گزارشی از رویکرد وابستهگرای پهلوی به بیگانگان
خبرگزاری تسنیم: آمریکا در راستای حفظ منافع خود، نخست به کمکهای سیاسی روی آورد و سپس در کنار یاری سیاسی، کمکهای اقتصادی و نظامیاش را به سمت رژیم شاه سرازیر ساخت. کمکهایی که به ظاهر «کمک» بود، ولی در عمل ایران را به آمریکا وابسته میساخت.
شاید کمتر ویروسی برای یک حکومت، به اندازه ویروس وابستگی به بیگانگان و عدم اتکا به توانایی داخلی خود موجب تباهی و اضمحلال آن شود. از سویی، این ایدهآل و آرزوی قدرتهای استکباری جهان است که سایه استعمار خود را بر سر کشوری گسترده و از خوان نعمات آن خود را بهرهمند ساخته و مستعمره را در فقر و عقب ماندگی نگه دارند. ایران اگر چه به برکت بیداری مردم و علمای دینی خود، هرگز مستعمره کاملی برای قدرتهای بیگانه نبوده، اما در دوران سلاطین و شاهان اخیر ایران، وابستگی به خارج به حد اعلای خود رسیده بوده است.
حکومت پهلوی را باید از جمله وابستهترین حکومتهای ایران نامید که تبعات وابستگیشان در برخی عرصهها همچنان گریبانگیر کشور مانده است. رضاخان میرپنج که با کودتای انگلیسیها شاه ایران شده بود، تحت تاثیر اوامر و خواستههای حکومت بریتانیا و حتی روسیه قرار داشت. اما وی در اواخر سلطنت، به توسعه روابط با آلمان علاقه عجیبی یافت. به همین دلیل، مقارن با آغاز جنگ دوم جهانی، تعداد زیادی از کارشناسان آلمانی در مؤسسات ایران مشغول به کار شدند. اسکرین، سرکنسول انگلیس در ایران و مأمور تبعید رضاشاه، در خاطرات خود تعداد آلمانیهای مقیم ایران را در سال 1320 حدود دو تا سه هزار نفر میداند که همگی به نوعی ستون پنجم کشور متبوعشان به حساب میآمدند. به ادعای شوروی در آن زمان حدود 4 هزار جاسوس آلمانی تحت پوششهای مختلف سیاسی و تجاری مشغول فعالیت بودهاند. در اصل حضور این تعداد آلمانی در ایران، بهانه حمله انگلیس و شوروی به ایران شد و برکناری شخص رضاشاه را نیز در پی داشت.
وابستگی به قدرت های سیاسی همچون انگلیس، شوروی و به خصوص وابسته بودن صنایع کشور به آلمان، ضربه مهلکی را در زمان جنگ جهانی دوم به ایران وارد کرد. زیرا با خروج آلمانیها از ایران، با توجه به وابسته بودن این صنایع، تمام آنها به آهن پارههایی بی ارزش تبدیل شدند.
میتوان چنین استدلال کرد که اگر در این دوران، به ظاهر پیشرفتهایی هم صورت گرفته، به دلیل وارداتی بودن فاقد ارزش است و نمیتواند پایدار و ریشهای باشد. اصلاحات زمانی ریشهای و پایدار است که از دل جامعه به صورت خود جوش بر آید، اصلاحاتی که به دست دیگران انجام شود، بدون شک از روی دلسوزی نخواهد بود. چرا که دیگران هیچگاه منابع مطلوب را در اختیار ما قرار نمیدهند و حداکثر کاری که انجام میدهند در اختیار گذاشتن منابع دست چندم و بعضا از رده خارج است.
