عالم بزرگ افغانستانی: حضور در صحنه «مثبت و آگاهانه» رمز پیروزی انقلاب اسلامی ایران است

خبرگزاری تسنیم: عالم بزرگ افغانستانی در گفت‌وگو با تسنیم به بررسی ابعاد جهانی و منطقه‌ای انقلاب اسلامی و شخصیت حضرت امام خمینی(ره) پرداخت.

«آیت‌الله سید حیدر علوی‌نژاد» عالم بزرگ افغانستانی و استاد دانشگاه المصطفی در گفت‌وگوی اختصاصی با خبرنگار دفتر منطقه‌ای خبرگزاری تسنیم، به بررسی ابعاد جهانی و منطقه‌ای انقلاب اسلامی و شخصیت حضرت امام خمینی (ره) پرداخت.

در زیر متن کامل این گفت‌وگو را مطالعه می‌کنید:

تسنیم: دلایل و عوامل پیروزی انقلاب اسلامی ایران را چطور بررسی می‌کنید؟

برای پیروزی انقلاب اول باید به ماهیّت یک انقلاب نگاه کنیم، مثلاً اگر قرار باشد انقلاب فرانسه را مطالعه کنیم یا انقلاب اکتبر بلشیویک‌ها را، طبیعتاً انگیزه‌های انقلاب و عوامل پیروزی آن متفاوت خواهد بود. اما وقتی که از انقلاب اسلامی حرف می‌زنیم طبیعتاً هم انگیزه‌های انقلاب و هم عوامل پیروزی آن متفاوت خواهد بود. اولین علت پیروزی انقلاب این بود که انگیزه‌ انقلاب به خوبی فهمیده شد و شعارهایی که رهبر انقلاب و یاران رهبر انقلاب می‌دادند بسیار شفاف بود، این انقلاب بیشتر در مقابل مظاهر بی‌دینی، نوکری بیگانه، درباره‌ حفظ عزّت ملت بزرگوار ایران و مسائلی از این دست بود، این انقلاب برای خودش اهداف اقتصادی خیلی متمرکز که روی آن تکیه کند تعریف نکرده بود، یعنی مثل انقلاب کمونیست‌ها نان و خانه شعارشان نبود، شعار انقلاب این بود که چرا ما باید نوکر دیگران باشیم؟ چرا باید قوانین غیراسلامی در اینجا گذاشته شود؟ چرا قانون کاپیتولاسیون در اینجا تصویب شود که اگر یک سرباز آمریکا شخصیت اول کشور را مورد لطمه قرار داد، کسی در ایران نتواند او را محاکمه کند و باید به آمریکا برود!

علت اول این بود که رهبران انقلاب به مردم وعده‌ای ندادند که مردم از آن‌ها انتظار نداشتند! چیزهایی به مردم گفتند که مردم می‌دیدند، زیر ذره‌بین می‌گذاشتند و عیبش را نشان می‌دادند، میکروب‌ها را زیر میکروسکوپ می‌گذاشتند و به مردم نشان می‌دادند. مردم فهمیدند که نظام پهلوی نظامی است اسلام‌ستیز، دوست صهیونیست‌ها، نوکر غرب بخصوص آمریکا و با اسلام و مکتب تشیع و مرجعیت میانه‌ خوبی ندارد، این انگیزه سبب شد که مردم از این نظام متنفر شوند. درخواست اولیه‌ امام این بود که قانون اساسی مشروطه اعمال شود، صحبت از تعویض شاه و برکناری رژیم نبود. امام گفت شما چرا سلطنت مستبدانه تشکیل می‌دهید، قانون مشروطه باید اعمال شود و در قانون مشروطه هم عوامل اسلامی در نظر گرفته شده بود، قوانین باید بر مبنای اسلام و مکتب اهل‌بیت می‌بود ولی به تدریج نظام سرسختی نشان داد در قضیه‌ی خرداد 42، در قضیه‌ فیضیه، محرم و بعد از آن در مراسم تجلیل شهدا، باز با تبعید امام، آن‌ها هم به خیال خودشان عرصه را تنگ‌تر کردند بر امام و روحانیون انقلابی و به ظاهر اجالتاً پیروز هم شدند.

توضیح‌المسائل امام در ایران قابل ورود نبود، علمای ما وقتی توضیح‌المسائل امام را از نجف به افغانستان می‌بردند جلد آن را می‌کَندند، رساله‌ امام یک قیافه‌ای داشت که چه با جلد و چه بی‌جلد، چه با اسم و چه بی‌اسم وقتی می‌دیدیم می‌شناختیم! شاید یک تعمّدی بود وقتی صحافی می‌شد اطراف صفحه را برش نمی‌زدند یعنی متوجه می‌شدیم که این یک صحافی خاصی داشت.

اینقدر فشار بود که نام امام جُرم بود، یاد امام جُرم بود و رژیم فکر کرد که خیلی به موفقیت رسیده ولی امام، شاگردان امام، یاران امام و روحانیون بزرگوار، غالب روحانیون اینطور بودند، طلاب، این نهضت و این حرکت را دنبال کردند، تعقیب کردند. افراد خیلی کمی بودند که ملاحظه‌کارانه با این حرکت ممکن است همکاری نکرده باشند و یا چوب لای چرخ گذاشته باشند و سکوت کرده باشند! اکثریت مطلق حوزه، همانطوری که بعد از انقلاب هم نشان داد با این حرکت مواجه بودند، علما و مراکز و تأییداتی که کردند این یک علّت بود که مردم به خوبی فهمیدند که مشکل این نظام یک) مشکل وابستگی به بیگانه است، دو: بیگانگی با اسلام است، سه: دشمنی با روحانیت که مرجع دینی و بیانگر احکام و معارف دین بودند و عملاً سخنگویان دین بودند و اینها سبب شد که مردم تکان بخورند.

