بخش دوازدهم «دفترچه خاطرات افغانستان، از ظاهرشاه تا طالبان» منتشر شد
خبرگزاری تسنیم: بخش دوازدهم «دفترچه خاطرات افغانستان، از ظاهرشاه تا طالبان» منتشر شد
افغانستان سرزمین ظاهرا شناختهشده و در عین حال پر از ابهامی در مرزهای شرقی سرزمینی ایران، تاریخ پرپیچوخم، ملتهب و در عین حال پر از سوالی برای تمام جهان است.
جنگ با شوروی، حضور جنگجویان مجاهد، ظهور طالبان، حمله آمریکا و... اتفاقات بزرگی برای نیم قرن تاریخ سرزمینی با مردمان پیچیده در قلب غرب آسیاست.حوادثی که هر کدام به تنهایی میتوانند سرنوشت یک کشور را برای قرنها تحتتاثیر قرار دهد.اما این تاریخ پیچیده، پرمساله و پرداستان بیش از همه برای خود مردمان سختکوش افغانستانی پوشیده نگه داشته شده است.اما علاوه بر افغانستانیها، بخش مهمی از تاریخ ایران به تاریخ معاصر افغانستان گره خورده است و خطر ندانستن آنچه در این سالها بر سر افغانستان آمد و نداشتن یک نگاه تاریخی به مساله افغانستانی کمکم در حال نمایان شده است.
ج.ان.دیکسیت (J.N.Dixit) ، وزیر خارجه سابق هند از سال 1981 تا سال 1985 به عنوان سفیر هند در افغانستان مشغول به فعالیت میشود.دورهای که اقتدار و سلطه شوروی بر این کشور در حال به پایان رسیدن است و مجاهدین در حال قدرت گرفتن. او در کتابی تحت عنوان «دفترچه خاطراتی از افغانستان» یادداشتهای روزانه خود را از خضور در افغانستان در این دوره حیاتی وتاریخساز منتشر کرده است.
خبرگزاری تسنیم به منظور به وجود آوردن آن دید تاریخی که ذکرش رفت، ترجمه فارسی کتاب خاطرات ج.ان.دیکسیت (J.N.Dixit) ، وزیر خارجه سابق هند پیرامون یکی از ماموریتهای حساس او در کابل افغانستان را منتشر میکند.
سید عبدالحسین رئیسالسادات، رایزن فرهنگی ایران در پاکستان و مسئول خانه فرهنگ ایران در پیشاور این کتاب را ترجمه کرده است و در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است و قرار است به تناوب همه بخشهای کتاب منتشر میشود.
برای ارتباط مستقیم با مترجم میتوانید با این آدرس ایمیل در ارتباط باشید:raeisossadat@gmail.com
30 اکتبر تا 13 نوامبر
خشونت و انفجار بمبهای بیشتر در شهر، نه تنها در کابل بلکه در قندهار و هرات، جلال-آباد و لشکرگاه. مجاهدین همهٔ غیرنظامیهای روسی و افراد غیرحزبی را که در هفتهٔ آخر اکتبر در هرات از کارمل استقبال کردندکشتند. یازده نوامبر سه بمب منفجر شد. در آن آپارتمانها هندی-های کارمند سفارت و متخصّصین ITEC ساکن بودند. همگی بمبهای ساعتی بودند که به فاصلهٔ ده دقیقه بین ساعات 3و4 بعدازظهر منفجر شدند. آپارتمانها بین چهار راه انصاری و چهار راه حاجییعقوب واقع شده بود. همکارانم آشفته شده و ترسیده بودند ولی وحشت زیاد از خود نشان نداده بودند. بعضی از آنها آنجا را تخلیه کرده و به خانههایی در همسایگی نقل مکان کردهاند و اجازه یافتهاند اگر بخواهند و لازم ببینند به هتل بروند. با آقای فرمان، کارمند مسئول در اداره تشریفات در مورد مسئولیّت دولت افغانستان نسبت به تامین امنیّت کارمندان سفارت صحبت کردم. پاسخ او: «عالیجناب! انفجار بمبها اتّفاقی عادّی بود– جای نگرانی نیست. خیلیها میمیرند. افغانها و هندیها همچون برادرند. خیلی از افغانها مردند و خیلی از هندیها هم ممکن است بمیرند. باید ما با هم با ضدّانقلابیون که بسیار هم شرورند مقابله کنیم. نباید نگران باشیم.» گفتم تنها میخواستم رسماً درخواستم را ثبت کنم که وظیفهٔ من به من حکم میکند این کار را انجام دهم. پاسخ او: «بله، بله، وظیفهتان را انجام دادهاید. من اسم شما را ثبت میکنم. ولی بمبها ادامه خواهند یافت. نه؟ هر دوی ما این را میدانیم. نمیدانیم؟» به گفتگو خاتمه دادم. همانطور که میگویند «پروا نیشته» [به زبان پشتو مسئلهای نیست]
