی درباره ماجرای هستهای ایران ساخته است پرسیدیم که «شما آدم ایدئولوژیک سینمای ایران هستید؟» به شدت پس زد و عسگرپور از نگاه ایدئولوژیک در سینما به شدت دفاع میکرد. شاید هر دو برخلاف تصورات قبلی ما.
***
روز اول جشنواره فیلم فجر امسال کسل کننده بود. فیلمها همچنان با ترس از درگیر شدن با جامعه و ساختارهای اقتصادی، اجتماعی یا متوسل به روانشناسی میشوند -چیزی که معمولا باعث عدم شناخت منطق درونی رویدادهای اجتماعی و فردی میشود - یا اینکه با دور زدن و ندیدن عامدانه بسترها و ساختارهای اجتماعی به دنبال راهی عافیت طلبانه برای ساخت فیلم اجتماعی هستند، بدون اینکه درگیر اتهام تاریخ مصرف گذشته هنر نخبه گرایانه ایرانی شوند: «نگاه ایدئولوژیک به ماجرا»
شاید اگر شریعتی امروز زنده بود و میدید که فرهنگ چگونه از هنجارها و قواعد نیز تهی شده است و نهایتا به شکل یک شیوه زندگی، مجموعهای از باورها و رویهها درآمده است، راضی میشد که به همان فرهنگ به عنوان یک ایدئولوژی نگاه کنیم و غائله را ختم کنیم.
انتهای پیام/