چه کسانی نگذاشتند مکتب اقتصادی اسلام بعد از انقلاب پیاده شود؟


چه کسانی نگذاشتند مکتب اقتصادی اسلام بعد از انقلاب پیاده شود؟

خبرگزاری تسنیم: چرا اقتصاد اسلامی هنوز به رسمیت شناخته نمی‌شود؟ مخالفان جریان اقتصاد اسلامی چه کسانی هستند؟

  به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم،قبل از انقلاب بود که متفکرانی همچون شهید صدر با کتاب «اقتصادنا» کم‌کم جریان اقتصاد اسلامی را وارد مباحث اقتصادی کردند و این دیدگاه به وجود آمد که اسلام سیستم اقتصادی دارد. در این زمان بود که برخی‌ها به این نکته باور پیدا کردند که می‌توانیم الگویی با مؤلفه‌های اقتصاد اسلامی تدوین کنیم تا اینکه پس از انقلاب با سر دادن شعارهای انقلابی کم‌کم این دیدگاه در بین دانشگاهیان ایجاد شد که انقلاب اسلامی مدل و فکری برای اقتصاد خواهد داشت. اما کم‌کم با گذشت سالیان متمادی، با وجود تأسیس مراکز علمی اسلامی، دیگر صدایی از اقتصاد اسلامی شنیده نشد و به فراموشی سپرده شد، حتی در زمان ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد که با شعار عدالت‌خواهی سکان اجرایی کشور را در دست گرفت، باز هم خبری از فرامین اسلامی در حوزه‌ی اقتصادی نشد. در گفت‌وگویی تفصیلی و چندساعته با دکتر سید مهدی زریباف، ایشان با واکاوی جریان‌شناسی مکتب اقتصادی اسلام در سه دهه می‌گوید: از پس از انقلاب با روی کار آمدن دولت سازندگی، دولت نه‌تنها به اقتصاد اسلامی اهمیتی نداد، بلکه با اجرای سیاست‌های تعدیل در جامعه، زمینه را برای اجرایی شدن اقتصاد لیبرالی در جامعه فراهم کرد. پس از آن هم در دولت خاتمی، متأثر از ایده‌ی اصلاحات مدنی، اقتصاد به‌کلی کنار زده شد و دولت توسعه‌ی سیاسی را سرلوحه‌ی امور خود قرار داد.

 
رئیس مرکز مطالعات و مبانی مدل‌های اقتصادی در ادامه افزود: دولت احمدی‌نژاد هم با وجود سر دادن شعارهای مبتنی بر عدالت، به دلیل نداشتن پایه‌های محکم علمی و تئوریک، نتوانست اقتصاد اسلامی را در جامعه اجرا کند. در ادامه گفت‌وگوی «برهان» با ایشان را می‌خوانیم.
 
روند شکل‌گیری جریان اقتصاد اسلامی قبل و بعد از انقلاب در کشور ما چگونه بوده است؟
 
تا قبل از انقلاب فقط دانشگاه تهران در مباحث نظری اقتصاد ورود پیدا کرده بود. در آن زمان به دلیل وجود شوروی و مبارزه با شاه، امپریالیسم و سرمایه داری و دفاع از حقوق کارگری و محرومان گرایش تفکر اساتید و دانشگاهیان، بیشتر به سمت تفکرات چپ و مارکسیستی بود.
 
پس از انقلاب در دهه‌ی شصت افرادی که دیدگاه اقتصادی چپ داشتند و مخالف بازار و بخش خصوصی بودند وتقابل شدیدی با بازار داشتند (البته بازار نه معنای اقتصاد مدرن بلکه عموماً" تاجران و بازرگانان سنتی که دستی بر تولید نداشتند) همچون مهندس موسوی امور اجرایی کشور را در دست گرفتند. که بعدها به جریان لیبرال پیوستند.
 
