اعضای کاروان «سرزمین برادری» با خانواده شهید ماموستا شیخالاسلام دیدار کردند
خبرگزاری تسنیم:تعدادی از اعضای کاروان «سرزمین برادری» که عازم کردستان شدهاند، صبح امروز در روز دوم سفر خود به خانه شهید ماموستا شیخ الاسلام رفته و با مادر و فرزند این شهید دیدار کردند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، تعدادی از اعضای کاروان «سرزمین برادری» که عازم کردستان شدهاند، صبح امروز در روز دوم سفر خود به خانه شهید ماموستا شیخ الاسلام رفته و با مادر و فرزند این شهید دیدار کردند.
در این دیدار که با همراهی جمعی از اهالی رسانه و هنرمندان همراه بود حجتالاسلام بیآزار، رئیس دانشگاه مذاهب اسلامی که با این شهید نیز سابقه همکاری و دوستی داشته گفت: ماموستا شیخ الاسلام، یک استاد به تمام معنا و پرمایه و در حوزههای علمیه استاد تمام بودند و شاگردان فراوانی پرورش دادند. من دعوت کردم از وی که در دانشگاه ادیان تدریس کنند و سالها نیز در خدمتشان بودیم. هم اکنون نیز یک سالن در دانشگاه به نام وی است.
وی افزود: وی از اساتید جلیل القدر بودند و جالب اینکه خانمشان نیز از سادات و علویه هستند. در اجازات ایشان از طریق غزالی سلسله اجازاتشان میرسید به معروف کرخی و از او به امام رضا (ع) میرسید و از امام نیز توسط ائمه به حضرت امیر و پیامبر اجازاتشان میرسید. تمام اجازاتی که به علمای اهل تسنن دادند همه از طریق اهل بیت (ع) است.
این استاد دانشگاه همچنین گفت: در سخنرانیها همیشه از اهل بیت (ع) سخنان جالبی داشتند. هرجا سخن از ائمه و حضرت فاطمه (س) میگفتند آنان را عنوان معصوم یاد میکردند و به این امر هم باور داشتند. میگفت که در تاریخ هیچ گناهی از آنان سراغ نداریم. استاد بسیار عالیقدر بودند که به عضویت شورای عالی مجمع جهانی تقریب و همچنین به عضویت شورای خبرنگان رهبری درآمدند.
حجت الاسلم بیآزار همچنین با اشاره به جایگاه شهید ماموستا شیخ الاسلام در میان علمای اهل تسنن گفت: در واقع ایشان را میتوان گفت شخصیت اول بودند و یا جز یکی از شخصیتهای درجه اول اهل سنت ایران که در برنامههای فراوانی شرکت میکردند. در دیداری که با رهبر معظم انقلاب داشتند سخنرانی جالبی کردند و رهبر انقلاب هم توجه خاصی به او داشتند و در پیام ایشان نیز این مشهود است.
این استاد دانشگاه افزود: این شهید خانواده دوست بودند و همیشه از خانم علویه همسرشان یاد میکردند که در زندگی ایشان نقش مهمی داشتد. فرزندان بسیار خوبی را پرورش دادند که امیدوارم جای خالی ایشان را پر کنند.
همچنین در ادامه این حضور که در منزل شهید ماموستا شیخ الاسلام و با حضور همسر و فرزند او شکل گرفت، پسر این شهید اهل سنت توضیح داد: زندگی ما و پدرم همه خاطره است و چیزی که از پدرم میتوانم بگویم که ایشان سید حسنی و مادر سیدحسینی بودند و واقعا احترام به اهل بیت (ع) میگذاشتند. یادهم هست هروقت نمازمان به تأخیر میافتاد مادرم ما را بیرون میکرد! پدرم میگفت اگر نمازتان به تأخیر بیفتد من نمیتوانم شما را تأمین کنم و توصیه میکردند که نمازمان را به موقع بخوانیم.
وی در ادامه عنوان کرد: صندلی مادرمان را همیشه بالاتر از خود قرار میداد چون حرمت سید را نگه میداشت به ویژه مادرم را. خودش سید بود اما میگفت سادات باید بالاتر از ما بنشینند. در بحث دین و سادات با هیچ کسی شوخی نداشت. خط قرمز برای مهمانانش دین بود با اینکه در بحث سیاسی مهمانان جناحهای مختلف هم میآمدند و حرف همه را میشنید.
شیخ الاسلام گفت: پدرم به ما میفرمود «خودتان بروید و خدا را پیدا کنید چون دیگر هیچوقت او را از دست نمیدهید تا اینکه خدا را مفت بهتان بدهند».
