بیپرده با میراث فرهنگی+صوت
خبرگزاری تسنیم: میراث فرهنگی کشورمان در این روزها حال و هوای خوبی ندارد و لحظات دردناکی را سپری میکند، لحظاتی که تیشهها برای هلاکت آن بالا و پائین میرود اما بدون تعارف، میراث فرهنگی به چه درد جامعه امروزِ قرن ۲۱ میخورد؟
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، میراث فرهنگی، واگذاشتههایی است که گذشتگانمان در لابهلای آثار تاریخی که با دستان خود خلق کردند، به جای گذاشتند تا دیگر نیازی نباشد که راه چند صدساله رفته آنها را برویم و به قولی دوباره خطاهای آنها را بیازماییم و درجا بزنیم.
این جمله اگر چه در ظاهر بسیار غریب است و غیرقابل قبول اما اندکی توقف روی این موضوع شاید دریچهای را برای ما باز کند که وسعت آن به اندازه هویت ملی ماست، قبول که این جمله هم به مانند جمله قبل ثقیل است و برای عصر حاضر که تغییرات آنی را به چشم مشاهده و با وجود لمس میکند، مشکل، و شاید مشکلتر قبول این مطلب باشد که ممکن است راهی برای تثبیت هویت ملی ما باشد، اندکی صبر لازم است تا قدمبهقدم این دریچه با دستانی مهربان باز شود و نور خود را ساطع کند.
شاید تا به حال مشکل دو تا شد، مشکل اول این بود که این آثار تاریخی به چه درد ما میخورد، چرا باید برای آنها هزینه کنیم، مایی که در عصر ارتباطات و تکنولوژی هستیم، مایی که فاصله چندانی را بین مدرنیسم و پستمدرنیسم نمیبینیم، چه لزومی دارد آجر و خشتهایی که چندین مکتب را در دنیا تجربه کردهاند نگه داریم و آیا بهتر نیست این آثار را با یک دنیا تاریخشان، یکجا به قبرستان آثار تاریخی یعنی موزهها منتقل کنیم و به جای آنها یک مجتمع تجاری سودآور بزنیم؟؛ حالا مشکل دوم هم این شد که این آثار چه ارتباطی با هویت ملی ما دارد؟
این دو موضوع که زیر پوست میراث فرهنگی کشورمان، چندین سال است که پنهان مانده، دو موضوع اساسی است که برخی با توجیه اول و برخی هم با توجیه دوم اقدام به تخریب این آثار میکنند و گویی شناسنامه کشورمان را پارهپاره میکنند؛ برخی، به بهانه اینکه این موارد ارتباطی با هویت ملی ندارد، تیشه به ریشه این آثار میزنند و آن را به تلی از خاک تبدیل میکنند؛ برخی هم به بهانه بیارزشی این آثار از نظر اقتصادی، حکم تخریب آنها را صادر میکنند؛ اما به راستی این آثار هیچ ارزش ندارند و باید آنها را خراب کنیم و از نو، روی آنها ساختمانی لوکس و شیک برای درآمدهای میلیاردی بسازیم؟
برای بررسی این دو تفکر و اینکه در کل این آثار تاریخی را به واقع، چرا باید حفظ کرد و هزینههای متفاوتی را پای آنها ریخت، به سراغ سه تن از بزرگان میراث فرهنگی کشورمان رفتیم و البته همین جا هم اعلام میکنیم که خبرگزاری تسنیم، آماده برگزاری نشستها، میزگردها و انتشار نظرات مخالف و موافق نیز هست. دکتر، مهدی حجت، رئیس ایکوموس ایران و یکی از کارشناسان طراز اول باستانشناسی کشور، دکتر حکمتالله ملاصالحی، عضو هیئت علمی باستانشناسی دانشگاه تهران و دکتر ناصر نوروززاده چگینی، استاد دانشگاه شهید بهشتی برای بررسی این موضوع، میهمان خبرگزاری تسنیم شدند؛ قسمت اول این نشست را در زیر میخوانید.
