در آغوششان میگیریم اما همچنان «دیگری» هستند
خبرگزاری تسنیم: خسرو سینایی، داوود میرباقری، روح الله حجازی؛ کنار هم قرار گرفتن این سه فیلمساز مختلف از سه نسل مختلف سینمای اجنماعی ایران، خودش یک گزینه دراماتیک سینمایی است.
خبرگزاری تسنیم- حمیدرضا بوالی:
1-خسرو سینایی، داوود میرباقری، روح الله حجازی؛ کنار هم قرار گرفتن این سه فیلمساز مختلف از سه نسل مختلف سینمای اجتماعی ایران، خودش یک گزینه دراماتیک سینمایی است.
سه فیلمسازی که به سه شیوه مختلف؛ در یک دوره 40 ساله در دورههای مختلف اجتماعی ایران فعالیت کردهاند؛ فیلم ساختهاند و حرف زدهاند و حالا با پرسش امروز تسنیم «آرمانگرایی و واقع گرایی» مواجه شدهاند.
هر سه فیلمساز اجتماعی ما آدمهایی فراری از حاشیه و تنش هستند؛ از هر سه آنها در جنجالیترین ماجرای این چند سال سینمای ایران، یعنی خانه سینما چیزی نشنیدهایم و هر سه فیلمساز محبوبی برای برخی ژورنالیستهای تشنه حاشیه وطنی نیستند؛ اینکه چرا این اتفاق برای این سه فیلمساز که هر سه خالق مجموعههایی از موفقترین و مشهورترین ساختههای دوران خود هستند رخ داده است داستان مفصل دیگری است؛ اما اینکه چرا هر سه فیلمساز سه نسل از سینمای ایران هر سه نسبت به مجموعه بزرگی که در تمام این سالها به نام فیلمهای آرمانگرایانه، فیلمهای دینی و یا عنوان مبتذلترش فیلمهای ارزشی ساخته شده است به شدت معترض هستند و معتقد هستند که بخشی بزرگی از آن چیزی که به تعبیر ما گریز از آرمان لقب میگیرد ثمره فعالیتهای ناشیانه آرمانگرایانه برخی افراد در کل تاریخ سینمای ایران است. این دقیقا بحث امروز ماست.
چه اتفاقی افتاده است که سه نماینده با مبانی تفکری کاملا متفاوت از سه نسل مختلف؛ هر سه ایمان آوردهاند که مجموعه فعالیتهای آرمانگرایانه ما نتیجهای که باید داشته باشد، نداشته است.
خسرو سینایی از نسل اول سینماست و نامش همچنان با فیلم ساختارشکنانه و مهمش «عروس آتش» به ذهن میآید، میرباقری بزرگترین فیلم تاریخی ساز معاصر ماست و روح الله حجازی بزرگترین نماینده سینمای اجتماعی نوین ایرانی.
سینمایی که هنوز نفس میکشد. هر چند مبارزه نمیکند.
2. نتیجه نهایی 2 روز اول جشنواره، ایمان آوردن به نفوذ بیسابقه سندروم ساده لوحی در سینماست. حداقل در 6 فیلم شاخص این دو روز آدمها و روابط در ساده لوحانهترین شکل ممکن تنظیم شدهاند. آدمها به شکل ذوق زدهای از روابط جدید استقبال میکنند، به دنبال جلب توجه و ترحم هستند، دیالوگها در بدترین شرایط عقلی نوشته و اجرا میشوند. آدمها همه به طرز ابلهانهای به سرعت در اولین برخورد عاشق میشوند و نفرت پیدا میکنند، همه داستانهای، تک تک داستانکهای فرعی فیلمهای قابل حدس زدن از پیش است و نتیجه نهایی سوگوارانه این است: اگر خروجی سینمای اجتماعی ایران در 2 روز اول به جز فیلم خاص «چهارشنبه 19 اردیبهشت» این فیلمهاست دوباره باید به چند قدم عقبتر برگردیم: مشکل سینمای ایران فعلا نه ساختار فنی فیلم هاست، نه دور افتادن از شرایط اجتماعی معاصر، نه فیلمنامه و روایت داستان، مشکل اساسی ضریب هوشی است.
3. فرزاد موتمن پیش از ساخت فیلمی به نام «خداحافظی طولانی» بارها گفته بود که ار فضای فیلم روشنفکری فاصله گرفته است. فیلمنامه فیلم برای این جذبش کرده است که برای اولین بار در سینمای ایران شخصیتهای اصلی و فضا مربوط به کارگران صنعتی بوده است و از این جور حرفهای امیدوارکننده. نتیجه کار امروز صبح مشخص شد: فارغ از ارزش گذاریهای فنی درباره فیلم؛ «خداحافظی طولانی» فیلمی است که دوباره نگاه بنده نوازانهای به طبقات محروم دارد. با وجود همه مراقبتهای ستایش برانگیز موتمن از نیفتادن فیلم به ورطه نگاه تحقیرآمیز به کارگران و همه تلاش قابل توجه او برای نگاه همدلانه به طبقات محروم، نتیجه کار دوباره تکرار تصور «دیگری» از طبقات محروم است. «دیگری»ای که تا پیش از این در سینمای ایران تحقیر میشد و حالا قرار است دستی به سر و گوشش کشیده شود و داخل آدمیزاد محسوب شود.
چرا این اتفاق افتاده است؟ چون آدمهای معمولی هنوز برای سینمای ما «دیگری» هستند. تا پیش از این تحقیرشان میکردیم و حالا در آغوششان میگیریم. اما همچنان «دیگری» هستند.
انتهای پیام/