مردم آگاهانه متوجه آن چیزهایی که باید علیه آن انقلاب کنند، آگاهانه و شفاف آن‌ها را شناختند و در رأس این حرکت کسی بود که این عامل دوم است. عامل اول آگاهی مردم و انگیزه‌های شفاف مردم بود.

عامل دوم این بود که رهبری این حرکت هم شخص امام و هم یاران ایشان، مراجع و علما مورد اعتماد و اطمینان مردم بودند چون یکی از شرایط مرجعیت آگاهی به اسلام است که اعتمادآور است، شرط دومش عدالت است که اعتمادآور است که این را علما در امام تأیید می‌کردند و مردم هم می‌دیدند، یاران امام هم همه از روشن‌ترین افراد حوزه بودند، کسانی که بعضی‌ها در مسیر ماندند و بعضی‌ها تا یک جاهایی با امام آمدند و بعضی‌ها تا آخر ماندند، تعبیری که جناب آیت الله موسوی اردبیلی حفظه الله داشتند یک وقت در سخنرانی‌شان. این اعتماد مردم به رهبری امام عامل مهم دیگر در پیروزی بود. عامل مهم دیگر در پیروزی انقلاب این بود که امام از توانایی‌های خودش آگاه بود، امام از توانایی‌های حوزه و مرجعیّت و از توانایی شخص خودش و نفوذ خودش در بین مردم آگاه بود. این جمله را به امام نسبت می‌دهند که به شاه گفته بود می‌خواهی بِدَم مردم از کشور بیرونت کنند! این سخن خنده‌دار است به ظاهر برای شاه و اطرافیانش یک کسی که خودش در حال تبعید شدن و زیر فشار هست، امام این را آگاهانه می‌گفت. وقتی پرسیده بودند سربازانت کجا هستند؟ فرموده بودند در گهواره، این حرف‌ها نشان می‌دهد که اطلاعیه‌هایی که امام می‌داد در موقعیت‌های مختلف که این کار را بکنید و این کار را نکنید، مقاومت منفی‌ که امام دستور داده بود، آمدنِ به خیابان‌ها، شکستنِ حکومت نظامی، ‌این‌ها عملاً نشان داد که امام می‌داند چه مقدار نفوذ دارد.

این یکی از آگاهی‌های رهبری بود که خیلی مهم بود و خصوصیّت دیگر رهبری که نقش اساسی در پیروزی داشت شجاعت رهبری بود، رهبر آنچه را که مصلحت مردم، مصلحت اسلام و گامی در مسیر پیروزی می‌دانست از آن ترس نداشت آن هم در زمانی که 60 ساله بود، بارها این مضمون سخن امام را در نوارها می‌شنیدیم که امام می‌فرمود من از چه بترسم، عمر خودم را کردم، حدود 60 سال سن دارم من را می‌خواهید بکشید! ترس از رژیم و ترس از نظام نداشت و ترسی هم از شکست نداشت چون وظیفه را انجام می‌داد. خود ایشان هم چند بار فرموده بود که ما به تکلیف عمل می‌کنیم، تکلیف‌مان را انجام می‌دهیم اینکه نتیجه چه می‌شود دست خداست. این هم یک نکته‌ بسیار مهم بود که امام شجاعت داشت.

نکته‌ دیگر این بود که امام تکلیف‌گرا بود، یعنی به تعبیر جدّ بزرگوارش رسول اکرم(ص) اگر خورشید را در کف دست راستش می‌گذاشتند و ماه را کف دست چپش که از این حرفی که می‌زند برگردد، راهش قابل برگشت نبود، این چیزی که امام می‌خواست اسلام بود.

عامل مهم و اساسی دیگر دینداری مردم ایران بود؛ اکثریت قاطع مردم شریف ایران، ملت بزرگوار ایران عشق خودشان، پیروزی خودشان و محبّت خودشان را نسبت به اسلام و اهل‌بیت و به امام با عنوان نائب الامام، به عنوان مرجع نشان دادند و این مسلّم است که مردم در زیر رگبارهای گلوله در میدان ژاله تهران، در میدان شهدای فعلی در مشهد و جاهای دیگر مثل تبریز و قم شعار دادند، از شهادت نترسیدند، از حکومت نظامی نترسیدند، از زندان رفتن نترسیدند، مردم بها دادند و این بها را تحمل کردند نگذاشتند که مولای زمان مثل مولا امیرالمؤمنین تنها بماند. 