* تسنیم: ابتدای سخن را اینگونه شروع کنیم که میراث فرهنگی چه کارکردهایی دارد و میتواند داشته باشد؟ یا به عبارت دیگر چه لزومی دارد این میراثی که برایمان هزینه دارد را حفظ کنیم؟ آیا بهتر نیست به جای آنها ساختمانهایی بسازیم که برایمان درآمد میلیاردی داشته باشند؟
*حجت: ببینید! اگر از میراث فرهنگی صحبت میکنیم، در حقیقت از مجموعه تجربیات انسانهای قبل از خودمان که قرنها یک مطلبی را تجربه کردند و آثاری که بر آن تجربیات دلالت میکند از خودشان باقی گذاشتند صحبت میکنیم که ما با توجه به آنها میتوانیم به طور کاملاً فشردهای آموزش ببینیم، ما در تفکر اسلامی منظورمان از اینکه به گذشته نگاه میکنیم این است که از گذشته عبرت گیریم، همچنین در قانون تأسیس سازمان میراث فرهنگی هم این موضوع آمده است که هدف از توجه به میراث فرهنگی عبرتگرفتن از گذشته است، این هم برای همه جوانان و نوجوانان ما قابل فهم است.
به طور خیلی روشن، میراث فرهنگی تبلور و تجسم مجموعه آن تجربیاتی است که در سالهای قبل پدران ما انجام دادند و نتایجی از آن باقی مانده است، ما امروز به آن نگاه میکنیم و مسیر حرکتمان را با منطبق با شرایط خودمان با علایق و سلیقههایمان انتخاب میکنیم؛ اینجا ایرانی بودن برای ما معنا دارد، ما به عنوان ایرانی مسلمان در این سرزمین تجربیاتی داریم، تجربیات ما منعکس در آثار باقیمانده از گذشته شده است، مثلاً همین خانههایی که متأسفانه امروز با سرعت از ثبت خارج و تخریب میشود، دلالت بر این میکند که انسان ایرانی، سکنیگزیدنش، منزل و خانهاش چطور جایی است؟ چه تصوری نسبت به خانوادهاش دارد؟ چقدر محرم و نامحرم مهم است؟ چه تصوری راجع به دیگران دارد؟ چقدر اجازه میدهد وارد خانهاش شود؟ چه توجهی به طبیعت دارد؟ وقتی آدم کتاب این خانهها را قرائت میکند، مطالب فوقالعاده نفیسی در آنجا وجود دارد که ذوق و اعتقادات ایرانی را نشان میدهد، یعنی معلوم میشود که پدران ما بر اساس تجربه هر 100 سالی کمی چیزی را عوض میکردند تا آرامآرام منطبق باتمام خواستههای خودشان شود، این تجربیات جمع شده و در آثار تبلور پیدا کرده است و در اختیار ما قرار گرفته میشود، حال، اگر ما بدون توجه به آنها حرکت کنیم، اشتباه میکنیم.
*تسنیم: یعنی چه اشتباه میکنیم؟ ما این همه تکنولوژی را داریم و فناوریهای مختلف به ما کمکهای فراوانی میکنند تا اشتباه نکنیم، این نکته با این سخن شما در تناقض است.
*حجت: من بارها این مثال را زدم که از 5 تا 6 هزار سال پیش سفالهایی داریم که محل قرارگرفتن آب هستند، غالب اینها را وقتی مایعی در آن میریزید و این مایع را در ظرف دیگر میریزید، چکه نمیکند ولی شما تقریباً هیچ قوری را پیدا نمیکنید که وقتی آب از آن میریزید از سر لوله آن چکه میکند، خب برادران من! اگر قرار باشد شما 6 هزار سال تجربه تاریخی را پشت سر بگذارید و اعتنا نکنید، به همین روز میافتیم، شما میبینید این مردم گذشته، در این سرزمین متوجه شدند که نسبت به باد، سرما و گرما چطور خانههای خود را درست کنند، امروز میبینید سر تا پای خانه را شیشه میکنند، آلومینیوم میکنند، چون متوجه نمیشوند چه ضوابطی را باید رعایت کنند و از این نمونه زیاد داریم، میراث باقیمانده برای ما به دو بخش است، یکی میراث ملموس و دیگری غیرملموس، بخش میراث غیرملموس ما یعنی همه عاداتی که داریم همه حرفها و نقلها و رفتارهایی که به ما رسیده است، بالاخره اگر ما در این سرزمین قرنها زندگی کردیم دارای ریشه تاریخی هستیم، اگر قرار شود آن ریشه بریده شود، آدمهای بیریشهای میشویم، سوال میکنید که میراث فرهنگی به چه دردی میخورد؟ میراث فرهنگی، ریشه درخت وجود ماست.
