در دیدار شاه با صدام چه‌ گذشت


خبرگزاری تسنیم: صدام در اواسط دهه‌ هفتاد برخی از نویسندگان عرب، شعرا و روزنامه‌نگاران را خرید. خارج از منطقه‌ عربی هم حجم عظیمی از روشنفکران و نویسندگان و سیاستمداران را خرید.

  به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم،در 8 قسمت پیش این مطلب (که خاطرات صلاح عمر العلی عضو ارشد حزب بعث و از اعضای شورای رهبری انقلاب پس از روی کار آمدن این حزب در عراق در سال 1968 است و در برنامه شاهد علی العصر شبکه الجزیره بیان شده) به برخی رفتارهای صدام پیش از روی کار آمدن اشاره شد. همچنین خواندیم که چگونه حکومت حزب بعث از یک حکومت ایدئولوژیک به سمت یک مافیای خانوادگی سوق پیدا کرد و صدام چطور برای رسیدن به قدرت حاضر شد یکی از سران حزب را هم بی دلیل اعدام کند. درباره‌ی برخی محاکمات و اعدام‌های چند سال نخست روی کار آمدن حزب بعث هم مطالبی خواندیم.


همچنین درباره ی تقسیم قدرت بین البکر و صدام نیز خاطراتی ذکر شد. در نقد اندیشه‌های حزب بعث و خصوصا تفکرات و رفتارهای مؤسس و ایدئولوگ آن یعنی میشل عفلق و تمجید‌های عجیب و غریب وی از صدام هم خاطرات و مطالب مفصلی ذکر شد. و دیدیم که چطور صدام تحت تأثیر القائات خیرالله تلفاح، شروع به زمینه‌سازی برای تسلط انفرادی خود بر قدرت کرد و چگونه رقبای بزرگش را سربه نیست نمود. در کنار اینها اطلاعاتی درباره‌ی طرح ناظم کزار (از نزدیکان صدام و از خشن‌ترین افراد بعثی) برای سرنگونی همزمان صدام و البکر و چگونگی شکست خوردن ماجرا مطرح شد. در زیر قسمت نهم تقدیم می‌شود:

*احمد منصور (مجری): در یکم ژوئن 1972، رادیو بغداد شروع کرد به پخش یک سری پیام انقلابی و بعدها هم این روز که طی آن نفت عراق ملی شد را «روز پیروزی» نامیدند. ملی کردن نفت عراق چه چیزهایی برای حکومت بعث در بر داشت؟
-صلاح عمر العلی: البته من در آن موقع خارج از عراق بودم و هیچ نقشی در این ماجرا نداشتم. اگرچه...
 


 

*نماینده‌ی نظام عراق در کشورهای اسکاندیناوی بودی.
-شکی نیست. ولی خوب است که دقیق و روشن صحبت کنیم. ما الان در یک نشست تلویزیونی هستیم. بله، من بیرون از حکومت بودم. بیرون از قدرت سیاسی من یک سفیرِ تبعید شده بودم. من یک آدم تبعید شده بود و تعیین شدنم به عنوان سفیر یک جور مجازات بود. در قضیه ملی کردن من نه مشارکت داشتم نه نقشی در آن داشتم. ولی در هر حال یکی از شعارهای اساسی‌ای که ما همیشه طرفدارش بودیم و دائما تکرارش می‌ردیم و در نوشته‌جاتمان مدام می‌نوشتیمش این بود که «نفت عرب‌ها برای عرب‌ها». بسیار در نوشته‌جاتمان این عبارت را تکرار می‌کردیم.

