سینمای اجتماعی ایران هنوز هویت ندارد

سینمای اجتماعی ایران هنوز هویت ندارد

خبرگزاری تسنیم: دکتر تقی آزاد ارمکی، جامعه شناس ایرانی و استاد دانشگاه تهران، نظرات قابل توجهی درباره سینمای ایران دارد. او معتقد است که سینمای اجتماعی ایران اساسا هنوز هویت ندارد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، دکتر تقی آزاد ارمکی، جامعه شناس ایرانی و استاد دانشگاه تهران، نظرات قابل توجهی درباره سینمای ایران دارد. او معتقد است که سینمای اجتماعی ایران اساسا هنوز هویت ندارد.

تسنیم: آقای دکتر آزاد ما معتقدیم که در رابطه سه گانه «سینمای اجتماعی ایران»، «واقعیت» و «کارکرد» اختلال به وجود آمده است. اول اینکه سینمای اجتماعی ایران متهم است به ندیدن بخش بزرگی از واقعیت اجتماعی معاصر (از ندیدن بخشی بزرگ از جامعه تا ندیدن تغییرات مهم اجتماعی اخیر) و در عین حال سینمای اجتماعی ایران، سال‌هاست که از فضای کارکرد اجتماعی یک رسانه عمومی، ( از تاثیرگذاری روی مراکز تصمیم‌ساز و مراجع اجتماعی و ترویج‌، القا و اثرگذاری ایده‌های اجتماعی و حتی تحریک اجتماعی تا هر نوع ورود به حوزه عمومی زندگی ایرانی‌ها ) هم به دور افتاده است. محوریت کلی بحث ما درباب سینمای اجتماعی به این موضوع محدود می‌شود. سوال اولی که علاقه‌مندم پاسخ بدهید این است که اساسا به این تحلیل معتقدید؟ اگر معتقد نیستید چه شواهدی در رد این تحلیل دارید و اگر معتقد هستید فکر می‌کنید که این اختلال چرا رخ داده است؟

وقتی که در درون فضاهای جامعه شناسی به نقد و داوری خودمان می پردازیم اشاره می کنیم که سینماگران از ما جلوترند و توانسته اند بهتر و دقیق تر تغییرات اجتماعی ایران را توضیح دهند. این نوع نگاه خیلی مثبت به سینمای ایران را نه به معنای دفاع از سینما می دانیم بلکه به طور ضمنی و کنایه امیز قصد نقد و ایجاد انگیزه برای جامعه شناسان می شناسیم. در اصل معتقدیم همانطور که حوزه علم در ایران مشکل دارد و بی توجه به واقعیتهای جاری است سینمای ایران هم اینگونه است. سینمای ایران متاسفانه از دیگر حوزه های فرهنگی و اجتماعی موجی تر است. هم موج زده است و هم موج افرین است. موجهایی که ایجاد می کند به تقویت فضای سیاسی کشور کمک می کند و نیروهای سیاسی تا فرهنگی و علمی و اجتماعی را به صدا و حرکت در می اورد. شاید بشود گفت تا حدود زیادی همان نوع نزاعهایی که در حوزه مطبوعات و سیاست هست در سینما هم هست. به همین دلیل است که باید گفت سنیمای ایران سیاست زده تر و مطبوعات زده تر از علم و اقتصاد است. این مشکل وجهت گیری در سینمای اجتماعی هم وجود دارد. سینمای اجتماعی که می بایستی به تصویر واقعیت اجتماعی بپردازد تا از این طریق بر جامعه و نیروهای اجتماعی اثرگذاری داشته باشد دچار تعارضات درونی مفهومی و روشی و فهمی شده و بیشتر سیاست زده شده است. سینمای اجتماعی اولین مشکلش ناتوانی در ورود به مسائل اجتماعی و ارائه تصویری از انها می باشد. چرا؟ گفتم اولین دلیل ان سیاست زدگی اش است. دومین دلیلش مطبوعاتی و رسانه ای شدن است. یعنی مانند مطبوعات و رسانه شروع به متن خوانی می کند تا نمادسازی کند. سومین دلیل ان ضعف فنی و محتوایی در ان است. همکاران ما در سینمای اجتماعی تصور می کنند چون هر روز حوزه سیاست و مطبوعات داد می زند که مشکلات زیاد است و همه جا مشکل دار است و جامعه مملو از مشکل است با ثابت نگاه داشتن دوربین و متمرکز شدن ساده بر امور – تهیه فیلم به جای گزارش – کار اجتماعی ممکن می شود. اینطور نیست. این سینما از ضعف بنیادین به لحاظ فنی و محتوایی برخوردار است. چهارمین مشکل همکاران ما در این سینما ساده سازی مباحث اجتماعی و زندگی اجتماعی مردم است. علت اصلی ساده سازی در فقدان فهم تاریخی در مورد جامعه است. کمتر سینماگر اجتماعی داریم که درکی تاریخی از جامعه ایرانی داشته باشد. این فهم و درک هم با داشتن دامنه دانشی و بینشی قوی ممکن می شود نه فقط با اطلاعات تاریخی. مشکل دیگری که داریم اسیب های اجتماعی را سینماگران اجتماعی ایرانی با جریانهای اجتماعی اشتباه گرفته اند. به همین دلیل کمتر سریال و فیلم ماندگار بیش از یک یا دوسال می شناسیم.