قبل از انقلاب با ورود متفکرانی چون شهید صدر، شهید مطهری، شهید بهشتی و با کتاب اقتصادنا به مباحث اقتصادی کم کم این دیدگاه به وجود آمد که اسلام باید سیستم اقتصادی داشته باشد و ما می‌توانیم الگوی اقتصاد اسلامی را ازمبانی اسلام، تدوین کنیم و این الگو هیچ شباهتی به سیستم غربی و شرقی نخواهد داشت چون مبانی فلسفی و اخلاقی این دو باهم متفاوت است پس خروجی آن‌ها نیز با هم تفاوت دارد.
بعد از انقلاب هم به دلیل شور انقلابی که در بین مردم ایجاد شده بود و همچنین سر دادن شعارهایی همچون "نه شرقی نه غربی" کم کم در سطح دانشگاه و در بین دانشگاهیان این مسأله مطرح شد که اگر سرمایه داری و کومونیسم نه، پس چه چیزی؟ پس اقتصاد اسلامی چیست و آیا انقلاب اسلامی مدل و فکری به عنوان جایگزین سوم در این باره دارد؟
 
برای پاسخ به این سؤال مراکزی چون دانشگاه امام صادق (ع)، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه در قم و فرهنگستان علوم به ریاست سید منیر الدین حسینی هاشمی تشکیل شد و تلاش‌هایی نیز در جهت تولید علم اسلامی انجام دادند.
 
کم کم با جدی تر شدن انگیزه‌ها، دانشگاه تازه تأسیس امام صادق (ع) فعال‌تر شده بود و در مشهد نیز همایش‌هایی در این زمینه برگزار می‌شد و همچنین در قم حضرت آیت الله مصباح یزدی مشغول فعالیت بودند. در همین زمان دکتر درخشان رئیس دانشکده اقتصاد دانشگاه امام صادق (ع) شد و همزمان به طلبه‌ها درس اقتصاد می‌داد. در این زمان بحث اقتصاد اسلامی آن‌قدر جدی شده بود که حتی آقای هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس وقت هم در خطبه‌های نماز جمعه هفته به هفته مباحثی در این جهت عنوان می‌کردند و اینکار امیدها را زنده می‌کرد که ما دنبال الگوی دیگری می‌گردیم.
 
اما اختلاف نظرها کم کم پیش آمد عده ای در تبیین الگوی نه شرقی و نه غربی می‌گفتند که تلفیقی از هر دو لازم است. افرادی مثل محمدعلی گرامی که به شدت معتقد به مالکیت سرمایه بودند به تفکرات سرمایه داری نزدیک شدند، افرادی مثل دکتر رزاقی تفکراتی نزدیک به تفکرات انقلابی داشتند شدیداً معتقد به مبارزه با امپریالیزم بودند و افرادی همچون آقای دکتر درخشان به تفکرات انقلابی و بینش اسلامی پایبند ماندند.
 
این جریان تا سال 67 مطرح بود ولی پس از آن چراغش خاموش شد.
 
چرا این جریان چراغش خاموش شد؟ دلایل نپرداختن به اقتصاد اسلامی چه بود؟
 
 
در دهه‌ی هفتاد با تغییر دولت و روی کار آمدن دولت آقای هاشمی افرادی از کارشناسان سازمان برنامه همچون آقایان: مسعود روغنی زنجانی، مسعود نیلی، طبیبیان و علینقی مشایخی و... که در زمان موسوی به دلیل عدم همخوانی با عقاید اقتصادی وی، مجال و فرصتی برای ارائه نظرات خود نداشتند این بار با روی کار آمدن دولت هاشمی فرصت را غنیمت دانسته و دست به اصلاحات مورد نظر خود زدند و به طلایه داران تکنوکراسی در کشور تبدیل شدند، لذا از این پس، تفکرات و اجرا به سوی عملگرایی تغییر مسیر داد و دولت با این رویکرد که اقتصاد علمی، با مبانی اخلاقی نیست و تجربه‌ی بشری است سیاست تعدیل اقتصادی را در پیش گرفت. در این زمان حوزه علمیه تقریباً سکوت کرد، دانشگاه‌ها هم با توجه به رویکرد وزارت علوم مبنی بر اینکه اقتصاد علمی فرمولی، مکانیکی و غیر قابل تغییر است، نگاهی کاملاً مهندسی به اقتصاد داشت و نظامی که می‌خواست سراغ اقتصاد اسلامی برود با این استدلال که اقتصاد اسلامی فقط تئوری است و اگر حرفی برای گفتن داشت تا به حال ارائه می‌داد، اقتصاد اسلامی را کنار گذاشت. تا جائیکه آقای هاشمی رئیس جمهور وقت، در مصاحبه ای در پاسخ به اینکه اقتصاد اسلامی چیست؟ خصلت اسلامیت اقتصاد جمهوری اسلامی چیست؟ و در این سال‌هایی که از انقلاب گذشته است کجا می‌توان رصد کرد و اقتصاد اسلامی را یافت؟
 
 پاسخ داد که: اقتصاد اسلامی همان economy mixed(اقتصاد مختلط) است که ما به آن رسیده‌ایم! که نه این است و نه آن بلکه تلفیقی است از هر دو (در شرایطی که کشور تورم 50 درصدی داشت).
 