*تسنیم: میراث غیرملموس چه کمکی به فرهنگ ما میکند؟
*حجت:ببینید! امروز همه ما نگرانیم و مقام معظم رهبری هم میفرمایند: «این جنگ نرم فوقالعاده خطرناک است»، سوال؟ این جنگ برای چه کسی خطرناک است؟ اگر ملتی روی ریشههای خود استوار باشد هر چه از این موارد بیاید، ترسی ندارد، وقتی این ریشه نباشد، دوتا برنامه، شبکه تُرک درست میکند، ما نگران میشویم که این فیلم اگر پخش شود، جوانان به آن سمت گرایش مییابند، من میخواهم روشن بگویم، جوانان ما که واقعاً معتقدند، پدر و مادر داشتند، ریشههای خود را میشناسند و خودشان را باور کردند، کجای دنیا شما آنها را بفرستید ناراحتید؟ هیچ جا، هر جا برود محکم و مصمم حرفش را میزند و آداب اسلامی را رعایت میکند، چون اصلمان محکم است اما چقدر نگران هستیم، دانشجویمان خارج از کشور برود؟ چون احساس میکنیم ظرف 5 تا 6 ماه از راه به در میرود، چرا این نگرانی در ما وجود دارد، چون احساس میکنیم ممکن است ریشههایش ضعیف باشد، یعنی خودمان عیب خودمان را میدانیم.
*تسنیم: ببخشید، لطفاً ارتباط این دو را بیشتر توضیح دهید؟ آیا واقعاً میراث فرهنگی میتواند نگرانیهای ما در زمینه انحرافات فرهنگی که دامنگیر بسیاری از نسل امروز شده است، را برطرف کند؟ این یک هدف متعالی برای ماست ولی آیا میراث فرهنگی این کارکرد را میتواند داشته باشد؟
*حجت: سوال من این است برای کشوری که شعارش این است «نه شرقی، نه غربی»، یعنی نه، میخواهم مثل شرق باشم، نه مثل غرب، میخواهد مثل کی باشد؟ غیر از این است که حضرت امام میگویند: «انقلاب اسلامی به ما میگوید میخواهیم مثل خودمان باشیم»، حال، سوال این است که خودمان یعنی چه؟ در غذا و خوراک وپوشاک و غیره؟ مگر تشبّه به غیر حرام نیست؟ خوب ما میخواهیم لباس بپوشیم، ما میخواهیم روش ازدواجکردن داشته باشیم و غیره، اگر کسی بگوید که ما روش زندگی خود را از اسلام میپرسیم، میگویم درست است. اما سوال اینجاست اگر فرض کنیم همه ما در تهران به دستورات اسلامی عمل کنیم و همه کسانی که در مالزی زندگی میکنند هم عیناً همه دستورات اسلامی را رعایت کنند، آیا شکل زندگی این دو تا مثل هم میشود؟ چون اینها تاریخ و جغرافیایشان متفاوت است، دستورات اسلامی به ما میگوید که با چه قاعدهای زندگی کنیم؛ ولی شکل آن رفتار را خودمان با توجه به فرهنگمان تعیین میکنیم، الان آقایان و خانمها در پاکستان و هندوستان یک جور لباس میپوشند، ما در ایران یک جور، این برای فرهنگ ماست. یقین بدانید کسانی که میخواهند بچههای ما را منحرف کنند نمیتوانند به اصل اعتقادات بچههایمان رسوخ کنند؛ ولی از طریق اینکه چه لباسی بپوش، چه فیلمی ببین، چه موسیقی گوش کن، در چه خانهای زندگی کن به راحتی میتوانند زیر پای اینها را بکشند و شما وقتی میبینید جوانی به راحتی از فرهنگ ایرانی اسلامی جدا شده است و هیچ کس هم با اعتقاداتش کاری نداشته است، آرام آرام به او میگوید اینطور رفتار کن و اینطور بپوش، این از راه آن رفتارهای فرهنگی به سمت این اعتقادات غربی کشیده میشود، لذا جایگاه میراث فرهنگی تقویت ریشههای فرهنگی ملت است، یعنی بزرگترین ارزشی که میراث فرهنگی یک ملت دارد این است که ما ببینیم که روش بودن ما چگونه است؟ و زیر نور اعتقادات اسلامی چطور به نفعمان است که باشیم، به این جهت است که اگر این را گم کنیم و اگر به میراث فرهنگی توجه نکنیم، باید نگران بیریشه بودن فرهنگمان باشیم.