تسنیم: فضای سینمای اجتماعی در ایران در سال‌های اخیر به اندازه‌ زیادی غبارآلود، پرسوءتفاهم و پر از هیاهو شده است، واقعیت این است که امروز نمی‌توانیم از چیزی به نام سینمای اجتماعی صحبت کنیم و نبینیم که سینمای اجتماعی ایران در تنگنایی از سوءتفاهم‌ها و اتهامات گیر کرده است و به سختی نفس می‌کشد. سوءتفاهمات مختلفی که بزرگترین آن سیاه‌نمایی و القای ناامیدی است. شما درباره این اتهام بزرگ به سینمای ایران چه فکر می‌کنید. اینکه سینماگران ایرانی در برخی از مواقع جامعه ایران را سیاه‌تر از آنچه واقعیت داشت نمایش دادند؟ آیا اساسا یک فیلمساز موظف است که نمایشی که از اجتماع می‌دهد را محدود به آنچه در عینینت جامعه در جریان است کند؟ و اینکه طرح یک قصه با پس‌زمینه اجتماعی باید لزوما فیلمساز را به تطابق با جامعه بکشاند؟

سینمای اجتماعی ایران اولین مشکلش سامان نیافتنش می باشد. ما هنوز سینمای اجتماعی با مختصات معینی نداریم. در این زمینه تلاش کرده ایم. همانطور که سینمای جنگ نداریم و سینمای دینی نداریم، سینمای اجتماعی هم نداریم. در این زمینه تلاشهایی شده است اما هنوز هویت نیافته است. همانطور که اشاره کردم، در ساماندهی سینمای اجتماعی ایران ضمن درک روشن از جامعه و مسائل ان می بایستی درکی تاریخی از تحولات ایران داشت. این دو امر محقق نشده است و در نتیجه سینمای اجتماعی در ادامه سیاست و مطبوعات و رسانه ها عمل می کند و بیشتر در جهت خواندن بیانیه سیاسی است تا واکاوی امور اجتماعی. به همین دلیل هم هست هر نویسنده و کارگردان و تولید کننده ای که به این عرصه وارد می شود تصور می کند که کارش عالی است و توانسته است همه ابعاد مسائل را بازگو کند. به طور خاص عده ای با تاکید بر فحشا و فساد و فقر تصور می کنند که توانسته اند به سینمای اجتماعی ایران جهت بدهند. اینطور نیست. همه مسائل ما حول فحشا و فساد و فقر نمی گردد هر چند که اصلی ترین مسائل و مشکلات ما به لحاظ سیاسی و مطبوعاتی اینها هستند. سینمای اجتماعی اگر می خواهد بر مسائل خانواده از قبیل ازدواج، سنن اجتماعی، طلاق، و فساد تاکید کند، باید گامی برتر از مطبوعات در فهم و بیان این امور بردارد. فهمی که بر بینانهای تاریخی و جامعه شناختی استوار نباشد نمی تواند به سامان سینمای اجتماعی در ایران بینجامد. شما هم به نکته خوبی اشاره کردید و آن سیاه نمایی است که من غوغاسالاری و ساده سازی امور را هم اضافه می کنم. همه اش داریم می گوییم که جامعه و مردم فاسد هستند و دولت و مسئولان فاسد شده اند و راه نجاتی نیست. این را که خیلی از افراد و گروههای سیاسی منتقد و معترض می گویند. در سینمای هالیودی اینقدر سیاه نمایی نیست. انها با همه ساده سازی و سطحی نگری که دارند دارند بر اساس فهمی تاریخی از جهان غربی و جهان اجتماعی سخن می گویند. من نمی گویم که جامعه ایرانی دچار مشکلاتی چون فساد و فحشا و فقر و نابرابری نیست. اتفاقا هست. اما علتش وجود فلان دولت و فلان گروه اجتماعی نیست که بعضی از کارگردانان ایرانی با تمرکز بر این امور دارند بیانیه سیاسی حزبی شان را در قالب فیلم دنبال می کنند. این ماجراها و مشکلات ریشه تاریخی دارد و نیازمند درک جامعه شناختی از جامعه است. باید سامان طبقاتی کشور را معلوم کرد و باید نوع رابطه ای که گروههای ذی نفوذ و صاحب قدرت و ثروت با اقتصاد جهانی دارند را معلوم کرد. اگر اینگونه به مسئله نگاه کنیم و تاکید تاریخی هم داشته باشیم دیگر یک نفر و یک گروه خاص علت اصلی مشکلات نیستند بلکه عناصر ساختاری در این زمینه مهم می شوند و با تاکید بر عناصر ساختاری دیگر امکان نفی یک فرد یا گروه سیاسی و دفاع از دیگری بی معنا خواهد بود. با این نگاه است که تماشاگران این نوع فیلم ها در خیابان شعار بر علیه یک فرد وگروه سر نخواهند داد. انها دعوت به تامل و اندیشه و تغییر رفتار خواهند شد و جامعه دچار دگردیسی تا حوزه سیاست دچار هیجان.