چگونه جریان سرمایه داری و آن گونه که در ادبیات متعارف اقتصادی مشهور است تیم لیبرالی در اقتصاد حاکم شد؟
 
از سال 72 به بعد در اقتصاد ایران جریان چپ به طور کامل از بین رفت و جریان لیبرال سرمایه داری با گرایش پولی به صورت افراطی سرکار آمد که هم قدرت علمی دانشگاه‌ها و هم قدرت اجرا و عمل را در اختیار گرفتند و مثلث کاملی از همراهی وزارت علوم و دانشگاه‌ها، کارشناسان اجرایی و روحانیت با ریاست آقای هاشمی که اندیشه اقتصاد لیبرال سرمایه داری را دنبال می‌کرد شکل گرفت و تفکرات اقتصاد اسلامی مثل بچه‌ای که تازه به دنیا آمده بود زیر دست و پا له شد و نظام تصمیم‌گیری و حکومتی حاضر به خرج کردن برای اقتصاد اسلامی نبود حتی حاضر به گذاشتن یک همایش هم نمی‌شد و افراد معتقد به اقتصاد اسلامی یا باید سکوت می‌کردند یا باید همراه می‌شدند و اغلب افرادی از متفکران اقتصاد اسلامی که اقتصاد سرمایه‌داری را نوعی علم غیر قابل تغییر می‌دیدند و مشکل مبنایی و متدولوژیک با نظام سرمایه‌داری نداشتند مورد حمایت واقع شدند و حزبی به نام کارگزاران با حمایت بعضی از همین روحانیون و متفکران اقتصاد اسلامی در ایران تشکیل دادند که در دولت آقای روحانی جان بیشتری گرفت. این مقطع (دهه‌ی هفتاد) سیاه‌ترین دوره برای اقتصاد اسلامی است.
 
شما فرمودید که در سال 72 جریان چپ به طور کلی از بین رفت، چرا این اتفاق افتاد و لیبرالیسم قدرت و نفوذ بیشتری پیدا کرد؟
 
دو جریان موید این مطلب شد یکی شرایط داخل کشور و دیگری اتفاقاتی بود که در خارج از کشور رخ داد:
در دهه 70 اتفاق مهمی که در صحنه بین الملل افتاد، فروپاشی شوروی بود که در واقع پشتوانه‌ی نظری و عملی مارکسیسم از بین رفت و این اتفاق فرصت را برای لیبرال سرمایه داران فراهم کرد که فضای کلی حاکم بر جهان را در دست بگیرند و بتوانند بدون هیچ رقیبی بر کل دنیا تسلط و سیطره داشته باشند و حاکمیت کنند. اگر این فروپاشی نبود دو قطب تفکری در ایران به موازات هم پیش می‌رفتند و با هم رقابت می‌کردند ولی با این اتفاق، جریان به دست لیبرال‌ها افتاد و آن‌ها حاکمیت پیدا کردند.
 
در داخل دو مسئله‌ی دیگر هم موید نظام سرمایه داری بود:
 
 دو قطب بازار و حزب موتلفه که هم نگاهی انقلابی و مردمی داشتند و در زمان انقلاب یار و یاور رهبر انقلاب بودند و هم قدرت اقتصادی داشتند، از آقای هاشمی حمایت کردند.
 
دومین عامل مهم، فضای اقتصادی سیاسی و فرهنگی کشور بعد از جنگ بود که تاسیسات نابود شده بود و مردم از جنگ خسته شده بودند و فشار اقتصادی زیادی به مردم وارد شده بود به خصوص اینکه، از یک اقتصاد شاهنشاهی که اقتصادی بسته ولی با ثبات بود وارد جنگ شدیم که طی آن همه نهادها به هم ریخته و بی ثباتی در فضای کشور حاکم شده بود. در این شرایط آقای هاشمی با سردادن شعار آبادانی و سازندگی فضای یأس و نامیدی را به امید تبدیل کرد و مردم هم چون از این شرایط خسته شده بودند به آقای هاشمی رأی دادند و ایشان قدرت را در دست گرفت.
 