مردم وقتی با رهبری و با نظام همراه باشند توطئه‌ها، دشمنی‌ها یکی پس از دیگری شکست می‌خورد. نظام اسلامی ایران با چیزهای بسیار شگفت‌انگیزی روبرو شد، ریاست‌جمهوری بنی‌صدر یکی از آسیب‌های بسیار جدی بود که انقلاب اسلامی در آغاز با آن روبرو شد، کودتای قطب‌زاده، کودتای نوژه، حمله به طبس و هنوز انقلاب اسلامی قد راست نکرده بود، هنوز بعضی نهادها تکمیل نشده بودند جنگی که هشت سال طول کشید و بر این نظام تحمیل شد. همه‌ اینها  مرهون حضور ملت در صحنه بود. تعبیر امام این بود کلمه‌ توحید و توحید کلمه، یعنی مردم آگاهانه مسئولانه و بر اساس کلمه‌ توحید (اسلام، قرآن و اهل‌بیت) و با وحدت کلمه، با حفظ وحدت که واقعاً از ارزش‌های بسیار جدّی کل قرن بیستم است، ما اگر از بیرون به قضیه نگاه کنیم هیچ ملّتی نیست که سلیقه‌های مختلف در آن نباشد،‌گرایش‌های مخلتف سیاسی نباشد، منافع منقطه‌ای نباشد، شعارهای پرزرق و برق گوناگون نباشد! در ایران مارکسیست‌ها بودند، حزب توده بود، باز خطر منافقین، تروریست‌ها، شما می‌دانید که بیشترین آسیب را نظام جمهوری اسلامی درباره‌ شخصیت‌های خودش از ترورها دیده، رهبر انقلاب حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای از جانبازان انقلاب هست، ایشان ترور شدند، ضبطی که در نماز جمعه گذاشته بودند منفجر شد، آقای هاشمی رفسنجانی تا جایی که من یادم هست دو بار ترور شدند که یک بار گلوله به شکم ایشان اصابت کرد، و دو بار دیگر هم به اصطلاح مورد سوء قصد قرار گرفتند.

امام یک وقت صبح از خواب بیدار شود ببیند شهید بهشتی و 72 نفر از نخبه‌ترین و بهترین نیروهای اسلام‌گرای مجلس، دولت و قوه‌ی قضائیه شهید شدند. ببینید چه آدم پابرجایی باشد و باز چه ملّتی باشد که با تمام این آسیب‌ها نگران نباشد، شاعر شعری ساخته بود که ستاره‌ها اگر رفتند خورشید سر جای خودش هست! این عامل خیلی مهمی بود: آگاهی، ایمان، وحدت و با همه‌ اینها حضور در صحنه‌. یعنی حضور در صحنه‌ آگاهانه مؤمنانه و هم‌گرایانه پشت سر رهبری.

اگر این عوامل را دسته‌بندی کنیم بعد از آگاهی و انگیزه‌های شفاف اینکه رهبر از توانایی خود آگاه باشد، مردم در صحنه حضور داشته باشند و برای این حضور در صحنه تاوان‌های لازم را بدهند، بهای لازم را پرداخت کنند و اینکه در فتنه‌های بعد از انقلاب این حضور در صحنه فتنه‌ها را خنثی کند، گرفتاری‌ها را مرتفع بسازد، این شاید پررنگ‌ترین عامل پیروزی باشد یعنی عامل حضور در صحنه با آگاهی با ایمان و با اعتماد به رهبری. گاهی حضور در صحنه ممکن است خطرناک باشد مثل حضور در صحنه‌ خوارج که امام علی را مجبور کردند که جریان پیروزی را تبدیل به حرکت ساکت کنند، آنهم یک نوع حضور در صحنه بود گرچه با این تعریفی که ما از حضور در صحنه داریم، حضور در صحنه به معنای واقعی کلمه نبود! ولی اثر منفی داشت. اما حضور مردم در ایران، در صحنه‌های اجتماعی، در انقلاب و بعد از پیروزی انقلاب، در جنگ و فتنه‌هایی که ایجاد شد عامل اصلی پیروزی انقلاب ظل رهبری امام، عامل اساسی پابرجا ماندن انقلاب در جنگ و عامل اساسی خنثی شدن فتنه‌ها و گرفتاری‌های بعد از انقلاب بود.

 

 

تسنیم: اکنون در سی و ششمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران قرار داریم، تأثیرات منطقه‌ای و بین المللی این انقلاب چه بوده و شما چطور می‌توانید توصیف کنید، می‌تواند در بعد فرهنگی باشد و یا در بعد نظامی باشد و یا ابعاد دیگری می‌تواند داشته باشد؟

این سؤال‌تان اگر قرار باشد که یک جواب درست و علمی داده شود باید یک طرحی ریخته شود، یک گروه صد نفره با ابزارهای لازم در کشورهایی که در آن‌ها بیداری اسلامی و حرکت منطقه‌ای اتفاق افتاده، بین نسل‌های معاصر انقلاب و نسل‌های بعد از آن بنشیند به گفتار مردم گوش بدهد و از آن‌ها بپرسند که انقلاب ایران در نظر آن‌ها چطور بوده؟ و این را در دو حوزه تقسیم کنند، حوزه‌ کشورهایی که دارای رژیم انقلابی هستند و به نظام اسلامی نظر خوش دارند و کشورهای مرتجع منطقه که تبلیغاتشان مردم را با انقلاب اسلامی بیگانه نگه داشته یا تبلیغات دشمنانه در آن هست. یادم هست سال اولی که به مکه مکرمه مشرف شدم از ایران رفته بودیم، پول‌های یک تومانی بود که یک طرفش عکس کعبه بود و یک طرفش بیت‌المقدس بود، وقتی به بچه‌های عربستان این سکه‌ها را نشان می‌دادیم می‌گفتند ایرانی مسلم؟ ایرانی‌ها هم مسلمانند؟ زمان جنگ بود، یعنی پنج سالی از جنگ می‌گذشت سال 64 بود.