ششم نوامبر روز ملّی شوروی در سفارت شوروی تمامی مناطق شهری جنوب غربی کابل را از میدان پشتونستان تا کاخ دارالامان تحت تاثیر خود قرار داد. چون کارمل در میهمانی شرکت میکرد، عبور و مرور از ساعت 2 تا 5 بعد از ظهر که میهمانی بود بند آمد. پنج ساعت طول کشید تا مسدودشدن ترافیک از بین رفت. توی این ترافیک برای رسیدن به سفارت شوروی گیرافتادم. حدود یک ساعت برای اتومبیلی که پرچم دار بود [اتومبیلهایی که پرچم کشوری بر آنها نصب میشود میتوانند تابع قوانین عبور و مرور نباشند. م.] طول کشید تا سفری را به اتمام رساند که بطور معمول ده دقیقه طول میکشد. رفتار معمولی روسی، مردان غولپیکر، زنان هیکلمند، نشانی عالی از نمایش شکوه احساسی اسلاوی آسیای مرکزی. بیشتر زنان دکولتهپوش و با سرو سینههایی بسیار بازتر از آنچه که باید. انگار که میترسیدند سر و سینههاشان با رعایت همان دکولتههای معمولی به خطر بیافتد...
با فرمانده کلّ جدید روسی سرلشکر ایرمیاکوف (Irmyakov) که مسئول عملیّات در افغانستان است ملاقات کردم. چهلوهشت ساله است، کارآزمودهٔ حملات شوروی به بلغارستان و چکسلواکی، آرام، بسیار جسور و مطلقاً بیهیچ تردیدی در مورد قانونی بودن حضور نظامی روسیّه در افغانستان. «ما برای امنیّت خودمان اینجا هستیم. موفّقیّت انقلاب افغانستان برای دفاع و تمامیّت ارضیمان در مقابله با تهدیدات آمریکا ضرورت دارد.» پایان بحث و بررسی.
برخورد کارمل با من با گرمی و بوسههای همیشگی همراه بود. در کنار تابیو، سفیر روسیّه که یونیفرم خاکستری آبی که با مدالهای حزبی و درجههای خدمت در نیروی دریایی میدرخشید پوشیده بود، کاملاً غیر قابل توصیف و تشریح مینمود. تنها میهمانی روز ملّی که در آن تمامی اعضای دفتر سیاسی و شورای انقلاب و ستاد مشترک نیروهای مسلّح حضور داشتند. طبیعی است! چاپلوسی و فرمانبرداری آشکاری در رفتار رهبری افغانستان در مقابل روسها وجود دارد. شاهد عینی بودن نسبت به تسلّط بیگانه بر روحیّهٔ رهبری ملّی یک آموزش است و تجربهای است هول-آور و هشدار دهنده! کارمل و اعضای دفتر سیاسی برای شام در سفارت روسیّه عقب ایستادند. هیأت سیاسی شوروی مشتاقانه منتظر کاردار چین بودند تا سروکلّهاش در میهمانی پیدا شود به این دلیل که اخیراً یخ روابط چینـــ شوروی بهآهستگی در حال ذوب شدن بوده است. گاوریلاو، کنسول، این انتظار را برای من گفت و گفت که پس از فاصلهای چند ساله چینیها در روز ملّی شوروی در بیجینگ حضور یافتهاند. به وی گفتم در ارتباط با افغانستان، چینیها به میهمانی در کابل نخواهند آمد. پیش بینی من درست از آب در آمد و چینیها نیامدند. آنچه جالب بود اظهار اشتیاق و امید دیپلماتهای عالیرتبهٔ شوروی برای شرکت بعضی از چینیها در میهمانی در کابل بود. بهنظر می-رسد روسها بیشتر مشتاق بوسیدن و بغل گرفتن بودند تا چینیها. دنیای اطراف آنها برای روسها بیش از اندازه بزرگ بهنظر میرسد. علیرغم تبلیغات پرهیاهوی استحکام و اتّحاد خودستایانهٔ سوسیالیستی، [در روسها] اذعان به احساس انزوا وجود دارد
