روایت نویسنده «عباس دستطلا» از دیدار و امضای روز گذشته رهبر معظم انقلاب بر کتاب
خبرگزاری تسنیم: نویسنده کتاب «عباس دستطلا» گفت: من باورم نمیشد که ایشان گفتند: بله کتاب خیلی خوبی بود.خوشحالی من یک طرف و خجالت از اینکه من چقدر کم کار هستم یک طرف ماجرا قرار گرفت. باورتان نمیشود که باچه حالت مهربان و دلسوزانه و قشنگی نگاه کردند.
روز گذشته دیداری با مقام معظم رهبری با حضور افرادی همچون محمد گلریز، فرجالله سلحشور، انسیه شاهحسینی، پرویز شیخ طادی، قنادیان، سردار نقدی، محبوبه معراجیپور، نویسنده کتاب «عباس دست طلا» و برخی دیگر از جامعه فرهنگی فعال در نظام آموزش و پرورش و بسیج دانشگاهها برگزار شد. گویا این افراد در قالب دیدار جمعی از اعضای برگزار کننده کنگره ملی شهدای هنرمند با ایشان، به این جلسه آمده بودند.
محبوبه معراجیپور، نویسنده کتاب «عباس دستطلا» در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم در روایت این دیدار و نحوه امضای کتاب خود توسط مقام معظم رهبری میگوید: چند روز قبل به من خبر دادند که در یک دیدار به دیدار مقام معظم رهبری میرویم. من اهواز بودم و با من تماس گرفتند و این خبر را به من دادند. چرا که من از افراد و گروههای مختلفی خواسته بودم که وقتی به دیدار مقام معظم رهبری میروند مرا هم به این دیدارها ببرند.
وی افزود: در این مدت که کتاب من از طرف حضرت آقا مورد توجه قرار گرفته بود، برخی از افراد این درخواست را پشت گوش میانداختند یا فراموش میکردند. البته نامهنگاریهای بسیاری هم به مسئولان برای این مسئله انجام داده بودم که من را به دیدار آقا ببرید. تا اینکه هفته گذشته اهواز بودم و این اتفاق افتاد و به من زنگ زدند که هفته آینده دوشنبه صبح بیایید که دیدار با آقا در حال میسر شدن است و این دیدار در همراهی با یک گروه از هنرمندان هم هست.
معراجیپور ادامه داد: من برای این روز بسیار روزشماری کردم. تا اینکه شب دیدار بارها از خواب بلند شدم، فقط برای اینکه دیر نرسم. به من گفتند که ساعت یک ربع به 8 در میدان هفتتیر منتظر شما هستیم که با هم حرکت کنیم. همان صبح هم متنی را برای آقا نوشتم. وقتی به میدان رسیدم به آنها زنگ زدم و گفتم که من در حال رسیدن هستم و اگر ممکن است نروید تا من به شما برسم، آنها به من گفتند که ساعت عوض شده بود و ما قبلا برایتان پیامک فرستاده بودیم که ساعت آن دیرتر شده است و شما زود رسیدید. در حالی که من همه مسیر را به سرعت آمدم و در تمام مسیر میدویدم. به هر حال این خبر باعث شد که بعد از رسیدن خیالم راحتتر باشد.
نویسنده کتاب «عباس دستطلا» با اشاره به اینکه من یک جلد از کتاب را همراهم داشتم، افزود: هنگام ورود به دفتر، خانمهای انتظامات به ما گفتند که نمیتوانید این کتاب را به داخل ببرید. من از آنها درخواست کردم که اجازه بدهید این کتاب را به داخل ببرم چون میخواهم آن را به آقا بدهم تا برایم امضا کنند. آنها به من گفتند که تابحال این چنین چیزی اتفاق نیافتاده است و معمولا اینطور است که نویسندگان، کتابشان را امضا میکنند و یک جلد تقدیم ایشان میکنند. ولی من گفتم که نه من میخواهم که از ایشان برای کتابم امضا بگیرم.
معراجی پور تصریح کرد: بعد از ورود من همچنان منتظر فرصتی بودم که بتوانم این کتاب را با خودم ببرم. چند نفر از روحانیون را دیدم و به یکی از آنها گفتم که اگر میشود من این کتاب را برای امضا ببرم. او هم به من گفت که مشکلی ندارد ولی آقا برای هیچکس کتاب امضا نمیکند. اما کتاب را ببرید و اگر توانستید کتاب را به آقا بدهید. من گفتم همینقدر که این کتاب پیش من باشد، راضی هستم. به هر حال کتاب را با خودم بردم. آقا وارد شدند و در مورد بحث شهدا، گروهها و همایشهایی که در این عرصه برگزار میشود، سخنرانی کردند. برخی از مسئولان و افراد حاضر هم صحبت کردند اما فرصتی به تعدادی از خانمها برای صحبت نرسید.
وی افزود: بعد از صحبتهای آقا، با توجه به ازدحام جمعیت، من دوباره از همان آقایان روحانی خواستم که راهی را برای من باز کنند که من از آقا امضا بگیرم. اما باز به من گفتند که آقا به هیچوجه کتابی را امضا نمیکنند. شما متنی را بنویسید و من به آقا میدهم. اما من با سماجت بسیار زیاد گفتم که من این امضا را میخواهم و به هیچوجه نمیروم. بعد آنها گفتند که شما بیایید جلوتر همین که آقا آمدند، شما با ایشان صحبت کنید. به محض اینکه آقا آمدند من خودم را معرفی کردم و گفتم: من محبوبه معراجیپور هستم و نویسنده کتاب «عباس دست طلا» که مورد توجه شما قرار گرفت.
معراجیپور با اشاره به واکنش مقام معظم رهبری درباره کتاب خود ادامه داد: من باورم نمیشد که ایشان گفتند: بله کتاب خیلی خوبی بود. خوشحالی من یک طرف و خجالت از اینکه من چقدر کم کار هستم یک طرف ماجرا قرار گرفت. باورتان نمیشود چه حالت مهربان و دلسوزانه و قشنگی نگاه کردند و گفتند: بله کتاب خیلی خوبی بود. من گفتم: آقا میگویند که شما برای هیچکس امضا نمیکنید ولی از شما میخواهم این کتاب را برای من امضا کنید. آقا گفتند که حتما من این کار را انجام میدهم. همین که کتاب را گرفتند که امضا کنند. دوباره دور ایشان شلوغ شد و نتوانستم که از ایشان تشکر کنم. نه من و نه هیچکس از افرادی که آنجا بودند باورشان نمیشد که آقا به این راحتی از ما استقبال کنند.
نویسنده کتاب «عباس دستطلا» در پایان گفت: بعد از این دیدار بود که تصمیم گرفتم به شکل جدی کار کنم. آن لحن زیبا و پدرانه خیلی بر دلم نشست. من خودم آنقدر قلمم را قبول ندارم و هرکس میداند چگونه کار میکند در حالی که بسیاری منتظرند که اثر بعدی من چه خواهد بود. من خیلی تحقیق میکنم و بارها بازنویسی میکنم ولی وقتی آقا اینگونه میگویند باید بگویم که ببینید رهبر یک مملکت و جهان اسلام، یک کتاب را دقیق خواندهاند و میگویند این اثر خوب بود. این برای من بسیار شگفتانگیز بود و انگار بر روی ابرها بودم و از بیت تا اینجایی که هستم و دارم با شما گفتوگو میکنم، پیاده آمدم که بتوانم بیشتر به این خوشحالی خودم فکر کنم.
انتهای پیام/