عملیات پوششی در تنگنای توافق


خبرگزاری تسنیم: جبهه نفاق قدیم مدت‌هاست به فرمول استفاده از «سپر انسانی» و کاربست فنون جوجیتسو (استفاده از نیروی طرف مقابل) رسیده است. گروگان‌گیری از میان برخی یاران سابق انقلاب و تبدیل آنها به سپر انسانی یا مسئله برای حاکمیت مورد تأکید دشمن است.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، محمد ایمانی در یادداشت روز روزنامه کیهان که با عنوان «عملیات پوششی در تنگنای توافق» منتشر شده، آورده است: یکی از دستاوردهای مذاکرات هسته‌ای این است که معلوم شد حتی از نگاه تجدیدنظرطلبان هم اسرائیل دشمن است. و الّا اگر به‌نرخ اتفاقات سال 88 به عرصه سیاست خارجی بنگریم، اسرائیل در شمار دوستان جنبش سبزی‌ها جا دارد.

ماجرا برای سبزها آن‌قدر مهم بود که ریسک هزینه دادن در کف خیابان و روبه‌رو شدن با مردم روزه‌دار را در روز قدس (27 شهریور 1388) به جان خریدند و در حمایت از اسرائیل، شعار القا شده «نه غزه نه لبنان» را در کف خیابان بازگو کردند. تا همین چند ماه پیش برخی از تئوریسین‌های اپوزیسیون سبز تا مرز اعلام رسمیت اسرائیل نیز پیش رفتند اما اکنون همان‌ها (نظیر صادق ــ ز.) به نتانیاهو و اسرائیل بد می‌گویند تا بعداً بتوانند منتقدان حامی منافع و عزت ملی در مذاکرات هسته‌ای را همسو با نتانیاهو جا بزنند. در ادامه این شگرد آخرین بار آقای هاشمی رفسنجانی گفت دلواپس‌ها با نتانیاهو همزبان شده‌اند. اما اصل ماجرا چیست؟ و چرا در بحبوحه مذاکرات با آمریکا، حجم آتش تبلیغاتی سنگینی علیه منتقدان به راه افتاده است؟

دور تازه مذاکرات که از شهریور 93 در نیویورک کلید خورد و قرار بود 3ماهه به سرانجام برسد، اکنون هجدهمین ماه را سپری می‌کند. طبق قرائن متعدد که در ادبیات اوباما نیز شنیده شد آمریکا مایل است تعلیق و توقف ابعاد مهم برنامه هسته‌ای را به‌مدت 10 سال به طرف ایرانی تحمیل کند و به‌عبارت دیگر در مقابل دریافت امتیازهای نقد آنی، لغو تحریم‌ها را به حداقل یک دهه دیگر حواله دهد؛ نظیر کاری که 10-11 سال پیش در توافقات تهران و پاریس و بروکسل انجام شد و پس از دو سال و نیم «تعلیق موقت» گفتند بهترین تضمین عینی که ایران می‌تواند بدهد دایمی کردن تعلیق‌هاست. مفهوم دیگر این تحمیل 10ساله، اوراق کردن تدریجی برنامه هسته‌ای ایران بدون لغو تحریم‌هاست. رئیس دولت یازدهم در تبلیغات انتخاباتی با نشان دادن کلید و درگیر کردن چرخ صنعت با چرخ سانتریفیوژها (برنامه هسته‌ای) وعده لغو همین تحریم‌ها را داد. اما به‌مرور معلوم شد ظاهراً در نگاه برخی سیاسیون لازمه چرخیدن چرخ صنعت، نچرخیدن یا معکوس چرخیدن چرخ صنعت است. اکنون مفهوم توافق 10ساله‌ای که اوباما می‌گوید، این است که سانتریفیوژها از 19هزار به 6‌هزار برسد، سانتریفیوژهای پیشرفته نچرخند، آبشارهای 164تایی سانتریفیوژها گسیخته و نیمه آبشار! شوند و... در حالی که چرخش سانتریفیوژها از سرعت می‌افتد، چرخش چرخ صنعت به‌واسطه لغو تحریم‌ها نیز به 10 سال بعد موکول شود!