از سوی دیگر، این اصلاحات چنان که تاریخ نیز نشان داد، در بسیاری از موارد جامعه ایران را به یک جامعه نیمه صنعتی وابسته تبدیل نمود. صنعتی که هم از نظر منابع اولیه، هم از نظر متخصص، و هم از نظر بازار فروش به دیگران وابسته بود و مسائل زیر بنایی ما را حل نکرد و به صورت اصلاحاتی ظاهری واقع شد. غیر از این که به اعتقاد بسیاری، این اصلاحات نه در راستای نیازهای واقعی کشور که به منظور سامان دادن وضعیت استعمار در ایران بوده است. مثلاً در مورد راه آهن ایران گفته شده، نیاز واقعی کشور به ایجاد خط راه آهن در مسیر غرب به شرق و در راستای جاده ابریشم به عنوان مهمترین شاهراه مبادلاتی ایران بود، در حالی که راهآهن ایجادی در دوره رضاخان در راستای اهداف نیروهای نظامی انگلستان در جنگ جهانی اول بوده است. مسیر جنوب شمال راه آهن به منظور انتقال نیرو و تجهیزات ارتش انگلستان به روسیه در جهت مقابله با حملههای آلمان صورت گرفت.
اما حکومت محمدرضا شاه نیز به مراتب وابستهتر از حکومت پدرش بود. پس از افول قدرتهایی نظیر بریتانیا و آلمان و فرانسه، آمریکا که از جنگ جهانی دوم نیز ضربه کمتری خورده بود، به عنوان قویترین کشور غربی مطرح شد و موقعیت استراتژیک ایران، وجود منابع غنی و نیز همسایگی با شوروی، آمریکاییها را متقاعد کرده بود تا حضور جدیتری در ایران داشته باشند. حضور جدی آمریکا در ایران توجیهی جز تأمین منافع آن کشور نداشت.
آمریکا در راستای حفظ منافع خود، نخست به کمکهای سیاسی روی آورد و سپس در کنار یاری سیاسی، کمکهای اقتصادی و نظامیاش را به سمت رژیم شاه سرازیر ساخت. کمکهایی که به ظاهر «کمک» بود، ولی در عمل ایران را به آمریکا وابسته میساخت.
آمریکا از این وابستگی در زمینههای مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و استراتژیک بهره میبرد. بر اساس دکترین نیکسون، ایران به ژاندارم آمریکا در منطقه تبدیل شد و هدف این دکترین بهرهگیری از قدرت های منطقهای برای حمایت از منافع بین المللی آمریکا و سایر کشورهای غربی در مقابل شورویها بود.
در نتیجه، در اواسط دهه 1350 ایران به بزرگترین خریدار تسلیحات آمریکایی تبدیل شد. از سال 1950 تا زمان سقوط شاه، ارزش قراردادهای خرید تجهیزات و خدمات نظامی ایران از آمریکا به حدود 20 میلیارد دلار رسید. از سوی دیگر، آمریکا 40% سهام کنسرسیوم نفتی را به دست آورد و به سرمایه گذاریهای گسترده در ایران پرداخت.
البته باید یادآوری شود که روابط اقتصادی ایران و آمریکا ماهیتی کاملا امپریالیستی داشت، برای مثال ایران در برابر هر دلاری که از تجارت با آمریکا به دست میآورد، دو دلار برای خرید کالاهای آمریکایی میپرداخت!
تصویب و اجرای کاپیتولاسیون یا طرح مصونیت قضایی اتباع آمریکایی در ایران، ورود هزاران متخصص نظامی آمریکایی و سلطه آنها بر ارتش، مداخله شاه در ظفار عمان، ارسال تجهیزات نظامی از سوی ایران به مراکش، اردن و زئیر، درگیری نظامی ایران در سومالی، عملیات نظامی ایران علیه ناراضیان بلوچ در پاکستان و... بخشی از برنامههایی بود که به دستور آمریکا و در راستای منافع بین المللی این کشور تحقق یافت و ایرانیان را بیش از پیش، به وابستگی شاه به آمریکا معتقد ساخت.