ایشان در این مدت اقدامات زیادی انجام دادند از جمله اینکه:
 
در فضای اقتصادی به بهانه ساخت خرابی‌های ناشی از جنگ از صندوق بین المللی پول و بانک جهانی وام گرفت، سرمایه گذاری خارجی را در ایران افزایش داد، سدسازی‌های زیادی صورت گرفت ولی اشکالی که وجود داشت این بود که ایشان در لباس روحانیت بحث اقتصاد اسلامی را به حاشیه برد.
 
از طرف دیگر بنا بر توصیه‌های صندوق بین المللی پول و بانک جهانی درقالب تشویق سرمایه گذاری خصوصی و خصوصی سازی، مهیا کردن شرایط برای ورود سرمایه گذاری خارجی و باز کردن دروازه‌های کشور به روی واردات و تبدیل اقتصاد ایران از یک اقتصاد بسته به یک اقتصاد باز، اقدام به عملیاتی کردن اندیشه اقتصاد آزاد کرد.
 
غافل از اینکه وقتی نظام سیاسی و اقتصادی یک مکتبی را می‌پذیریم خواه نا خواه نظام فرهنگی آن را نیز باید بپذیریم یعنی نمی‌توانیم نظام اقتصادی یا سیاسی یک مکتبی را بپذیریم و نظام فرهنگی آن را خیر؛ زیرا این‌ها یک کل واحد هستند.
 
 
در این دوران با توجه به فرمایش شما شرایط فرهنگی کشور چگونه تغییر کرد؟
 
با اجرا کردن این سیاست‌ها شرایط فرهنگی جامعه نیز تغییر کرد و دوباره شرایط اقتصاد ایران به زمان شاه که مردم با فروش نفت زندگی می‌کردند و به فکر راحت طلبی بودند، بازگشت. کم کم همه چیز به سمت مادی شدن رفت تا جائیکه سربازی و خدمت به نظام قابل خرید و فروش شد. آرمان‌های امام که دفاع از محرومین بود تبدیل به خوش پوشی و خوش بودن و تکاثر مادی شد و تفکر جهادی که امام تأکید زیادی بر آن داشتند جای خود را به راحت طلبی داد. اختلافات طبقاتی به خصوص در تهران ایجاد شد و طبقه ای به وجود آمد که بدون داشتن ریشه‌های فرهنگی عمیق به ثروت زیادی دست یافتند و طبقه پولدارهای حاکم بر نظام اقتصادی را تشکیل دادند. این شرایط تا پایان دولت هاشمی ادامه داشت.
 
اقتصاد ایران در شرایط اصلاحات چگونه بود و جریان اقتصاد اسلامی در این دوران به چه نحوی بود؟
 
در زمان رئیس دولت اصلاحات محور اصلی توسعه‌ی اقتصادی نبود. بلکه محور توسعه‌ی سیاسی بود وبه نوعی تأکید بر لیبرالیسم سیاسی بود. در واقع استدلالشان این بود که ابتدا باید به مردم و احزاب آزادی داد و رسانه‌ها و مطبوعات آزاد شوند، مشارکت اجتماعی مردم افزایش یابد و افکار آزاد شوند، سپس اقدام به توسعه اقتصادی کنیم. بدین معنی که توسعه سیاسی مرجح بر توسعه اقتصادی است. این جریان متأثر از اجماع پساواشنگتنی غرب و طرح ایده اصلاحات مدنی، حزب مشارکت ایران اسلامی را تأسیس کردند. حزب مشارکت از نظر سیاسی همان راهی را رفت که حزب کارگزاران از نظر اقتصادی رفت که همان غربی کردن و مدل قرار دادن فلسفه‌ی سیاسی غرب در حکومت اسلامی بود. اما در دو سال اول دولت اصلاحات یعنی در سال 76 و 77 اصلاح طلبان به دلیل داشتن گرایشات چپ و مردمی، با ارائه طرح اصلاح ساختار اقتصادی دکتر نمازی مبنی بر اینکه "باید اقتصاد از آن حالت باز به بسته تبدیل شود، از فساد و رانت جلوگیری شود و به سمت کشاورزی و صنایع کوچک تمرکز شود و اصلاح نظام تصمیم‌گیری صورت پذیرد، قصد داشتند اقتصاد ایران را تا حدودی مردمی کنند منتها به دلیل اعمال نفوذ حزب کارگزاران نه تنها این طرح اجرا نشد بلکه خود ایشان هم برکنار شد و دوباره بحث‌های نرخ ارز و تعدیل نرخ ارز با قوت گرفتن تفکرات کارگزارانی‌هایی همچون مرحوم نوربخش دوباره قوت گرفت.
 