آیا افکار عمومی ایران که در تمام نظرسنجی‌ها بالای 75 درصد پای فناوری هسته‌ای ــ حتی به‌قیمت تحریم‌ها ــ ایستاده و لغو فوری و حداقل همه‌جانبه تحریم را مطالبه می‌کند، چنین توافقی را می‌پذیرد؟ حالا ساده‌دل‌ترین و خوش‌گمان‌ترین افراد می‌پرسند حتی اگر ارزش فناوری هسته‌ای را کنار بگذاریم، آیا قرار است تحریم‌ها را برای حداقل 10 سال تثبیت و عدم‌تصویب تحریم جدید را به‌عنوان تنها امتیاز برای ما فاکتور کنند؟! گزارش اخیر سایت حامی دولت (آریا) مبنی بر اینکه طبق نظرسنجی یک مؤسسه آمریکایی، محبوبیت روحانی در آبان ماه 11 درصد کاهش یافته، بخشی از دلواپسی‌های جریان خوش‌بین به آمریکا را بازگو می‌کند. سران این جریان، اوباما را در ردیف «میانه‌روهای مؤدب» دسته‌بندی کرده و مذاکره با او را «تابوشکنی بزرگ» می‌دانستند. آنان و جریان رسانه‌ای که همین طیف سیاسیون را از پایین مدیریت می‌کند به‌مرور این تلقی را پیش کشیدند ــ یا القا کردند ــ که آمریکا، دوست و فقط اسرائیل، دشمن است! این طیف تا آنجا پیش رفتند که نسبت دروغ به امام خمینی(ره) دادند مبنی بر اینکه امام هم مخالف مرگ بر آمریکا بود حال آن که حضرت امام در سال آخر حیات مبارک خویش بیش از همیشه بر مرگ بر آمریکا و دشمن شماره یک معرفی کردن «شیطان بزرگ» تأکید می‌کرد.

امام مدام درباره منسی (فراموش) شدن مرگ بر آمریکا با شعارهایی نظیر مرگ بر شوروی هشدار می‌داد هرچند که دشمن اول استکبار شوروی خود امام بود. اما تجدیدنظرطلبان در آشوب‌افکنی نیابتی سال 1388 مرگ بر آمریکا را خط زدند و مرگ بر روسیه نوشتند. آنها 5 سال بعد، اسرائیل و نتانیاهو (شیطان کوچک) را برجسته می‌کنند تا دوستی و پسرخاله شدن با شیطان بزرگ را پنهان سازند؛ انگار سگ زنجیری شیطان بزرگ طرف بد ماجراست و شیطان بزرگ، طرف خوب و دلبر داستان می‌باشد که به‌خاطر او می‌توان همه نوع حریم‌شکنی کرد! و انگار نه انگار که همین نتانیاهو ــ که یکی دو سال است برای حضرات بده شده ــ همان نتانیاهوی سال 88 است که با صراحت گفته بود: «جنبش سبز سرمایه بزرگ اسرائیل است»، پیش قاضی و معلق‌بازی؟! یعنی ملت ایران را که خود پیاده‌نظام اسرائیل را از کف خیابان جارو کرد، این‌قدر کم‌حافظه فرض کرده‌اند؟

هر خردمندی وقتی پای مذاکره و توافق می‌رود، به‌عنوان یک سؤال اصلی می‌پرسد قرار است چه‌چیزی بدهد و چه‌چیزی بستاند. اما طیفی که با بدعملی و رفتار نابجا همه حیثیت و موجودیت خود را به مذاکره با آمریکا گره زده‌اند، اینک در وضعیت فقدان دستاورد سعی می‌کنند طریقیت را از مذاکرات و توافق بردارند و به آن اصالت و موضوعیت بدهند. این جبهه که شامل دو طیف مأمور خائن و خودی غافل می‌شود می‌خواهد پس از فاکتور کردن مذاکره با آمریکا که دیگر خریداری در میان ناظران منصف ندارد، نفس توافق ــ به هر قیمت ــ را به افکار عمومی کادو کند. آنها دانسته‌ و ندانسته محل بحث و اختلاف را بر سر توافق یا عدم‌توافق ترسیم می‌کنند. بی‌تردید هیچ کسی با توافق معقول که هم سلامت برنامه هسته‌ای ایران را نشان دهد، هم حقوق هسته‌ای ملت ایران را طبق NPT به رسمیت بشناسد و هم متعاقب این دو اصل، تحریم‌های بهانه‌جویانه را لغو کند مشکل ندارد. بحث اصلی بر سر این است که تعلیق هسته‌ای در کنار احاله لغو تحریم‌ها به یک دهه بعد و در کنار همه اینها متهم ماندن برای یک دهه بدون اینکه آمریکا و غرب هیچ سند و بهانه‌ای داشته باشند، چه ارزش و اعتباری دارد؟! طیف تردست مباحثه در این هنگام به‌جای پاسخگویی، به نتانیاهو دخیل می‌بندد که 5 سال پیش از همین طیف حمایت علنی می‌کرده و اکنون نیز در جریان یک تقسیم کار بزرگ در غرب، با توافق 10ساله کذایی اظهار مخالفت می‌کند تا «سرمایه بزرگ اسرائیل در ایران» بتوانند حرفی برای گفتن و فاکتور کردن نزد مردم داشته باشند.