همهی اینها را جمعوجورش کنم. برژنف ساعت هشت و نیم صبح دهم نوامبر وفات یافت. بهنظر میرسد مرگش روز قبل حتمی بود. سفیر تابیو با پرواز ویژهای روز نهم نوامبر به مسکو رفت. با توجّه به اینکه عضو کمیتهٔ مرکزی بود باید در آنجا حضور میداشت تا در انتخاب رهبر جدید شرکت کند. آندروپوف (Andropov) نفر نخستی است که در صورت اسامی رهبران شوروی در رسانههای ارتباط جمعی شوروی و افغانستان از او نام برده میشود. گریشین (Grishin) و چرنینکو (Chernenko) هم بهعنوان جانشینان احتمالی ذکر میشوند. پوشش گستردهٔ خبری از زندگی برژنف در رادیو و تلویزیون کابل. مرگ او بطور رسمی روز یازدهم نوامبر ساعت یازده صبح اعلام شد. من در این باره در فروشگاه قماش آقای کریم شنیدم. به آنجا رفته بودم تا اندازهٔ یک دست لباس پارچهٔ پشمی بخرم. خبر از طریق اعلان رادیو آلمان غربی گزارش شد. پسر کریم پیر مرد با چهرهای خشک پرسید: «در مورد مرگ برژنف چه فکر میکنید؟» میخواستم بگویم از مرگش متأسّفم امّا حزم و احتیاط سیاسی و آگاهی از ناراحتی عمومی از برژنف در بین افغانها، بویژه در بین پشتونها، مرا واداشت مآلاندیش باشم. بسیار وارفته و بسیار بیاحساس با لحن خاصّی گفتم: «او پیر بود- افراد پیر میمیرند، از اینجا میروند، نه؟» کریم جوانتر سرش را خردمندانه به علامت مثبت تکان داد. امّا گزارشها از تعدادی از بزها و گوسفندهای بیچارهای به من رسید که افغانها بهعنوان نمایشی از شادی در مرگ رهبر مهاجمان آنها را مُثله کردند. همچنین افزایش کاملاً مشخّصی در انفجارها و آتش سلاحهای سبک و ادوات نظامی در شهر و اطراف آن بوجود آمده.
مراسم گشایش مرکز فرهنگی شوروی در کابل قرار بود ساعت 2 بعدازظهر یازده نوامبر برگزار شود. مراسم گشایش، طبق برنامه برگزاز گردید و سپس گردهمایی تبدیل به مجلسی برای تسلیت گفتن شد. بار دیگر تمامی اعضای دفتر سیاسی، هیأت دولت و غیره حضور داشتند. آناهیتا راتبزاد سخنران اصلی بود و اشک میریخت. تنها غایب، کارمل بود. او دارد روز چهادهم برای مراسم تدفین در حالی که نور، زیری و وزیر خارجه، دوست، او را همراهی میکنند به مسکو میرود. رهبری افغانستان در مورد تغییرات احتمالی در سیاستهای شوروی در قبال افغانستان تحت رهبری جدید بنظر میرسد کمی به تردید و عدم اطمینان افتاده باشد.
روز 12 نوامبر کارمل و خانم راتبزاد هر دو به من گفتند که کارمل طیّ دیدارش در مورد وضعیّت افغانستان با رهبری جدید به تبادل نظر خواهد پرداخت. جالب توجّه خواهد بود ببینیم امور چگونه پیش میرود. پیش بینی نمیکنم شورویها دست به تغییرات کیفی عمدهای در سیاستهاشان بزنند.
عکسالعملها از سوی دهلی: عزادای از یازده نوامبر تا چهاردهم با پرچمها در هند و در نمایندگیهای سیاسی خارج از کشور نیمهافراشته. خانم گاندی گفت هند دوست بزرگ و مورد اعتمادی را از دست داد. وی احتمالاً برای مراسم تدفین میرود.
سفتهبازی در بازار کابل: حالا که برژنف مرده است، ممکن است روسها به هراس بیافتند و خودشان را عقب بکشند. (امان از دست آرزوها! آرزوها!)
