«سردار شهید محمدبیگلو»؛ پدر آموزش نظامی شمال کشور + تصاویر


خبرگزاری تسنیم: «سردار سرتیپ شهید محمدبیگلو» فرمانده پادگان آموزشی شمال در چالوس بود که بیش از ۲۶ هزار نفر را برای حضور در جنگ تحمیلی به تنهایی آموزش داد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از رشت، سردار سرتیپ پاسدار شهید هرمز(میثم) محمد‌بیگلو در سوم اسفند سال 1337 در خانواده‌ای مسلمان و متدین در شهرستان رشت دیده به جهان گشود.

با سپری کردن دوران خردسالی پا به مدرسه نهاد و مقاطع ابتدائی و راهنمائی و دبیرستان را یکی پس از دیگری در مدارس رشت با موفقیت پشت سر گذاشت، وی در اوقات فراغت علاوه بر مطالعه کتاب‌های غیردرسی و تلاوت روح بخش کلام الله مجید به ورزش هندبال نیز می‌پرداخت و عنوان قهرمانی کشوری را نیز از آن خود کرد.

شهید میثم محمدبیگلو از سیما و اخلاق نیکو و پسندید‌ه‌ای برخوردار بود و به همین دلیل مهر و محبت او به دل اطرافیان می‌نشست، او به ساده زیستن بسیار اهمیت می‌داد و دوست داشت هم‌تراز با مردم متوسط جامعه بپوشد و بخورد و زندگی کند، بنابراین از هرگونه تشریفات و تجملات دنیوی در زندگی و محل کار پرهیز می‌کرد و به دیگران نیز ساده زیستن را توصیه می‌کرد.

ایشان در به زانو در آوردن نظام طاغوت و به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی به همراه دوستان خود فعالیت و تلاش چشمگیری داشت و موتور حرکتی بود بین دوستان و جوانان و سهم بسزایی در به ثمر رسیدن نظام مقدس جمهوری اسلامی را در منطقه داشت و خدمات فراوانی کرد.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی برای حفظ دستآورهای آن در تمامی صحنه‌ها حضوری شجاعانه و فعال داشت و در سرکوبی توطئه‌های ضد انسانی و ضد اسلامی منافقین بسیار زحمت کشید و با تشکیل ارتش 20 میلیونی به عضویت بسیج در آمد و پس از مدتی کوتاه به همراه چند تن از دوستانش برای فراگیری فنون نظامی به تهران رفت و تحت نظر یکی از بهترین مربیان که سال‌ها تجربیات نظامی در لبنان و فلسطین داشت بنام شهید محسن چریک فنون نظامی را فرا گرفت و همچون فولاد آبدیده شد.

وی مجدد به شهرستان رشت مراجعت کرد و به آموزش نیروهای بسیج و سپاه کمر همت بست. شهید بیگلو در غائله انزلی زحمات زیادی را متحمل شد و آسایش و امنیت را به مردم شهید پرور تقدیم  کرد.

سردار شهید محمدبیگلو در توطئه دانشگاه که از سوی دشمنان اسلام و انقلاب تدارک و در صدد بودند این سنگر مقدس علم و دانش را تبدیل به جنگ و خونریزی کند، خدمات شایانی کرد و توانست این توطئه را در نطفه خفه کند.

سردار شهید بیگلو به همراه دیگر دوستانش در مدت یکماه برای ساختن پادگان نظامی چالوس و امکانات آموزشی را فراهم می کنند و بعنوان فرمانده پادگان آموزشی المهدی(عج) چالوس انتخاب و سه پایگاه آموزشی (ساری، رامسر، منجیل) نیز زیر نظر ایشان انجام می‌گرفت و در طول مسئولیت خود با همه مشکلات موجود در پادگان به آموزش نیروهای اعزامی با جدیت و پشت کاری عظیم خدمت کرد.

با تلاش و همت والای شهید بیگلو خیل عظیمی از نیروهای رزمنده گیلان و مازندران دست پرورده این مربی ارزشمند و متعهد به اسلام و انقلاب و مطیع امر ولایت بود، که توانستند در جبهه های غرب و جنوب به مقابله با خصم زبون و دیو صفت وابسته به شرق و غرب برخیزند و از خودشان رشادت و دلاوری و افتخار و نامی نیکو و پایداری به یادگار بگذارند.

سردار شهید محمد بیگلو، این دلاور جوان و رزمنده اسلام انقلاب با اینکه مسئولیت خطیر آموزش نیرو را بر عهده داشت و 26 هزار نفر از نیرو‌های سپاه و بسیج را تعلیم آموزش نظامی داد، لیکن خود بیقرار حضور مستمر در جبهه های حق علیه باطل بود و نمی توانست دوری از میدان نبرد و رزم با دشمن بعثی را تحمل کند و بقول خودش "دوست داشت در دانشگاهی باشد که در هیچ جای کره زمین پیدا نمی‌شود" دانشگاهی که انسانهای وارسته درس آئین کشور داری، شجاعت و دلاوری، دفع ستم و حمایت از مظلوم، راه و روش اطاعت از ولی امر مسلمین را به نحو شایسته فرا می‌گیرند و با عمل خود، به دیگران آموزش می‌دهند.