در هر دو حوزه انقلاب اسلامی تأثیرات خودش را گذاشت، هم در آن کشورهایی که علیه جمهوری اسلامی تبلیغ می‌شد اثر گذاشت، علی‌رغم اینکه آن‌ها فکر می‌کردند این اثر منفی است، گاهی اثر منفی هم نبود، چند وقت پیش از سرنگونی حسنی مبارک، اخضر ابراهیمی در تلویزیون الجزیره یک مصاحبه‌ زنده داشت و بعد تلفن‌هایی هم از بیرون می‌شد که سؤال می‌کردند یک کسی به نام حیدر از سودان پرسید شما درباره‌ انقلاب اسلامی ایران چه می‌گوئید؟ حسنی مبارک تقریباً مصادف انقلاب ایران به قدرت رسید، مصر از نظر مساحت و جمعیت شبیه ایران است، از نظر امکانات بعضی چیزهایش شبیه ایران است ولی شباهت‌ها زیاد است، با این فرق که در ایران هشت سال جنگ تحمیل شده با تحریم‌های غرب روبروست، با فشارها روبروست، در داخل اغتشاش‌ها بوده، تروریست‌هایی که از بیرون حمایت می‌شدند...، ولی مصر مورد تأیید غرب بوده سالانه کمک‌های بلا عوض سنگینی دریافت می‌کرده، حالا ایران وارد عصر فضا شده، ماهواره فرستاده و وارد نیروی هسته‌ای شده، الآن برای خودش امکانات هسته‌ای فراهم کرده در عرصه‌های علمی، نانو، پزشکی، حسنی مبارک و مصر به کجا رسیده؟ ایشان شروع کرد که مصر هم در این زمان پیش رفت، اخضر ابراهیمی مصری است و مدتی رئیس سازمان ملل بود. بله، مصر هم پیشرفت کرده، در عرصه‌ فرهنگی چنین و چنان شده، یک کمی که شروع کرد سؤال کننده حالش گرفته شد، گفت آقا این حرف‌هایی که شما می‌زنید که جدید نیست، مصر که کشور تازه به دوران رسیده نیست، از نظر فرهنگی ... مصر از زمان به وجود آمدن ناپلئون در فرانسه ارتباط برقرار کرد، از نظر آموزش‌های نظامی، ورود چاپخانه و عرصه فرهنگ، مضمون سخن شخصی که به نام حیدر از سودان تماس گرفته بود این بود که یک چیزی بگو که به قول ایرانی‌ها دو سیر نان در آن باشد! این‌هایی که می‌گوئی یعنی چه؟

ایران مگر فرهنگش پیشرفت نکرده، در صحنه‌ علم به صنعت هسته‌ای رسیده‌اند، این علم است که ماهواره به آسمان می‌فرستند. این‌ها نشان می‌دهد که حتی در کشورهایی که ایران به عنوان یک کشور انقلاب تألیف و توصیف نمی‌شده، سودان یا مصر در آنجاها هم نفوذ انقلاب یا تبلیغات سوئی که علیه انقلاب شده که ایران را به عنوان یک قدرت عظیم منطقه‌ای درباره‌اش حرف زدند، این برعکس گر چه در بعضی جاها سیاستمدارها را ترسانده و زمینه تبلیغات علیه ایران شده و گاهی هم ممکن است حرکاتی علیه ایران سامان بگیرد به این عنوان، ولی واقعیت است و آن اینکه ملت‌های منطقه متوجه می‌شوند که یک انقلاب که علیه غرب و شرق ایستاده، این امکانات را به دست آورده که نیروی هسته‌ای را در استخدام علم آورده و به فضا ماهواره می‌فرستد از نظر علم و صنعت وارد صحنه‌های تولید علم می‌شود، مقالات علمی تخصصی و در صحنه‌های پرورش متخصص وارد شده است.

تأثیرات اینطوری در کشورهایی است که خیلی از ایران تبلیغ نمی‌شده، یا مردم به دلایلی خیلی با جریان انقلاب آشنا نبودند. اما اکثریت مردم منطقه چه آن‌هایی که تحت تأثیر رژیم‌های خودکامه هستند، چه آن‌هایی که رژیم‌های انقلابی یا نسبتاً انقلابی داشتند، این‌ها امیدوارانه‌تر به مسائل ایران نگاه کردند، به خصوص دانشمندان، فرهنگی‌ها، حتی در مصر شخصیت‌هایی مثل حسن حنفی با یکی از نیروهای لیبرال و بعضی از شاگردان و یارانش جزء دگراندیشان حساب می‌شود ولی ایشان وقتی هموم الوطن را می‌نویسد درباره‌ انقلاب اسلامی ایران، از میشل افلق و بعثی‌ها که علیه انقلاب اسلامی ایران موضع خوب نداشتند انتقاد می‌کند، از صدام انتقاد می‌کند، می‌گوید این دوست عرب است، دشمن اسرائیل است،‌ شما بد فهمیدید،  این در صحنه فکری فرهنگی، اما در صحنه‌ بیداری اسلامی و انقلاب اسلامی شما در نظر داشته باشید که در کشورهایی که مردمی حرکت کنند برای ارزش‌ها و به پیروزی برسند سابقه‌ زیادی نداشت، اینکه در مقابل یک ابرقدرت قیام کنند و به پیروزی برسند خیلی سابقه نداشت.

