کارنامه عربستان در دخالت‌های منطقه‌ای


خبرگزاری تسنیم: عربستان سعودی، کشوری همیشه ناراضی در تحولات منطقه‌ای و جهانی است که با تغییر مداوم همپیمانان خود، تقریبا با همه کشورهای خاورمیانه روابط تنش‌آلودی داشته است.

به گزارش گروه "رسانه‌ها" خبرگزاری تسنیم، عربستان سعودی، کشوری همیشه ناراضی در تحولات منطقه‌ای و جهانی است که با تغییر مداوم همپیمانان خود، تقریبا با همه کشورهای خاورمیانه روابط تنش‌آلودی داشته است. تاریخ تحولات سیاست خارجی این کشور هم نشان می‌دهد هیچ کشوری نیست که برای همیشه متحدی استراتژیک برای ریاض به‌شمار برود.

عربستان سعودی در بدو تشکیل درحالی که امپراتوری عثمانی را مهم ترین تهدید در برابر خود می دید، در کنار بریتانیا قرار گرفت تا بتواند برخلاف مواضع ایدئولوژیک خود، در اتحاد با دولتی غیرمسلمان، مقابل دولتی مسلمان قرار گیرد. ریاض همچنین در دوره ای، از بیم قدرت گرفتن خاندان هاشمی در منطقه، روابط تنش آلودی با عراق و اردن تجربه کرد و از ترس ایده اتحاد لبنان، فلسطین، اردن، سوریه و عراق، مقابل این کشورها در خاورمیانه ایستاد و سعی کرد از نفوذ خاندان هاشمی که رقیبی سیاسی برای آل سعود محسوب می شدند، جلوگیری کند. افزون بر ترک های عثمانی و اعراب شام، ریاض همواره در رقابتی هویتی و سیاسی با مصر نیز قرار داشت. با وجود تغییر و تحولات سیاسی در حاکمیت مصر، عربستان در ادوار مختلف تلاش می کرد با قاهره وارد نزاعی سیاسی شود که البته برای این نزاع ها دلایل متفاوتی مطرح می شد.

اتحاد با غرب، تنش با همسایگان

ریاض در آن زمان که ملک فؤاد پادشاه مصر بود، با او در رقابتی بر سر خلافت جهان اسلام قرار گرفت و پس از روی کار آمدن ناصر در این کشور، در جبهه مخالفان تز پان عربیسم قرار گرفت و با طرح ایده پان اسلامیسم و تشکیل سازمان کنفرانس اسلامی، تلاش کرد مانع نفوذ ناصریسم در خاورمیانه و تحقق رویای تشکیل جمهوری متحد عربی شود.

ریاض در دوران جنگ سرد و برای آن که خود را در جبهه مقابله با نفوذ اتحاد جماهیر شوروی تعریف کند، با گذر از لندن، خود را به واشنگتن نزدیک کرد تا نشان دهد می تواند در برابر مصری بایستد که نماینده جریانات سوسیالیستی در منطقه محسوب می شد. ریاض که شاهد نزدیکی بریتانیا به خاندان هاشمی در شام بود، ترجیح داد از آمریکا به عنوان متحد تازه خود برای مهار همزمان بریتانیا و شوروی استفاده کند و با اعطای امتیازات نفتی به ایالات متحده ـ مانند قرارداد استات اویل کالیفرنیا ـ از آمریکا، جانشینی برای پر کردن خلأ قدرت بریتانیا بسازد.

سابقه تاریخی

ریاض که با کمک بازیگران فرامنطقه ای و به لطف تحولات بین المللی در قرن بیستم توانست بر برخی تهدیدات امنیتی خود غلبه کند، کم کم سیاست نظامی گری خود در خاورمیانه را با دخالت در امور داخلی سایر کشورهای منطقه آشکار کرد.

