«در آغوش قلبها»؛ امام خمینی(ره) به روایت خادم افغانستانی
خبرگزاری تسنیم: محمد سرور رجایی از آماده شدن کتابی با عنوان «در آغوش قلبها» خبر داد و گفت: این اثر دربردارنده خاطرات مردم عادی و مسئولان افغانستانی از امام(ره) است که تا سالروز رحلت ایشان منتشر خواهد شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، پیوندهای معنوی دو ملت ایران و افغانستان بیش از آن چیزی است که در سالهای اخیر در رسانههای مختلف به آن پرداخته شده است، پیوندهایی به وسعت دو ملت، پیوندهایی به وسعت یکتاریخ. در سالهای اخیر با توجه به این مقوله کارهای متعددی به منظور تلنگر این وجوه اشتراک، به جای افتراقاتی که در این سالها مطرح شده بود، انجام شد که همگی اتفاقی خوب و در عین حال نگاهی متفاوت به حوزه مهم فرهنگ بود.
در این میان نه تنها در ایران که در خود افغانستان نیز اقدامات اینچنینی انجام شد تا نشان دهد این حرکت فرهنگی جایگزین مناسبتری برای نگاههای معمول بوده است. محمد سرور رجایی، یکی از چهرههای فرهنگی مهاجر افغانستانی در ایران است که با توجه به همین رویکرد اقدام به گردآوری اثری با محوریت خاطرات و سرودههای مردم افغانستان درباره امام(ره) کرده است. کتاب که عنوان «در آغوش قلبها» به خود گرفته است، خاطرات و سرودههای مردم از اقشار مختلف را در خود جای داده است که همین نکته جالب و در عین حال قوت کتاب است که نشان میدهد علاقه افغانستان به انقلاب و امام ریشهدارتر از آن چیزی است که فکر میکنیم.
نویسنده در گفتوگو با تسنیم با اشاره به جزئیات اثر گفت: عنوان اثر حاضر «در آغوش قلبها» انتخاب شده است که شامل 34 قطعه از خاطرات فرهنگیان و فعالان ادبی و فرهنگی افغانستان و 55 قطعه سروده از شاعران این کشور است. سرودهها در قالبهای مختلف غزل، مثنوی، نیمایی و ... به نظم در آمده که همگی بیانگر ارادت شاعران به امام(ره) است. همچنین مجموعهای از تصاویر مربوط به برگزاری جلسات رحلت امام(ره) در روستاها و شهرهای افغانستان از دیگر موضوعات پرداخته شده در این کتاب است. کتاب از طرف جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی منتشر خواهد شد، اما احتمال دارد که این اثر به نمایشگاه کتاب نرسد و در ایام سالگرد رحلت امام(ره) منتشر شود.
وی در پاسخ به چرایی پرداختن به این موضوع ادامه داد: من گاهی در برخی از منابع شعری دوستان میدیدم که ارادت برخی از افغانستانیها به امام(ره) در قالب شعری ارائه شده است. در کنار این، برخی از فرهنگیان نیز خاطراتی از ایشان نقل میکردند. افغانستانیها ارادت بسیار به امام(ره) دارند. من دیدم تاکنون مجموعهای اینچنینی که بیانگر عمق ارادت و علاقه افغانستانیها به امام(ه) باشد، منتشر نشده است؛ به همین دلیل تصمیم گرفتم تا اثری را با این محوریت منتشر کنم.
رجایی در ادامه به تأثیر این اثر در میان ملتهای ایران و افغانستان پرداخت و با بیان اینکه مطمئناً انتشار این نوع آثار در نزدیک شدن قلب ایرانیها و افغانستانیها به یکدیگر بسیار مؤثر خواهد بود، افزود: تولید چنین آثاری باعث همدلی بیشتر میان دو ملت میشود. شاید بسیاری از دوستان ایرانی ما از این وجه از مردم افغانستان اطلاع نداشته باشند و ندانند که مردم افغانستان خاطرات بسیار از امام در قلب خود دارند. شاید کسی نداند که در سال 68 که خبر درگذشت امام(ره) پخش شد، در دورترین روستاهای افغانستان، مراسم بزرگداشت گرفتند. در آن زمان دولت افغانستان وابسته به شوروی بود، اما همین دولت به دلیل علاقه مردم به امام(ره) مجبور شد که سه روز عزای عمومی اعلام کند. به همین خاطر این کتاب را گردآوری کردم تا به دست فارسیزبانان برسد تا آنها مشترکات بسیاری در این سرودهها و خاطرات ببینند.
به گفته این شاعر، متأسفانه ما امروز این مسیر را فراموش کردیم. کتاب که آماده شده فکر نمیکردم که با چنین خاطرات و نوشتههای دلچسبی منتشر شود. این کتاب با دو مقدمه مفصل منتشر میشود که یکی از این مقدمهها به قلم خودم و دیگری به قلم یکی از دوستان ایرانی نوشته شده است.
