«ماهی سیاه کوچولو» کاریکاتور ایدئولوژی
خبرگزاری تسنیم: فیلم «ماهی سیاه کوچولو» اثری است که میتوان آن را در ژانر تاریخی قرار داد، اما اگر آن را تاریخی بدانیم باید اعتراف کنیم که از نظر پژوهش تاریخی اثر ضعیفی است. به بیان هنری، تخیل نویسنده کار کاملا بر دانش و پژوهش او غالب است.
خبرگزاری تسنیم- علیرضا جباری دارستانی:
فیلم «ماهی سیاه کوچولو» اثری است که میتوان آن را در ژانر تاریخی قرار داد، اما اگر آن را تاریخی بدانیم باید اعتراف کنیم که از نظر پژوهش تاریخی اثر ضعیفی است. به بیان هنری، تخیل نویسنده کار کاملا بر دانش و پژوهش او غالب است. این ضعف علیرغم اینکه یک اثر تاریخی را از جهت واقعگرایی دچار بحران میکند، همچنین از آنجا که پشتوانه نظری کافی برای پرداخت جزئیات اثر سینمایی از جمله شخصیتپردازی و تقابلات آموزههای فکری و ایدئولوژیک جریانات فعال در اثر و... وجود ندارد، به نتیجه مطلوب نمیرسد و کار به اصطلاح عقیم میماند.
این فیلم بیشتر از آنکه به دنبال روایت آن حمله نیروهای اتحادیه کمونیستهای ایران در قالب پروژه سوم به شهر آمل نیست، قصد دارد درامی عشقی - جنایی در حاشیه این حمله را که مربوط به برخی از اعضای «اتحادیه کمونیستهای ایران» رخ داده، روایت کند. فارغ از اینکه عنصر عشق در این اثر خیلی کمرنگ و بیرمق است، و این خود دارماتیزه شدن داستان را با ضعف مواجه کرده، باید بر ضعف دیگری دست گذاشت که بنیادیتر از عنصر درام است: اینکه فهم و انتقال آموزههای ایدئولوژی چپگرا در «ماهی سیاه کوچولو» به شدت ضعیف است.
قطعا قرار مولفان این اثر سینمایی آن بوده که ایدئولوژی چپ را با انتقاداتی مواجه کنند، اما این هدف اصلا به بار ننشسته است. همچنین در کنار این ضعف، اگر ارادهای برای دفاع از اندیشه به اصطلاح غیرایدئولوژیک مردمی در جریان وقایع انقلاب اسلامی وجود داشته، آن هم به ثمر نرسیده و حتی میتوان گفت مضحک از آب درآمده است. رفتار دختر چادری فیلم که هنرمند است و نمادی از مردمانی که با کسی جنگ ندارند، کاملا نپخته و ضعیف و از این نظر غیرقابل همذاتپنداری است.
نقد ایدئولوژی حزبی کمونیستها در این فیلم منطق خاصی را دنبال نمیکند، گاهی یک شخصیت کمونیست (دیدهبان)، عضوی دو آتشه تصویر میشود و گاهی یک آدم سستعنصر که از پشت شیشههای دوربین دیدبانی دختری را دیده و از او خوشش آمده و به خاطر این علاقه همه آرمانهای حزبیاش را زیر پا میگذارد. درآوردن منطق و پرداخت چنین شخصیتی در سینما اگر چه غیرممکن نیست، اما نیازمند قوت دارماتیک و هنرمندی بسیاری است که «ماهی سیاه کوچولو» فاقد آن است. البته فیلم خودش تلاش میکند با اعتراف به این ضعف، کمی از دلزدگی آن بکاهد ولی موفق نیست؛ اعتراف به اینکه «چریک مائوئیستی و قسم حضرت عباس؟»
از سوی دیگر جمع کردن شخصیت اسطورهای حزب و نماد انقلابیگری در گروهک با شخصیت خائنی که حتی به شوهرش خیانت میکند و باعث اعدام او میشود، باز از نظر هنری و سینمایی کار سادهای نیست که در «ماهی سیاه کوچولو» تا این حد ساده با آن برخورد شده است.