فلذا ملی کردن نفت یکی از اصول ما به حساب می‌آمد که برای رسیدن به آن فعالیت می‌کردیم و تلاش‌هایمان را برای رسیدن به آن تنظیم می‌نمودیم. خب، نفت ملی شد. به محض ملی شدن نفت، یک محاصره‌ی اقتصادی ضد عراق راه افتاد و وضعیت در عراق به مرحله‌ی بسیار بسیار خطرناکی رسید ولی این بحران رد شد و بازارهای نفتی به روی نفت عراق باز شد و اولین کشوری هم که این محاصره را شکست اسپانیا بود. اولین نفت‌کش‌هایی که بعد از ملی کردن به عراق آمد نفت‌کشی اسپانیایی به دستور [ژنرال] فرانکو [حاکم نظامی اسپانیا] بود. و جریان شکستن محاصره ....




 

*طبیعتا نظام‌های استبدادی از یکدیگر حمایت می‌کنند!
- و جریان شکستن محاصره اقتصادی شروع شد. طبیعتا پس از شروع صادرات، اولین چیزی که رخ داد آن بود که درآمد‌های نفتی عراق یک جهش بسیار بسیار عظیم داشت و به میلیاردها دلار بالغ شد.

*در سال 1972 درآمد نفتی عراق 575 میلیون دلار بود ولی در سال 1974، ده برابر شده و رسیده بود به 5.7 میلیارد دلار.
-بله بله.  یعنی پیش از ملی کردن نفت در آن سال‌هایی که من عضو شورای رهبری بودم به درجه‌ای از فقر و تنگدسی دچار بودیم که حتی یک بار از یک کشور عربی حدود 5 میلیون دلار قرض خواستیم تا کارهای دولت روی زمین نماند. وضعیت اقتصادی‌مان بسیار بسیار وخیم بود.

*پس عراق بعد از سال 1972 وارد دوره‌ی رشد سهمگین [درآمدها] شد در سایه‌ی حکومت بعث. و شروع کرد.
-بله بله، ولی فقط لازم است این عبارت را اصلاح کنیم.




 

*نه، لازم نیست. مگر آن روزها، مگ آن روزها...
-ابدا. حکومت حزب بعث نبود.

*حکومت حزب بعث بود، چه بخواهید چه نخواهید! حکومت صدام حسین بر عراق تا 9 آپریل [2003 حکومت حزب بعث بود]...
-نه، ابدا ابدا ابدا. واقعا حزب بعث اولین گروه سیاسی بود که به دست صدام حسین سرکوب شد[!] اولین گروه بود.

*بحثی نداریم. شما خودتان این را قبول کرده‌اید.
-چه کسی قبول کرده؟

*خود شماها قبول کردید پس حقتان بوده...
-من قبول کردم؟

*از شخص تو صحبت نمی‌کنم.
-یا عبدالخالق السامرائی قبول کرد؟ یا عبدالکریم الشیخلی قبول کرد؟ یا صالح عماش قبول کرد؟ نه استاد.

*حقتان بود آنچه بر سرتان آمد چون از کسی حمایت کردید که خنجر را گذاشته بود زیر گلویتان.
-حتی اگر این حرف را بپذیرم هم ...




 

*چرا شما به عنوان بعثی‌های سابق جمع نشدید و بگویید این نظام نماینده [حزب بعث نیست؟]... رفیق کبیر اکبر، مؤسس کبیر [میشل عفلق، به قول بعثی‌ها] می‌گفت صدام هدیه‌ای آسمانی است به امت عربی و حزب بعث. حالا شما در خارج هرچه می‌خواهید بگویید، کسی حرفتان را نمی‌شنود. این آدم [صدام] مشروعیت و پشتیبانی تاریخی‌ای داشت [از خلال حمایت عفلق] و از همان طریق حکومت می‌کرد و بی‌نهایت مواظب بود که تا آخر هم این حفظ شود حالا الان آمده‌اید می‌گویید این نظام نماینده‌ی حزب بعث نبود! این حرف را باید آن روز می‌زدید و باعث می‌شدید رفیق کبیر و مؤسس و رهبر [میشل عفلق] نتواند پوششی باشد که صدام از آن طریق حکومت کند.
-ظاهرا با وجود همه‌ی چیزهایی که در عراق روی داده تو هنوز امور را خیلی ساده نگاه می‌کنی تا جایی که خیال می‌کنی صرفا ...یعنی اینقدر ساده بوده که یک جلسه تشکیل دهیم و بنشینیم تصمیم بگیریم [که صدام مشروعیت نداشته باشد]...