ریاض در دهه 1930، در برابر تلاش عراق به منظور الحاق کویت به خاک خود ایستاد؛ اقدامی که در جریان جنگ خلیج فارس آن را با کمک واشنگتن تکرار کرد. این کشور همچنین در دهه 1960 در یمن وارد جنگی نیابتی با مصر شد ؛ جنگی که نیم قرن بعد برای دو بار دیگر تکرار شد. سپس با خروج نیروهای انگلیسی از خلیج فارس در سال های پایانی دهه 1960، برای تسلط بر شیخ نشین های این محدوده تلاش کرد و حامی جدی تشکیل امارات متحده عربی و کشور بحرین شد. عربستان همچنین اختلافاتی مرزی و ایدئولوژیک با قطر پیدا کرد. اختلافاتی که یک بار در دهه 1990 به رویارویی نظامی دو کشور انجامید و در سال های بعد، بویژه با شدت گرفتن موج بهار عربی، این اختلافات پررنگ تر شد.

با وجود این دخالت های منطقه ای، ریاض هرگز در برابر رژیم صهیونیستی موضعی سرسختانه اتخاذ نکرد و با جنبش های مقاومت عربی زاویه داشت. اگرچه عربستان از تحریم نفتی تل آویو حمایت کرد و قرارداد کمپ دیوید قاهره با صهیونیست ها را فرصتی برای برعهده گرفتن نقش رهبری تحولات خاورمیانه یافت، ولی در عمل، بجز جدالی محدود، هیچ گاه به طور جدی در برابر ارتش صهیونیستی قرار نگرفت.

انقلاب ایران، کابوس آل سعود

عربستان سعودی که به دلیل نزدیکی به دولت های غیرمسلمان غربی همواره با انتقاد جنبش های اسلامی مواجه بود، به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی تلاش کرد تحقیر تاریخی خود نسبت به قدرت تهران در منطقه را جبران کرده و از ترس الهام بخش بودن انقلاب ایران برای جنبش های اسلامی، با کمک ایالات متحده، به فشار بر ایران روی آورد.

عربستان همچنین برای این که در نبود متحد سنتی آمریکا در خاورمیانه ـ یعنی محمدرضا پهلوی ـ به کاخ سفید خوش خدمتی کرده باشد، پس از حمله شوروی به افغانستان، مجاهدین نزدیک به خود را برای مبارزه با مسکو به خدمت گرفت. همان گروه های تندروهایی که دو دهه بعد با تشکیل حکومت طالبان، به یک تهدید جدی برای خاورمیانه تبدیل شدند. ریاض که تلاش می کرد نقش ژاندارم منطقه را در نبود رژیم پهلوی بازی کند، در ادامه تلاش های خود برای تضعیف ایران، در جریان جنگ هشت ساله ایران و رژیم بعثی صدام، پشت دیکتاتور وقت عراق ایستاد و با تشکیل شورای همکاری خلیج فارس، از فرصتی که این جنگ برای ریاض فراهم آورده بود بهره برد تا سلطه خود را بر شیخ نشین های کوچک منطقه بیشتر کند.

وقتی متحدان ریاض، دشمن آل سعود می شوند

با وجود حمایت عربستان از صدام در جریان جنگ تحمیلی به ایران و نیز تامین هزینه های ساخت نیروگاه هسته ای عراق توسط ریاض، بغداد خیلی زود در جریان جنگ کویت در برابر ریاض قرار گرفت تا نشان دهد سیاست های عربستان، هیچ گاه نتوانسته امنیتی برای این کشور به بار آورد. با این حال وابستگی ریاض به بازیگران فرامنطقه ای که حتی به ماجرای غمناک حمله به زائران ایرانی خانه خدا هم منتهی شد، باعث گردید ریاض در کنار سیاست خارجی تنش زای خود، به تقویت گروه هایی شبه نظامی و فرقه گرا روی آورده و با پررنگ کردن ایدئولوژی وهابی گری، از گروه های تروریستی برای پیگیری سیاست های منطقه ای خود استفاده کند. هرچند اوج مصائب میدان دادن به این گروه ها، حادثه 11 سپتامبر بود، ولی دست کم یک دهه طول کشید تا واشنگتن نسبت به پیامد سیاست های افراطی ریاض به جمع بندی رسیده و به فکر تغییر راهبرد خود بیفتد.