*تسنیم: آیا میراث فرهنگی خواص دیگری هم دارد؟
*حجت: بله، میشود با میراث فرهنگی پول درآورد و غرور ملی ایجاد کرد، میراث فرهنگی در حقیقت ریشه درخت تناور زندگی فرهنگی جامعه است و اگر این ریشه وجود نداشته باشد، این درخت با هر بادی میلرزد و نگرانیهایی که امروز برای همه کسانی که اهل فهم هستند وجود دارد در این زمینه است که این جنگ نرم به پیروزی برسد، آدم وقتی بچهاش را خوب تربیت نکرده باشد، میترسد بیرونش بفرستد، اما اگر خوب تربیت کرده باشد، مشکلی برایش پیش نمیآید، حالا در حاشیه این، بالاخره کسی که گندم درو میکند، کاه هم نصیبش میشود، ولی به خاطر کاه که کسی گندم زراعت نمیکند. اگر اینها بود و مردم مشغولش شدند و روش زندگیکردن در این سرزمین را از میراث فرهنگی یاد گرفتند و علف، سر ریشه خودش سبز شد و آنقدر استوار شد که هیچ ترسی از این آمد و شد نداشته باشد، که متأسفانه روز به روز در این زمینه ضعیفتر میشویم، در کنار این این باور ملی و غرور ملی، فخر به دیگران و سود هم به دست میآوریم.
همان آدمی که آقای رئیسجمهور دعوتش میکند که این اشیا را در داخل موزه ملیمان ببینند و بفهمند که ما چقدر ملت ریشهداری هستیم، آن آدم سر راه، در خیابان فقط ترافیک و نحوه رانندگی ما را ببیند، میگوید: «گیرم پدر تو بود فاضل، از فضل پدر تو را چه حاصل»؟ یعنی تو از پدرت برداشتی نکردی، رابطهای بین تو و او وجود ندارد؛ این یعنی میراث فرهنگی.
* ملاصالحی: میراث فرهنگی یک معنای حداقلی و خاص دارد و یک معنای حداکثری و عام، اگر ما وجودهایی میراثمند نبودیم، چنین طرح پرسشی در نمیآمد، این زبانی که با آن مفهومسازی میشود و شما به کمک آن مثل طومار به روی عالم و دیگری گشوده میشوید، به برکت میراث است، انسان موجودی میراثمند است، پروانگان موجودی میراثمند نیستند و میراث ندارند.
میراث مهمترین عامل و زمینه تداوم و استمرار وجودی انسان و حضور تاریخی انسان در جهان به عنوان وجودی تاریخمند است، هر بار انسان با میراثش مثل طومار گشوده شده است و هم تفسیر خاص خودش را از عالم و هم تفسیر خودش را در عالم با میراثش متجلی کرده است، مسأله ما مسأله کارکرد نیست، چون میراث فرهنگی جزئی از وجود ماست؛ بخشی از سرشت انسانبودن ماست، انسان با میراثش تعریف میشود و میراثش هم با انسان تعریف میشود این یک چیز ذاتی است.
انسانبودن بدون میراث قابل تصور نیست، میراث یک معنای حداقلی هم در دوره جدید پیدا کرده است، اتفاقاتی در دوران جدید افتاد، سه سده پیش با بپاخاستن توفان تحولات بیسابقه در قاره غربی، چهره تاریخ جهان به طرز نفسگیری دگرگون شد، تکنولوژی آتشناک به میان آمد که در گذشته نبود، لذا نوعی گشودگی جدیدی از جنس دیگر و معنویت و ارزشهای جدیدی به میدان آمدند و چهره تاریخ جهانی را به مقیاس جدیدی تغییر دادند، امروز هیچ ملتی دیگر در بستر تاریخ خودش به شکل قدیمی نیست، تحولاتی جدید صورت گرفته است و جابهجایی صورت گرفته است، چندین مدنیت مانند تمدن سرخپوستی رفت و امرور آن را در موزهها میبینید، بخش مهمی از آفریقای سیاه هم تقدیرش عوض شد و شرق دور که زمانی آشیانه زلالترین معنویت جامعه بشری بود امروز تقریباً جزء قلمرو مدرن شده است، مثل کره و چین بود. در غرب هم همین اتفاق افتاد.