حقیقت ماجرا این است که آمریکا و اسرائیل در حرکت مخملین سال 88 در یک صف کنار طیف سبز ایستادند. حقیقت دیگر این است که به‌تعبیر جو بایدن معاون اوباما «اگر اسرائیل هم نبود ما باید پول خرج می‌کردیم و آن را راه می‌انداختیم» یا به‌تعبیر شیمون پرز «در میان همه رؤسای جمهور آمریکا هیچ کس به‌اندازه باراک اوباما به اسرائیل خدمت نکرده است». حقیقت سوم آن است که امثال آقای هاشمی به هر ترتیب ماجرای سال 88 را تقلیل دهند یا ترقیق و تحریف کنند، آن زمان فتنه‌گران در کف خیابان شعار «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» سر دادند، «مرگ بر اصل ولایت فقیه» گفتند، خط حذف روی شعار «جمهوری اسلامی» کشیدند، به ساحت حضرت امام(ره) اهانت کردند و بالاخره سراغ اصل ماجرا رفتند و عقده دیرین آمریکا و اسرائیل را بر سر امام حسین علیه السلام خالی کردند چرا که افرادی با مختصات دکتر مایکل برانت رئیس بخش شیعه‌شناسی سازمان «سیا» مقارن پیروزی انقلاب گفته بودند انقلاب 1979 ایران مرهون خون حسین[ع] نواده پیامبر اسلام[ص] و احترام مردم به این خاندان است. اما حقیقت چهارمی در این میان است که آن را باید از زبان رئیس سابق موساد روایت و سپس از زبان آقای «صادق ــ ز.» تبیین کرد.

به گزارش روزنامه هاآرتص مئیر داگان که در بحبوحه فتنه سبز رئیس سرویس جاسوسی رژیم صهیونیستی بود، اخیراً در پاسخ این سؤال که چه اقدامی باید در برابر برنامه هسته‌ای ایران انجام می‌گرفت، از پرورش اوپوزیسیون ایرانی توسط غرب سخن می‌گوید و می‌افزاید: «کاری که می‌توانستیم انجام دهیم این بود که توسط عملیات سری یا تقویت نیروهای اوپوزیسیون و اقلیت‌ها در ایران زمان بخریم». سناریویی که مثلث آمریکا، انگلیس و اسرائیل به‌بهانه تقلب در انتخابات 88 ایران ترتیب دادند، اقتدار و اتحاد ملی را هدف گرفته بود و همان کار ضمن تشجیع دشمن موجب شد غرب توافق برای پذیرش برنامه‌ هسته‌ای ایران و معامله بر سر سوخت 20 درصد را بی‌آن که حتی تحریم‌هایی وضع شده باشد به هم بزند و تشدید تحریم‌ها (تحت عنوان فلج کننده) را برای تقویت اوپوزیسیون ناکام آشوب 88 در دستور کار قرار دهد. گرای تحریم‌ها را اتفاقاً طیفی از سبزها دادند که بعدها به نگرانی از تأثیرات تحریم‌ها تظاهر کردند حال آن که کاسب حقیقی تحریم‌ها آنان بودند. مئیر داگان مشابه سخنان اخیر را 19 اسفند 1390 در مصاحبه با شبکه CBS عنوان کرد آنجا که گفت: «به‌جای اندیشه حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران باید به هر عاملی که بتواند مخالفت و ممانعتی در برابر حرکت جمهوری اسلامی به وجود آورد یاری رساند. غرب باید در فکر تقویت اوپوزیسیون در برابر حاکمیت باشد و به‌عنوان راهکار جایگزین حمله، تغییر حکومت را تشویق کند».