وی ادامه داد: اتحاد و وحدت را قبول داشت؛ همیشه هم میگفت دنبال نقاط مشترک بین مذاهب اسلامی باشد که آن سادات هستند. سادات را محترم میشمرد چه اهل تشیع و تسنن باشد. میگفت همین نقاط مشترک را بگیرید. بشدت پدرم ایرانی بود. دوست نداشت بگوید ناسیونالیسمم اما به شدت ایرانی بود. میگفت هر شهری میروید از همان شهر خرید کنید اگر از هوای آن شهر نفس میکشید از همان جا خرید کنید تا نفعی برسانید با اینکه از خرید و اقتصاد چیزی نمیدانست.
پسر شهید ماموستا شیخ الاسلام گفت: پدرم سعی میکرد با ما صحبت کند نه اینکه تجسس کند. سرموقع تلویزیون را خاموش میکرد و دنبال اصل همزیستی بود چون این نوع تکنولوژی مثل کامپیوتر و استفاده بیش از حد از آن را بلای جان خانواده ایرانی میدانست.
وی تصریح کرد: پدرم همواره با خانواده حکیم ارتباط داشت. در کارهایش هیچوقت زیر بار حرف زور نمیرفت؛ خشونت نداشت و با لبخند مسائل را حل میکرد. با آیت الله منتظری زمانی همسایه بودیم اما میگفت با کارهای شما کاری ندارم. خانه ما محل رفت و آمد آدمهای تبعیدی قبل از انقلاب بود.
این فرزند شهید با اشاره به رهبر معظم انقلاب، گفت: در امور کشوری میگفت که همیشه شخصیت اول مملکت را قبول دارم. آقای احمدینژاد را هم میگفت تا زمانی که در خط رهبری است قبولش داشته باشید و از او حمایت کنید. تک نظری را قبول نداشت. میگفت کتابهای شیعه را خواندم اما نوارهای علمای شیعه را هم گوش میدهم. شیخ انصار را از قدیمیها و در دوره الان هم آقای مصباح در فلسفه را بسیار قبول و بنابراین با اینها ارتباط داشت.
وی به خاطرهای اشاره کرد و گفت: معاون عقیدتی سپاه کردستان تعریف میکرد از پدرم که ایشان میگفتند «اگر به من اسلحه بدهند نمیتوانم کسی را بکشم و اگر کسی مرا بکشد دعا کنید که مسلمان نباشد و حداقل غیرمسلمانی این کار را بکند». پدرم میگفت کسی هم اگر مرا کشت از او بگذرید. گویا قاتلش هم شاخهای از داعش بوده است. اینها خون کافر و خون شیعه را حلال میدانستند و سنیها را هم اگر با آنان نبودند خونشان را حلال میدانستند و فقط حزب خودشان را قبول داشتند.
وی ادامه داد: این جوان که قاتل پدرم بود آن زمان 18 سال داشت و امروز 23 ساله است. به نظرم او مظلوم است، نه پدرم چون پدر من به خواستهاش رسید اما او چه بدست اورد جز هیچ؟ اینها و یارانشان توهم میزدند که بعد از مردن فورا پیش پیغمبر میرویم! معلوم نیست چه در مغز اینها کردهاند. هنوز هم این تفکر در سنندج هست متأسفانه! به اینها میگویند فقط بیایید و نماز بخوانید و پول خوب هم به آنها میدهند. به نظرم این جوان الان تفکرش با توجه به مسائل تغییر کرده است.
فرزند شهید ماموستا شیخ الاسلام، گفت: در مسجد ما بچهها زیاد بودند. پدرم همیشه در جیبش مویز و بادام خام داشت و هم به آنها میداد و هم برایشان داستان تعریف میکرد. یکی از همان روزها جلوی در مسجد که میخواستند بیرون بروند، به او شلیک میکنند و تا مدتها نیز خون ایشان جلوی مسجد بود.
وی در خاتمه گفت: این جوان قاتل 10 ماه در سقز خودش را مخفی کرده بود اما تا از خانه بیرون آمد در عرض دو ساعت او را گرفتند. ماموران کوچه به کوچه میگشتند حتی در لباس رفتگران شهرداری تا او را بالاخره پیدا کردند.
در پایان این مراسم اعضای کاروان «سرزمین برادری» ضمن گرفتن عکس یادگاری، دسته گل و هدیهای تقدیم خانوده شهید ماموستا شیخ الاسلام کردند.
انتهای پیام/