بهار عربی، خزان سعودی

دخالت نظامی واشنگتن در افغانستان و عراق، هرچند در ظاهر تهدید مستقیم منافع عربستان نبود، ولی نشان داد آمریکا حاضر به تحمل نتایج سیاستگذاری های اشتباه ریاض در منطقه نیست. واشنگتن خوب می دانست هم طالبان و هم صدام، دست پرورده سیاست های حمایتی آل سعود هستند؛ با این همه آنچه آمریکا را متوجه عمق بحران در خاورمیانه کرد، انقلاب های عربی بود.

با شروع این انقلاب ها که در جایی «بیداری اسلامی» تعبیر شد، ریاض بشدت نگران گشته و درصدد مقابله این موج برآمد. یکی از شگردهای مهم عربستان این بود که گروه های سلفی را مجهز کرده و از طریق آنها جنبش های عربی را به انحراف بکشاند.

در این میان باید گفت حمله نظامی عربستان به یمن است که پس از شکست این کشور در سرنگونی بشار اسد به وقوع پیوسته و برگ دیگری از سیاست های نظامی گرایانه دولتی را نشان می دهد که در سال گذشته میلادی، با تخصیص 64 میلیارد دلار اعتبار برای خرید اسلحه، اولین وارد کننده تجهیزات نظامی بوده است. به گمان صاحب نظران، جنگ یمن نشان می دهد عربستان همچنان رویکرد اصلی خود را بر وابستگی به غرب و واگرایی نسبت به کشورهای اسلامی منطقه قرار داده و این مدل در سیاست خارجی، هنوز بزرگ ترین تهدیدکننده امنیت و ثبات منطقه استراتژیک خاورمیانه به حساب می آید. همان منطقه ای که با خروج نیروهای نظامی آمریکایی از آن، بار دیگر دستخوش بحران خلأ قدرت شده و به سان تحولات سال 1968 که انگلیسی ها پای خود را از این منطقه بیرون کشیدند، بار دیگر نیازمند دولتی مقتدر و در عین حال ثبات بخش است تا بتواند بر تهدیدات بازار انرژی غلبه کند.

شاید ترس از تکرار تاریخ است که این روزها آل سعود را به تکاپو انداخته تا مانع نزدیک شدن غرب به تهران شود، اما نمی توان این واقعیت را نادیده گرفت که جبر جغرافیایی، گاه پیامدهای خاص و حیرت انگیز خود را در منطقه به همراه دارد.

در مجموع باید گفت ایدئولوژی و نظامی گری، دو بال سیاست خارجی کشوری است که هرچند در یک قرن گذشته تلاش بسیاری برای تثبیت موقعیت خود در منطقه انجام داده است، ولی معمولا اشتباهات محاسباتی اش در عرصه دیپلماسی نتوانسته از عربستان سعودی، بازیگری محوری در راستای همگرایی در خاورمیانه بسازد.

سیاست خارجی عربستان سعودی در قریب به یک قرنی که آل سعود بر این کشور حکمرانی می کند، برآمده از تفکرات وهابی گری است که همه گرایش های اسلامی بجز حنبلی سلفی را به گونه ای خارج از اسلام معنا می کند. اندیشه ای واگرایانه در فلسفه سیاسی اسلام که به ریاض اجازه می دهد با تعریفی تنگ نظرانه از اسلام، نفوذ و همپیمانی با کشورهای غیرمسلمان را بر خود مباح بداند.

منبع: جام جم

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه سایر رسانه ها