گروهی چهار نفره از اساتید هندی برای شرکت در پنجمین نشست بینالمللی کوشان که دولت افغانستان برنامه ریزی کرده است وارد شدند. شرکت غربیها محدود به فرانسه شده است و ژاپن. نظر افغانستان پیرامون امپراطوری کوشان بویژه امپراطور کانیشکا (Kanishka) این است: «کارمل و PDPA از جانشینان ارزشمند کانیشکا هستند.»
نشست شورای صلح جهانی (World Peace Council) از یازدهم تا پانزدهم برگزار -شد. رومش چاندرا (Romesh Chandra) دبیر کلّ شورا، آی. ک. گوجرال (Gugral) وزیر سابق و سفیر [فعلی] روزنامهنگاران ک. پ. گوئل (K. P. Goel) و سادان موکرجی (Sadan Mokhergee) برای نشست آمدند. کارمل سخنران نشست افتتاحیّه در خانهٔ خلق بود. رومش چاندرا تنها هوچی معمول [گردهمایی] بود. حضّار صرفاً حزبی ـ دولتی بودند با تک و توکی از دیپلماتها- در سخنرانیها بیشتر وقت به برژنف پرداخته شد. کاخ کارمل پر از سربازان روسی است و با سلاح روسی از آن محافظت میشود. جنبهٔ مضحک و خندهآور اینکه خیلی از روسها به شکل مسخره از سر تا پا در یونیفرمهای افغانی فرو رفته بودند.
جالب توجّه است بنویسم که ورونتسوف سفیر روسیّه در دهلینو روز دوازدهم آنجا بود. وی به مسکو دعوت نشده بود. این نشان میدهد که بعضی از اعضای کمیتهٔ مرکزی CPSU اهمیّتشان کمتر از دیگران همچون تابیو سفیر روسیّه در کابل است که برای مراسم تدفین برژنف به مسکو رفت. حتّی خندهدارتر این بود که میدیدی کماندوهای روسی شبیه پلیس راهنمایی و رانندگی افغانی لباس پوشیده بودند و نگهبانی خیابانهای داخلی کاخ ریاست جمهوری را برعهده داشتند. کارمل میبایستی احساس خاصّی داشته باشد که گارد ویژهٔ خارجی از اومحافظت میکند- و نه حتّی از کیسهٔ خودش.
حادثهٔ غمبار در گذرگاه سالنگ بین پنجم و ششم نوامبر؛ حدوداً 650 نفر که بیش از پانصد نفرشان افغانی بودند از مسمومیّت با گاز مُنُو اُکسید کربن و گاز شیمیایی تلف شدند. پس از اینکه هیأتی که از مزارشریف میآمدند درون تونل 5/4 کیلومتری گیر افتادند، مجاهدین مسافران گرفتار غیرنظامی افغانی را مورد سرقت قرار دادند، حتّی لباسهای اجساد را از تنشان بیرون آوردند. وقتی هیأت پس از یک انفجار درون تونل گرفتار شد سربازان روسی که محافظت هیأت را برعهده داشتند، بعد از آنکه از وحشت آنرا بستند شروع به تیراندازی به درون و بیرون تونل کردند. آنطور که دولت گزارش داد تاکنون هیچکس نمیداند این حادثه تصادفی بین یک تانک ارتشی و یک تانکر بود یا انفجاری بود که بوسیلهٔ مجاهدین صورت گرفت؟ دولت و مجاهدین هیچکدام روشن نکردند یا مسئولیّت را بعهده نگرفتند زیرا موجب مرگ تعداد زیادی افغان شده بود. زخمهای گلوله روی بدن-هایی بود که از سالنگ به بیمارستان نظامی در کابل منتقل کردند. مشاور نظامیام سامی رام (Samay Ram) تاکنون بر این فرضیّه است که دست مجاهدین در کار بوده است. یک حادثهٔ غمانگیز هولناک و بزرگترین قتل عام در یک نقطه از سال 1980 تا کنون براساس گزارش افغانهای غیردولتی.
من آن پاکتی را که بادشاهخان در روز ششم مارس 1982 پیامش را به خانم گاندی املا کرد حفظ کردهام. همانطور که صحبت کرد نوشتهام.
خانعبدالغفّارخان رهبری هند را در روزهای پیش از جدایی [هند وپاکستان] متّهم به خیانت به پشتونها کرد و به من گفت او این خیانت را آشکارا و با ذکر جزئیّات در شرح حالش که دارد به ولیخان و اجملخانختک املا میکند تشریح خواهد کرد. من همهٔ این را به دهلی اخطار کردم. عکسالعمل از جانب خانم گاندی و وزیر خارجه رائو این بود: «جلو این کار را نمیتوان گرفت. با مشکل هنگامی برخورد خواهیم کرد که پیش آید.»