تسنیم: یکی از اتهامات موجه به سینمای اجتماعی به ایران به نظر بنده این است که ما بعد از گذراندن یک دوره پربسامد و غلیظ آرمانگرایی در سینمای اجتماعی، سال‌های سال است که حضور واضحی از چیزی به نام «آرمان» در سینمای ایران نمی‌بینیم.  فیلمهای اجتماعی عمدتا تبدیل به شرح روزمرگی‌ها، مشکلات و حدیث نفسی شده است و اثری از مبارزه با یک «ساختار» میل به فداکاری شخصی برای یک آرمان اجتماعی و مسائلی از این دست دیگر در این سینما دیده نمی‌شود. این به اعتقاد شما بازتابی از وضعیت عمومی جامعه و تغییرات این سال‌هاست؟ در صورت امکان درباره این تحولات یا عواملی که این گریز از «آرمان» را موجب شده توضیح دهید.

اولا سینمای اجتماعی ایران اصلا ارمانی نبوده است. بیشتر می توان انرا تخیلی و وهمی دانست تا ارمانی. اگر سینمای اجتماعی ایران ارمانی بود که خوب بود و می توانست حادثه فرهنگی تولید کند. اصلا این طور نیست. سینمای اجتماعی ایرانی اصلا هویت ندارد و انچه که از ان باقی مانده است کلیشه ای شبه حوزه سیاسی و مطبوعاتی و رسانه ای است. شعار سیاسی در قالب موضوعات اجتماعی ارائه شده است. از طرف دیگر، سینمای اجتماعی ایرانی روزمره هم نیست. روزمره گی ها خوب است اگر در سینمای اجتماعی ارائه شود. اگر سیمای اجتماعیات در سینمای اجتماعی به طور روزمره در طول مثلا دو دهه ارائه شود انوقت است که اندیشه تولید می کند و الگوی رفتاری ایجاد میکند. توجه شما را برای فهم بهتر و دقیق تر این موضوع به مجموعه سریالهای تلویزیونی امریکایی که بیش از سی سال است ادامه دارد جلب می کنم. سازندگان این نوع سریالها با تمرکز بر روزمره گی مردم امریکا (امریکایی که خودشان مورد نظر دارند) سعی می کنند درکی تاریخی از جامعه و مسائل ارائه دهند. مثلا سعی دارند تا تغییرات خانواده، تغییرات نسلی، تغییرات ارزشی، و خیلی از امور دیگر را به طور ساده و غیر جنجالی به خورد مخاطب داده و انها را برای سازگاری بیشتر با شرایط جدید اشنا سازند. مخاطب با داستان ادامه دار روزمره می اید و با ان زیست می کند. این نوع نگاه هر چند که ساده و ابتدایی و روزمره است ولی توانسته است مخاطب را با ارمان امریکایی زیست کردن همراه کند. سینمای اجتماعی ایران اصلا این توان را نداشته و ندارد. گزینشی عمل می کند. یکباره همه متوجه پدیده تعارض نسلی، کودکان فراری، فساد و فحشا، چند زنی، خشونت علیه زنان و ... می شوند و از این موضوعات گذر می کنند. گویی که نقش سازندگان فیلم در این حوزه فقط نوشتن یک بیانیه بوده است و مابقی امور را به دیگران واگذار کردن. در حالی که اصحاب سینمای اجتماعی می بایستی به طور تخصصی کار می کردند. عده ای در مورد زن و عده ای در مورد خانواده و عده ای در مورد نسل و ... انوقت با استمرار کارها بود که الگوهای متفاوتی در سینمای اجتماعی ایرانی شکل می گرفت و سینما نقش تغییر ساختاری اش را بازی می کرد.