در منطقه، آن نظام قدرتمندی که حامی اسرائیل و گوش به فرمان آمریکا بود ساقط شده بود علیرغم خواسته آمریکا، علیرغم خواسته‌ کشورهای دوست آمریکا در منطقه، کشورهایی مثل کویت، امارت عربی در آن زمان، این‌هایی که می‌گویم لااقل در آن زمان، یا کشور عربستان هم در آن زمان و هم حالا، این‌ها دوستان آمریکا بودند و طبیعتاً با آمریکا همکاری می‌کردند که در ایران این اتفاق نیفتد.

دولت‌ها از یک طرف حساس شدند فشارها بر مردم انقلابی سنگین‌تر شد، از یک طرف انقلابی‌ها و مردم مسلمان امیدار شدند و این اندیشه رو به گسترش شد که می‌شود در مقابل قدرت غرب هم ایستادگی کرد، این روحیه‌ امیدوارانه، البته مورد هجمه هم قرار گرفت، جامعه شناسان، روانشناسان، سیاستمداران، تحلیلگران و اتاق‌های فکر در غرب، برای این تفکر هم به اصطلاح آلترناتیو درست کردند، نقطه مقابل و هم برای مبارزه با این بودجه گذاشتند، یکی از بودجه‌های سنگینی که آمریکا برای مبارزه با ایران گذاشت به نظرم هشت میلیارد دلار بود که به تلویزیون‌های لس‌‌آنجلسی و بعضی از حرکت‌های ضد اسلامی برای گسترش کارهای ضد فرهنگی تلویزیون‌های نشان دهنده‌ فساد اخلاقی و اینطوری...، برای از بین بردن ارزش‌ها در کل منطقه بخصوص در ایران، الآن روی سر ایران ماهواره‌هایی هست که شبانه‌روز فساد اخلاقی را منتشر می‌کنند، تلویزیون‌هایی هست که شبانه‌روز علیه انقلاب حرف می‌زنند، تلویزیون‌هایی است که شبانه‌روز علیه انقلاب دروغ پخش می‌کنند، طبیعتاً علیه انقلاب تلاش‌های زیادی هم شد و جلوی این پیروزی قرار شد گرفته شود ولی این انقلاب اثر خودش را کرد، و اثرش را دیدید. اثرش خیلی جدّی بود، اگرچه انقلاب مصر مصادره شد شاید یک علتش این بود که انقلابی‌های مصر رهبریِ با تجربه و مورد اعتمادی مثل امام نداشتند، مرسی یا دیگران آن جایگاهی که امام داشت و آن جایگاهی که امام و مرجعیت دینی در شیعه دارد نداشت و به آسانی آمد عده‌ای از نظامی‌های انقلاب را مصادره کردند، شاید یک علّتش این بود که آن‌ها هم درک عمیقی از جامعه خودشان نداشتند، خطرات را جدی نگرفته بودند، تدریجی پیشرفت کردن را خیلی جدّی نگرفته بودند، تدریجی مبارزه کردن با دشمنان داخلی را جدی نگرفته بودند یا اینکه ریشه‌های فساد را نکنده بودند و ریشه‌ها را گذاشته بودند تا بماند.

یکی از کارهایی که امام کرد وقتی انقلاب پیروزی شد اولاً ارتش را بدون اینکه صدمه بزند تقویت کرد، نیروهای مؤمن را روی کار آورد و نیروهای شناخته شده رژیم سابق کنار گذاشته شد، بعد از آن انقلاب اسلامی پاسداران خودش را داشت، سپاه پاسداران تأسیس شد و این انقلاب بدون محافظ نمی‌تواند باشد، به هرحال دشمنان در داخل و خارج مبارزه می‌کنند. در مصر و در بیداری اسلامی کلاً اثر انقلاب اسلامی بسیار مشهود بود در بعضی جاها کمتر و بعضی جاها بیشتر، اولین اثر انقلاب این بود که ما می‌توانیم در مقابل یک ابرقدرت بایستیم، در مقابل یک رژیم خودکامه بایستیم و امکان پیروزی هم آنقدر از دسترس ما دور نیست که امر محال بدانیم اما سخت است و باید کشته، شهید، مجروح و زندانی بدهیم. این امیدواری که خود این روحیه که باید تاوان داد، باید بهایش را پرداخت اینها طبیعی بود که اثرگذار بود و از همه مهم‌تر این بود که مردم فهمیدند زیر لوای دین هم می‌شود حرکت ایجاد کرد، زیر لوای دین می‌شود کشور را علمی اداره کرد، زیر لوای دین می‌شود. این را هم مردم فهمیدند که اگر یک کشوری با دین و با ارزش‌ها حرکت کند تمام قدرت‌ها با او مبارزه می‌کنند و جلویش را می‌گیرند ولی مردم اگر در صحنه حضور داشته باشند می‌توانند با تحریم‌ها،‌ دشمنی‌ها، جنگ هشت ساله، موانع جدی، توطئه‌هایی از درون مبارزه کنند.