نکته ظریفی در این میان وجود دارد. آقای «صادق ــ ز.» که از حامیان رسانه‌ای آقای هاشمی محسوب می‌شود، 12 خرداد 1392 در مصاحبه با روزنامه زنجیره‌ای بهار تصریح کرد: «حاکمیت اوپوزیسیون نمی‌خواهد اما ما نمی‌توانیم اوپوزیسیون را از دید حاکمیت تعریف کنیم. همان گونه که ما می‌بینیم هاشمی به اوپوزیسیون تبدیل می‌شود، حاکمیت هم این را می‌بیند و به هاشمی می‌گوید: "آشیخ اکبر، باید تکلیفت را معلوم کنی؛ از شما بهره‌برداری می‌کنند و هل می‌دهند تا چهره‌ای بسازند که در مقابل نظام قرار بگیری". ضرورت دموکراسی خواهی، اینها (نهضت آزادی، سازمان مجاهدین انقلاب، دفتر تحکیم) را پشت سر کسی سوق خواهد داد که شنل اوپوزیسیون را به تن کند. هاشمی که عمر نوح ندارد، 5 یا 10 سال دیگر با ما نخواهد بود اما جنبش ادامه پیدا می‌کند. اگر هاشمی، خاتمی و هر کسی نتواند حداقل خواسته‌های این جنبش را لبیک بگوید، جنبش آنها را پس می‌زند. نگران نباشید که آقای رفسنجانی می‌تواند پابه‌پای ما بدود یا نه، اگر نتواند همپا با جبهه اوپوزیسیون بدود، حذف می‌شود... مهم نیست هاشمی چه می‌کند. او یا می‌تواند پابه‌پای این قطار باشد یا نه. اگر حذف شد هیچ اتفاقی نمی‌افتد، اوپوزیسیون یک شخصیت دیگر را درون نظام پیدا می‌کند». همین شخص که در مصاحبه با روزنامه آرمان گفته بود: ایده‌آل ما روحانی و حتی عارف و خاتمی هم نیست بلکه واسلاو هاول و آنگ سان سوچی و بازرگان است، بعدها گفت اسرائیل را به رسمیت می‌شناسد. او در مصاحبه 20 مرداد 92 با سایت ضدانقلابی کلمه تصریح می‌کند: «اوپوزیسیون به کمتر از شتر رضایت نداده. دوران انقلاب کنار دانشگاه تهران چادر زده بودند و برای کومله و حزب دموکرات کردستان لباس و پتو جمع‌آوری می‌کردند در حالی که این احزاب در حال جنگ با سپاه و ارتش بودند. بعد از دوم خرداد ما چه گفتیم؟ گفتیم درباره ولایت فقیه بحث کنیم، جنگ بعد از فتح خرمشهر درست نبود، قصاص این گونه است، نعوذبالله خدا و پیغمبر آن گونه است. اگر این دفعه هم دچار همین خطا بشویم و بگوییم شتر، نه روحانی و نه پدرجد روحانی کاری نمی‌توانند بکنند. باید یاد بگیریم میلی‌متری به جلو برویم».

جبهه نفاق قدیم مدت‌هاست طبق دستورالعمل خارجی به فرمول استفاده از «سپر انسانی» و کاربست فنون جوجیتسو (استفاده از نیروی طرف مقابل) رسیده است. گروگان‌گیری از میان برخی یاران سابق انقلاب و تبدیل آنها به سپر انسانی یا مسئله برای حاکمیت مورد تأکید دشمن است. به‌موازات همین امر، تبدیل سیمای شیطان بزرگ به شریک طرف معامله و قطب‌بندی جعلی در درون حاکمیت در دستور کار است تا اقتدار فزاینده جمهوری اسلامی در منطقه را از درون به چالش بکشد. برجسته کردن شامورتی‌بازی امثال نتانیاهو در حقیقت ایجاد آتش تهیه و انفجار نارنجک‌های دودزای صوتی برای انحراف افکار عمومی از جبهه دیپلماسی در مصاف با شیطان بزرگ است. در بحبوحه همین مصاف بزرگ است که می‌توان صلاحیت، بصیرت و استقامت رجال سیاسی را به محک کشید یا خدای نکرده با تأسف و تحسر، سواری گرفتن دشمن از برخی رجال را به نظاره نشست. سیاستمداران ما مجبور نیستند خود را با جریان نفاق هم‌سرنوشت کنند اگر که حریت پذیرش اشتباه فهم و محاسبه را داشته باشند. قرار نیست ناکامی آمریکا در مذاکرات، شکست برخی رجال سیاسی ما هم باشد؛ اگر که مراقب گروگان‌گیرها باشند و نگذارند منافقین پل‌های پشت سر آنان را خراب کنند.

محمد ایمانی

انتهای پیام/*