*کسی که مسئله را ساده می‌کند الان حضرتعالی هستید!
-استاد عزیز من، صدام حسین... صدام حسین .... صدام حسین [در هم رفتن حرف‌ها مجری و صلاح العلی]




 

*چون من دارم از این حرف می‌زنم ...صدام حسین به نمایندگی از حزب بعث حکومت می‌کرد. یک رهبری قومی در عراق بود و یک رهبری قُطری در عراق بود و نظام بعثی بود و اعضای حزب و شعارها و رهبر و مؤسس حزب و همه‌‌ی این بنیان‌ها در عراق ...
-استاد احمد، صدام ... صدام حسین...اجازه بده صحبت کنم...صدام حسین در اواسط دهه‌ی هفتاد از بین عرب‌ها کسانی را خرید، از نویسندگان عرب، از شعرا، از روزنامه‌نگاران. خارج از منطقه‌ی عربی هم حجم عظیمی از روشنفکران و نویسندگان وسیاستمداران را خرید ... شروع کرد به ارتباط گرفتن با دستگاه‌های اطلاعاتی...

*همه‌شان الان در زباله‌دان تاریخ‌اند... هر کس، هر روزنامه‌نگار، و هر نویسنده‌ای که از چارچوب انسانیت و انتشار حقیقت برای مردم بیرون برود وارد زباله‌دان تاریخ می‌شود.
-تاجاییکه تبدیل شد...عزیز من صدام حسین یک اختاپوس بود که می‌توانست هرکس را در هر کشوری باشد بگیرد، آدم‌ها را از کشورهای خارجی می‌دزدید.




 

*یک شخصیت خاص بود، همه‌ی شماها را نابود کرد و بر قدرت مسلط شد.
-بله، درست است. من منکر این نیستم. بله همه‌ی ما را نابود کرد و به تنهایی پرید بر کرسی قدرت و برای رسیدن به آن از روی نردبانی از جمجمه‌های بی‌گناهان بالا رفت، از بعثی‌ها و غیر بعثی‌ها.

*از او حمایت کردید تا توانست به چیزی که می‌خواست برسد در ابتدا...
-نه، چطور چنین چیزی می‌گویی استاد احمد؟

*میسّر بود کنار بزنیدش.
-چه کسی از او حمایت کرد؟ من از سال هفتاد از قدرت کنار بودم. چطور چنین حرفی می‌زنی استاد احمد؟

*من الان فقط راجع به زندگی شخص تو صحبت نمی‌کنم و روایت تو از این دوره ممزوج است [به تاریخ]. می‌گویم آنچه تو می‌گویی ممزوج است [با تاریخ این دوره] چراکه عضو شورای رهبری حزب بودی. ممزوج است به تاریخ حزب و سیرش در عراق.
-عزیز من. تو می‌گویی شماها...

*شما بعثی‌ها.
-چطور...من درگیری‌ام با صدام حسین از همان ماه‌های اول شروع شد. بعد این ماجرا [و درگیری] همانطور که می‌دانی ادامه پیدا کرد.

*رفقایت از او حمایت می‌کردند. من منظورم این است که شما بعثی‌ها مسئولیت کامل آنچه رخ داد را به عهده دارید.
-آقای من...این توصیف دقیقی نیست. چه کسی به او کمک می‌کرد؟ صدام حسین یکی بعد از دیگری «کله‌پا»شان کرد، چرا؟ چون از او حمایت می‌کردند؟! چرا انداختشان؟ چون از صدام حسین حمایت می‌کردند؟! پس چرا عزت الدوری را کله پا نکرد؟ چرا طه الجزراوی [طه یاسین رمضان] را کله پا نکرد؟ نمی‌شود اینطور حکم کرد. این حرف صحیح نیست. این حکم غیرمنصفانه است.