در آغاز وقتی تحولات صنعتی ایجاد شد بخشی از میراثشان را نابود میکردند و میگفتند اینها مانع بر سر راه ماست ولی سریع متوجه شدند که با این میراث معنا میشوند، لذا هزاران صومعهای که ویران شد، بازسازی شد و درکی جدید ایجاد شد، تنها سود و سودا نیست، فرهنگ مادی که در همه عرصههای ما وجود دارد برای نخستین بار در دوره جدید موضوعیت معرفتی پیدا کرد که در گذشته نداشت، هزاران تپه و تل، ارگها، قلعهها و گورستانها در منظر نظر بسیاری از مردمان گذشته بودند ولی ارزش معرفتی نداشت، از زیر کتیبه بیستون از زمانی که داریوش در 518 پیش از میلاد این کتیبه را نصب کرد تا پیش از دوره جدید لشکریان و کشوریان و انسانهای نخبه و اهل فضل و عامی از زیر آن رد شدند، هیچ کس این کتیبه را ندید، حتی مورخان ما؛ اما چه اتفاقی در دوره جدید برای نخستین بار یک خارجی جانش را به خاطر میاندازد که این کتیبه را کشف میکند، نه تنها کشف میکند بلکه رمزگشایی میکند این طرف متفکران و زبانشناسان خطوط عیلامی و سومری را میخوانند و بازخوانی میشود یعنی یک نوع درک جدیدی از میراث و تاریخ و فرهنگی پیدا میکنیم، عجیب اینجاست که میراث ارزش معرفتی دارد، اصلاً فراخوانده شدیم که میراث نه تنها مادی، که مادی خود را بشناسیم حتی مجاز نیستیم جسد فرعون را هم از بین ببریم که خدا میفرماید من آن را در ساحل و کرانه تاریخ آوردم تا عبرتی و بشارتی برای آیندگان باشد؛ برای جامعه ما که غافلگیر تحولات جدید شده است، این درک بیمعناست؛ دولتیان و مجلسیان و نظامیان و بسیاری از نخبگان ما این درک را ندارند، ما دچار غفلت تاریخی شدیم لذا نمیتوانند بفهمند میراث فرهنگی یعنی چه؟
میراث فرهنگی مسأله ریشههاست، درختان یک جنگل به ریشهها سرزنده و با نشاطند و از ریشهها قوت میگیرند، هیچ نسلی مجاز نیست وقتی از نردبان میراثش بر بام هدف میرسد، نردبان را بشکند و نگذارد دیگران از این نردبان عبور کنند، ما مجاز نیستیم؛ ما امروز در ایران این کار را میکنیم و یکی پس از دیگری پلههای نردبانهای میراث را میشکنیم، ما یک نسل یا دو نسل از هزاران نسل پیش از ما و پس از ما هستیم و با دستی به طور اجتنابناپذیر میراثی را میگیریم و با دستی میراث را باید برای نسلهای بعدی وامینهیم، ما مجاز نیستیم میراث فرهنگی را برای سود، سودا و رفاه یک نسل نابود کنیم.
از خودمان نمیخواهیم بپرسیم ما چه چیزهایی برای آیندگانمان به ارث میگذاریم؟ این از آلودگی هوا، این از ویرانی نابودی محیط طبیعی ما و این از تپههای نابود شده میراث فرهنگی؛ فردا چه خواهند گفت؟ هر محوطه باستانی در نگاه انسان امروز، کتابخانه عظیمی است که وقتی غارت میشود، به آتش کشیده میشود، به دست خود ما و نهادهای رسمی کشورما، همه در این غارت سهیم هستیم، چون ما نتوانستیم میراث خود را حفظ کنیم و به نسلهای پیش رو بسپاریم.
*چگینی:آثار و میراثی که از گذشتگان ما به جا مانده است، به ما امکان سفر کردن میدهد، امکان سفر در گذشته میدهد، ما گذشته را نمیتوانیم بدون نشانی از نیاکانمان و از پدران و مادرانمان سفر کنیم، همه ما دوست داریم اگر مثلاً جد ما در دوره قاجار فلان فرد بوده است ای کاش تابلویی از چهره او بود و او را میدیدیم و ما هویت امروز خود را با پدرانمان میشناسیم؛ اگر نتوانیم نشانههایی از آنها پیدا کنیم، گمراهیم. راه باید نشانه داشته باشد؛ اگر نشانه نداشته باشد بینهایت راههای بنبست وجود دارد که ما مرتب در آن راهها گم میشویم و فریب میخوریم و سرمان به سنگ میخورد و چون نشانه را نمیدانیم باز دوباره همان اشتباه را میکنیم.
حالا چرا میخواهیم به سفر برویم؟ میخواهیم سفر کنیم تا امروزمان روی سکویی بایستیم مثل مسیر پلههایی که باید بالا رویم و از طرفی این پلهها را باید به هم متصل کنیم، اگر این اتفاق نیفتد بین ما و آینده فاصله میافتد و این فاصله بین ما و گذشته ما را ساقط میکند، ما مرتب امروز ما یک نقطه تماس بین گذشته و امروز است اگر این نقطه تماس وجود نداشته باشد امکان حرکت و بهرهگیری و رفتن به آینده وجود ندارد.
ادامه دارد.........
گفتوگو از مسعود ملکی
انتتهای پیام/پ