به طور کلی تعمیمگرایی فیلم درباره این مسئله که همه معتقدان و مبارزان ایدئولوژیک در جریانهای انقلابی چپ در ایران، انگیزههای شخصی داشتهاند، از عدم پژوهش تاریخی کافی و درک نادرست مولف از دوران وقوع انقلاب اسلامی نشات میگیرد. مارکسیسم به عنوان یکی از بزرگترین ایدئولوژیهای قرن بیستمی که بسیاری از انقلابهای مردم جهان را در دورهای رهبری کرده و مواجهه نظری جدیای با ایدئولوژی لیبرالیسم در غرب به راه انداخت و عملا جهان را به دو بلوک تقسم کرد، آنقدر مهم بود که در هنر صورت جدیای به خود بگیرد.
اگر چه برخی از مورخان معتقدند که آن عقبه فکری انقلابی مارکسیسم در صورت اصیلش به جنبشهای چپ ایرانی راه نیافت، با اینحال نباید فراموش کرد که روشنفکران و روحانیون و اندیشمندان ایرانی زیادی در همان زمان در برابر جنش نظری مارکسیستی ایستاده و آن را با شعارهای ماتریالیستی ضد دین و جبرگرایانهاش دشمنی جدی برای فرهنگ بومی ما تلقی کردند. آثار سینمایی برای بازتاب واقعگرایانه و متعهد به متن مواجهه ایرانیان با گرایش چپ، باید عقبه فکری و نظری قابل قبولی داشته باشند تا پرداختی دقیق به بررسی جنبههای ایدئولوژیک این جنبشها داشته باشند آن هم در ترازی که توجیهگر خونریزی و کشتار این جنبشها باشد؛ که باز این اثر متاسفانه فاقد آن است. تقلیل و تحلیل کلی از این ایدئولوژی که فرد را وادار به خونریزی و کشتار برای قدرتخواهی میکند، صرفا در اعتقاد به خدا و بیاعتقادی به او یا معتقد بودن به ارزش قسم حضرت ابالفضل العباس(ع) و بیان آن در حد چند واژه خلاصه شدنی نیست که در فیلم ملاک اشتراک عضو اتحادیه کمونیستهای ایران با مردم یا انقلابیان اسلامگرا نشان داده شود.
از طرفی هم در فیلم صراحتا اعلام میشود که «هیچکس به خاطر عقیدهاش نیامده» و این گزاره اصلا نمیتواند باورپذیر باشد. پذیرش این موضوع در کنار نمایش غلبه بیدردسر انقلابیان اسلامگرا در یک فیلم چیزی شبیه به همان کلیشه معروف در بخشی از تصویرسازیها در سینمای دفاع مقدس است که بر مبنای آن نیروهای نظامی عراقی احمق نشان داده شدند، غافل از اینکه چنین نمایش غیرواقعیای بیشتر معرف ضعف خودمان است.
در کنار این موضوع، برخی از اشتباهات و ضعفهای تکنیکی در حوزه مسئولیتهای نویسنده و کارگردان هم از همین فقدان پژوهش ناشی میشود که تقریبا جبران ناپذیرند. مثلا تاریخ صراحتا میگوید که حمله «اتحادیه کمونیستهاى ایران» در قالب «پروژه سوم» به شهر آمل از حدود ساعت 12 نیمه شب یعنی دقایق پایانی روز پنجم بهمن ماه آغاز میشود و این حمله به دلیل اینکه اصل ماجرا در صبحگاه روز ششم رقم خوررده، به حمله «ششم بهمن» معروف شده است، اما در فیلم «ماهی سیاه کوچولو» حمله در یک بعد از ظهر صورت میگیرد که البته روشن هم نمیشود آن روز همان روز 5 بهمن است که قبلا اعلام شده بود و آن همه اتفاق هم در آن رخ داده بود، بدون اینکه شب شود. یا روز بعدی یعنی 6 بهمن ماه.
انتهای پیام/