من از همین فرصت استفاده کنم جوانانی که این نوشته را احتمالاً در خبرگزاری تسنیم خواهند خواند یا دیگرانی که احیاناً در بعضی از نشریات استفاده کنند از این صحبت‌ها، در تاریخ ما خطرناکترین حرکت دشمنان را در ناحیه‌ کمرنگ کردن ارزشها دیدیم، در اندلس جوانان را به شراب آلوده کردند و به فساد اخلاقی، بعد آندلس را از مسلمین گرفتند، امروز هم اگر چیزی انقلاب اسلامی را در منطقه تهدید کند موشک‌ها و هواپیماها و تفنگ‌ها نیست، ماهواره‌هاست، سی‌دی‌هاست، نشریات انحرافی است که با فریب، با دروغ و با اشاعه‌ فحشا وبا کمرنگ کردن ارزش‌های دینی می‌خواهند جوانان را بی‌تفاوت کنند، نتیجه‌ بی‌تفاوت شدن چیست؟ اساسی‌ترین عامل پیروزی را گفتیم حضور در صحنه است، وقتی که جوانی ارزش‌های دینی برایش ارزش نداشت و آگاهی دینی تبدیل شد به یک سری سرگرمی‌های بی‌ارزش و ضد دینی، نتیجه‌اش این است که آن حضور در صحنه‌ای که دشمن را می‌ترساند کمرنگ بشود تا از بین برود، ‌این ناحیه آن چیزی است که جوانان باید حواسشان جمع باشد.

جوانانی هم که فکر می‌کنند من خراب نمی‌شوم حواسشان جمع باشد که انسان موجود متغیر است، وقتی پهلوی دیگ بنشینی سیاه می‌شوی، حتی بعضی از تلویزیون‌های ماهواره‌ای پارسی که مسائل ضد اخلاقی پخش نمی‌کند، مسائل ضد اسلامی دارد، فیلم و کارتون و خبر پخش می‌کند این‌ها خطرشان از آن ضد اخلاقی‌های مستقیم بیشتر است! چون آن‌ها را مردم می‌فهمد که کثیف و آلوده است، یک فرزند مسلمان دنبال آن چیزها نمی‌رود، اگر احیاناً چشمش هم بخورد تطهیر می‌کند و می‌فهمد نجس شده، ولی در اینجا حرف اینست که به تدریج استحاله‌ فکری در آن اتفاق می‌افتد بدون اینکه متوجه شود در منجلاب می‌افتد و غرب برای این خیلی برنامه‌ریزی کرده، علیه ارزش‌ها شانتاژ درست می‌کنند، تبلیغات درست می‌کند، شما که اهل خبر و رسانه هستید می‌دانید الآن در رسانه‌ها بسیاری از تیترها و سوژه‌های خبری ارزش‌های دینی است که به مسخره می‌گیرند یا می‌خواهند بمباران و سمپاشی کنند علیه آن‌ها.

تسنیم: شما با توصیفی که از انقلاب اسلامی داشتید و خطرها و تهدیدها و فرصت‌هایی که بازگو کردید در مجموع شخصیت امام را چگونه می‌بینید و تأثیر مستقیم شخصیت خود حضرت امام در این مورد چه بوده؟
 

در واقع یک حرکت اجتماعی بدون یک رهبر نه از باب تمثیل، در واقعیت مثل بدن بی‌سر است. بدن بی‌سر حتّی اگر به طور محال فکر کنیم حیاتی هم در آن جریان داشته باشد که نمی‌تواند داشته باشد! در آن تدبیری وجود نخواهد داشت مثل حرکت مذبوحانه، حرکت بعد از ذبح شدن، دست و پا می‌زند ولی آن حرکت نه برای فرار است و نه برای ضربه زدن به دشمن است، یک حرکت بی‌هدف است. امام نقش رهبری‌اش این بود که یک شخصیت جامعی بود که این جامعیت به آسانی در یک فرد دیگر قابل جمع نیست. من از باب مثال می‌گویم امام در زمینه‌ علم اصول از برجسته‌ترین اساتید حوزه علمیه است، یک کتاب به قلم ایشان و سه تقریر از درس‌های خارج اصول ایشان چاپ شده. ایشان در فقاهت یک مرجع بی‌نظیر است، ایشان شاعر است یعنی از سلیقه و ذوق و نکته‌یابی‌ها و ظرافت‌های یک شاعر برخوردار است، یک خواننده‌ بسیار با حوصله بودند، جلال آل احمد می‌گوید من خدمت امام رفتم دیدم غرب‌زدگی من خدمت امام بود و می‌خواند، گفتم این چرندیات منم دست شما می‌رسد؟! به نظرم یک کسی می‌گفت رمان بزرگ شوهر آهوخانم را هم خوانده بود، رمان بسیار بلند علی محمد افغانی که محمد علی اسلامی ندوشن می‌گفت اولین رمان بلند ایرانی است که نوشته شده، البته او قبل از فیلدر بود که چاپ شد.

امام یک ادیب بود، شاعر و اهل مطالعه بود، یعنی این ذوق ادبیات و مطالعه، و امام یک عارف سالک بود نه یک عارف نظری! بلکه عارفی که با معرفت در این مسیر گام برمی‌داشت و عارفی بود که قرآن، اسلام، فقاهت، مکتب و اهل‌بیت با عرفانش تنافی نداشت از آن عرفان‌های صوفیانه‌ای که از جامعه ببرد و به رهبانیّت رو بیاورد، ادای ملنگ‌ها را درآورد، عرفانی بود که در سطح بالای تفکر از نظر درک مبانی نظری عرفان و در مراحل بالای سلوک. مثلاً می‌خواهم بگویم سلوک عرفانی امام یک سلوک کاملاً فقیهانه و عارفانه بود. امامی که نماینده‌ گورباچوف ابرقدرت شرق وقتی آمد حضور امام رسید، امام عمامه روی سرش نگذاشت، در اتاق خودش به حضور پذیرفت و یک کلاه روی سر ایشان بود و یک چفیه هم روی شانه‌ی ایشان. امام در بیمارستان با آن عمل سنگینی که داشتند و تحت تداوی بودند وقتی نماز می‌خواند مستحبات نماز یکیش این است که عمامه را باز کند و ببندد، امام اینها را انجام می‌داد و امامی که یقیناً برایشان جایز بود نشسته نماز بخواند، اگر ایشان از من تقلید می‌داشت (از باب شوخی می‌گویم) به ایشان می‌گفتم نشسته نماز بخواند ولی ایشان ایستاده نماز می‌خواند چون فتوای ایشان این بود که تا وقتی که بتواند با تکیه ایستاده نماز بخواند باید ایستاده نماز بخواند! درد می‌کند درد کند، عمل کردید، ولی می‌توانی بایستی باید بایستی. لذا ایشان بعد از عمل جراحی نماز را ایستاده خواند و عمامه‌ خودش را روی سرش گذاشت و عبا هم روی دوش گذاشت.