در این دوران ادبیات اقتصاد اسلامی تقریباً هیچ رشدی نکرد چون گرایش وزارت علوم مبنی بر سکولاریزه کردن علوم انسانی بود و فضای علمی کشور به شدت به سمت سکولایزه شدن می‌رفت و فضای فرهنگی و اجتماعی به شدت به سمت سرمایه داری گرایش پیدا کرده بود متفکران اقتصاد اسلامی عزلت نشین شده بودند. در این دوران اساتیدی که در زمان آقای هاشمی به فرنگ رفته بودند به وطن بازگشتند ولی این‌بار در چهره‌ی افراد مذهبی آموزه‌هایی را که در آن جا یاد گرفته بودند با صدای بلندتری مطرح می‌کردند، برخلاف دوران هاشمی که افراد اتو کشیده ثناگوی غرب بودند این بار مذهبی‌ها به تعریف و تمجید از غرب می‌پرداختند که محصول آن نسخه جدیدی از نئوکلاسیک اسلامی بود.
 
در این زمان بحث خصوصی سازی و کوچک سازی دولت بسیار جدی شد. اما از آنجائیکه کشور ما وابسته به درآمدهای نفتی است و بودجه دولت کاملاً نفتی است و بخش خصوصی در آن بسیار کم رنگ است هیچ گاه نتوانستیم اقتصاد را به بخش خصوصی واگذار کنیم و از حجم دولت بکاهیم. ناگفته نماند که در دولت اول اصلاحات هنوز درحال آزمون و خطا ونیز کش و قوس میان کارگزاران و مشارکت بود.
 
در زمان اصلاحات اقتصاد کاملاً رها شده بود. اما عده‌ای بر این باورند که در این زمان چون آگاهی مردم افزایش یافته بود اقتصاد هم وضع خوبی داشت و تولید هم بهبود یافت. اما عده‌ای می‌گفتند که چون در دوران هاشمی سرمایه گذاری‌های زیر بنایی صورت گرفته و زیر ساخت‌ها بهبود پیدا کرده بود، در حال حاضر سرمایه‌گذاری جواب می‌دهد.
 
در کل می‌توان گفت که دوران اصلاحات به تعبیر خودش «هیچ تئوری اقتصادی در دولت وجود نداشت" و دوران بدون اقتصاد بود.
 
در این زمان نحوه عملکرد حوزه و دانشگاه به چه صورت بود؟
 
از آنجائیکه حوزه هم درگیر مسائل سیاسی شده بود و دانشگاه هم سکولار عمل می‌کرد بحث اقتصاد اسلامی نه در حوزه و نه در دانشگاه مطرح نبود؛ فقط نشست‌هایی در دانشگاه تربیت مدرس و امام صادق (ع) برگزار می‌شد و قدرت در دست افرادی بود که تفکرات نئوکلاسیک اسلامی داشتند و در حوزه‌ها دکتری اقتصاد داده شد. در واقع رشد دانشگاهی در دوران خاتمی برای اقتصاد اتفاق افتاد.
 
در دوسال آخر دولت خاتمی افرادی مثل آقای دکتر احمد توکلی و دکتر نادران به مجلس راه یافتند که تفکرات اسلامی داشتند و قسم‌نامه‌ای به عنوان نمایندگان اقتصادی مجلس نوشتند که: ما آمده‌ایم که عدالت را بیاوریم و فقر را رفع کنیم و واقعاً هم تلاش‌هایی کردند.
 
در دوران خاتمی اتفاق مهم دیگری نیز افتاد و آن بحث رانت بود. (مثل شهرام جزایری و سلطان شکر) چون نوعی آنارشیزم اتفاق افتاده بود این اتفاق؛ محصول سیاست اشتباه دوران هاشمی بود به نحوی که هر فردی می‌توانست به راحتی با داشتن اطلاعات و رانت ثروت زیادی را کسب کند و به فساد اقتصادی دامن بزند، همین باعث شد، رهبری دستوری در مورد مبارزه با مفاسد اقتصادی به دستگاه‌ها و دولت ابلاغ کردند.
 
