مقامی که هیلاری بعد از افشاگری ویکی لیکس با او تماس گرفت


خبرگزاری تسنیم: یکی از افسران اطلاعاتی ارتش آمریکا در عراق به نام "برادلی مانینگ" این اطلاعات محرمانه را از رایانه وزارت دفاع دانلود کرده و در اختیار ویکی لیکس و مدیر استرالیایی آن، "جولیان آسانژ" قرار داده بود.

"به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیمهیلاری رودهام کلینتون" وزیر اسبق امور خارجه آمریکا در کابینه اول باراک اوباما و همسر "بیل کلینتون" چهل و دومین رئیس‌جمهور آمریکا است. کلینتون که نتوانست در سال 2008 میلادی نامزدی حزب دموکرات را برای شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری به دست آورد، به عنوان یکی از نامزدهای احتمالی انتخابات سال 2016 میلادی در نظر گرفته می‌شود .کلینتون در سال 2016 میلادی، 69 ساله خواهد شد و نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد در صورتی که بخواهد وارد عرصه انتخابات شود و به عنوان نخستین رئیس‌جمهور زن آمریکا انتخاب شود، از حمایت قابل‌توجهی در میان دموکرات‌ها برخوردار خواهد بود.

هیلاری پس از ترک پست خود در وزارت خارجه آمریکا، در 10 ژوئن 2014 کتاب خاطراتش را تحت عنوان "انتخاب‌های سخت" منتشر کرد. این کتاب به موضوعاتی همچون کشته شدن اسامه بن‌لادن، سرنگونی رژیم قذافی در لیبی، خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان و عراق، انقلاب‌های عربی، سیاست‌های مرتبط با ایران و کره شمالی، افزایش قدرت چین و روابط با متحدان آمریکا می‌پردازد.

فصل بیست و چهارم کتاب به بیان خاطرات کلینتون با موضوع دیپلماسی در عصر مدرن می‌پردازد که این فصل، "سیاستمداری در قرن 21: دیپلماسی دیجیتال در جهانی به هم پیوسته" نام دارد.

بخش اول این فصل را می‌توانید از این‌جا، بخش دوم را از این‌جا و بخش سوم را از این‌جا بخوانید.


هیلاری کلینتون در کنار کتاب تازه‌منتشرشده "انتخاب‌های سخت"

بخش چهارم/فصل "سیاستمداری در قرن 21: دیپلماسی دیجیتال در جهانی به هم پیوسته"

بدین ترتیب، مایک ["مایک مک فاول" سفیر آمریکا در روسیه] به یکی از کاربران فعال شبکه های اجتماعی تبدیل شد. بر اساس نظر دیگر کاربران اینترنت، او با جذب بیش از هفت هزار "فالوور" در توئیتر در زمره یکی از ده شخصیت تاثیرگذار اینترنتی در روسیه قرار داشت. علاوه بر بیان سیاست های دولت آمریکا و تشریح برخی از موارد نقض حقوق بشر توسط روسیه، او به طور مرتب اقدام به انتشار تصاویر، افکار و اندیشه های شخصی خود نیز می نمود.

 

در واقع مردم روسیه از این طریق توانستند سفیر آمریکا را در قالب یک شخص معمولی ببینند که همچون آنها از تماشای رقص باله لذت می برد، به همراه بستگانش از میدان سرخ بازدید می کند و پس از آسیب دیدن در بازی بسکتبال در حال طی کردن دوران نقاهت خودش است. به طوری که چندی بعد، "دیمیتری مدودوف" نخست وزیر روسیه، در یک دیدار رسمی از روند بهبود انگشت آسیب دیده مایک پرسید. هنگامی که مایک می خواست ماجرای آسیب دیدن خود را برای او تعریف کند او گفت: "می دانم، ماجرا را در اینترنت خوانده ام."

 

در روزهای نخست حضور مایک، در توئیتر بحث مفصلی میان او و وزیر امور خارجه روسیه به وجود آمد. در همان زمان، "کارل بیلدت" وزیر امور خارجه سوئد در یادداشتی در توئیتر نوشت: "ظاهرا وزیر امور خارجه روسیه در توئیتر جنگی علیه سفیر آمریکا در این کشور به راه انداخته است. بله، این دنیای جدید ما است، "فالوور" به جای سلاح های هسته‌ای. این‌طور بهتر است." به نظرم مایک هم موافق این ایده بود.

 

ارتباط جهانی در دنیای به هم پیوسته امروز به دولت آمریکا قدرت بیشتری بخشیده و بستری فراهم کرده است تا با بهره گیری هوشمندانه از این قدرت در صدد تحقق اهداف و خواسته های خود باشد. با این حال به طرز قابل توجهی ارزش ها و امنیت ما را نیز به چالش کشانده است.

 

در نوامبر سال 2010 این چالش به طرز فجیعی آشکار شد. در این سال، ویکی لیکس و چند رسانه دیگر اقدام به انتشار نخستین مجموعه از بیش از 250 هزار سند به سرقت رفته از وزارت خارجه نمودند که برخی از آنها حاوی اطلاعات و مشاهدات محرمانه دیپلمات های ما بود.

 

ماجرا از این قرار بود که یکی از افسران اطلاعاتی ارتش آمریکا در عراق به نام "برادلی مانینگ" این اطلاعات محرمانه را از رایانه وزارت دفاع دانلود کرده و در اختیار ویکی لیکس و مدیر استرالیایی آن، "جولیان آسانژ" قرار داده بود. برخی مانینگ و آسانژ را با "دانیل السبرگ" مقایسه می کنند که در طول جنگ ویتنام اقدام به افشای اسناد محرمانه پنتاگون نمود. این عده این دو نفر را تحسین می کنند و معتقدند که آنها ادامه دهنده راه کسانی هستند که اقدامات خلاف قانون آمریکا را فاش کرده اند. اما من اینطور فکر نمی کنم.