در پاوه که جولانگاه سرسپردگان اجانب شده بود و پاسداران اعزامی را مظلومانه در بیمارستان سرمی بریدند و سرها را به دیوار میخ می کردند و پاها و کمر را شکسته و بدن‌ها را بریده و قطع و به آتش می‌کشیدند، شهید بیگلو مشتاقانه بسوی پاوه هجرت و در بهار 58 در کنار شهید والا مقام دکتر چمران تجربیات تازه‌ای در جنگ کوهستانی آموخت، در عملیات بیت‌المقدس شرکت فعال داشت و در جفیر و کوشک شرکت و بر اثر اصابت ترکش خمپاره زخمی می‌شود.

سردار رشید اسلام شهید والامقام محمدبیگلو برای قرب الهی و انجام وظیفه اسلامی‌اش و به حکم تکلیف در تابستان 61 دختر مومنه‌ای را به عقد خود در آورد و 27 روز پس از ازدواج به سوی میدان‌های رزم و نبرد با دشمنان بعثی شتافت که در تاریخ 24 تیرماه 61 در جبهه شلمچه ندای حق را لبیک گفت و به درجه عظمای شهادت نائل آمد و نام پرآوازه و بلند او در تاریخ رشادت‌های مردان رشید و دلاور اسلام و انقلاب گیلان و ایران ثبت شد.

در تاریخ 24 تیر 1361 در حالی که یازهرا (س)، و یاحسین(ع) و یا ابوالفضل را زمزمه می‌کرد به شهادت رسید،  او علاوه بر مسئولیت محور عملیاتی رمضان در لشکر 25 کربلا ، از 1 آذر 1359 به عنوان مسئول واحد آموزش نظامی منطقه 3 کشوری و در هنگام شهادت فرماندهی پادگان آموزشی شهید رجایی منطقه 3 را به عهده داشت.

پیکر پاک او به رشت انتقال یافت و در میان حزن و اندوه مردم رشت تشییع و در گلزار شهدای تازه آباد به خاک سپرده شد.

پیام سردار شهید:

ای پویندگان راه حق و حقیقت ، سلام آتشین مرا بپذیرید . من با آگاهی کامل پا به راه الله که همان راه حسین(ع) است گذاشتم و به ندای هل من ناصراً ینصرنی حسین(ع)که از حلقوم مبارک امام امت، این رهبر عظیم الشأن مسلمانان به جهان بیرون آمده است لبیک گفتم.

فرازی از وصیت‌نامه سردار شهید محمدبیگلو:

ای پویندگان راه حق و حقیقت، سلام آتشین مرا بپذیرید، من با آگاهی کامل پا به راه الله که همان راه حسین(ع) است گذاشتم و به ندای هل من ناصراً ینصرنی حسین(ع) که از حلقوم مبارک امام امت، این رهبر عظیم الشان مسلمانان به جهان بیرون آمده است لبیک گفتم.

براداران عزیزم، کینه‌های شخصی را دور بیندازید و تقوا پیشه کنید، در برخورد با دیگران در کار کردن در خط و مشی زندگی همیشه و در هر حال خدا را ناظر کار خود بدانید، زیرا از اعمال آشکار و پنهان ما آگاه است.

خداوند اعمال ما را زیر نظر دارد و در تمام مواقع به یاد او باشید و ذکر او را به جای آورید که قلب شما آرام می گیرد و شما را از طغیان هواهای نفسانی نجات می‌دهد.

خاطره‌ای از سردار شهید محمدبیگلو؛

تقی آقایی از همرزمان شهید می‌گوید: هرمز در اغلب جنگ‌های شهری با منافقین حضوری فعال داشت و به عنوان نمونه روزی در درگیری که در شهر رشت رخ داد یکی از اراذل و اوباش شهر کشته شد، منافقین از این مسئله سوء استفاده کرده و در میدان پاسداران (پل عراق سابق) حجله‌ای گذاشتند و با نصب تراکت چنین وانمود کردند که وی (مقتول) مجاهدی از محله (پل عراق) بوده که به دست پاسداران کشته شده است.

با این زمینه سازی فعالیت خود را گسترش داده و با بیش از هزار نفر اقدام به راهپیمایی به طرف سپاه پاسداران رشت کردند و خود را تا جلوی مقر سپاه رساندند، آنها قصد داشتند ماجرای حمله و قتل عام پاسداران انقلاب در بندر انزلی را در رشت تکرار کنند.

در این هنگام ، هرمز در مقابل آنها ایستاد و گفت : «شما اینجا چه کار دارید؟ آن موضوعی که اتفاق افتاد ربطی به شما ندارد، من بعضی از شما را می‌شناسم ، شما با او چه نسبتی دارید؟ او خانواده دارد و می‌توانند شکایت کنند و به شما ارتباطی ندارد.» سپس ضرب الاجلی تعیین کرد و خطاب به آنها گفت : «در این فاصله باید جلوی سپاه را ترک کنید.در غیر این صورت هر مشکلی پیش بیاید پای خود شماست».

بعد از اعلام ضرب الاجل وارد سپاه شد و لباس خود را عوض کرد و پوتین و لباس نظامی پوشید و در حالی که آستینهای خود را بالا می زد و به طرف آنان رفت . منافقین به خیال اینکه او در تهدیدش جدی نیست همانجا ایستاده بودند.بیگلو به همراه  دو نفر از نیروهای سپاه بدون اسلحه و با دست خالی به صفوف آنها حمله ور شد و اجتماع آنان را بر هم زد.

یادش گرامی و راهش پررهرو باد...

انتهای پیام/ج