نتیجه آن که در دوسال پایانی دولت خاتمی نوعی بی‌نظمی سیاسی و فرهنگی مردم را کلافه کرده بود تا جائیکه بین خود مسئولان هم دعوا بود مثلاً" در انتخابات شورای شهر تهران که منجر به پیروزی آبادگران شد مشارکت تهرانی‌ها پانزده درصد بود یعنی پایین‌ترین میزان مشارکت!
 
این اتفاق در دورانی رخ داد که شعار توسعه‌ی سیاسی مطرح بود و توقع این بود که آمار افزایش یابد اما بر خلاف انتظار، کاهش یافت که در واقع این اتفاق شکستی برای دولت خاتمی محسوب می‌شد.
 
چرا در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد اقتصاد اسلامی قوت نگرفت؟ جریان اقتصاد اسلامی به کجا رسید؟
 
آقای احمدی نژاد در شرایطی قدرت را دست گرفت که در پایان دولت رئیس دولت اصلاحات مشارکت مردم کاهش یافته بود و از نظر فرهنگی به مقدسات توهین می‌شد. در سیاست خارجی، ایران به شدت تحقیر شده بود تا جایی که مقامات پایین فرانسه هم حاضر به ملاقات با رئیس دولت اصلاحات نمی‌شدند. وضع اقتصادی هم از دوران هاشمی نه بهتر شده بود و نه بدتر. از طرف دیگر مفاسد اقتصادی و رانت افزایش یافته بود. در این شرایط آقای احمدی‌نژاد با شعار عدالت و کمک به محرومین و مبارزه با مافیا، چهره‌ای مردمی به خود گرفت. جامعه هم دنبال راه جدید می‌گشت چون شعارهای توسعه‌ی اقتصادی و سیاسی نتیجه نداده بود و احمدی‌نژاد این خصوصیت را داشت.
 
آقای احمدی نژاد به دلیل داشتن روحیه عدالت خواهی و تحرک و تلاش شدید و خستگی ناپذیر، فضای سیاسی اقتصادی کشور را تغییر داد و کشور را از ایستایی خارج کرد و به تحرک رسید. با رسیدگی به مناطق محروم و روستاها توانست تا حدودی اختلاف طبقاتی در جامعه که محصول دوران هاشمی و خاتمی بود را از بین ببرد.
 
 
موفقیت دیگر ایشان این بود که از پیشرفت علمی بالایی برخوردار شدیم غرور ملی افزایش یافت و این باعث تحرک بیشتر تولید شد از طرف دیگر در حوزه‌ی سیاست خارجی با کشورهایی مثل ونزوئلا و سوریه رابطه‌ی نزدیکی داشت و به حزب‌الله لبنان هم کمک می‌کرد و در سخنرانی‌های خود در سازمان ملل علیه اسرائیل و نظام سرمایه‌داری صحبت می‌کرد. از سیاست خارجی برای دیپلماسی اقتصادی و تجارت استفاده می‌کرد. در این مدت صادرات غیر نفتی ایران بسیار افزایش یافت تا جائیکه میزان صادرات نفتی از هشت میلیارد دلار در زمانی که دولت را تحویل گرفتند به چهل میلیاد دلار در پایان دولت ایشان رسید.
 
اما عامل نگران کننده در زمان ایشان این بود که اقتصاد و توسعه‌ی عدالت محور وی پایه‌های محکم تئوریک نداشت و عدالت را مکانیکی می‌دید و نه بنیادی. ایشان عقبه‌ی علمی و اسلامی قوی نداشتند غافل از این که عدالت مدل و نظریه می‌خواهد.
 
چرا احمدی نژاد با وجود اینکه شعار اقتصاد اسلامی سر می‌داد در نهایت نتوانست آن را عملیاتی کند و اقتصاد اسلامی را در کشور پیاده کند؟
 
تیم اقتصادی وی بر خلاف تصور نه اقتصاددانان ارزشی بودند و نه غیر ارزشی. بلکه ایشان دسته ای از مهندسین اقتصادی که همانند خودشان از یک طرف عملگرا و فعال و از طرف دیگرمطیع و فرمانبر بودند را وارد تیم اقتصادی خود کرد.
 