"برادلی مانینگ" که اسناد محرمانه آمریکا را از رایانه وزارت دفاع دانلود کرد

 

همانطور که آن زمان نیز اشاره کردم، اگر کسی حسن نیت داشته باشد به خوبی از لزوم وجود حساسیت در روابط دیپلماتیک به منظور حفظ منافع ملی و منافع مشترک جهانی آگاه است. همه کشورها همچون آمریکا باید بتوانند درباره مردم و کشورهایی که با آنها در ارتباط هستند به صراحت اظهار نظر کنند. بنابراین افشای هزاران سند به سرقت رفته خود گویای این نکته است که دیپلمات های آمریکایی تحت هر شرایطی به وظایف خود به درستی عمل کرده اند.

 

در یکی از این اسناد، دیپلمات ما به شرح ملاقات خود با یکی از مقامات کشورهای آسیای مرکزی می پردازد که در حالت مستی در این جلسه شرکت کرده بود، "تلو تلو خوران روی صندلی نشست و شروع کرد بریده بریده روسی صحبت کردن." در مورد دیگری، صحنه ای از یک عروسی در ایالت داغستان روسیه روایت می شود که در آن میهمانان اسکناس های 100 دلاری بر سر کودکانی می ریزند که در آن مجلس در حال رقص هستند. در واقع این صحنه به عنوان نمودی از روابط سیاسی و اجتماعی در قفقاز شمالی به تصویر کشیده می شود.

 

به علاوه، دیپلمات ها همواره درک عمیقی از دنیای رهبران سیاسی ارائه می دهند. در یکی از این اسناد به "بی توجهی "رابرت موگابه" رئیس جمهور مستبد زیمباوه، نسبت به مسائل اقتصادی اشاره شده است." به علاوه گفته شده که او به دلیل دارا بودن 18 مدرک دکترا خود را مجاز می داند قوانین اقتصادی را زیر پا بگذارد.

 

انتشار چنین گزارش هایی علاوه بر اینکه به صورت ناخواسته نشان داد کارمندان وزارت امور خارجه در چه شرایط دشواری کار می کنند ثابت کرد که عده ای از آنها نویسندگان و ناظران بااستعدادی هستند. البته برخی اظهارنظرهای خام و ناسنجیده تاثیر سوء بر روابطی داشت که دیپلمات های ما در طول سال ها آن را پایه ریزی کرده بودند. چرا که آنها به طور مداوم با فعالان حقوق بشر، معترضان، رهبران اقتصادی و حتی مقامات دولت های خارجی در ارتباط بودند که در صورت فاش شدن نامشان ممکن بود مورد پیگرد قرار گیرند.

 

من بلافاصله در واکنش به افشای این اسناد، آن را محکوم کردم و گفتم: "این اقدام نه تنها امنیت ملی ما را تهدید کرد، بلکه جان بسیاری از مردم را به خطر انداخت و تلاش ما برای همکاری با دیگر کشورها به منظور حل مشکلات مشترک را بی ثمر گذاشت." سپس با توجه به اینکه هم‌پیمانان و متحدان ما به شدت آزرده و خشمگین بودند، تلاش کردم تا پیامدهای دیپلماتیک این افشاگری را حل کنم.

 

پس از افشای اسناد محرمانه دولت آمریکا، از "پت کندی" معاون مدیریتی وزارت امور خارجه خواستم تا بلافاصله گروهی تشکیل دهد و به بررسی این موضوع بپردازد. هدف من این بود که بدانم دقیقا چه اطلاعاتی منتشر شده و افشای آنها برای منافع، کارمندان و هم‌پیمانان ما چه عواقبی می تواند داشته باشد. در واقع ما باید هر چه سریع تر اقدام به شناسایی نقاطی می کردیم که ممکن بود در معرض خطر باشند و در صورت لزوم امنیت آنها را تامین می نمودیم.


"جولیان آسانژ" مؤسس ویکی‌لیکس نشان صلح سیدنی خود را در دست گرفته است

 

سال 2010، درست شب قبل از عید شکرگذاری در منزلم واقع در یکی از محلات نیویورک بودم و باید با افراد زیادی تماس می گرفتم. "کوین راد" وزیر امور خارجه استرالیا و نخست وزیر پیشین این کشور، اولین دوستی بود که با او تماس گرفتم. در ابتدا با کوین در رابطه با موضوعات مورد علاقه‌مان صحبت کردیم و سپس بحث به کره شمالی رسید و من به او گفتم که می خواهم مسائل مربوط به این کشور که در ویکی لیکس منشر شده بود، برجسته تر شود و توجه بیشتری به خود جلب کند. پیش از این تا حدودی "راد" از طریق سفیر ما در این کشور مطلع شده بود که ممکن است افشای مذاکرات محرمانه دو کشور در خصوص اوضاع منطقه به ویژه فعالان مدنی در چین، مشکلاتی برای هر دو طرف به وجود بیاورد.

 

دولت استرالیا نیز به نوبه خود، برای مقابله با این وضعیت راهکاری اندیشیده بود. کوین راد گفت که واقعا این موضوع می تواند مشکلات زیادی به همراه داشته باشد. من هم با او موافق بودم و می دانستم که این جریان عواقب ناخوشایندی به همراه خواهد داشت. از این رو ضمن ابراز ناراحتی از آنچه روی داده و به شدت موجب غافلگیری ما شده بود به او قول دادم که دولت آمریکا تمام تلاش خود را به کار می گیرد تا از آسیب های ناشی از این موضوع بکاهد.

منبع:مشرق

انتهای پیام/