صدام و عزت ابراهیم الدوری
 

*وقتی مسئله‌ی حکومت به میان بیاید، هر کس مسیر خودش را انتخاب می‌کند. هر کس دنبال رسیدن به یک سری امتیازات باشد و به دنبال حمایت رأس حکومت بگردد کنار او می‌ماند و هر کس بخواهد مخالفت کند و به اصول و افکار پایبند باشد، هزینه‌اش رامی‌پردازد.
-این چیزی بود که رخ داد. به همین دلیل بود که بخش اعظم اعضای شورای رهبری را سرنگون کرد و دو نفر از اعضای شورای رهبری را نگاه داشت.

*بزرگترین رهبر در بین سران حزب یعنی میشل عفلق با او بود و تا آخر هم با او ماند و از او حمایت می‌کرد و پوشش و پشتیبان او بود. بخواهید یا نخواهید، بگویید بعثی بودید یا نبودید، در هر حال این حزب بعث بود که تا 9 آپریل 2003 بر عراق حکومت کرد.
-صحیح، این نظر توست.

*نه، نظر من نیست. این تاریخ است و فکت‌های تاریخ استاد.
-نه. این نظر توست استاد. حزب بعث ...

*چه کسی تا 9 آپریل 2003 بر عراق حکومت می‌کرد؟
-اگر اجازه دهی [که صحبت کنم] وقتی می‌گوییم حکومت فلان حزب، این یک تعریف طبق قانون اساسی یا یک تعریف سیاسی دارد.

*مگر کسی به قانون اساسی احترام می‌گذاشت؟
-این بحران آخر را که رخ داد و نظام را سرنگون کرد، اصلا شنیده‌ای که یک روزی رهبران حزب جلسه بگذارند و چیزی را تصویب کنند؟ اصلا سران حزب چه شورای رهبری قُطری چه شورای رهبری قومی نقشی داشتند؟ اصلا چنین چیزی شنیدی؟ صدام حسین خودش بود و خودش. خودش به تنهایی برای همه چیز تصمیم می‌گرفت حتی...

*آنها هم برایش کف و سوت می‌زدند و یکی‌شان نبود که واقعا...
-این یک بحث دیگر است...

*نه بحث دیگری نیست. این سیاست حزب بعث بود. سیاست کسانی که مسئول حزب بودند.
-نه استاد جان، نه. تو وقتی بشنوی که تصمیمات از طرف رهبران حزب اتخاذ می‌شود آن وقت می‌توانی بگویی این رهبران حزب بودند و این تجربه‌ی حزب بوده و حزب اصلا مستأصل بود.

*وقتی این آدم [صدام] هدیه‌ی آسمانی خوانده می‌شود اصلا برای چه با او جلسه می‌گذارید؟ وقتی میشل عفلق می‌گوید او هدیه‌ی آسمانی است.
-چه کسی از اعضای حزب با صدام ماند وقتی که ...

*وقتی یک کسی می‌آید و می‌گوید تو هدیه‌ی آسمانی هستی یعنی بین من و بین پیامبر خدا یک شباهتی هست. او آمد و تاریخ را تغییر داد و گفت به پیامبر صلی الله علیه و آله منتسب است. یعنی [در حکومتش] نوعی خلافت وجود داشت. بعد چطور می‌شود کسی بیاید و بنشیند و با او بحث کند و به او بگوید چرا فلان کار را کردی؟
-آقای من، همه‌ی اینها ساختگی است. خب وقتی که ...

*مگر مؤسس کبیر و رهبر کبیر حزب [میشل عفلق] این هاله‌ی تقدس را به او نداد؟
-فقط ...فقط ... استاد احمد ... وقتی صدام حسین دوره‌اش به عنوان رئیس جمهور را [در سال 1979] با کشتن 54 رهبر حزب بعث طی 48 ساعت آغاز می‌کند و بعد از یک هفته حدود 300 کادر حزبی از حزب بیرون انداخته می‌شوند چطور می‌توانیم ادعا کنیم که حزب بعث بر عراق حکومت می‌کرده؟ چطور؟

*آنچه برایتان گفتم، برایت گفتم آقای من...
-من که الان حرف می‌زنم...من الان ارتباطی با حزب بعث ندارم. من از سال 1970 از حزب بعث بیرون آمده‌ام ولی من ...