14 و 15 نوامبر
پروفسور جاوید از دانشگاه کابل خشنود بود از اینکه مشاوران نظامی و نیروی هوایی را برای مراسم امضای دفتر یادبود تسلیت به سفارت شوروی نبردم.
جاوید گفت این کار میتوانست ستایشی نظامی از یک تجاوزگر باشد. او به من گفت تصمیم دارد به هند فرار کند. همین که توانست همسرش را خارج کرده و به آنجا ببرد از غرب درخواست پناهندگی سیاسی خواهد کرد.
سخنرانی رومش چاندرا در روز یازدهم آشکارا و پر هیاهو در جهت طرفداری از شوروی بود و در بین مردم معمولی موجب درک ناصحیح فراوانی نسبت به هند و هندیها گردید. تلاش کردم، ولی فکر نمیکنم موفّق بودهام تودهٔ مردم را متقاعد کرده باشم که رومش چاندرا از جانب اتّحادشوروی و سازمان وابسته به شورای صلح جهانی سخن میگوید و نه از جانب هند.
گوجرال با پکتین پوپل (Popil) و وزیر معارف سابق در دوران رژیم داوود ملاقات کرد. دومی شدیداً ضدّ شوروی و ضدّ خانم گاندی برای حمایت از شوروی در ورود و حضور در افغانستان بود. دوستان قدیمی افغانی گوجرال که در دوران ظاهرشاه و داوود از برجستگان بودند به راستی از اینکه هند مجاهدین را حمایت نمیکند برخورد تندی با وی داشتند. گوجرال تلاش مناسبی برای آرام کردن شلوغ کردنها به خرج داد با تکرار مداوم این جمله که «لطفاً مشکلات ما را درک کنید» و غیره.
وقتی بعضی از اینها از من در مورد گرایشمان پرسیدند، با همان تکرار جملهٔ اقتصادی، پاسخ سادهای به شکل یک سؤال ارائهکردم: «عالی جنابان بهمن بگویید، آیا خانم گاندی از روسها خواست وارد کشورتان شوند یا بعضی از دوستان خود شما؟ بنابراین ما را برای آنچه که خودتان برسر خود آوردید، سرزنش نکنید.» نه چندان مؤدّبانه یا باسلیقه از جانب من. امّا از سوی آنها دفاعیّات فوراً به آخر خط رسید.
هرچه بیشتر اینجا زندگی میکنم بیشتر احساس میکنم که انقلاب ثور برخاسته از مقابلهٔ قبایل غیرپشتون و ملّیتگرایی در برابر پشتونها و قبایل بزرگ- زمیندار فارسیوانی [کسانی که به فارسی سخن میگویند] است که از سال 1737 بر این کشور فرمانروایی کردهاند؛ که دوران ابدالی– داوود آخرین این خط است. جنبهٔ دیگری که من تصوّر میکنم اینست که انقلاب را اساساً گروهی از طبقات میانی و پایین از تحصیل کردههای تندرو شهری راه انداختند. آنها طلایهدار هستند امّا هنوز در مرحلهٔ آفرینش بنا و پایهٔ اجتماعی برای انقلاب شهری در بین عامّهٔ مردماند. این با توجّه به بیسوادی گسترده، نبود آگاهیهای سیاسی، تفاوتهای قبیلهای و قومی و نفوذ زیانبار ملّاهای متعصّب نیمهتحصیل کرده، که ویژگی صحنهٔ سیاسی و اجتماعی افغانستان را تشکیل میدهد، کاری مشکل است. ایجاد انقلاب مذکور مشکلتر بهنظر میآید وقتی که شرایط، با بههمپیوستن نیروهای خارجی به رهبری ایالات متّحده که برای خویش منافعی را در نظر گرفتهاند، و تشویق و تحریک آشکار رژیمهای مرتجع و طرفدار استعماری همچون عربستان سعودی و پاکستان، پیچیدهتر شود.