اصلیترین علت علاقه محمدرضا شاه به وابستگی به آمریکا، احساس نیاز وی به آمریکا برای حفظ قدرت مطلقهاش بود. وابسته نظامی آمریکا در ایران در سال 1325 شاه را بیاندازه طرفدار آمریکا و مهمترین مدافع درگیر شدن آمریکا در امور ایران معرفی میکند. وی میگوید که شاه در مقابل دادن یک امتیاز نفتی به آمریکا خواهان پشتیبانی آنها در راه کسب قدرت مطلقه است.
آمریکا و انگلیس بازیگردانان اصلی کودتای 28 مرداد بودند و بدیهی است که در ازای بازگرداندن محمدرضا به پادشاهی ایران، انتظارات بزرگی نیز از او خواهند داشت. چرا که با موفقیت کودتاگران در سرکوب نهضت ملی شدن نفت، دوران طلایی دیکتاتوری محمدرضا پهلوی آغاز شد. وی که تاج و تختش را مدیون بیگانگان میدانست، چهار روز پس از کودتا به «روزولت» میگوید: «من تاج و تخت را از برکت خداوند، ملتم، ارتشم و شما دارم.» وی همچنین در جمع نمایندگان کنسرسیوم اظهار داشت: «هم حکومت ایالات متحده و هم حکومت بریتانیا به من تضمین دادهاند که معامله منصفانه ای خواهد بود و از حفظ و بقای رهبری من حمایت خواهند کرد.» در واقع در پس کودتای 28 مرداد، آمریکا شاه را وامدار خود ساخته بود و مزد این کمک، مشارکت آمریکاییها در مسئله نفت و سیاست ایران بود که به سرعت گسترش یافت.
فرد هالیدی در کتاب خود «دیکتاتوری و توسعه در ایران»، در تعریف سیاست خارجی و ماهیت رژیم شاه معتقد است که دولت ایران به میزان زیادی وابسته به حمایتی است که آمریکا و دنیای پیشرفته سرمایهداری به طور کامل ارائه میکند. منظور از وابستگی، مفهوم عام آن است، وابستگیای که در طول تاریخ سیاسی شاه، از وی عنصری تابع سیاستهای جهان سرمایه داری ساخت. روی کار آمدن شاه با حمایت آمریکاییها و انگلیسیها بعد از سقوط پدرش، حمایت آمریکا از رژیم طاغوت در مورد خروج نیروهای شوروی از ایران، تحمیل نخست وزیران متعدد، از سوی آمریکا و انگلیس به محمدرضا خصوصا در ایام بحرانی مانند، تحمیل رزم آرا هنگام بحران ملی شدن صنعت نفت، کودتای 28 مرداد 1332 و بازگرداندن شاهِ از ایران گریخته به اریکه قدرت، تحمیل نخست وزیری امینی هنگام بحرانهای سیاسی و اقتصادی در آخرین سالهای دهه 30، اجرای دکترین کندی در مورد اصلاحات با عنوان انقلاب سفید، اجرای دکترین نیکسون و ژاندارمی منطقه و ایجاد تزلزل در ارکان نظام شاه با اعلام دکترین حقوق بشر کارتر، همه ادله کافی از وابستگی شاه بود.
وابستگی ذلتبار شاه به بیگانگان به حدی بود که تحلیل گران یکی از اصلی ترین دلایل سرنگونی حکومتش را خشم و انزجار مردم از این وابستگی دانستهاند. به هر حال سرنوشت وابستگی کشور به بیگانگان در پیش چشم ملت و دولت ماست. به خصوص امروز که نشانههایی از امید بستن برخی مسئولان و طیفهای فکری کشور به خارج از کشور است و رهبر معظم انقلاب بارها طی چند ماه اخیر نسبت به اعتقاد و اتکا به ظرفیت و توان داخلی تاکید ورزیده اند، مسیر آینده ما باید در راستای قطع هر گونه وابستگی اساسی به خارج باشد.
منبع: هفته نامه صدای آشنا استان آذربایجان غربی
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.