صدام، عبد حمود (همراه همیشگی صدام)، طارق عزیز و طه یاسین رمضان
 

*ولی ...ولی کل بعثی‌ها، سیر تاریخ نشان می‌دهد که هیچ کدام از رهبران بعثی در عراق حرفی نمی‌زدند مگر وقتی که خنجر می‌رسید زیر گلوی خودشان. این 50 رهبر و 300 کادر و همه‌‌ی اینها اعدام شدند و  به صورت مفصل درباره‌ی مراسمات اعدامی که برپا شد بحث خواهیم کرد ولی مگر همین‌ها نبودند که از صدام حمایت کردند وبرایش کف و سوت می‌زدند؟ مگر در آن فیلم [که ضبط و بعدها پخش شد] همان کسانی که اسامی‌شان [به عنوان خائن، توسط شخص صدام] خوانده شد تا از جلسه بیرون رفته و به کشتارگاه بروند تا پیش از آن خودشان کف نمی‌زدند؟
-حقیقتا استاد احمد، اگر بخواهیم منصف باشیم، بگذار صریحا بگویم وقتی صدام حسین این حکومت مهیب و خوفناک را از طریق مجازات‌های دسته‌جمعی و کشتارهای دسته‌جمعی برپا کرد، مردم عراق تبدیل شدند به مردمی از نوع دیگر. عراقی‌ها شدند افرادی شکست‌خورده و هراسان و وقتی صدام حسین وقتی می‌آید می‌گوید من اگر به چشم آدم توطئه‌گر نگاه کنم او را تشخیص می‌دهم، خب تصور کن این چه اثر روانی‌ای بر مردم عراق به صورت عام و بر بعثی‌ها به صورت خاص می‌گذارد.

*وقتی این حرف‌ها را می‌زد برایش کف می‌زدند. وقتی رفیق خودش و رفقایش و رفقای همان‌ها را نام می‌برد [که خائن‌اند] برایش کف می‌زدند و [بنابراین] همه‌شان دخیل بودند و رفقایشان را کشتند....
-نه ...نه مشارکت نداشتند. این درست نیست. این ...




صدام و ملا مصطفی بارزانی

*جمع شدند و در کشتن مشارکت کردند.
-نه نه . ابدا. این حرف غلط است. بعدا برایت توضیح می‌دهم. این حرف صحیح نیست.

*بسیار خب، برگردیم به همان روند تسلسل تاریخی بحثمان. در ششم ژوئن 1975 و در حاشیه جلسه‌ی اوپک در الجزایر و با ابتکار رئیس جمهور الجزایر هواری بومدین، صدام حسین (که در آن موقع معاون رئیس جمهور عراق، ولی حاکم واقعی کشور بود) با شاه ایران توافقنامه‌ای امضا کرد که مشکلات کشتی‌رانی در شط‌العرب را حل می‌کرد. تأثیر این توفقنامه بر صدام و جایگاهش در عراق چه بود؟
-این توافقنامه در این فضایی که می‌گویم امضا شد: چیزی در شمال عراق جریان داشت که موسوم شده بود به «انقلاب کردی» و درگیری‌های بین گروه‌های شبه‌نظامی کردی و برخی واحدهای ارتش عراق در جریان بود. طبیعتا ارتش عراق در آن روزها ضعیف بود و هنوز به درستی بنا نشده بود، یعنی مستلزمات [قوی بودن] را در اختیار نداشت. به همین جهت واحدهای ارتش عراق فرسوده و ضعیف شدند و در مقابل، نیروهای شبه‌نظامی کردی قوی شدند و بسیاری از پایگاه‌های استراتژیک در منطقه را اشغال کردند. فلذا نظام حکومتی حقیقتا در معرض تهدید قرار گرفت. به همین جهت، صدام هم فرصت دیدار با شاه ایران در الجزایر را فرصت مهمی حساب کرد، فرصتی بی‌نهایت مهم [که با او توافق کرده و موجب شود حمایت ایران از کردهای عراق پایان یابد]. من البته نمی‌دانم این دیدار چطور صورت گرفت و با ابتکار و درخواست صدام بود یا نه.




