ساده و سر راست، عشق و خیانت

خبرگزاری تسنیم: داستان فیلم «دوران عاشقی» ساده و سرراست پیش می‌رود و در عین حال پر از گره‌های داستانی مجذوب‌کننده است که بحرانی واقعی را در جامعه شهری امروز ما به شیوه‌ای ملموس و غیرکلیشه‌ای هشدار می‌دهد.

خبرگزاری تسنیم - علیرضا جباری‌دارستانی:

علیرضا رئیسیان در روز چهارم جشنواره در برج میلاد، با فیلم‌اش وزن جدیت سی‌وسومین دوره این رویداد را به شکلی باورنکردنی بالا برد؛ «احساس تراژدیک نسلی» مرتبط با بحران خانواده، ارمغان رئیسیان به حاضران در جشنواره سی‌وسوم بود. اگر چه این احساس تراژیک در زمینه زندگی زناشویی و خانواده کمی‌ دیر بیان هنری خود را در قالب یک فیلم منسجم و خوش‌ساخت پیدا کرده، اما به هر حال باید نمایش چنین اثری را در فضای فانتزی‌زده سینمایی این روزهای ایران به فال نیک گرفت. به عبارت دیگر «دوران عاشقی» کمی دیر ساخته شد، اما باز جای خوشبختی است که بالاخره ساخته شد.

داستان فیلم «دوران عاشقی» ساده و سرراست پیش می‌رود و در عین حال پر از گره‌های داستانی مجذوب‌کننده است که بحرانی واقعی را در جامعه شهری امروز ما به شیوه‌ای ملموس و غیرکلیشه‌ای هشدار می‌دهد. مرد متاهلی درگیر رابطه‌ با زن دیگری می‌شود و اگر چه خلاف شرع نکرده اما ناخواسته بنیان خانواده‌اش را که به آن تعلق هم دارد با خطر مواجه می‌کند. داستان یک‌خطی فیلم کلیشه‌ای به نظر می‌رسد، اما دوران عاشقی اصلا کلیشه‌ای نیست، عناصری چون طرح جدیت فرهنگی و اخلاقی در مواجهه با بحرانی تاریخی، گذر از حواشی‌ فانتزی، اخلاق‌گرایی هنرمندانه، روایت واقع‌نمایانه و... «دوران عاشقی» را به اثری اصیل با کارکرد کاملا اخلاقی و ارزش‌مدارنه تبدیل می‌کند.

فیلم لایه‌های پنهان‌تری هم دارد که در کنار روایت روشن و آراسته خود پرسش‌های بنیادین بسیاری را طرح می‌کند. یکی از این لایه‌ها اشاره‌ای انتقادی به سستی بنیان خانواده در روزگار ما به دلیل نگاه سوژه‌محورانه انسان امروز است، که البته این فیم یورش به سوژه‌محوری مردانه را در دسستور کار خود قرار داده است. فارغ از اینکه سوژه‌محوری جنس مذکر تبلور تاریخی بیشتری داشته و اساسا جهان استیلای سوژه در عصر مدرن بر مبنای عقل مردانه شکل گرفته است و از این نظر کار «دوران عاشقی» واقع‌گرایانه به نظر می‌رسد، اما این فیلم خواه ناخواه مخاطب را به ژرف‌اندیشی در خصوص نسبت خود و زمانه‌‌اش با رشد فمنیسم هم هست! مولف در این راه اگر چه تکلیفی برای کسی روشن نمی‌کند، اما به نظر می‌رسد به قصدش اظهار این نکته است که در دوران امروز با اقتضائات مدنی و حقوقی‌اش نمی‌توان فمنیسم را به عنوان امری مبتذل، زشت و قابل‌انکار کاملا به کناری نهاد.  «دوران عاشقی» واجد دعوتی ضمنی به واکاوی اقتضائات اخلاقی فمنیسم است. در فیلم اظهار می‌شود که زنان مانند مردان نیستند که - حتی به وجود خویش - شک و تردید داشته باشند (اشاره به «می‌اندیشم، پس هستم» دکارت)، زنان وجود «دیگری»(بچه) را در بطن خود کاملا احساس می‌کنند و از این نظر جایگاه ویژه‌ای دارند. از سوی دیگر به رسمیت شناختن حق زن برای ادامه زندگی با مردی که شرعا خلافی مرتکب نشده، نشانه دیگری برای این دعوت به ژرف‌اندیشی است.

سکانس شاخص فیلم، سکانس پایان مهمانی است دیالوگ‌هایی در این سکانس که بین زن و شوهر درباره ارتباط بنیان‌کن شوهر با زن دیگر رد و بدل می‌شود به گره‌گشایی از موضع فیلم بسیار کمک می‌کند. در این دیالوگ‌ها اگر چه مرد خود به اشتباهش در متزلزل کردن بنیان ارتباط زناشویی و خانواده‌اش اذعان دارد، اما اعتراضاتی را هم به نوع ارتباط سرد خود با همسر اشاره می‌کند، البته می‌گوید که برای توجیه کاری که کرده آن حرف‌ها را نمی‌زند اما به دلیل غرور، بدش نمی‌آید گناه این اشتباه را بین خود و همسر تقسیم کند؛ همسرش در پاسخ، او را مجاب می‌کند که کاری که مرد کرده اصلا نمی‌تواند همپایه کم‌کاری‌های احتمالی او در زندگی باشد. این ویژگی فیلم در کنار نمایش فعالیت معقول و موجه زن در خانه و اختصاص وقت برای فرزند و همسرش و... باعث می‌شود «دوران عاشقی» را از کلیشه‌های ساخته شده درباره سستی دوطرفه بنیان خانواده جدا کنیم؛ همچنین این جزئیات هوشمندانه که به خوبی در فیلم نشسسته است باعث می‌شود آن را فیلمی خنثی و نسبیت‌باورانه ندانیم؛ نسیت‌باوری‌ای که امروز تبدیل به رویکردی تقریبا فراگیر در سینمای شده تا مثلا «هنریت» اثر را توجیه کند! فرایندی که فرمول آن پذیرش «گیجی» با ابزار «بی‌معنایی» است زیرا می‌خواهد تردید را با فقدان معنا توجیه کند!

انتهای پیام/