تسنیم: یکی دیگر از مسائل مغفول مانده در سینمای اجتماعی ایران چیزی به نام «حق روایت» است. اینکه آدم‌های جامعه ایرانی این حق را دارند که خودشان را در سینما ببینند، قصه‌ها، داستان‌ها، روایت‌ها، دغدغه‌ها و دلمشغولی‌هایشان را در سینما ببینند. اتفاقی که به اعتقاد من در دو بخش نیفتاده است. اول اینکه ما در سینمای اجتماعی‌مان معمولا حق روایتی برای اقلیت‌‌های جامعه قائل نشدیم. چه اقلیت‌های مهاجر،چه اقلیت‌های قومیتی و چه دیگر اقلیت‌های نادیده اجتماع ایران. اما مساله وقتی حادتر می‌شود که ما در سینمای اجتماعی ایران حق روایتی برای اکثریت جامعه ایرانی هم قائل نشده‌ایم. جامعه غیرپایتخت‌نشین ایرانی؛ شهرستان‌ها معمولا در سینمای ایران دیده نشده‌اند. حتی مردم طبقه متوسط شهرهای بزرگ که اکثریت جامعه ایرانی هستند هم در قاب بخشی از سوژه‌های فانتزی و فرمالیستی صرف سینمای ایران گم شده و قصه‌هایشان روایت نشده‌ است. برخی همین را علت افول و سقوط اقبال از سینما می‌دانند. آدم‌های معمولی جامعه ایران، آنهایی که نه قهرمان اجتماعی هستند و نه آسیب‌دیده اجتماعی... این‌ها هم حتی دقیق دیده نشده‌ و روایتی سوژه‌وار از آنان ارائه شده است. به نظر شما علت چیست؟

به من بگویید که کدام گروه اجتماعی در سینمای اجتماعی ایرانی دیده شده است. هیچ کدام. نه مردم عادی، نه روشنفکران، نه اقلیتها، نه طبقه متوسط و نه طبقه بالای جامعه در سینمای اجتماعی ایران جایی نیافته اند. اگر هم طرحی در مورد هر یک از نیروهای اجتماعی اشاره شده ارائه شده است به جای نقد، به سخره گرفتن انها بوده است. وقتی می توانیم از جامعه ایرانی در سینما حرف بزنیم که سیمای طبقه بالای جامعه و متوسط معلوم باشد نه اینکه طبقه بالای جامعه احمق و مصرف زده و طبقه متوسط فاسد و طبقه پایین جامعه هیجانی و فقیر ارائه شده است. درک دقیقی از لایه های متعدد اجتماعی ارائه نشده است و در نتیجه حق روایتی برای ادمها وگروههای اجتماعی متصور نشده ایم.