16 تا 20 نوامبر
کووالف (Kovalev)، مشاور شوروی در روزنامهٔ افغانی هیواد (Hewad) [وطن] روز شانزدهم بهدیدن من آمد. مشغول گفتگوی تقریبا مسخرهای شدیم. گفت: «ضرورت دارد هند در برانگیختن یک راهحلّ سیاسی تحرّک بیشتری داشته باشد. هنگامی که در افغانستان آرامش برقرار شود، هند باید در تثبیت وضع اقتصادی این کشور فعّالتر شود. مسئولین شوروی یاری خواهند کرد فرصتهایی برای چنین کمکی که از سوی هند به این کشور داده میشود هموار گردد. شورویها افغانستان را تشویق خواهند کرد به هند نزدیکتر شود.» وی تأکید کرد ادامهٔ فرقهگرایی خلقیها و پرچمیها موجب نگرانی مشاورین روسی شده و کار آنها مختل میگردد. نیز تأکید کرد: «مادران سربازان شوروی میپرسند چرا پسرانمان دارند در افغانستان میجنگند. چرا زخمی میشوند و چرا کشته میشوند؟ برای چه؟» در بین مردم روسیّه بیصبری در مورد ادامهٔ نیاز برای حضور شوروی در افغانستان وجود دارد. کووالف گفت: «ما کمی حوصلهمان سررفتهاست. دلمان میخواهد برویم ولی نمیتوانیم.»
به سدان موکرجی، سردبیر سرویس اخبار مرکزیC P I [حزب کمونیست هند] اجازهٔ ورود و دسترسی به بالاترین سطوح در PDPA دادهشدهاست. با نجیب (رئیس اطّلاعات)، بریالی، عضو دفتر سیاسی و سربلند، معاون نخستوزیر ملاقات کرد. روسها به توصیهٔ خویش به PDPA برای حفظ حدّاقلّ تماسها با CPI و M)) CPI ادامه میدهند و اینکه PDPA نبایستی از بیش از آنچه که هست تجاوز کند. آنها تنها میخواهند ارتباطهایی با حزب کنگره شاخهٔ ایندیرا گاندی برقرار باشد. بنظر نمیرسد حزب کنگره ایندیرا در حال حاضر مشتاق این نوع ارتباط باشد.
نمایندگان مجلس از حزب کنگره ایندیرا هنوز در مورد آمدن به کابل این پا و آن پا میکنند. هیچ دیدار سیاسی از سوی هند از ژانویه 1978 به بعد صورت نگرفته است. اگر درست بخاطر بیاورم واجپایی (Vajpayee) در ژانویه1978 قبل از سرنگونی داوود به افغانستان آمد.
حادثهای سرگرمکننده و در عین حال خوفناک نسبت به اجسادی که از دره پنجشیر می-آوردند اتّفاق افتاد. سرهنگ سامی رام به من میگوید ده جسد روسی را سوار هلیکوپتر میکنند تا از دره پنجشیر به کابل بیاورند. هلی کوپتر به کابل میرسد و خلبان میبیند بجای ده جسد ذکر شده در صورت بار هلیکوپتر یازده جسد وجود دارد. باعث بهت و حیرت بیشتر میشود وقتی که یکی از اجساد از زیر جسد دیگر بر میخیزد و سعی میکند راه بیافتد و برود. یک سرباز روس که احساس میکند در پنجشیر به اندازهٔ کافی سرباز هست و دلش نمیخواسته بوسیلهٔ تاجیکهای وحشی [آقای سفیر هند! اگر بار حضور شوروی را به دوش میکشیدند اهلی بودند؟. م.] که در تمامی دره پخش هستند تیر بخورد تصمیم میگیرد خودش را با تظاهر به مردهبودن و با کمک دوستانش در دسته، قاچاقی برگرداند. برای یارو فوراً دادگاه نظامی تشکیل و به تاشکند منتقل شد تا به زندان بیافتد.
نیز از درگیریهای فراوانی بین روسهای سفید و سربازان روسیّهٔ مرکزی در بین نظامیان شوروی مستقر در افغانستان شنیدهام. روسها در اینجا در یک وضعیّت بغرنج گیر کردهاند.
گوری شانکار (Gauri Shankar) رئیس امنیّت، MEA، روز 22 نوامبر قراراست [با هواپیما] در کابل فرود آید. تنها خدا میداند برای چه. پیش من میماند. تلویزیون محلّی اجساد و زخمیهای انفجار بمب در رستورانهای کابل در شب هشت نوامبر را نشان داد. با تمامی جزئیّات، خونهای لخته شده، منظرهای وحشتناک.
انتهای پیام/