وی در ادامه گفتوگو به جزئیات بیشتری از کتاب اشاره کرده و با ذکر خاطراتی از راویان ادامه داد: وقتی که در ارتباط با این کتاب تحقیق میکردم، با اشخاصی آشنا شدم که دیدار خصوصی با امام(ره) داشتند که این دیدارها در موضوعات مختلف برگزار شده است. دیدارهای جنبی هم زیاد بوده است. از این دیدارهای خصوصی میتوان به دیدار شهید علامه سیداسماعیل بلخی با امام(ره) در نجف اشاره کرد که در این جلسه موضوعات مختلف بیان شده است که خاطرات آن شب در روایت یکی از همراهان در کتاب آمده است. خاطرات دوستان دیگری مانند خاطرات یکی از رهبران جهادی اهل سنت افغانستان با نام شهید مولوی نصرالله منصور، در دیدار جمعی که با امام(ره) نیز در این کتاب ذکر شده است.
رجایی در ادامه به جزئیات خاطره دیدار سیداسماعیل بلخی با امام(ره) اشاره کرد و گفت: از جزئیات این دیدار کسی خبر ندارد، چون همانطور که گفتم دیدار به صورت خصوصی بوده است، اما همراهان نقل میکنند که امام فرمودند که این سید بزرگوار، سیدجمال ثانی است و این نشان میدهد که شناخت خوبی از سید اسماعیل بلخی داشتهاند. من فکر میکنم همین یکجمله تمام این حرفها را میرساند که صحبتهای آن شب صحبتهایی درباره بیدارگری منطقه بوده است.
به گفته نویسنده، کتاب علاوه بر خاطرات رجل سیاسی، به خاطرات مردم عادی هم پرداخته شده است. وی ادامه داد: یکی از خاطرات به بانوی خانهدار اختصاص دارد. او نقل میکند که در مدرسهای ابتدایی در افغانستان در دوره کمونیستها بودم، از من خواستند که سر کلاس به امام(ره) توهین کنم. اما به جای اینکه ناسزا بگویم، گفتم که «درود بر خمینی، ما همه حزباللهیم». این باعث شد که از اول صبح تا ظهر که مدرسه تعطیل شود، روی یک پا بایستم و تنبیه شوم. خاطره خادم حضرت امام(ره) نیز نقل شده است. او یک شرط برای انجام کار داشت و آن این بود که به امام(ره) میگوید نماز وحشت من را شما(حضرت امام) بخوانید. امام(ره) هم میفرماید به این شرط که اگر من زودتر از شما رحلت کردم، شما برای من نماز بخوانید که در نهایت ایشان زودتر از خادم جهان فانی را رها میکنند و خادم نقل میکند که با چه اندوهی به نماز میت میایستد و برای امام نماز میخواند. سعی کردیم با انتخاب این نوع خاطرات، یکدستی در کتاب ایجاد نشود و برای تمام گروهها خاطراتی داشته باشیم. من همینجا اعلام میکنم که این کار پایان کتاب نخواهد بود، بلکه کتاب دیگری نیز تا دو سال آینده به اتمام خواهد رسید.
وی در ادامه به بخش شاعران اشاره کرد و یادآور شد: در این کتاب از شاعران بسیاری ذکر شده است که از این موارد میتوان به ابوطالب مظفری، محمدکاظم کاظمی، آیتالله خادم حسین بیانی، محسن سعیدی، شریف سعیدی، سیدضیا قاسمی، محمدحسین فیاض، کبری حسینی، زهرا حسینزاده و ... اشاره کرد. ضمن اینکه این سرودهها به همراه بیوگرافی شاعران ارائه شده است تا شناخت بیشتری برای مخاطب ایجاد کند.
رجایی یادآور شد: این موضوعاتی است که به فراموشی سپرده شده و داشت کمکم به فراموشی میرفت. من خواستم به مردم تلنگر بزنم که این داشتههای فرهنگی است که باید پاس بداریم.
وی در پایان بخشهایی از سروده آیتالله خادم حسین بیانی را قرائت کرد که به شرح ذیل است:
کسی کز انقلاب او ز شاهان تاج و افسر رفت
به خود لرزید کاخ ظلم و قدرت از ستمگر رفت
ز فرط رحمت و احسان، بهار رحمت حق بود
دل مظلوم ازو خشنود، ظالم زو مکدّر رفت
زدود از چهرۀ اسلام، زنگ کهنه بودن را
به هر جا رفت فرمانش، قرین با حکم داور رفت
به قدرت چون سلیمان و به زهد همسان عیسی دید
هر آن که در جمارانش، در آن دار محقر رفت
کجا رفت و چه شد اکنون، که عالم گشت تار امروز
پیمبروش ز دنیا رفته یا نفس پیمبر رفت…
انتهای پیام/