ماجرای صعود ۴۲۰۰ سپاهی و شهید طهرانی‌مقدم به قله دماوند در روز میلاد حضرت زهرا(س)

خبرگزاری تسنیم: طرح داده بود ۵هزار بسیجی و سپاهی روز تولد حضرت زهرا(س) همزمان صعود کنند بالای دماوند و پرچم «یازهرا»یشان را بکوبند روی بلندترین جای ایران. نامه‌اش را هرجایی می‌برد پوزخند می‌زدند، تقصیر خودش نبود دستش هیچ‌جا به کم نمی‌رفت.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حسن تهرانی مقدم 6 آبان ماه 1338 در محله سرچشمه تهران متولد شد. به‌علت شغل پدرش (محمود تهرانی مقدم)، که به پیشه خیاطی مشغول بود، به محله شکوفه و سپس به محله بهارستان نقل مکان کرد و مقاطع ابتدایی و دبیرستان را در همین مناطق گذراند. تهرانی مقدم در 21سالگی و در ابتدای شکل‌گیری رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به‌عنوان مسئول اطلاعات منطقه 3 سپاه شمال، مشغول به فعالیت شد و تا 59/7/31 در این سمت باقی ماند. در زمان بروز ناآرامی‌ها در نقاط مرزی که مهم‌ترین آنها حوادث تجزیه‌طلبانه در کردستان بود، سپاه را در 15 ماه اول عمر خود متوجه ضرورت تقویت صبغه نظامی کرد. حاج حسن بعد از عملیات ثامن‌ الائمه(ع)، متوجه ضعف آتش پشتیبانی خودی مستقر در خطوط مقدم جنگ شد. مدت‌ها روی این موضوع فکر کرد و سرانجام در پاییز 1360 طرح ساماندهی آتش پشتیبانی (خمپاره‌اندازها) را به‌صورت سنجیده و مدون تقدیم حسن باقری کرد. در پی آن محسن رضایی نامه‌ای زد با این مضمون: «برادر حسن مقدم به‌عنوان فرمانده پشتیبانی‌کننده آتش‌های خمپاره‌ای سپاه معرفی می‌شوند؛ لازم است با او همکاری کنید». در جلسه‌ای که سردار مقدم به‌عنوان فرمانده توپخانه سپاه حضور داشت،‌ قرار شد شهر بصره با توپ‌های 130 میلی‌متری که حداکثر برد آنها 28 تا 30 کیلومتر بود، مورد حمله توپخانه‌ای قرار گیرد. پس از صدور فرمان تاریخی امام(ره) مبنی بر تشکیل نیروهای سه‌گانه سپاه پاسداران،‌ شهید مقدم در سال 1364 به سِمت فرماندهی موشکی نیروی هوایی سپاه منصوب شد.

شهید حسن تهرانی مقدم همچنین در تاریخ 1384/7/1 به‌عنوان جانشین سردار علی زاهدی در نیروی هوایی سپاه پاسداران منصوب شد. در 1385/9/25 به‌عنوان مشاور فرمانده کل سپاه در امور موشکی و رئیس سازمان خودکفایی سپاه انتخاب شد. و سرانجام در 21 آبان‌ماه 90 در پادگان شهید مدرس و در حال آماده‌سازی آزمایش موشکی بر اثر انفجار زاغه مهمات همراه با 38 تن از یارانش در جهادخودکفایی به شهادت رسید. کتاب «مردی با آرزوهای دوربرد» به‌قلم فائزه غفار حدادی در قالب خاطره به زندگی شهید حسن تهرانی مقدم پرداخته است. بخشی از این کتاب شامل خاطره‌ای پیرامون صعود به قله دماوند توسط شهید طهرانی مقدم و نیروهایش است که در ادامه می‌آید:

می‌گفتند «یا حسن مقدم شمردن بلد نیست» یا «تا حالا قله دماوند نرفته است»، طرح داده بود پنج‌هزار بسیجی و سپاهی روز تولد حضرت زهرا(س) همزمان صعود کنند بالای دماوند و پرچم «یازهرا»یشان را بکوبند روی بلندترین جای ایران. نامه‌اش را هرجایی می‌برد پوزخند می‌زدند: «دست بردار حسن». تقصیر خودش نبود دستش هیچ‌جا به کم نمی‌رفت.

رسیدن به بلندترین و بیشترین و بهترین و سریع‌ترین و پیشرفته‌ترین‌ها؛ برنامه زندگی‌اش بود. خودش که دماوند را مثل کف دستش می‌شناخت سالی چند بار فرماندهان را جمع می‌کرد و دماوند اجباری می‌برد. حتی آن سال که پایش توی آتل بود و فرماندهان گفتند: بدون تو نمی‌رویم و لااقل تا پای کوه بدرقه‌مان کن، هم نتوانسته بود از وسوسه صعود بگذرد و با همان آتل و پای لنگ رفته بود تا قله.

می‌گفت: «تمام کشور جمع شده و از بیت المال به حساب نظامی‌ها پول می‌ریزند، اینها باید همیشه آماده باشند». اگر کسی بهانه می‌آورد مثالش آقا بود: «از آقا که سرت شلوغ‌تر نیست. اینکه آقا می‌رود کوه فقط برای ورزش نیست می‌خواهد من و تو یاد بگیریم».

ولی پنج‌هزار نفر جمعیت کم نبود؛ هماهنگی‌شان، آب و غذا و آذوقه‌شان، حوادث احتمالی و میزان آمادگی‌شان. هزار جور مکافات و دردسر بود برای خودش. ماه‌ها پیگیری کرد. قله‌های تمرینی برایشان گذاشت مسیرها را مشخص کرد حتی روز قبل از صعود با بالگرد رفت و هر پنج مسیر را به‌دقت بررسی کرد.

سال 81 ظهر روز تولد حضرت زهرا(س) قله همیشه سپید دماوند از تراکم 4200 بسیجی و سپاهی به سیاهی می‌زد از بلندترین جای ایران خورشید نزدیک‌تر به نظر می‌رسید و سایه پرچم «یازهرا»(س) روی تنها کشور رسمی شیعه افتاده بود.

انتهای پیام/*