صدام، هواری بومدین و محمدرضا پهلوی
 

*ولی قدرت و آوازه‌ی صدام را افزایش داد.


-بله بله. اجازه بده جواب بدهم. من نمی‌دانم این با ابتکار شاه ایران بود یا صدام یا الجزایز. چون در آن دوره حکومت عراق هم ضد شاه در داخل ایران فعالیت‌هایی می‌کرد، با تکیه به برخی نیروهای مخالف که در ایران بودند [پس شاه هم از چنین توافقی خرسند می‌شد]. خلاصه اینکه توافقنامه در چنین فضایی امضا شد. در سایه‌ی چنین شرایط ی بود که صدام حسین از یک مسئله‌ی بی‌نهایت مهم در این توافقنامه کوتاه آمد.


صدام در حال اهدای نشان به برادر ناتنی اش وطبان التکریتی
 

*چه مسئله‌ای؟
-موضوع شط العرب. حقیقتا این هم یک نقطه‌ی عطف تاریخی بسیار بسیار مهم بود. این مسئله‌ی حق تاریخی و طبیعی بود و صدام حسین و هیچ کس دیگری حق نداشتند از آن کوتاه بیایند. شرایط هرطور هم که بود. ولی صدام از این موضع کوتاه آمد در مقابل شاه ایران که جنبش کردی را به مستلزمات مقاومت و سلاح و غیره مجهز می‌کرد. بعد این، جنبش کردی بالکل متوقف شد و این توافقنامه در چند بخش و بند امضا شد ولی این...

*عملا هم یکی از مهم‌ترین نتایج این توافقنامه متوقف شدن حمایت ایران از کردها بود...
-و فورا جنبش کردی فروپاشید بله بله، فورا فروپاشید.

*به قول معروف در یک چشم به هم زدن فروپاشید و مصطفی بارزانی [رهبر وقت کرد‌های عراق] به آمریکا رفت و در سال 1979 در همانجا فوت کرد...
-و طبیعتا ... بله، صدام حسین از این توافقنامه استفاده کرده و یعنی اصطلاحا نفسی چاق کرد و دیگر با همه‌ی توان  بر مسائل داخل عراق متمرکز شد. به این معنی که شروع کرد به سر به نیست کردن همه‌ی نیروهایی که به سرسپردگی‌شان شک داشت، چه در داخل حزب چه خارج از حزب.




احمد حسن البکر، مسعود بارزانی، صدام حسین و عزت الدوری
 

*آیا درست است که این توافقنامه، احمد حسن البکر را در حکومت عراق دیگر واقعا تبدیل به «هیچ» کرد؟
-بله بله. عملا می‌وان توافقی که بین صدام و شاه شد را نقطه‌ی عطفی درباره‌ی این موضوع [درگیری و تقسیم قدرت بین البکر و صدام] شمرد.

*درگیری‌های داخلی زیادی بود، سربه نیست کردن شیعیان جریان داشت، با کشورهای همسایه از جمله ایران و سوریه مشکلاتی وجود داشت. و رئیس جمهور [سوریه] حافط اسد در اکتبر 1978 به عراق سفر کرد و گفته شده این دیدار با صدام هماهنگ شده بود [نه البکر که رئیس جمهور بود] و گفته شده که صدام قصد داشت با اعلان وحدت بین عراق و سوریه [و تشکیل یک کشور واحد] در این سفر، به صورت نهایی البکر را کنار بزند.
-نه، اتفاقا قضیه برعکس بود.