تسنیم: آقای دکتر آزاد برآیند کلی‌ای که از سینمای اجتماعی ایران می‌شود این است که ما هیچ‌گاه وارد یک فضای جامعه‌شناسانه و تحلیل اجتماعی نشده‌ایم. خیلی از سینماگران که اساسا معتقدند کارشان فقط روایت است و بس. البته که حرف دقیقی نیست؛ اما هم آنها و هم آنهایی که وارد تحلیل مساله‌ای اجتماعی در سینما می‌شوند با یک دید خوش‌بینانه نهایتا در یک فضای مردم‌شناسانه‌، -فضای صرف روایی بدون تحلیل- گیر کرده‌اند. اول اینکه شما برای سینما شانی بالاتر از مردم‌شناسی صرف قائلید و اساسا معتقد به این هستید که سینما می‌تواند در مواقعی هم نقش یک ابزار جامعه‌شناسی را پیدا کند؟ دوم اینکه این مسیر چگونه در سینمای ایران قابل دستیابی است؟

سینمای ایرانی نتوانسته است نقش مردم شناسانه داشته باشد. نقش سیاسی و ژورنالیستی دارد. سینما و مردم شناسی می توانند در ساختن سینمای اجتماعی موثر باشند همانطور که تاریخ و جامعه شناسی می توانند در این زمینه تعیین کننده باشند. ترکیبی از تاریخ و جامعه شناسی و سینما و مردم شناسی می توانند بستر ساز ظهور سینمای اجتماعی در ایران باشند. ما در سینمای اجتماعی نیازمند به توصیف ابعاد گوناگون جامعه ایرانی از یک طرف و فهم تاریخی نسبت به ان از طرف دیگر داریم. وجه هنری این دو تصویر (مردم شناسانه و جامعه شناسانه) ایران به واسطه سینما و سینماگران تولید و فضای جدید سینمای اجتماعی ساخته می شود. به همین دلیل هم نه مردم شناسی و نه جامعه شناسی در سینمای ایران خیلی حاضر نیستند. البته مردم بعضی از تولید کنندگان این سینما سابقه مردم شناسی و جامعه شناسی می‌دانند و در این زمینه کار کرده اند. ولی حضور این دوستان با این سابقه تخصصی کافی نیست. ما باید قبول کنیم که نیاز به سینمای اجتماعی داریم و فقط سینمای سیاسی همه کارها و نیازها را پاسخ نمی دهند.

تسنیم: یکی از مشکلات اساسی سینمای ما و بالاخص سینمای اجتماعی ما منقطع شدن نگاه به سینما به عنوان یک میانجی بین‌رشته‌ای در علوم انسانی است. از ظاهری‌ترین شکل ماجرا بگیرید، اینکه سینماگران اساسا وارد نظریه‌ها و مباحث روز دنیای آکادمیک علوم انسانی نمی‌شوند و فیلم‌ها اساسا آنقدری از معنا تهی هستند که نمی‌توان به عنوان یک محور برای گفتگو روی آن توافق کرد. دوری محافل آکادمیک، ادیبان، روشنفکران، جامعه‌شناسان و ... از وضعیت روز سینما هم بخش دیگری از این ماجراست. این اتفاق چه قدر در دوری سینمای اجتماعی ایران از تاثیرگذاری روی جامعه موثر بوده است و به نظر شما چگونه می‌توان این مسیر را اصلاح کرد؟

اشاره کردم رابطه بین سینما و علوم انسانی بسیاری از مشکلات فکر ی و اجتماعی در ایران را می تواند حل کند. ورود این نیروها و فضا ها راه برون رفت از بحرانهای جاری در ایران می باشد. جدایی این حوزه ها از هم موجب شده است تا نیروهای ساختگی وارد شده و دردسر ساز شوند تا پیوند زننده. راه حل این است که گفتگوی بین این نیروها در ایران به لحاظ فکری از یک طرف و رفت و امد و مناسبات اجتماعی بین انها از طرف دیگر شکل بگیرد. ارتباط و گفتگو بین این این گروهها و افراد ضروری است. حاصل ارتباط و گفتگو می شود راه حل برون رفت از مشکل موجود. هر چه که نتیجه تعامل بین این نیروها شد می‌شود زیرساخت سینمای اجتماعی ایران. الان این پیوند نیست و هر یک کار خودش را می کند. سینماگر اجتماعی بدون اینکه از نتایج تحقیقات اجتماعی اطلاع داشته باشد در مورد مشکلات فیلم می سازد و جامعه شناس و مردم شناسان هم بدون اینکه بیننده تولیدات سینماگران باشد، نقد اجتماعی می کند.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
گوشتیران
triboon