مشاوران اقتصادی وی افراد ضعیفی بودند و از عقبه فکری علمی و قوی برخوردار نبودند تا جائیکه ایشان تحت تأثیر مشاوران خود به این نتیجه رسیده بود که با تکیه بر اقتصادانان لیبرال عملگرا بهتر می‌توان نتیجه گرفت و کشور نیازی به تئوری ندارد. غافل از اینکه دست یافتن به جامعه آرمانی به روش و مدل نیاز دارد و مثل مهندسی نیست که با اتصال دو سیم اتفاق دلخواه بیافتد.
 
به عنوان مثال ایشان به منظور اجرای عدالت در جامعه با مشاوره اقتصاددانان لیبرالی چون دکتر پژویان و... اقدام به هدفمندسازی یارانه‌ها نمود و به مخالفت اقتصاددانان اسلامی همچون دکتر درخشان اهمیتی قائل نشد؛ در حالیکه این طرح در نهایت به دلیل داشتن اثرات تورمی بالا، با شکست مواجه شد.
 
و یا ایشان به منظور تحول در نظام بانکداری، به منظور کمک به بخش تولید اقدام به کاهش نرخ بهره بانکی کرد؛ اما به دلیل بی تجربگی و نداشتن فکر و مدل اقتصادی و وجود مافیای قدرتمند که در زمان آقای هاشمی ریشه گرفته بودند، نتوانست تحولی در نظام بانکداری ایجاد کند و فقط با گسترش بانک‌های خصوصی منجر به افزایش نقدینگی در اقتصاد شد. در حالیکه اگر ایشان فکر و مدل اقتصادی داشت می‌توانست تحول عظیمی در نظام بانکی ایجاد کند.
 
در حوزه‌ی اقتصاد اسلامی ایشان صاحب نظر نبود اما مقابله هم نمی‌کرد و مروج سکولاریسم هم در دانشگاه نبود و با وجود اینکه وزیر علوم ایشان هم یک فرد مهندس بود اما به دلیل داشتن تعلقات ارزشی، فضا را برای اقتصاد اسلامی باز می‌کرد و لذا فضا برای اندیشه باز شد و افرادی با گرایش اسلامی از دانشگاه‌ها خارج شدند.
 
در مجموع می‌توان گفت: اقتصاد اسلامی در سه دولت پیش دوران بدی را گذراند و به همین دلیل در حال حاضر متفکر یا مرکز اقتصاد اسلامی قوی وجود ندارد.
 
در زمان احمدی‌نژاد عملگرایی، در قبل آن لیبرالیسم و قبل‌تر از آن نئوکلاسیک اقتصادی تفوق پیدا کرد. یعنی در زمان هاشمی نگاه به اقتصاد اسلامی نگاهی طفیلی بود و در زمان خاتمی یک نگاه حذفی بود و در زمان احمدی‌نژاد نگاه بی‌تفاوت بود و ایشان از اینکه تفکرات اقتصاد اسلامی را مد نظر قرار دهد و به اقتصاددانان اسلامی میدان دهد می‌ترسید و اعتماد نداشت.
 
دولت فعلی رفتاری بینابین دو دولت خاتمی و هاشمی دارد و اقتصاد را به دست کارگزارانی‌ها سپرده است اما معتدل‌تر. همینطور تجربه‌ی زیادی در نظام و درباره‌ی مدل‌های مختلف وجود دارد و تجربه‌ی کار و تلاش زیاد احمدی‌نژاد کار را برای دولت فعلی سخت کرده است.
 

به نظر من در آینده جامعه نگاه سومی را در مقابل اقتصاد دولتی و خصوصی طلب خواهد کرد و این نگاه سوم اقتصاد اسلامی و اقتصاد مردمی است چون مردم از رفاه زدگی و بی‌مسولیت بودن احساس خستگی می‌کنند و متوجه خواهند شد که جریان‌های اقتصادی حاکم توانایی حل کردن فقر، شکاف طبقاتی و مشکلات کنونی جامعه را ندارند به خصوص که در دنیای امروز با بروز بحران‌های اقتصادی اخیر نظام سرمایه‌داری نشان داده که توانایی حل بحران‌های اقتصادی را ندارد. در این میان رهبر انقلاب اولین گام را با بحث اقتصاد مقاومتی برداشته‌اند که امیدواریم این بحث مدل‌سازی شود.

منبع:برهان

انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.

بازگشت به صفحه سایر رسانه ها

اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
خانه خودرو شمال
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
triboon