صدام و ملا مصطفی بارزانی
 

*بله، ببخشید، البکر قصد داشت [با اعلان وحدت، صدام را کنار بزند]
-بله البکر. پیشتر هم گفتم که قبل از به قدرت رسیدن ما و بعد از به قدرت رسیدنمان، از طرف مرحوم حافظ اسد به صورت مستمر پیام‌های شفاهی و کتبی می‌آمد که حاوی موضع مثبتش نسبت به ما بود و تمایل حقیقی اش به وحدت داخلی حزب. در مقابل احمد حسن البکر هم شدیدا به رئیس جمهور حافظ اسد اعتماد داشت و یعنی دائما به صورت مثبت به این مواضع دائمی رئیس جمهور حافظ اسد پاسخ می‌داد.




یاسر عرفات، صدام حسین، احمد حسن البکر، حافظ اسد و عبدالحلیم خدام
 

احمد حسن البکر وقتی حس کرد ضعیف شده و کفه‌ی قدرت به نفع صدام سنگین شده است، یکی از راه‌های کاستن از قدرت صدام یا حتی بیرون کردن صدام از قدرت، فشار آوردن برای امضای پیمان وحدت بین سوریه و عراق [و تشکیل کشور واحد] بود و وقتی که چنین پیمانی امضا می‌شد حتما در آن درج می‌شد که احمد حسن البکر رئیس جمهور آن جمهوری واحد تازه تشکیل شده باشد و حافظ اسد معاون رئیس جمهور باشد و طبیعتا برای صدام جایی در این طرح نمی‌ماند. طبیعتا این طرح باعث تحریک صدام حسین شد و این طرح را اینطور تعبیر کرد که یک بازی است برای بیرون کردن او از قدرت. و در نتیجه صدام هم بازی خودش را آغاز کرد.
 


سبعاوی التکریتی برادر ناتنی صدام
 

*عملا هم صدام دیگر قانع نبود که رئیس جمهور غیر مستقیم باشد و احمد حسن البکر را در روز 16 جولای 1979 از کار بر کنار کرد [و خود رئیس جمهور رسمی کشور شد] و شروع کرد به تثبیت آل صدام در حکومت. صدام رئیس جمهور بود، پسردایی‌اش عدنان خیرالله وزیر دفاع بود، آن هم در رأس ارتشی که 400 هزار بعثی عضو آن بودند. برزان [التکریتی] برادر ناتنی صدام رئیس دستگاه اطلاعاتی بود و وطبان التکریتی [دیگر برادر ناتنی صدام] استاندار تکریت بود. مسئول امنیت ملی سعدون شاکر بود. سبعاوی هم رئیس پلیس بود...
-سعدون شاکر تکریتی نبود.




از راست سبعاوی التکریتی (برادر ناتنی صدام)، عدنان خیرالله (پسردایی صدام، پسر خیرالله طلفاح)، صدام، برزان التکریتی ( دیگر برادر ناتنی صدام)، عدی (پسر بزرگ صدام)
 

*سبعاوی التکریتی [دیگر برادر ناتنی صدام].
-بله سبعاوی. صحیح.

*سبعاوی رئیس پلیس بود. و حزب حدود یک میلیون عضو و یا به عبارت دقیق‌تر و عبارت واضح‌تر یک میلیون ذی‌نفع را در برمی‌گرفت. به علاوه «ارتش مردمی» [داوطلبان شبه‌نظامی]. در اینجا بود که نظام و خاندان [صدام] و حزب با هم ترکیب شدند و یک چیز واحد را به وجود آوردند. و تنها دو رو بعد از کنار زدن احمد حسن البکر از قدرت یعنی در 18 جولای صدام حسین در کنگره‌ی عمومی حزب از یک توطئه‌ی بزرگ صحبت کرد و سپس ده‌ها تن از سران حزب اعدام شدند. قسمت بعدی گفتگو را از همینجا آغاز خواهیم کرد. بسیار ممنونم.

منبع:مشرق

انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.

بازگشت به صفحه سایر رسانه ها