در نوفل‌لوشاتو  آن همه خبرنگار، حاج احمد آقا می‌گوید امام از من پرسید ساعت چند است وقت نماز چقدر مانده؟ وقتی موقع نماز شد به خبرنگارها گفت بروید وقت نماز شده. تمام دنیا آمده، یک انقلابی چه می‌خواهد؟ اینکه صدایش به گوش دنیا برسد، شما خبرنگارها و اهل رسانه بهتر می‌فهمید که یک انقلابی‌ که نه دولت دارد و نه تریبون دارد، تریبون‌های دنیا بیاید و بگوید شما بروید که من نماز می‌خوانم! این یک نکته یعنی عارف سالک.

دیگر اینکه امام یک آدمی بود که در دانش‌های معقول حوزه بسیار صاحب نظر بود، درس فلسفه‌ اسفار ایشان، منظومه‌ ایشان، تقریرات درس ایشان را وقتی آدم می‌خواند از یک طرف یک فیلسوف است و از طرف دیگر چنان ادیبانه تقریر شده که آدم فکر می‌کند فلسفه را در شعر می‌خواند. این امام وقتی از سیاست حرف می‌زند آدم فکر می‌کند فقط یک سیاستمدار است، وقتی از تفسیر قرآن حرف می‌زند آدم فکر می‌کند یک مفسر تمام عیار است.

جامعیّت امام در کنار مرجعیّت، آگاهی و آشنایی با سیاست، جامعه و حساسیت‌ها و موضوع‌شناسی آن چیزهایی که درباره‌اش فتوا می‌داد، این‌ها عوامل اساسی بود که هم نیاز به عمر طولانی دارد و هم نیاز به تقوا، تجربه، و نیاز به مشاوران خوب دارد که امام همه‌ این‌ها را داشتند، این جامعیت امام.

از همه‌ این‌ها باز نقش شخصیت مطرح می‌شود، شخصیت یعنی خصوصیت‌های روحی روانی غیر از جنبه‌های علمی و تجربی که یکی از جنبه‌های شجاعت امام بود. این شجاعت امام با تکلیف‌گرایی که خودش به مقلّداتش می‌گفت و هم به مردم و هم خودش عمل می‌کرد که ما مکلّف به انجام وظیفه‌ایم، نتیجه دست خداست. این‌ها همه باعث شده بود که از امام یک نیروی خاص، ویژه و یک آدم متمایز که قرن‌ها مثل او به وجود نیامده بود بسازد و می‌دانید که در عصر امام آگاهی همه جانبه بسیار حساس‌تر از عصر علامه حلی بود، چون در عصر امام شرق و غرب و جاسوسی بود، قدرت‌های بزرگ علمی منطقه‌ای، جامعه شناسان و روانشناسان، اندیشه‌ انسان شناسانه، اندیشه‌های مطالعه شده در عرصه رسانه، تبلیغ و سیاست‌های خبری، کارتل‌های بزرگ اطلاع ‌رسانی و انحصار اطلاعات در غرب، در این زمان یک جامعیّت اینطوری خیلی جالب بود.
 

 

 

تسنیم: همانطور که شما فرمودید بعد از انقلاب اسلامی طبعاً جریانات مختلفی در سطح منطقه و بین‌الملل تأثیر خودش را عملاً یا در اجرا یا در تئوری گرفت، ولی ما الآن اختصاصی بپردازیم به بحث افغانستان؛ این استراتژی و رویکرد تا چه حد توانسته مجاهدین و جریان جهاد در افغانستان را کمک کند و مردم افغانستان در کنار این جریان تا چه حد خودشان را می‌توانند نزدیک کنند به تفکرات و اندیشه‌های اسلامی که برگرفته از جریان انقلابی ایران بود. ترکیب این‌ها تا چه حد توانست منجر به انقلاب اسلامی در افغانستان شود و شما این موضوع را چطور می‌توانید بررسی کنید از این بابت که این جریان سازی آیا توانست به همسایه‌های افغانستان هم تأثیری بگذارد؟
 

درباره‌ افغانستان ما یک چیز را باید توجه داشته باشیم که سابقه‌ دشمن‌ستیزی و جهاد در افغانستان و شجاعتی که مردم ما در افغانستان داشتند در گذشته هم بی‌نظیر بودند، افغانستان در جنگ‌های مستقیمی که با انگلستان کرد، نیروهای انگلستان را یک بار همه را جز یک نفر را مثل اصحاب فیل زنده گذاشت که برود خبر بدهد بقیه را نابود کردند. ستیزیدن ملت افغانستان چیزی بود که امام رضوان الله علیه هم تکیه کرد که آن اوایل که سفیر شوروی خدمت امام آمد امام فرمود ممکن است افغانستان را بگیرید ولی نمی‌توانید بمانید! یعنی مردم افغانستان یک خصوصیتی داشتند، دشمن ستیزی، این یک چیز جدید نبود، با پیروزی انقلاب ایران به وجود نیامده بود، یک چیزی بود در ذات مردم افغانستان و از نظر آمار در کل دنیا بالاترین رقم مسلمان‌ها را در یک کشور دارند. یک ملت شجاع، مسلمان، بعد اتفاقی که در افغانستان افتاده بود یک نیروی کاملاً شناخته شده‌ ضددینی (کمونیست‌ها) به افغانستان تجاوز کرده بودند به نظر من اگر انقلاب اسلامی در ایران پیروز نمی‌شد در افغانستان این انقلاب می‌افتاد اما این هم بی‌انصافی است که اگر بگوئیم انقلاب اسلامی اثر نگذاشته!

پیروزی انقلاب خیلی اثر گذاشت، این اثر در دو ناحیه بود، یک ناحیه امیدوار شدن است، من با اینکه قبلش در ایران بودم اما در زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران در افغانستان بودم. در افغانستان رژیم کمونیست‌ها بود، خیلی‌ها از من می‌پرسیدند ایران چه اتفاقی خواهد افتاد؟ من به آن‌ها می‌گفتم که حق همیشه پیروز است و بعد از 22 بهمن که انقلاب پیروز شد بعضی می‌آمدند دست من را می‌بوسیدند گفتم این پیش‌بینی نبود این چیزی بود که با شناختی که از امام و انقلاب و ملت ایران داریم مثل روز روشن بود اینکه مردم دنبال حق‌اند یک شعار نبود که من شما را فریب بدهم، پیش‌بینی رمالانه هم نبود، چیزی بود که برای بعضی‌ها ممکن بود پشت دیوار باشد برای ما که پشت دیوار را می‌دیدیم معلوم بود. این پیروزی همانطور که در کل منطقه امیدواری ایجاد کرده بود مردم ما را هم امیدوار کرد که می‌شود حرکت کرد ولی مردم ما هم شبیه دیدگاه امام تکلیف‌گرایانه حرکت می‌کردند، چون در افغانستان خودِ کمونیست‌ها تنها نبودند، هنوز خیلی زمان نگذشته بود که شوروی مستقیماً وارد افغانستان شد و این حرکت گسترش یافت. این یک ناحیه بود که ناحیه‌ روحی و فکری بود و در افغانستان نیروهای انقلابی، آثار انقلابی‌های ایران را زیاد می‌خواندند. همانطوری که آثار انقلابی‌های دیگر را هم می‌خواندیم، شیعه و سنی‌ در افغانستان سید قطب را می‌شناختیم، شیعه و سنی در افغانستان آیت‌الله طالقانی، نیروهایی مثل شریعتی و جلال‌الدین فارسی را می‌شناختیم. این اندیشه‌ انقلابی آثار خود امام، یاران امام، بعد از پیروزی انقلاب شهید بهشتی و مطهری و دیگران که شناخته شدند که نیروهای انقلابند، این عرصه‌ دوم بود.

عرصه‌ دیگر عرصه‌ عملی بود و آن اینکه پیروزی انقلاب اسلامی در ایران مسئله‌ بزرگی بود که اتفاق افتاد و آن اینکه در این طرف مردم مسلمان راه و منفذی برای حفظ ناموس، جان و مال خودشان پیدا کردند.

اثر دیگر این بود که ایران رسماً در جهاد افغانستان آن مقداری که امکاناتش اجازه می‌داد، خودش هم درگیر جنگ شد، آن مقداری که امکانات ایران اجازه می‌داد سلاح، کتاب، امکانات فرهنگی و ... مستقیماً کمک می‌کردند و از همه مهم‌تر سیاست خارجی امام، استراتژی و دولت امام بود که امام رسماً تجاوز را محکوم کردند و رسماً حمایت خود را از ملت افغانستان اعلام کرد، امام رسماً در موضع‌گیری‌های بین المللی طرف مردم در حال جنگ و انقلاب بود در حالی که نظام داخلی افغانستان یک مقدار مزدور بود، آن طرف شوروی‌ها بودند و تمام بلوک شرق بود و طبیعتاً برای ایران هم این موضع‌گیری سنگین بود.

چند بار از آقای ولایتی شنیدم که وزیر خارجه‌ شوروی آمد و به امام گفت که شما از مردم افغانستان حمایت نکنید و ما هم به عراق موشک نمی‌دهیم، موشک‌های بزرگی که هجده چرخ‌ها وقتی سوار می‌کرد داخل افغانستان از خیابان‌ها می‌گذشتند، سر ماشین از جلوی ماشین و عقب آن از تهِ ماشین بیرون بود، یک موشک یک ماشین هجده‌چرخ بود، امام فرموده بودند که حمایت ما از مردم افغانستان بر اساس دین است.

این هم یک موضع و استراتژی مخفی نبود که امام پشت درب‌های بسته بگوید، این موضع‌گیری رسمی و استراتژیک امام بود، یعنی از جنبه‌های تکلیف‌گرایی امام همین جا بود و طبیعی است که ملت افغانستان این موضع‌گیری امام را نه فراموش می‌کند و نه باید فراموش کند.

انتهای پیام/پ